خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) – ریشه داستانی ضرب‌المثل‌ها
«این مثل درمورد بی‌وفایی و سست‌عهدی افرادی گفته می‌شود که در روز سختی عهد کرده‌اند، و چون به آسایش رسیده‌اند، به عهد خود پایدار نمانده‌اند. یکی از روایت‌های منسوب به این مثل این است: 
مردی بالای درخت چناری می‌رود و چون به شاخه آخر می‌رسد، باد تندی می‌وزد. مرد به وحشت می‌افتد و سر به آسمان برمی‌دارد که: «ای پروردگار! من از این درخت سالم پایین بیایم تمام گوسفندهایم را نذر می‌کنم.» ازقضا باد لحظه‌ای آرام می‌شود و مرد چند شاخه پایین می‌آید، کمی آرام و به سلامت خود امیدوار می‌شود؛ می‌گوید: «خدایا پشم آن‌ها را می‌دهم.» باد آرام‌تر می‌شود و مرد چند شاخه دیگر پایین می‌آید. این دفعه می‌گوید: «خدایا، کشک آن‌ها را می‌دهم. خلاصه، چون از درخت به زیر می‌آید، شاد و خندان می‌گوید: «کشکِ چه و پشمِ چه؟!»
ابوالقاسم انجوی شیرازی، تمثیل و مَثَل، ج ۱، تهران: امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۵۲، ص ۲۴.»
منبع: صفحه گروه واژه‌گزینی فرهنگستان و زبان ادب فارسی 
انتهای پیام

source