به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کتاب «خط امان در ولایت» امام زمان» اثر حجت الاسلام محمد امامى کاشانى، کتابى پیرامون موعود ادیان است که در آن عمدتاً به مباحث عقلى در این زمینه پرداخته شده است. بخشی از این کتاب به گفتوگوی مرحوم امامی کاشانی با علمای ادیان اختصاص یافته است که در نوع خود بسیار جذاب و درسآموز است.
در ادامه، متن گفتوگوی حجت الاسلام امامی کاشانی را با روژه گارودى فیلسوف و تازه مسلمان فرانسوى را میخوانید. وى متولد 1913 است که زندگى پرفراز و نشیبى را داشتهاست. عضویت کمیته مرکزى حزب کمونیست فرانسه، عضویت مجلس مؤسسان، نمایندگى مجلس ملى فرانسه و سناتورى مجلس سناى فرانسه از فعالیتهای سیاسی اوست. دکتراى فلسفه و استادى فلسفه در دانشگاه پوآتیه بخشى از سوابق وى است.گارودى سرانجام کمال مطلوب خود را در اسلام یافت و در سال 1982 مسلمان شد و نام رجاء را برگزید. در سال 1998، یک دادگاه فرانسوى وى را بخاطر کتاب «اسطورههاى بنیانگذار سیاست اسرائیل» و انکار هولوکاست مجرم شناخت.
مؤلف: تحقیقى که انجام مىدهم، پیرامون آینده بشریت و آخرالزمان و مصلح جهانى است. تقریباً تمامى ادیان در این باره سخن و پیامى دارند. ما در اسلام معتقدیم که یکى از نوادگان رسول خدا صلّى اللّه علیه و اله و سلم به نام حضرت مهدى علیهالسلام ظهور خواهند کرد و حکومت جهانى تشکیل خواهند داد و حضرت عیسى علیهالسلام نیز ظهور کرده، با او همراهى مىکند. ادلّهای را که در این مورد چه از نظر عقلى و چه از نظر نقلى مطرح است بررسى کردهام. یکى از مباحث که پیرامون آن به تفصیل تحقیقاتى انجام دادهام، بازگشت مسیح علیهالسلام است. براى کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه سفرى به واتیکان داشتم و با علماى آنجا مذاکراتى انجام دادم.دیروز نیز با آقاى ژان گیتون در این باره گفتوگو کردم که بسیار مفید و جالب توجه بود و امروز این بحث را با شما خواهم داشت.
روژه گارودى: مایه افتخار من است که در خدمتتان باشم.
مؤلف: از جمله بحثهایى که عنوان کردهام و نظرات علماى مسیحى و متفکران علمى و فلسفى را در مورد آن جویا شدهام، مسئله آخر الزمان است. علت طرح این سؤال این بود که تمامى انسانها مىخواهند در مورد آینده و سرنوشت بشریّت آگاهى داشته باشند. اجازه دهید فعلاً در همین موضوع وارد شویم تا به تدریج ادامه دهیم.
روژه گارودى: من سالها با علماى مسیحیت بحث داشتم، از جمله با کارل وانریک، یکى از الهىدانان بزرگ آلمانىزبان که فوت کرده است. ما البته بحثهاى انتقادى داشتیم، اما مع الوصف وى بر کتاب من از تکفیر تا همسخنى در مورد تشکیل شوراى واتیکان دوم مقدمهای نوشت. یکى از مواردى که در آن اختلاف نظر داشتیم، این بود که باید خودمان را براى ظهور حضرت مسیح علیهالسلام آماده کنیم و شایستگى آن را پیدا کنیم، اما واقعیت این است که در مورد دنیایى که چهار پنجم مواد آن را تنها یک پنجم جمعیت مىخورند، چنین آمادگى نمىتواند به وجود آید.
با این فرض نظر ما این است که مسیحیان و مسلمانان و حتى بودایىها باید چنین زمینهای را فراهم کنند تا انسانها بتوانند از مواهب خدادادى برخوردار شوند و از جهان استفاده معنوى ببرند. این استاد آلمانى مىگفت قبل از پایان جهان به یک ایده مطلق اعتقاد داریم و آن، آمدن حضرت مسیح علیهالسلام است. اعتقاد من این است که باید دنیایى که شایستگى آن حضرت را داشته باشد ایجاد کنیم. صحبت ما به اینجا رسید که گفتیم اگر شایستگى را در خودمان ایجاد و محیطى را فراهم کنیم که منجى بیاید این پایان کار نخواهد بود بلکه شروع کار است.
ما علىرغم تمدن کنونى مانند آدمهاى ما قبل از تاریخ هستیم. ظاهراً متمدنیم، ماشین و تکنولوژى داریم، امّا با همین ماشین و تکنولوژى آدمکشى مىکنیم. تا وقتى که نصف مردم دنیا از گرسنگى رنج مىبرند و یک سوم انسانها بىکارند، ممکن نیست عدالتى اجرا شود. بنابراین وظیفه ما که خداوند خلیفه زمین قرارمان داده، خاتمه دادن به این استکبار در جهان است.
مؤلف: آیا عقیده مسیحیّت این است که با آمدن مسیح قیامت برپا مىشود یا اینکه مسیح مىآید و حکومت تأسیس مىکند؟ یعنى دنیاى مردم را بهبود مىبخشد و جامعه بشرى را از ظلم و ناامنى نجات مىدهد.
روژه گارودى: این نظر پولس است که با آمدن مسیح قیامت برپا مىشود، نه گفته مسیح علیهالسلام.
مؤلف: در مذاکرات انجام شده من نیز همین نظر را داشتهام که این استنباط پولُس است که در انجیل یوحنا نیز آمده است، نه کلام حضرت مسیح علیهالسلام؛ چرا که خود آن حضرت اظهار داشته که من بر مىگردم و حکومت مىکنم.
روژه گارودى: بحث دقیقى است؛ در مورد حضرت مسیح علیهالسلام لفظ پاروزى اطلاق شده که به این معنى است که مسیح الان حضور دارد، ولى ما ایشان را مشاهده نمىکنیم. بر اساس اعتقاد آنها، مسیح الآن هست، ولى ما او را نمىبینیم.
مؤلف: آنها به ظهور مسیح علیهالسلام همزمان با قیامت اعتقاد داشتند و من این سؤال را مطرح کردم که ظهورى که به محض آن قیامت برپا شود چه نتیجه و اثرى دارد؟!
روژه گارودى: نه تنها حضرت مسیح علیهالسلام بلکه سایر پیامبران نیز این موضوع را گفته و وظیفه ما را تعیین کردهاند، اما زمان آن نامعلوم است و خدا آن را مشخص خواهد کرد.
مؤلف: معنى حقیقى پاروزى چیست؟
روژه گارودى: معناى حقیقى آن «حضور» است، اما پولس اشتباه کرده و آن را به معناى «ظهور» گرفته است. مسیح گفته که «حضور دارم»، اما پولس گفته است «ظهور خواهد کرد.» این هم یکى از گرفتارىهایى است که پولس ایجاد کرده است.
مسیح گفته است که «مسیا»”Messiah ” هستمY این را پولس گفته که مسیح «کرستوس» شده است؟ همه اینها تفسیرهاى پولس است و این یعنى ایجاد یک یهودیّت اصلاحشده، در حالىکه حضرت مسیح علیهالسلام این را نگفته است. بنابراین از گفته حضرت مسیح علیهالسلام چنین استفاده مىشود که با حضور ایشان حکومت الهى هم هست ولى ظهور و عمومیت یافتن آن وابسته به این است که او براى همه افراد ظاهر شود. حضرت مسیح علیهالسلام ما را همیشه به مسئولیت فرا مىخواند، در حالى که پولُس فقط انتظار بىمسئولیّت را مطرح کرده است و یهودىها از «مسیانیسم»، بازگشت حضرت داود را استفاده کردهاند و ربّىهاى یهود اعتقاد دارند که حکومت موعود حکومت یکى از فرزندان حضرت داود علیهالسلام است.
مؤلف: به نظر مىرسد این تفسیر از ظهور و انتظار در انجیلهاى متّى و یوحنّا هردو استنباط شخصى آنهاست، نه سخن حضرت مسیح علیهالسلام.
روژه گارودى: در واقع رسالههاى پولس در این باره هم مؤثر بوده است. مسیحیّت «متاى قدیس» یک نوع یهودیت اصلاح شده است و همه به کار پولس برمیگردد، چرا که او مىگوید فقط منتظر باشید و کارها را خدا درست مىکند، در حالى که پیامبران اعم از ابراهیم علیهالسلام و عیسى علیهالسلام و رسول اکرم صلّى اللّه علیه و اله و سلم هرکدام وظایفى را براى مؤمنین مشخص کردهاند. وظیفه یک انسان متعهد فقط انتظار نیست، بلکه باید زمینه را مساعد کند.اینکه با آمدن مسیح دنیا پایان مىیابد، عقیده یهود است. در هرحال، ترویج انتظار محض و کنارهگیرى از هرگونه حرکت اصلاحى در جهان مسیحیت، ریشه در اقدامات پولس دارد. من وقتى استاد الهیات پروتستان در دانشگاه پروتستان پاریس بودم، مىگفتم معتقد و متدیّن بودن این نیست که انسان با فلان دیانت ارتباط داشته باشد و به آن وصل باشد بلکه این زندگى با یک دین است که اعتقاد به آن را معنى مىبخشد.
مؤلف: حالا با توجه به اینکه این سخن استنباط پولس است و از سخنان خود مسیح علیهالسلام نیست، در مقابل مسیحیت چه بگوییم؟ آیا باید به مسیحیان بگوییم این انجیل گویاى اندیشه و کلام عیسى علیهالسلام نیست؟
روژه گارودى: ما باید به عنوان یک انسان به وظیفه خودمان عمل بکنیم. علماى برزیل در آمریکاى لاتین نیز متوجّه این امر شدهاند. دانشمندى از آنها که مقدمهای بر کتاب من نوشته، بر این باور است که باید در مسیحیت تغییراتى ایجاد شود. به نظر آنها کلیساى ارتدکس به حقیقت مسیح علیهالسلام نزدیکتر است، چرا که حضرت مسیح علیهالسلام به عقیده آنها از حالت قدّیسى بیرون آمد تا انسانها به حالت قدّیسى درآیند. او قوس نزولى را طى کرد تا به انسان امکان صعود بدهد.
دوستى دارم که اسقف اعظم بوده و اکنون بازنشسته شده است. به عقیده ایشان بهترین راه براى بهبود وضع زندگى و ادامه حیات این است که وضع کشاورزى را بهبود بخشند تا انسانها در سایه شغل کشاورزى، از زندگى شهرى و درگیرىهاى اجتماعى فارغ باشند. اما این راه حل مسئله نیست. من به این علت مسلمان شدم که در قرآن کریم دائم ذکر شده که انسانها مسئولاند و باید عمل کنند. من فکر نمىکنم زندگى تخیّلى و عرفان مآبى زندگى خوبى باشد.رسول اکرم صلّى اللّه علیه و اله و سلم ما را به رهبانیت دعوت نکردند. گاهى اوقات لازم است بنشینیم و اندیشه کنیم، اما تنها براى انجام مجدّد وظیفه و عمل. کتابهایى که تاکنون نوشتهام بیشتر راجع به آگاهى دادن نسبت به وظیفه بوده است و اعتقادم این است که به گونهای باید عمل کنیم تا به آن زمان برسیم و کارى کنیم تا دنیاى شایسته براى ظهور آن حضرت فراهم آوریم.
مؤلف: نظرتان در مورد به دار آویخته شدن حضرت مسیح علیهالسلام و اینکه به آسمان رفت چیست؟ آیا اصولاً براى آن حضرت معتقد به نوعى از زندگى دنیایى هستید؟
روژه گارودى: موضوع مصلوب کردن عیسى علیهالسلام و زندگى ایشان نشان مىدهد که مانند یک انسان فوت کرده است و این جنبه الوهیّت ایشان را از بین مىبرد، چرا که مصلوب کردن یک فرد نکتهای را دربردارد و آن اینکه بردگان را مصلوب مىکردند و این حکایت از این دارد که حضرت مسیح علیهالسلام یک فرد در یک سطح معمول بوده است. آنچه من به آن توجه دارم این است که حضرت ابراهیم علیهالسلام، رسول اکرم صلّى اللّه علیه و اله و سلم، و عیسى علیهالسلام همه زندهاند و هیچ کدام نمردهاند. زنده بودن آنها به این است که دستور العملهایشان در ما نافذ و جارى است، حتّى اگر جسمشان زنده نباشد. ملاک زنده و مرده بودن از نظر من همین است؛ یعنى به دلیل مؤثر بودنشان در جهان زندهاند و احکام آنها هست و ما را تحت تأثیر قرار مىدهد.
مؤلف: قرآن مىفرماید: «ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ»؛ از این آیه استفاده مىشود که او در آسمانها زندگى عادى دارد نه فقط نام و نشان و نفوذ معنوى و روحانى.
روژه گارودى: آنچه براى من مهم است، تلقى قرآن است که مسیح زنده است، ولى در هرحال، به نظر من آینده از آن اسلام است، در ملاقاتى که با پاپ داشتم یکى از کتابهایم به نام «آینده ما اسلام» را به وى تقدیم کردم. پاپ بسیار متعجّب و حیران مانده بود.
مؤلف: کدام یک از اناجیل بیشتر قابل قبول است و کمتر دستخوش افکار پولس قرار گرفته است؟
روژه گارودى: براى من مهم کار حضرت مسیح علیهالسلام است نه ترجمه گفتههاى او. در سال 1948 یک نسخه خطى در فیّوم مصر به خط قبطى به دست آمد، انجیلى بود که صد و چند گفتار از حضرت مسیح را در برداشت و مفسّرین انجیل عقیده دارند که این قدیمىترین نسخه انجیل است، نام آن را انجیل توماس گذاشتهاند.
مؤلف: بعضىها در واتیکان به آن اعتقاد نداشتند و مىگفتند این ساخته یهودیان است.
روژه گارودى: بله، چون در کلیساهاى قبلى هر کتابى را که با افکار مسیحیت تطبیق نداشت مىسوزاندند. به این خاطر گنوسىها آن را حفظ کردهاند.
مؤلف: پس معلوم مىشود اختلاف زیادى در میان علماى مسیحیت وجود دارد؟
روژه گارودى: کاملاً همینطور است. در آغاز خیلىها با پولس مخالف بودند، بنیانگذار جهان مسیحیت پولس است. پولس آدم مدیرى بوده و الهیات مىدانسته است. آنها که انجیلها را نوشتهاند، صحابه او بودهاند اما کلیسا، از عصر کنستانتین در خدمت زورگویان درآمده است.
انتهایپیام/
source