Wp Header Logo 72.png

انقلاب دو شخصیت داشت. یکی در همان ماه‌های اولیه بعد از پیروزی مرد. شخصیت اول دیرین و تاریخی است. همان است که با ایدئولوژی و آرمان و رهبری و مبارزه و ستیز شناخته می‌شود. همان چهره‌ای که در صحنه قدرت حاضر می‌شود، با کسانی ائتلاف می‌کند، با کسانی از در ستیز می‌افتد. این چهره انقلاب، مثل همه قیام ها و شورش‌هایی است که در طول تاریخ علیه نظام‌های مسلط شکل گرفته است. نزاع سختی در می‌گرفت یکی پیروز می‌شد، یکی شکست می‌خورد. آنکه شکست می‌خورد کارش با آتش و تیغ و زندان بود و آنکه پیروز می‌شد، بخت یارش شده بود تا بر اریکه قدرت تکیه زند.
شخصیت دوم انقلاب مدرن و شهری است. به بازیگران قدرت کم ارتباط است. با مردم کوچه و بازار سروکار دارد. ساکنان شهر از بزرگ شدن فضا و معضلات آن رنجور بودند. گروهی هم از روستا آمده بودند. احساس بی‌پناهی می‌کردند. فضای شهر بزرگ و ناشناخته و بیگانه بود. فقدان صمیمیت روستا، دل و جانشان را می‌آزرد. آن ها در جستجوی محملی بودند تا آشنایی از دست رفته را بازیابند. سوگوار بودند و دل بریده و اندوهگین. از هر گردهم‌آیی استقبال می‌کردند شاید اندکی از حس از دست رفته صمیمیت را به دست آورند. انقلاب یک اتفاق بی‌نظیر بود. خیابان‌ها مملو از جمعیت شده بود.

جمعیتی یک صدا همراه. آشنایی از دست رفته یکباره در ابعادی بزرگ بازگشته بود. رنج‌ها و مطالباتی هم داشتند، اما انقلاب بستری شده بود تا رنج‌هاشان همدردی عمیق خلق کند. این همدردی جمعی، گاهی از اصل مطالبات و برآورده شدن رنج‌هاشان مهم‌تر بود. آدم‌های ساده کوچه و بازار ابتدا در ارتباط افقی با همشهری‌های همدرد، گرم و برانگیخته می‌شدند و در نوبت بعد در یک ارتباط طولی با مناسبات کلان قدرت نسبتی برقرار می‌کردند.

انقلاب دو شخصیت داشت. یکی بیشتر با ستیز و خصومت و جنگ شناخته می‌شد، دیگری با همدردی و عشق و صمیمیت. یکی طرد کننده بود دیگری جمع‌آور. یکی خصلت مردانه داشت دیگری زنانه. تا شاه بود، همه خیال می‌کردند این دو شخصیت به هم عشق می‌ورزند و در عقد دائم‌اند. شاه که رفت، شخصت زنانه مرد. گویی مرد زنش را در پستوی خانه کشت. همان روز که قرار شد مردم به خانه بازگردند تا مسئولان ویرانه‌ها را آباد کنند، سویه زنانه انقلاب از نفس افتاد.

انقلاب پیروز شد، اما خصیصه گردآور و جمع کننده‌گی‌اش از دست رفته بود. طرد و انکار و ستیز با تمسک به نام‌های مقدس باقی ماند. در آتش خصومت و نفرت زندگی می‌کنیم. اما فراموش نکنیم مادری در میان بود که می‌توانست همه را گردهم آورد و از رنج‌هاشان دستاویزی برای همدلی بسازد.

* استاد فلسفه سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی

بیشتر بخوانید:
محمد جواد کاشی: حماس هم سرکوب شود، حماس دیگری متولد می‌شود / زورآور هر چه تجهیزات جنگی قدرتمند داشته باشد، ضعیف است
تندروها هنوز تکثر و مشارکت مردم را به رسمیت نشناخته‌اند/ جامعه از قهرمان‌پروری عبور کرده/ تندروها می‌خواهند کودک در راه را خفه کنند
خشونت سیاسی و گفتاری نتیجه حذف نیروهای میانه رو/ راه رفته قابل برگشت است در صورت اصلاح شیوه برخورد با معترضان

216216

source