به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، آنچه امروز در غزه از وحشی گریِ صهیونیستها و کودککشی آنها شاهدیم، به طور قطع دارای پییشینه ای است که معمولاً مورد غفلت قرار میگیرد. این پیشینه پیوند عمیقی با مباحث اندیشهای، معرفتی، تاریخی و تمدنی دارد. وقتی از این لایه های اندیشه ای مسئله فلسطین و صهیونیستها مورد تحلیل قرار می گیرد، افقی را به وسعت تاریخ تمدن بشری پیش روی انسان باز می کند که در این افق می توان به اهداف و سیاست های اصلی جبهه دشمن پی برد.
در این باره با محمدهادی همایون عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق علیه السلام، نویسنده کتاب «تاریخ تمدن و مُلک مهدوی» به گفت و گو نشستیم. وی هم اکنون سرپرست معاونت علوم انسانی و هنر دانشگاه آزاد اسلامی است.
مشروح گفت و گوی اول را در ادامه می خوانید.
* شما در مباحث خودتان اشاره داشته اید که در قرآن از جهت نظامات بشری با دو گروه مواجهیم: حزب الله و حزب الشیطان یا جریان حق و جریان باطل. جریان باطل همواره دنبال کارشکنی و کج رفتاری نسبت به انبیای الهی بوده اند. درباره این تقابل بیشتر توضیح می دهید.
در ابتدای بحث به موضوع مهمی اشاره کردید و اتفاقاً از همین جا باید مطالعات ما جدی گرفته شود. به ما یاد دادند که تاریخ، مجموعه حوادث پراکنده ای است که بدون قرار داشتن ذیل یک نظام منسجم اتفاق می افتد. نهایتاً اگر خیلی هنر کنید، سعی می کنید این اتفاقات پراکنده و یا دانه های جدا شده از یک تسبیح را با هم در نظامی به نام تاریخ تحلیلی کنار هم قرار دهید و از درون آن تحلیل هایی ارائه دهید. اما وقتی به قرآن و به نگاه عمیق دینی و اسلامی رجوع می کنید، با مسئله سنت ها مواجه می شوید؛ یعنی تاریخ ذیل سنت ها شکل می گیرد. با این نگاه، این مجموعه اساساً منسجم است. شما اگر سنن و قوانینی که بالا سر این اتفاقات است، بشناسید، هم می توانید امروز و گذشته خود را بفهمید و هم پیش بینی خوبی از آینده داشته باشید؛ «کَتَبَ ٱللَّهُ لَأَغلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِی …»1؛ یعنی «خداوند مقرّر داشته است که به یقین من و رسولانم پیروز مى شویم.» این آیندهی قطعی ماست. یک پیروزی قطعی و نهایی برای حزب الله وجود دارد «… کَذَٰلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ …2؛ خدا به مثل این (آب و فلزات و کف روی آنها) برای حق و باطل مثل میزند که (باطل چون) آن کف به زودی نابود میشود» یک حق و یک باطل دارید.
این تحلیل ها خیلی مهم است. ما معمولاً سعی می کنیم به ظاهر روشنفکرانه و آزادمنشانه تاریخ را از این قید و بندها خارج کنیم و بگوییم انسان ها همگی کنار همدیگر در یک نظامی زندگی می کنند و خیلی موضوع سختی نیست که بخواهیم از درگیری بین حق و باطل و از تشکیلاتی به نام حزب الله و حزب الشیطان صحبت کنیم. واقعش این است که چنین حقیقتی وجود دارد. اساساً آنچه در انتهای این مسیر با آن به نام بهشت و جهنم، همین شکلی است؛ یعنی تکلیف باید مشخص شود که چه کسی این طرفی و چه کسی آن طرفی است. موضوعی به نام دو قطبی شدن جامعه اگر در حد مؤمنین باشد، به شدت خطرناک است، اما اگر بین مؤمنین و کفار است، قاعده خلقت است. بالاخره یک جایی شهود تام خواهیم داشت که صحنه جدایی انسان ها از همدیگر است.
تاریخ بر این اساس جلو رفته است: یک حزب الله و یک حزب الشیطان داریم. صحنه تاریخ را باید از یک سو تشکیلات انبیاء و مؤمنین ذیل نظام امامت و ولایت برای تشکیل حزب الله و آن حکومت پایانی و از دیگر سو باید طراحی دشمنان برای رسیدن به یک حزب و تشکیلات به نام حزب شیطان دید.
* به نکته جالب توجهی اشاره کردید. معمولاً برخی تحلیلگران می گویند دشمن کیست. چه کسی با ما کار دارد؟ ما چرا باید با آمریکا کار داشته باشیم. تحلیل های آنان در فضای تقابل بین حزب الله و حزب شیطان نیست. در حالی که تاریخ ما اینگونه است که یک عده مقابل انبیاء می ایستادند و ایشان نیز به رسالت خودشان می پرداختند. علت اینکه چرا این جریان می خواهند این دشمنی ها را پس بزنند، علتش معلوم نیست.
* اما همان طور که می دانیم یهود در جبهه باطل نقش کلیدی ایفا می کند. برای خیلی ها سؤال پیش می آید که چرا اینها مدام می خواهند با خدا و اولیای خدا تقابل کنند تا حدی که حاضر شدند انبیاء را از سر راه بردارند؟
به نظرم جامعه امروز ما خیلی به فهم این ماجرا نیاز دارد. شما یک موقعی یهود را به عنوان دینی الهی در نظر می گیرید، یک تبعات و تحلیل هایی دارد؛ مثلاً امروز جنگ میان یهودیان با مسلمانان است. سؤال جدی پیش می آید که چرا خداوند کاری کرده که دو دین الهی با هم بجنگند. تصویری که شاید از دوره کودکی برایمان ایجاد می کردند که ادیان با هم رقابت دارند و ممکن است به دشمنی کشیده شود و مردم عادی هم کاری به این داستان ها ندارند.
یک نگاه عمیق تری می توان داشت که حاکی از آن است در این صحنه اگرچه موضوع ادیان در میان است، اما یک طرف این ماجرا، دین تحریف شده است. باز هم می شود سؤال جدی پرسید که حالا اگر یک عده مؤمنینی به یک دینی هرچند دین تحریف شده معتقد و پایبند هستند، باز هم جنگ دینی است و بین مسلمانان با یهودیان و مسیحیان تقابل ایجاد می کند که اوجش نبرد آرماگدونی است که خود آنها می گویند. به نظرم این نوع تحلیل هم اشتباه است. برخی دوستان ما این تحلیل را دارند.
نبرد ما با دشمنان نبرد با شیاطین است نه دین
اما واقعیت این است که ما با دین طرف نیستیم بلکه با حزبی به نام حزب شیطان طرفیم. حزب شیطان از آن روزی که شیطان سوگند خورد مقابل جریان حق می ایستد و اجازه نمی دهد کار به این انتهایی که ما با عنوان حکومت جهانی آخرالزمان می شناسیم، بکشد، تلاش کرده یک حزب ایجاد کند و مقابل این جریان، با حزب و تشکیلاتش و جنودش و اولادش و ذریه اش بایستد و اجازه ندهد این اتفاق در زمین بیفتد، چرا که این اتفاق، اتفاق نهایی است و راه را به سمت قیامت و تعیین مسیر به سمت بهشت و جهنم باز می کند. این حزب شیطان را خود شیطان ایجاد کرده است؟ خیر. نکته اش اینجاست که شیطان توانایی و استعداد تشکیل یک جریان عظیم را ندارد. نه بت پرستی اصالتاً کار شیطان است و نه این مسائلی که از آنها می بینیم. شیطان در این حد نیست. او از جنس جن است و جن از لحاظ هوشی زیر دست انسان است. امکانات خاصی هم از خداوند گرفته است تا بتواند دشمنی خود را با انسان ادامه دهد تا بشر در این مصاف ورزیده شود. در مجموع شیطان نمی تواند به خودی خود کاری کند. کارش این است که روی تشکیلات انبیاء و در کل جریان حزب الله خیمه بزند تا منحرفش کند.
دین یهود را با تشکیلات شیطانی یهود اشتباه نگیریم
اتفاق بزرگ اینجا افتاده است که جریان انبیاء پدیده ای را به نام حزب الله بینیان گذاری کرده است. اوج این حزب الله به تصریح روایات، شیعیان آخرالزمانی هستند که زمینه ظهور را فراهم می کنند.
یکی از آن مراحل مهم تشکیل این حزب، دوران حضرت موسی علیه السلام اتفاق افتاد و قوم بنی اسرائیل به صورت تشکیلاتی منسجم سازمان یافتند، اما آن قوم، انسجام لازم را نداشت تا پای حزب الله بودن خود بایستد و در نهایت به دست شیطان سقوط کرد. وقتی اینچنین شد، از حزب الله به حزب شیطان تغییر مسیر یافت. خب او که نمی تواند عنوان حزب شیطان برای خود انتخاب کند بلکه نام دینی را می گذارد که آن را تحریف و درون آن فساد و ربا و قتل انبیاء و تحریف کتاب ایجاد کرده است و نامش را یهود می گذارد. تازه این یهود هم بنی اسرائیل نیست. اگر بحث تاریخی بود، می گفتیم در دوره ای قتل عامی طراحی کردند و میراث بنی اسرائیل تا حد زیادی از میان رفت و میراث جمع و جور تری به نام یهود باقی ماند؛ لذا این یهود، یهود دین موسای نبی نیست بلکه حزب شیطانی است که به نام یهود خودش را قالب می کند.
اینجا قابل توجه است که بگوییم آیا تمام یهودیانی که در جهان داریم، حزب شیطان هستند؟ به نظرم نه. ما یهودیانی داریم که به دین تحریف شده ای معقتدند. یهودیتی که دین واقعی حضرت موسی را پذیرفته بود، در زمان حضرت مسیح به مسیحیت و در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به اسلام ایمان آوردند.
در واقع ما اکنون یهودیت اصیل نداریم، اما یهودیتی که به دین تحریف شده اعتقاد داشته باشد، داریم و لزوماً منشأ فساد و شرّ در عالم نیستند. آن چیزی که در این زمینه برایمان مهم است، مسئله حزب شیطان است که خودش را به نام یهود نشان می دهد. اینکه شما می بینید در سراسر جهان امکانات و تشکیلاتی دارند و در صنایع مختلف و بازار و اسلحه سازی و تروریسم و مواد مخدر و در رسانه ها که اوج قدرتشان است، مداخله می کنند و ما به نام یهود می شناسیم، اما با تعریف دوم از یهود نه؛ بلکه اینها حزب شیطان هستند.
هرچند شیطان در بین ادیان الهی بیشترین سوءاستفاده را از دین یهود برده است. به این دلیل است که ما در ذهنمان اسم یهود متبادر می شود. وگرنه حزب شیطان مگر از مسیحیت سوءاستفاده نکرده است؟ همین مسیحیان راست نئوکان ها که در آمریکا به قدرت رسیدند مثل بوش و … مگر حزب شیطان نبودند؟ در اسلام نیز همچنین است. ما یک زمانی گفتیم صهیونیسم اسلامی داریم و منحصر در یهود نیست. نمونه روشنی نداشتیم. داعش که ظهور کرد، برایمان نمونه اش ایجاد شد. صهیونیسم اسلامی هم کاملاً نامش اسلام است، اما حزب شیطان است. این حزب شیطان هم در اسلام، هم در یهودیت و هم در مسیحیت و هم در غیر دین می تواند وارد شود. یعنی به نام غیر دینی جای خوبی برایش است تا وارد شود. بنابراین اگر می خواهیم در مطالعاتمان منصفانه و دقیق و بدون آنکه دچار گمراهی شویم، ورود کنیم، باید حزب شیطان را تشخیص دهیم.
جنگ آخرالزمان، جنگ بین ادیان نیست
* موضوع بعدی که بحث روز است، بحث علت حضور صهیونیست ها در سرزمین فلسطین است. چرا در آنجا حضور دارند؟
این سؤال در ادامه بحث قبلی است. تصور اولیه ای که متأسفانه بین ما رواج می دهند و در فضای مجازی هم رواج دارد، همین است که ادیان در آخرالزمان به جان هم افتادند. نعوذ بالله یک مکان جغرافیایی را برای این سه دین مقدس قرار داده و به خاطر تزاحمی که ایجاد شده، اینها سر یک تقدس الهی با هم می جنگند. «… لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ…» انبیاء که با هم جنگ ندارند. طبیعتاً مؤمنان به ادیان هم نباید با یکدیگر جنگ داشته باشند. جنگ آخرالزمان، جنگ بین ادیان نیست که متأسفانه برای ما طور دیگری جا انداختند. این قدس از جهت تقدس دینی بین هر سه دین مشترک است. بعد به ما می گویند شما هم با همین غیرت دینی برای گرفتن قدس بجنگید. اشتباه محض است.
.
ما می گوییم قدس محل معراج پیامبر اکرم و قبله اول ما بوده است. ارباب ادیان نباید در آخرالزمان برابر هم قرار گیرند. آخرالزمان صحنه قرار گیری حزب الله و ادیان در برابر حزب شیطان است.
وگرنه اگر مسلمانان بگویند قبله اول ما بوده است، یهودیان و مسیحیان نیز همین را می گویند. شما دوره کوتاهی قبله اولتان بود. اگر بگوییم معراج پیامبر ما بوده است، آنها می گویند محل زیست و دعوت و شهادت انبیای ما بوده است. بنابراین اساساً این نوع نگاه به ظاهر دینی، تحلیل درست و ظرف درستی در ظرف آخرالزمان برای تحلیل نیست. دعوا، دعوای ادیان نیست. ماجرا چیست؟ اینکه حزب شیطان کم کم یک طرف جمع می شود و حزب الله یک یک طرف دیگر جمع می شوند.
ماجرا این است که ما در انسانها به ویژه صحنه آخرالزمانی، تقریباً با منحنی نرمال مواجهیم. منحنی که از پایین شروع می شود و به بالاترین حد خود می رسد و با همان شکل پایین می آید. دو طرف کم این منحنی، دو گروه هستند: 1. مؤمنانی که آخرالزمان و تاریخ را می شناسند، صحنه درگیری حزب الله و حزب الشیطان را کاملاً باور دارند و پای کار ایستادند و می دانند سرانجام پیروزی نصیب حزب الله خواهد شد. در آن سر طیف، گروه اندکی به نام حزب الشیطان هستند و با حزب الله در فهم صحنه مشترکند. صحنه را درست فهمیدند و اشتباه نمی کنند، منتها پای باطل و حزب شیطان و خود شیطان ایستادند. درگیری اصلی در طول تاریخ این بوده و اوجش در آخرالزمان، بین این دو گروه است. در این بین، جمعیت خیلی زیادی داریم که واقعاً حق طلبند و از باطل نفرت دارند؛ اما باطل طوری خودش را جلوه داده که آن را به نام دموکراسی و آزادی و …حق تلقی می کنند؛ اینها به دنبال جنبه حق بودن هستند، منتها فریب خوردند.
——————–
پاورقی:
1. کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِی ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ؛ خدا لازم و مقرّر کرده است که بی تردید من و پیامبرانم پیروزیم. همانا خدا نیرومند و توانای شکست ناپذیر است. (21 مجادله)
2. أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَدًا رَابِیًا ۚ وَ مِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْیَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ ۚ کَذَٰلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ ۚ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً ۖ وَ أَمَّا مَا یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ ۚ کَذَٰلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ. (17 رعد) خدا از آسمان آبی نازل کرد که در هر درّه و رودی به اندازه گنجایش و وسعتش [سیلابی] جاری شد، سپس سیلاب، کفی پُف کرده را به روی خود حمل کرد، و نیز از فلزاتی که برای به دست آوردن زینت و زیور یا کالا و متاع، آتش بر آن می افروزند، کفی پُف کرده مانند سیلاب بر می آید؛ این گونه خدا حق و باطل را [به امور محسوس] مَثَل می زند. اما آن کفِ [روی سیل و روی فلز گداخته در حالی که کناری رفته] به حالتی متلاشی شده از میان می رود، و اما آنچه [چون آب و فلز خالص] به مردم سود می رساند، در زمین می ماند. خدا مَثَل ها را این گونه بیان می کند [تا مردم در همه امور حق را از باطل بشناسند.]
3. «إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُوا یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِیَصُدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ ۚ فَسَیُنْفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَیْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ یُغْلَبُونَ ۗ وَالَّذِینَ كَفَرُوا إِلَىٰ جَهَنَّمَ یُحْشَرُونَ»، «لِیَمِیزَ اللَّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَیَجْعَلَ الْخَبِیثَ بَعْضَهُ عَلَىٰ بَعْضٍ فَیَرْكُمَهُ جَمِیعًا فَیَجْعَلَهُ فِی جَهَنَّمَ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ.» مسلماً کسانی که کافرند، اموالشان را هزینه می کنند تا مردم را از راه خدا بازدارند، و به زودی همه اموالشان را [برای جلوگیری از گسترش اسلام] خرج می کنند؛ سپس [این عمل] برای آنان مایه حسرت و ندامت می شود [زیرا خواهند دید که ثروتشان را از دست داده اند و اسلام هم گسترش یافته] و آن گاه مغلوب می شوند، و آنان که کافرند به سوی دوزخ گردآوری خواهند شد.
تا خدا ناپاکان را از پاکان جدا کند، وناپاکان را روی یکدیگر گذارد، پس همه را متراکم وانباشته کند و یک جا در جهنم قرار دهد؛ [به راستی] آنانند که زیانکار واقعی اند. (36 و 37 انفال)
انتهای پیام/
source