گروه اندیشه:روایت دکتر علینقی عالیخانی از توسعه ایران و در آن چارچوب افزایش قیمت بنزین کماکان در حوزه تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران دارای درس آموزی های فراوانی است. موضوعی که با وجود درآمدهای نفتی ولی به دلیل بلندپروازی های ملیتاریستی حکومت پهلوی، ناچار به افزایش قیمت بنزین شدند که این خود منتهی به بحران خاموش در ایران شد و به نوبه خود یکی از تصمیمات کلیدی ای بود در آینده ایران نقش اساسی داشت. در دوران تصدی وزارت اقتصاد توسط عالیخانی، طی دورهای دهساله، اقتصاد ایران متوسط رشد اقتصادی سالانه ۱۱٫۵ درصدی و متوسط نرخ تورم سالانه ۲٫۶ درصدی را تجربه کرد. به همین دلیل، این دوره را دوران طلایی اقتصاد ایران مینامند. همچنین نرخ دلار آمریکا که از سال ۱۳۳۲ علی رغم وقوع کودتا، در قیمت ۸۰ ریال ثابت مانده بود، در دوران وزارت عالیخانی بیش از ده درصد از ارزش خودش در برابر ریال از دست داد و به قیمت ۷۰ ریال رسید. نرخی که تا بهمن ۱۳۵۷ ثابت ماند. عالیخانی در باره تصمیمات اشتباهش در گفت وگو با لاجوردی مسئول تدوین پروژه تاریخ شفاهی به نکات بسیار مهمی اشاره کرده که بخشی از آن در سایت «صدای تولید» منتشر شده است. شاید بتوان گفت بلندپروازی های نظامی گری حکومت پهلوی، کاهش بودجه های عمرانی، و افزایش قیمت بنزین، در کنار کودتای 28 مرداد 1332، اصلاحات ارضی ناکام، مقدمه ای است برای آن چه در سال 1357 تحت نام انقلاب اسلامی 1357 رخ داد.
لاجوردی – این در هیئت دولت مطرح شد تصمیم در افزایش قیمت …؟
عالیخانی ـ بله، برای اینکه ما احتیاج داشتیم به درآمد بیشتر برای کارهای عمرانی مان و با توجه به فشاری که اعلیحضرت می آوردند برای بودجه ارتش، ما اگر درآمدتازهای گیر نمیآوردیم ناچار میشدیم که از هزینههای عمرانی خودمان بکاهیم. راهحلی که فکر کردیم این بود که قیمت نفت و بنزین را بالا ببریم. و من به شما راستش را بگویم، در ضمنی که این کار اشتباه بود، ولی من جزو طرفدارهای این برنامه بودم و ناگهان ما قیمت نفت و بنزین را تغییر دادیم. در مورد بنزین خاطرم هست که از حدود پنج قران یا پنج ریال و نیم به یک تومان بردیم.
لاجوردی – بله.
عالیخانی – خوب، این البته یک تکان عجیبی در اقتصاد کشور داد درست است که در قیمت تمام شده تأثیر زیادی نداشت، ولی این کار ناگهانی و به این صورت اثر بدی داشت و یک مرتبه دیدیم که این قیمتهائی که بهیچوجه در عرض این مدت تکان زیادی نخورده بود دارد بطرف بالا میرود. خیلی کوشش کردیم که جلوی ای افزایش قیمتها را بگیریم و در ضمن هم به مردم بفهمانیم که این تغییری که دادیم اثر زیادی ندارد. از نقطه نظر مردم معمولی اثر مهمش روی نفت بود بیشتر تا بنزین، برای اینکه در ایران نفت سفید را بعنوان سوخت بخاری مصرف میکردند و خاطرم هست وقتی که ما به جلسه شورای عالی نفت رفتیم که در آنجا این قیمتها را به تصویب برسانیم ، اقبال مدیر عامل شرکت نفت ایران به حالت التماس به ما گفت که ” من از نظر دولتخواهی وظیفه دارم به شما بگویم که این کاری که میکنید خطرناک است و این کار را نکنید. ولی ما کاملا معتقد بودیم که این کار درست است و منصور هم که آن حالت بیحیائی خودش را در واقع داشت که تقریبا “آنطور نشان داد که” شما نمیفهمید چه میخواهید.
ولی من خودم را در این اشتباه شریک میدانم. و علت این هم که به این اندازه اشتباه کردیم این بود که ما متوجه نبودیم که یک کشوری که در آن دموکراسی وجود ندارد یک کارهائی را نمیتواند بکنید. برخلاف تصور طرفداران دیکتاتوری و ادعای این که دیکتاتوری یعنی قدرت، دیکتاتوری یعنی ضعف چون دیکتاتور بدون نظر مردم تصمیم میگیرد. و در ضمن هم تصمیم گیرندگان دولتش بوسیله مردم انتخاب نشدند. در نتیجه وقتی یک چنین تصمیم حادی گرفته میشود و با واکنش مردم روبرو میشوند هیچ نوع وسیله توجیهی وجود ندارد که به مردم گفته بشود ” خودتان اینها را انتخاب کردید. ” و یا اینکه مردم فکر بکنند که خوب، حالا این اشتباه شده، ولی پاسخش اینست که دفعه دیگر به این افراد رأی نخواهند داد. بنابراین فوری یک حالت تشنج خیلی شدید بین همه بوجود میآید و دولت دیکتاتوری هم جا میزند.
و این حالت فقط برای ایران نیست. شما وقتی کتاب اشبر را درباره آلمان در زمان هیتلر بخوانید میبینید که آنجا هم همینطور بوده یعنی هیتلر تا سال آخر جنگ جرأت نکرد بیمارستانهای، معذرت میخواهم ، رستورانهای لوکس برلین را ببندد. بخاطر اینکه مردم آلمان تصمیم به جنگ نگرفته بودند که حاضر باشند تحمل سختی را بکنند. و اشپر توی آن کتابش میگوید که ما یکی از حسرتهایمان این بود که روزنامههای انگلیسی برایمان میآمد و میدیدیم در انگلیس چه سختگیری اقتصادی و محرومیت شدید وجود دارد و مردم هم تحمل میکنند، ولی ما توی آلمان نمیتوانستیم این را اجرا بکنیم درست شبیه همین در ایران پیش آمده بود و بنابراین اشتباه ما هم بیش از آن که اشتباه اقتصادی باشد یا پیش از آن که اشتباه اقتصادی باشد یک عدم فهم شرایط و مسائل سیاسی یک مملکتی شبیه ایران بود. و بازهم تکرار میکنم در این جریان چندین نفر از وزراء دست داشتند.
لاجوردی: کیها مخالف بودند غیر از دکتر اقبال ؟
عالیخانی – دکتر اقبال که در شورای عالی نفت بود و تنها کسی بود که صحبت میکرد و پس از این بود که دولت تصمیم خودش را گرفته بود. در جلسه هیئت وزیران خاطرم نمیآید کسی مخالفتی میکرد. و بیشتر وزرائی که کارشان جنبه اقتصادی و این نوع داشت موافق بودند بنابراین کسی حرفی نمیزد ولی من که دارم در این مورد کوتاهی خودم را به شما میگویم برای این است که خیلی خوب میدانم که من در شرایطی بودم که اگر مخالفت میکردم آنها قدرت انجام این کار را نداشتند. ومن این کار را نکردم و برعکس همهاش غصه برنامههای عمرانی کشور را میخوردم و فکر میکردم به این ترتیب میتوانیم یک مقدار علیرغم ولخرجیهای شاه در ارتش، ما برنامههای خودمان را انجام بدهیم.
لاجوردی – ساواک چی ؟ آنها نظری نداشتند؟
عالیخانی – ساواک بکلی با این کار مخالف بود. و پاکروان که بر خلاف همه ما شعور سیاسی داشت، با من تماس گرفت و واقعا” با گله گفت چرا چنین کاری را کردید؟” و گفت ،” من بعنوان رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور از طریق رانندهام متوجه شدم که شما قیمتها را بالا بردید. شما چه شکلی به خودتان اجازه میدهید یک همچین تصمیمهائی بگیرید و توجهی به واکنش مردم نکنید. بعد از من هم که مسئول امور امنیتی هستم بخواهید که کارم را خوب انجام بدهم؟ ” اصولا” پاکدا من یک شعار بسیار خوبی داشت. از همان سال اول هم که من وزیر شده بودم به من میگفت، ” تو را بخدا کارتان را خوب انجام بدهید که مرا بیکار بکنید.” و توضیح میداد که منظورش از این حرف این است که این اقدامات امنیتی و بگیر و ببند مال موقعی است که مردم ناراضی هستند. ولی اگر ما کارمان را خوب انجام بدهیم. اگر بیکاری نباشد. اگر مردم زندگی مرفهای داشته باشند دلیلی برای این کار نیست. البته این تجزیه و تحلیل روی همرفته محدود است برای اینکه وقتی شما همه اینها را داشتید باز مردم آزادی سیاسی میخواهند. این را هم پاکروان بسیار خوب میفهمید. ولی به هر حال درصدی از قضیه همین بود که پاکروان میگفت و بهمین دلیل هم این گله را از من کرد و تصور میکنم که به نخست وزیر و بقیه هم اعتراض کرد.
لاجوردی – در جلسه هیئت دولت شرکت نمیکرد رئیس سازمان امنیت ؟
عالیخانی – نه. به هرحال پس از چند هفته شاه متوجه شد که این اشتباه بزرگی بوده و دستور داد که قیمتها بصورت سابق خودشان برگردند و همین کار را هم کردیم.
216216
source