Wp Header Logo 160.png

به گزارش ایکنا، پخش فینال برنامه سرگرمی «کارناوال» به میزبانی رامبد جوان، بحث‌های گسترده‌ای را در فضای رسانه‌ای و اجتماعی ایران برانگیخته است. بخش قابل توجهی از واکنش‌ها، نه به جنبه‌های رقابتی یا هنری برنامه، بلکه به نحوه پوشش، محتوا و پیام‌های ضمنی آن معطوف شده است.

این برنامه با عبور از هنجارهای اخلاقی و فرهنگی رایج، در مسیر «عادی‌سازی بی‌بندوباری» و ترویج نوعی سبک زیست متعارض با ارزش‌های اخلاقی و فرهنگی جامعه‌ ایرانی ـ اسلامی حرکت کرده است. این گزارش تلاش می‌کند ضمن بازتاب دیدگاه‌های انتقادی طرح‌شده، مسئله را از منظر رسانه، نظارت، فرهنگ عمومی و روندهای اجتماعی بررسی کند. 

آیا برنامه «کارناوال» مصداق عادی‌سازی بی‌حیایی است؟ 

انتقاد اصلی مطرح‌شده بر این ایده، استوار است که رقابت نهایی برنامه و انتخاب برنده، نه بر اساس معیارهای هنری یا کیفیت اجرا، بلکه در چارچوب «سناریویی از پیش طراحی‌شده» صورت گرفته است؛ سناریویی که هدف آن به تعبیر منتقدان «تهاجم به عفت عمومی» و «باز کردن دروازه بی‌حجابی و بی‌اخلاقی در رسانه‌های داخلی» است. در این نگاه، انتخاب سینا ساعی به‌عنوان قهرمان برنامه، همراه با اجرای او که برخی آن را «مبتذل» یا «نامتعارف» می‌دانند، دارای پیام فرهنگی مشخصی است: ترویج نوعی سهل‌انگاری در حوزه پوشش و رفتار اجتماعی. رسانه داخلی نباید میدان بروز الگوهایی باشد که با ارزش‌های فرهنگ اسلامی ـ ایرانی فاصله دارند، زیرا رسانه نقش مهمی در تولید هنجارهای اجتماعی دارد. چنین روایت‌هایی ریشه در نگرانی‌های گسترده‌تر نسبت به «جنگ نرم»، «نفوذ فرهنگی» و «تغییر سبک زندگی» دارند. از این رو، بی‌تفاوتی نسبت به نشانه‌های کوچک، در نهایت می‌تواند به تغییر ساختار اخلاقی جامعه منجر شود. 

مطالبه از نهاد ناظر: جایگاه و مسئولیت ساترا 

بخش قابل توجهی از انتقادات، متوجه سازمان تنظیم مقررات صوت و تصویر (ساترا) است. در این خصوص، پرسش‌هایی به شرح زیر قابل طرح است: چرا ساترا مجوز پخش چنین برنامه‌هایی را صادر می‌کند؟ چرا نظارت پیشینی و پسینی بر محتوا به اندازه کافی جدی گرفته نشده است؟ آیا نهادهای مسئول نسبت به پیامدهای فرهنگی این نوع تولیدات آگاهی دارند؟ در ساختار رسمی، ساترا وظیفه تنظیم‌گری حوزه پلتفرم‌های اینترنتی و محتوای صوتی ـ تصویری را بر عهده دارد.

این سازمان باید معیارهای مشخصی برای پوشش، محتوا و قالب برنامه‌های سرگرمی داشته باشد و هرگونه عبور از خطوط قرمز فرهنگی را با تذکر، اصلاح یا توقف پخش پاسخ دهد. این نقد‌ها البته از سوی برخی کارشناسان حوزه رسانه با این استدلال پاسخ داده می‌شود که نظارت بیش‌ازحد می‌تواند به فضای فرهنگیِ خلاقیت‌ستیز منجر شود. با این حال، همچنان مسئله «حد» و «مرز» نظارت یکی از چالش‌های همیشگی رسانه داخلی است. 

دو قطبی‌های فرهنگی و خوانش‌های متفاوت 

ماجرای فینال کارناوال بار دیگر نشان داد که جامعه ایران در عرصه فرهنگ عمومی با دو نوع خوانش متفاوت روبه‌روست: 

خوانش اخلاق‌محور

در این رویکرد، هر نشانه تغییر در پوشش، رفتار یا محتوا که با هویت دینی ـ ملی جامعه ناهمخوان باشد، به‌مثابه حمله به بنیان‌های اخلاقی تلقی می‌شود. تأکید این دیدگاه بر حفظ حرمت‌ها، صیانت از خانواده و جلوگیری از رواج سبک زندگی غرب‌محور است. منتقدان برنامه، خود را ادامه‌دهنده مسیر دفاع از ارزش‌هایی می‌دانند که برای تثبیت آن‌ها «جان بهترین جوانان این سرزمین» فدا شده است. 

خوانش مدرن و تفسیری

در مقابل، گروهی از مخاطبان معتقدند باید میان «بی‌اخلاقی» و «آزادی هنری» تفکیک قائل شد. از نظر آنان، معیارهای پوشش و رفتار بر روی صحنه جهانی تغییر کرده و بخشی از جامعه جوان نیز با این تغییرات همراه است. این گروه، انتقادات شدید را نوعی «بزرگ‌نمایی غیر ضروری» می‌دانند. این دوگانه نشان می‌دهد که مسئله فقط یک برنامه تلویزیونی نیست؛ بلکه نشانه‌ای از شکاف فرهنگی گسترده‌تر است که در سال‌های اخیر خود را در شکل‌های مختلف نشان داده است.

برنامه‌های سرگرمی و حساسیت‌های نوین فرهنگی

در سال‌های اخیر، برنامه‌های سرگرمی در ایران افزایش چشمگیری داشته‌اند: مسابقات استعدادیابی، رئالیتی‌شوها، چالش‌های اجتماعی و … . این قالب‌ها به‌طور طبیعی به سمت جذابیت بصری، تحرک، موسیقی و اجرای متفاوت می‌روند. همین ویژگی‌ها گاهی با حساسیت‌های سنتی جامعه در تعارض قرار می‌گیرد. موافقان تولید چنین برنامه‌هایی می‌گویند بدون جذابیت‌های بصری و نوآوری‌های فرمی، رسانه داخلی نمی‌تواند با محصولات جهانی رقابت کند.

اما منتقدان تأکید دارند که رقابت نباید به قیمت عدول از ارزش‌های جامعه باشد. واقعیت این است که رسانه‌ها به‌طور ذاتی نقش «عادت‌ساز» دارند. وقتی قالب‌ها، پوشش‌ها یا رفتارهای جدید در رسانه تکرار شود، کم‌کم در ذهن مخاطب عادی می‌شود. همین مسئله سبب خواهد شد حساسیت به حق، نسبت به برنامه‌هایی همچون «کارناوال» بیشتر شود و پرسش‌هایی درباره مدیریت محتوا مطرح شود. 

آینده نظارت و سیاست‌گذاری فرهنگی

یکی از پیامدهای این حواشی، تمرکز دوباره بر سازوکار نظارت فرهنگی در رسانه‌های نوین است. تجربه‌های مشابه در سال‌های اخیر نشان داده که جامعه نسبت به محتواهای دارای بار رفتاری یا پوششی حساسیت ویژه دارد. از این رو، سازندگان محتوا باید با احتیاط بیشتری نسبت به مسائل اخلاقی و هر آنچه که می‌تواند تأثیر منفی بر رویکرد خانوادگی و اجتماعی در جامعه ما داشته باشد، برنامه‌سازی کنند.

همچنین، نهادهای ناظر ضوابط پوشش و اجرای صحنه را دقیق‌تر پیگیری کنند و گفت‌وگو درباره حدود آزادی هنری و ملاحظات فرهنگی بار دیگر به جریان بیافتد. چراکه در چنین شرایط حساسیت‌زایی، موضوع از سطح یک برنامه سرگرمی فراتر رفته و به بحثی جدی‌تر درباره «حد و مرز فرهنگ عمومی» تبدیل می‌شود. بنابراین، حاشیه‌های فینال «کارناوال» نشانه‌ای از چالش‌های امروز فرهنگ ایرانی است که به شدت با معیارهای ایرانی ـ اسلامی در تعارض است؛ فرهنگی که از یک سو ریشه در ارزش‌های اخلاقی و دینی دارد و از سوی دیگر تحت تأثیر جریان‌های جهانی رسانه‌ای قرار گرفته است. 

بحث برنامه کارناوال، بیانگر نگرانی بخشی از جامعه، درباره آینده اخلاق عمومی و مسئولیت نهادهای ناظر است. در مقابل، گروهی دیگر این نگرانی‌ها را بیش‌ از حد سخت‌گیرانه می‌دانند. به‌نظر می‌رسد راه‌حل، نه در حذف کامل آزادی هنری است و نه در بی‌توجهی به اصول اخلاقی. بلکه نیازمند تبیین مرزهای فرهنگی، شرح دقیق انتظارات از رسانه و ارتباط سازنده میان تولیدکنندگان محتوا و نهادهای نظارتی است تا بتواند هم نگرانی‌ها را پاسخ دهد و هم نیاز نسل جدید به تنوع و نوآوری را در چهارچوبی قابل قبول برای خانواده و جامعه ایرانی به رسمیت بشناسد.

انتهای پیام

source