به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شناخت حق از باطل در هر عرصهای به ویژه عرصه سیاسی، نیاز هر انسانی برای رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی است. در طول تاریخ بشریت آنانکه هوای نفس را معیار و میزان انتخاب خود قرار دادند، حق را نشناختند و در گرداب فتنههای عمیق فرو رفتند، اما آنها که معیار شناخت حق را آموزههای دین قرار دادند و باطل را به خوبی از حق تمییز دادند، به سعادت رسیدند و نامشان در تاریخ به عنوان انسانهای وارسته ماندگار شد.
در جنگ جمل میخوانیم که دو صحابه بزرگ پیامبر صلی الله علیه و آله یعنی طلحه و زبیر و از آن بالاتر، جناب عایشه به عنوان همسر رسول خدا همراه با لشکریانشان در برابر امیرالمؤمنین علیهالسلام صفآرایی کردند و آن فتنه عظیم را رقم زدند. همان امامی که فتنهجویان از دو لب مبارک پیامبرشان بارها این جمله را شنیده بودند که میفرمود «عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ»؛ علی با حق و حق با علیست. در هر صورت حضور این صفاولیهای لشکر اسلام به همراه همسر پیامبر سبب شد تا خیلیها در شناخت حق دچار تردید شوند که از جمله آنها فردی به نام حارث بود. او خطاب به امیرالمؤمنین علیهالسلام گفت: گمان میکنی که من اصحاب جمل را گمراه میدانم؟! امام فرمود: اى حارث، تو به پایین نگریسته اى و به بالا ننگریسته اى، از این رو حیران و سرگردان ماندهاى. تو حق را نشناختهاى که اهل حق را بشناسى و باطل را ندانستهاى تا بدانى آنها که راه باطل مى سپرند، کدامند؛ إِنَّکَ لَمْ تَعْرِفِ الْحَقَّ، فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ [أَهْلَهُ]، وَ لَمْ تَعْرِفِ الْبَاطِلَ، فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ. در این هنگام حارث گفت: من و سعد بن مالک و عبد الله بن عمر کناره گرفتیم. على (ع) فرمود: سعد بن مالک و عبد الله بن عمر حق را یارى نکردند و باطل را فرو نگذاشتند. یا در تعبیری دیگر از آن حضرت داریم که «الْحَقُّ لَا یُعْرَفُ بِالرِّجَالِ اعْرِفِ الْحَقَ تَعْرِفْ أَهْلَهُ»؛ حق با مردم شناخته نمیشود؛ حق را بشناس تا اهل آن را بشناسی. همچنین در روایتی دیگر است که «إِنَّ دِینَ اَللَّهِ لاَ یُعْرَفُ بِالرِّجَالِ بَلْ بِآیَةِ اَلْحَقِّ وَ اَلْآیَةُ اَلْعَلاَمَةُ فَاعْرِفِ اَلْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَهُ؛ دین خدا با شخصیتها شناخته نمیشود بلکه با معیار و نشانه حق شناخته میشود؛ پس حق را بشناس تا اهلش را بشناسی» («الأمالی»، مفید، ص5)
آنچه امیرالمؤمنین علیهالسلام در صدد بیان آن بوده، این است که نباید انسانها را حتی با بهترین سوابق، معیار شناخت حق قرار داد، چرا که معیار حق، دین خدا است و شناخت حق و حقیقت نیاز به اندیشه و تفکر دارد؛ لذا شخصیتها و اندیشههایشان را باید با معیار و ملاک حق و حقیقت محک زد و سنجید؛ بنابر این هیچ شخصیت، اندیشه، جمعیت و جامعهای مساوی با حق، و یا معیار و ملاک حق نیستند. در واقع امام علیه السلام به اصلى کلى و مهم اشاره کرده، فرمود: راه صحیح این است که اول حق را بشناسى و آن را معیار قرار دهى. هرکس به سراغ آن آمد آن را خوب بدانى، خواه از افراد برجسته باشد یا از افراد ناشناخته. همچنین باطل را خوب بشناسى و بر اساس آن طرفداران باطل را شناسایى کنى، خواه از افراد برجسته باشند یا از مردم عادى. اشاره به اینکه تو نگاه به «طلحه» و «زبیر» کردى که از یاران پیامبر صلی الله علیه وآله بودند و روزى در رکاب آن حضرت جهاد و فداکارى داشتند و همچنین به همسر پیغمبر نگریستى و حق و باطل را بر معیار آنها قرار دادى و این اشتباه بزرگ توست.
معیارهای شناخت حق و باطل
اما اگر به همین صحنه جنگ جمل نگاهی انداخته شود، انسان با معیارهای حق و باطل آشنا میشود. امیرالمؤمنین علیهالسلام در زمان زمامداریشان و در خطبهای به نام شقشقیه، به این دسته از فنتهجویان اشاره کرده، فرمود: «فَلَمّا نَهَضتُ بِالأَمرِ نَکَثَت طائِفَةٌ ومَرَقَت اُخرى وقَسَطَ آخَرونَ کَأَنَّهُم لَم یَسمَعوا کَلامَ اللّهَ سُبحانَهُ یَقولُ (تِلْکَ الدَّارُ الْأَخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِى الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَ الْعَـقِبَةُ لِلْمُتَّقِین)»؛ یعنی زمانی که به امر خلافت قیام کردم، طایفهای نقض بیعت کردند، جمعیتی از دین بیرون رفتند، جمعیتی از اول سرکشی و طغیان کردند. گویى کلام خداوند سبحان را نشنیدهاند که مىگوید: سراى آن جهان را براى کسانى قرار دادهایم که تصمیم به برترىجویى در زمین و فسادگرى ندارند و پایان کار از آنِ پرهیزگاران است». اشاره امیرالمؤمنین علیهالسلام به سه دشمن اصلیشان یعنی ناکثین (اصحاب جمل)، مارقین (خوارج) و قاسطین (اصحاب معاویه در صفین) است؛بنابراین اصحاب جنگ جمل که با عنوان ناکثین نیز مشهور شدهاند، طایفهای بودند که «نقض عهد» کردند و در مقابل خلیفه خداوند یعنی علی علیهالسلام شورش کردند.
بر اساس آیهای که امیرالمؤمنین(ع) بیان فرمودند، حضرت به سه ویژگی مشترک این سه گروه فتنهگر اشاره داشتند که شامل «برتری جویی» و «فساد در زمین» و «دلبستگی به دنیا» است. با کمی دقت در سرکردگان این فتنه به راحتی میتوان متوجه شد آن چیزی که موجبات صفآرایی در مقابل خلیفه خداوند را فراهم کرد، زیادهخواهی نسبت به بیتالمال و روی آوردن به خوی اشرافیگری بود. این دو سرکرده فتنهگران از آنجایی که مدعی بودند از فرماندهان رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله بودند، سهم زیادی نسبت به سایر مسلمانان از امام علیهالسلام درخواست میکردند که حضرت با درخواست آنها مخالفت میکرد تا اینکه زمینههای جنگ جمل را فراهم کرد. جالب اینجاست که حضرت در ادامه با اشاره به همین موضوع فرمودند: «بَلى وَاللّهِ لَقَد سَمِعوها ووَعَوها ولکِنَّهُم حَلِیَتِ الدُّنیا فی أعیُنِهِموراقَهُم زِبرِجُها؛ آرى، به خدا سوگند شنیدند و دانستند؛ اما دنیا در چشمشان زیبا جلوه کرد و زیورهایش برایشان نمایانگر شد.»
نتیجه آنکه انسان باید معیارهای حق را بشناسد و هیچ معیاری بالاتر از آموزههای قرآن و سیره معصومین علیهمالسلام نیست. یکی از معیارهایی که انسان را برای رسیدن به شناخت حق کمک میکند، شناخت افراد و گروههایی است که خود را در سوی میدان حق میدانند. در عصر حاضر به دلیل وجود ابزار رسانه، راحتتر میتوان به معیارهای حق دست یافت. اگر در گذشته سوابق افراد در تاریخ دفن میشد، اکنون میتوان سوابق افراد و گروههای مختلف را در فضای اینترنت جستجو کرد و اندیشههای آنان را مورد واکاوی قرار داد.
———————–
منابع:
شرح نهجالبلاغه آیت الله مکارم شیرازی (پیام امام امیرالمومنین علیه السلام)
انتهایپیام/
source