ماهرخ ابراهیمپور: سهشنبه ۱۵ اسفندماه ساعت ۹ صبح، تالار خلیجفارس موزهی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس روی سنِ شلوغ، پوستر اختتامیه بیستویکمین کتاب سال دفاع مقدس جلوهگر بود که بر تاریخ و ساعت برنامه تأکید میکرد اما با گذشت بیش از نیم ساعت و بیقراری گروه ارکستر ارتش، مشخص شد که حتی نظامیان هم دیگر مثل گذشته مقید به رعایت زمان نیستند و این ساعتِ دقیقِ روی پوستر بیشتر به طنزی تلخ میماند… بیرون از تالار تعداد زیادی از مولفان، پژوهشگران، نویسندگان و شاعران مشغول گپ و گفت بودند و مسئولان منتظر سخنرانان برنامهی اختتامیه، که بعید به نظر میرسید چهرههای فرهنگی باشند!
بالاخره ساعت ۹ و ۴۰ دقیقه، برنامه با تلاوت آیاتی از قرآن مجید آغاز شد و پس از آن گروهِ بیقرار و پرنشاطی از ارتشیها سرود ملی را نواختند. سپس فضهالسادات حسینی مجری برنامه پشت تریبون رفت و با چند جمله نخستین سخنران را برای بیان سخنانش دعوت کرد؛ سرتیپ دوم مهدی امیریان متن پیام سرلشکر محمدباقری را خواند و با عجله تریبون را ترک کرد تا برنامه شتاب بگیرد و تاخیر خودخواسته یا ناخواسته جبران شود.
پس از چند سخنرانی سیاسی، زهرا ولینژاد، مؤلف کتاب «جلالآباد، زندگینامه شهید محمدجلال ملکمحمدی، جهادگر پاسدار شهید به روایت همسر» پشت تریبون رفت و از چگونگی تولید این اثر گفت و اینکه دو ماه با این آن زندگی کرده است…
بالاخره نوبت به اصل برنامه رسید!
بعد از چند سخنرانی سیاسیِ پشت سر هم که زمان را میخورد و هنوز از اصل برنامه خبری نبود، بالاخره نصرتالله صمدزاده دبیر علمی برنامه پشت تریبون رفت و به کنایه گفت: «بالاخره نوبت به اصل برنامه رسید!» اما گویی این جمله چندان کارگر نیفتاد، چون اصل برنامه در کمترین زمان و کیفیت برگزار شد! مجری که دقایق زیادی از زمان را کشته بود تا مهمانان سیاسی برسند و نطقهای بیجان و بیکیفیتشان را بیان کنند، رسما برنامهی اصلی را ذبح کرد و گفت «به دلیل کمبود وقت، برنامهی معرفی برگزیدگان و «شایسته تقدیر»ها فقط با حضور برگزیدگان روی سن انجام میشود» و با عذرخواهی از شایسته تقدیرها گفت که تنها به خواندن اسامی آنها اکتفا میشود!
مجری عنوان کتاب را درست نخواند/ گفت وقت برای عکس گرفتن نیست
با این همه هنوز هم حواشی این مراسم بسیار پررنگتر از متن آن بود؛ در هنگام خواندن عنوان کتابهای برگزیده، مجری انگار حتی نام کتابهایی را که بنا بود اعلام کند پیشتر نگاه هم نکرده بود، چون نتوانست نام کتاب «لباس شخصی» پژوهش و تالیف جواد کلاته عربی را درست بخواند و علت را فونت درهم ریخته متن اعلام کرد! چهرهی آقای مولف در آن لحظه دیدنی بود…
کمی بعد سعید علامیان را برای تالیف کتاب «سفر به روزهای جنگ» به روی سن دعوت کرد و بعد از سلام و احترام و اهدای لوح و جایزه، از او خواست که برای گرفتن عکس یادگاری روی سن بایستد، اما پس از چند لحظه حرفش را پس گرفت که استادان بنشینند وقت برای عکس یادگاری هم نیست!
وقتی نام اصغر کاظمی را برای کتاب «کاش این گلوله شلیک نمیشد» خواند، گفت او در سالن نیست و دخترش مریم کاظمی به جای او روی سن میآید، اما نمیدانست و حتی شاید نمیشناخت که خودِ کاظمی در سالن نشسته است!
به نام محمدرضا بایرامی برای «شکارچیان ماه» که رسید با تب و تاب زیادی نام استاد را بر زبان آورد و او را احترامگذاشت بیآنکه متوجه باشد او اصلا در مراسم حضور ندارد!
نام دیگری را با عجله خواند و با گمان اینکه در سالن حضور ندارد بلافاصله بعدی را! در حالی که همان نویسنده در حال طی طریق برای آمدن روی سن بود و این همه عجله خانم مجری را درک نمیکرد.
تغییر دقیقهنودی برگزیده!
اما فاجعهی اصلی در بخش اعلام برگزیدهی خبرنگاران رخ داد و دلخوری پررنگی را در تقویم اسفند ۱۴۰۲ ثبت کرد. در این بخش به جای نام «صادق وفایی» خبرنگار خبرگزاری که مهر که به شایستگی برای این عنوان انتخاب شده بود، نام «آسیه بحری» خبرنگار صداوسیما قرائت شد! برخی که اصل ماجرا را میدانستند مات مانده بودند. مجری بیاعتنا به این تغییر و دستکاری در دقیقهی نود، همکارش را با احترام و استقبالی گرم به گرفتن جایزه فراخواند. چند لحظه گذشت، همه مانده بودند که چرا چنین شد؟! مراسم به پایان رسید… بیرونِ تالار هیأت داوران عصبانی بودند.
با خود فکر میکردم که این جشن فرهنگی که همهی فعالان فرهنگی حوزه دفاع مقدس در آن جمع شدهاند، چرا چنین پرحاشیه و بیکیفیت برگزار شد. اگر طبق سخنان سرتیپ دوم مهدی امیریان، رئیس تازهنفس سازمان ادبیات و تاریخ دفاع مقدس هدف شناسایی و معرفی پژوهشگران بهویژه نوقلمان به جامعه باشد و ارتقای کیفیت آثار این حوزه، چرا جای یک جشن فرهنگی با خطابههای سیاسی عوض شد؟ آیا زمان آن نرسیده که چهرههای سیاسی و نظامی در جشن فرهنگی کنار بایستند و اجازه دهند مؤلفان، نویسندگان و پژوهشگران بعد از سالها تلاش دقایقی با مخاطبانشان سخن بگویند و خود را به جامعه بشناساند؟ آیا مسئولان نظامی و سیاسی نمیدانند تریبون همیشه برای آنها فراهم است و برای مولفان و پژوهشگرانی که یک بار در سال از اقصینقاط ایران گرد هم میآیند فقط یک بار فرصت پیش میآید که در جمعی چنین گسترده و فرهنگی روی سن بروند و از مشکلات پژوهش و نوشتن در جنگ بگویند؟ اگر قرار است که ما از تجربههای دفاع مقدس استفاده کنیم نظامیان هم باید روشهای جدید معرفی آثار و احترام به پژوهشگران و نویسندگان را بیاموزند و آنها را بیش از پیش ارج نهند. سردار کارگر در سخنرانی خود به برخی نهادها و سازمانها انتقاداتی وارد کرد اما این انتقاد جدی به سازمان حفظ و نشر آثار دفاع مقدس وارد است که در برنامهی اختتامیه جایزهی جلال حضور نداشت تا دریابد که شیوهی اختتامیههای دیروز منسوخ شده و امروز باید نویسندگان ارجح بر سخنرانان سیاسی و نظامی باشند و خودشان از اثرشان بگویند و با مخاطبانشان رو در رو ارتباط بگیرند. چنانکه در بخشی از جایزهی جلال این فرصت فراهم شد. سخن آخر اینکه، اگر قرار است نوقلمان به میدان بیایند و به شیوهای نو با مخاطب سختپسند امروزی از دفاع مقدس سخن بگویند با حاشیه راندن آنها این مهم امکانپذیر نیست. سن اختتامیه کتاب سال دفاع مقدس جای خطابههای سیاسی نیست جای سخن گفتن و نغز شنیدن از نویسندگان، پژوهشگران و مولفان جنگ است…
۲۵۹۵۷
source