Wp Header Logo 696.png

«قلم» در هر فرهنگ و جامعه‌ای دارای ارزشی ممتاز است. چه آنکه این ارزش بازتاب‌دهنده آرا و اندیشه‌ای است که می‌تواند تعالی‌بخش فرهنگ آن جامعه و بازتاب‌دهنده تمدنی باشد که مردمان آن سامان بر بستر آن رشد یافته و بالنده شده‌اند.

هرچه آن تمدن از پیشینه عمیق‌تری برخوردار باشد، به همان میزان جایگاه و ساحت قلم ارزشی والا می‌گیرد؛ چرا که با انتقال معارف و معرفت آن تمدن در دو بُعد ملی و بین‌المللی ارزشی صد چندان پیدا می‌کند.

هم‌سویی دو فرهنگ تمدنی ایرانی و اسلامی در راستای ارزشِ ستایش قلم در فرهنگ ایرانی و جایگاه مقدس آن در تمدن اسلامی که خداوند نیز در کلام‌الله مجید به آن قسم خورده، نشان می‌دهد که قرار گرفتن روزی در تقویم فرهنگی کشورمان به‌ نام «روز قلم» تا چه حد از جایگاه و اهمیت اثرگزاری و جریان‌بخشی برخوردار است. از همین رو است که قرار گرفتن در چنین ایستگاه تقویمی؛ 14 تیر به ‌نام روز قلم علاوه‌بر مهمترین بستر آن یعنی پاسداشت و گرامیداشت قلم؛ صاحبان اندیشه و اهالی آن باعث می‌شود تا مباحث بنیادین مرتبط با مقوله قلم؛ کتابت و کتاب جایگاهی ویژه بر بلندای مبانی فرهنگی کشورمان به خود اختصاص دهد.

در سوی دیگر؛ هم‌زمان با انقلاب شکوه‌مند اسلامی که بنا به خوانش بنیانگذار کبیر آن و تأکید بسیاری دیگر از اندیشمندان و پژوهشگران رویدادی فرهنگی است؛ لزوم انتقال گفتمان فرهنگی انقلاب در ابعاد بین‌المللی از اهمیتی صدچندان برخوردار است. به ‌همین سبب است که یکی از مؤلفه‌هایی که در روز قلم در قامت هم‌نشینی با کارشناسان، صاحبان اندیشه، پژوهشگران و اهالی قلم بحث آن به میان می‌آید چرایی عدم صدور گفتمان فرهنگی انقلاب در سراسر جهان بر بلندای ترجمه کتاب‌های گرانسنگ نویسندگان، پژوهشگران، مؤلفان ایرانی و ورودشان به بازارهای جهانی است.

همچنین یکی دیگر از مؤلفه‌هایی که همواره در مواجهه با ایستگاه تقویمی روز قلم نَقلش نُقل محافل اندیشگی و پژوهشی می‌شود به مقوله جوایز ادبی در کشورمان بازمی‌گردد. مؤلفه‌ای که چه ازنظر کمی و چه از نظر کیفی از بسامد بالایی برخوردار است اما آنچنان ‌که شایسته و بایسته جریان‌سازی معرفی نویسندگان، پژوهشگران و ایجاد کُنش‌های فرهنگی در قالب برگزاری این جوایز و معرفی برگزیدگان آن است شاهدش نیستیم.

این دو رویکرد مهم، مبانی و مواردی که ذیل آنها به ذهن متبادر می‌شود را در بخش دوم میزگرد تعاملی ایکنا با محسن پرویز، نویسنده، منتقد ادبی و از اعضای هیئت مؤسس «انجمن قلم ایران» و رضا مختاری‌اصفهانی، از پژوهشگران ارشد حوزه تاریخ و نویسندگان کشور مطرح کردیم که در ادامه از خاطرتان می‌گذرد.

ایکنا _ جناب پرویز؛ بخش دوم این میزگرد را با مسئله‌ای آشنا، مهم و درعین‌حال هنوز بی‌پاسخ آغاز کنیم و آن این است که با وجود تأکید تمامی مدیران، مسئولان، کارشناسان، نویسندگان، مترجمان و پژوهشگران مبنی‌بر لزوم ترجمان کتاب‌های ایرانی و فراهم ساختن بستری برای ورود آنها به بازار جهانی که مهمترین سکو برای معرفی داشته‌های فرهنگی؛ هویتی؛ ملی و تمدنی کشورمان به مخاطبان جهان به شمار می‌رود؛ چندان کفه سنگین و قابل اعتنایی در مواجهه با بازار نشرمان را شاهد نیست. بعد از گذار بیش‌از 45 سال از انقلاب شکوهمند اسلامی و با وجود تمامی این تأکیدات به اعتقاد شما چرا هنوز در این مهم نتوانسته‌ایم دستی گرم و بالا داشته باشیم؟

اطمینان دارم امروز جایگاه ایران در حوزه فرهنگ، اندیشه و ادب در نقطه‌ای است كه اگر آثار برجسته شعر و داستان ایرانی، حتی برخی پژوهش‌هایی كه در حوزه‌های گوناگون اندیشه‌ورز که بازتاب سخنان و آرای اندیشمندان و پژوهشگران ایران است اگر در كشورهای دیگر ترجمه شود مشتاقان فراوانی خواهد داشت.

اگر در مسیر ترجمه و صدور ادبیات به خود نگاه کنیم باید با تاسف بگوییم که عملکرد ما در این حوزه ضعیف است اما ترجمه آثار ایرانی و ورودشان به بازارهای جهانی کتاب مدلول عوامل داخلی نیست و دلایل مختلف دیگری در عدم تحقق این مهم سهیم و دخیل هستند.

آنچنان که اشاره کردم؛ بخشی از فقدان حضور کتاب‌های نویسندگان در ساحت ترجمه و ورودشان به بازرهای بین‌المللی کتاب ناشی از بی‌همتی و ضعفی است كه در داخل به آن مبتلا هستیم اما بخشی دیگر به حاكمان سایر كشورها بازمی‌گردد. در برخی كشورهای همسایه و اطراف خودمان شاهد حكومت حاكمانی هستیم كه تلاش می‌كنند اندیشه ایرانی به آن جوامع و میان مردمان آنها سرایت نكند. چرا كه از سرایت كردن اندیشه ایرانی به آن كشورها هراس دارند این مؤلفه بازدارنگی، از عرصه سیاست تا عرصه فرهنگ و هنر آن کشور جاری است.

حاکمیت غرب از ورود گفتمان روشنگرانه انقلاب به کشورهای جهان هراس دارند / برخی کمک‌های دولتی کاشتن بذر در شوره زار است + صوت

سران آن کشورها به خوبی واقف هستند كه فرهنگ و ادب انقلاب اسلامی روی دیگری از سكه گفتمان فرهنگی و تمدنی ایران است و اگر مردمان آن كشورها با این روایت فرهنگی، تمدنی و گفتمان ادبیات امروز انقلاب اسلامی همراه شوند؛ ممكن است كه آن تبعیت‌پذیری كه تا امروز داشته‌اند را دیگر از حاكمان خود نداشته باشند.

بخشی دیگر هم که به كشورهای دیگری از امریكا گرفته تا اروپا بازمی‌گردد مدلول این مهم است که آنها در پِی استیلا بر سایر کشورها و تلاش برای غارت هرچه بیشتر آنها در تلاش هستند. از همین رو تمام تلاش خود را به کار می‌بندند مردم خودشان را از واقعیت‌های جامعه ایرانی دور بدارند. چرا که به این نکته مهم به خوبی واقف هستند که شكل و شمایل جامعه ایرانی در آثار نویسندگان ما به نحو احسنت تجلی پیدا می‌كند. اگر قرار باشد این دست از آثار ذیل عنوان ترجمه در اختیار جهان غرب قرار گیرد مردمان آنها با واقعیت‌های موجود جامعه ایرانی آشنا می‌شوند و چه بسا كه این مهم باطل‌السحر فعالیت‌هایی باشد كه سیاستمداران آنها برای بَد جلوه دادن ایران نزد مردمشان در تمامی این سال‌ها و دهه‌های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به کار برده و می‌برند.

بخش مهمی از فقدان صدور ادبیات معاصر كشورمان به سبب همین سدهایی است که حاکمان کشورهای جهان به روی فرهنگ و اندیشه ایران و ایرانی بسته‌اند و بخشی از آن هم كه پیشتر اشاره کردم به كم‌همتی میان خود ما بازمی‌گردد که باعث آن شده از فرصت‌هایی كه به وجود می‌آیند نیز به بهترین نحو برای ترجمه آثار برجسته ایرانی به زبان‌های دیگر استفاده نكنیم.

بی‌هیچ تردیدی معتقدم اگر ترجمان و صدور ادبیت ایران به دگر کشورها به نحو شایسته و گسترده صورت گیرد حتی داشته‌های ادبیات و شعر امروز ایران به سبب وامداری به همان عقبه تمدنی و فرهنگی سترگ كشورمان مورد توجه تمامی جوامع جهانی قرار خواهد گرفت.

ایکنا _ جناب مختاری‌اصفهانی؛ شما را با جایگاه حقوقی‌تان در مقام یكی از پژوهشگران ارشد و نویسندگان برجسته حوزه تاریخ خطاب قرار می‌دهم. دسترسی ما به آمار با اتكا به خروجی‌های فعالیت دولتی در حوزه طرح «گرنت»، یا تبادل رایت‌هایی كه ناشران كشورمان در قالب نمایشگاه بین‌المللی كتاب تهران و یا حضور در نمایشگاه‌های بین‌المللی كتاب جهان در حوزه ادبیات در دو شاخه شعر و داستان برای ترجمه آثار ایرانی انجام می‌دهند از حیث اسناد، اعداد، آمار و ارقام به سادگی امکان‌پذیر است اما در بخش‌های دیگر آثار مكتوب كشورمان مانند كتاب‌های حوزه تاریخ یا سایر علوم چنین آماری به این روشنی مانند آنچه در حوزه شعر و ادبیات وجود ندارد در دسترس نیست! در عرصه‌های دیگر كتابت و نگارش از جمله حوزه تاریخ در مقام ترجمه به زبان‌های دیگر امروزه چه روزگاری را سپری می‌کنیم؟

پیش از آنكه پاسخ پرسش شما را دهم، ارجاع به مسئله‌ای كه در بخش نخست این میزگرد به آن اشاره كردم؛ همان مسئله آسیب غلبه «ترجمه بر تالیف» و ایجاد «ابتذال مفاهیم» خواهم داشت. این امری بدیهی است که تمدن و فرهنگ بشری از طریق تعامل رشد می‌كند. این كه ما در انزوا باشیم و ارتباط خود را با جهان بشری قطع كنیم، نه تنها امر پسندیده‌ای نیست كه نكوهیده است. یكی از توفیقات فرهنگ ایرانی در تمام طول تاریخ تمدنی خود آن بود كه هرچه را از بیرون و دیگر كشورها اخذ می‌كرد با خوانش فرهنگی خود تغییر و تطبیق می‌داد. یعنی در حقیقت هر مؤلفه وارداتی را ایرانی می‌كرد.

به عنوان مثال «برزویه طبیب» زمانی که در مواجهه با «پنجه تنتره» که اثری هندی است قرار می‌گیرد؛ خروجی او از ترجمه این اثر به اثری مانا و گرانسنگ چون «کلیله و دمنه» منتج می‌شود. او، آن اثر را فقط ترجمه نمی‌کند بلکه آن را به اثری ایرانی تبدیل می‌كند. این را ما از همان مقدمه‌ای كه «برزویه طبیب» بر مقدمه این اثر می‌نویسد به وضوح شاهد هستیم.

با توجه به آنكه كتاب «كلیله ودمنه» با خوانش و نقد ادبی امروز اثری در حوزه نقد اجتماعی و سیاسی جامعه به شمار می‌رود؛ اما به دلیل روایت و نگاهی كه «برزویه طبیب» بر این اثر داشته، علاوه بر بخشیدن بار ادبی به آن، بسیاری از ساختارها و مؤلفه‌های فرهنگ و تمدن ایرانی را نیز به آن می‌افزاید. این مهم تا جایی پیش می‌رود كه ما «كلیله ‌و دمنه» را امروز اثری كاملاً منطبق قریب با ادبیات، فرهنگ و تمدن كشورمان می‌بینیم. 

این مثال‌ها به معنی آن است که خلاقیت ایرانی هر آنچه را كه از خارج از مرزهای خود می‌گرفت به شكوفایی و تعالی اكمل می‌رساند. این مولفه مهم را حتی در حوزه فرهنگ ایرانی كه به مدد فرهنگ اسلامی می‌رود نیز شاهد هستیم. به همین دلیل است كه از زبان كارشناسان مختلف و متعدد بیان می‌شود كه اگر ما بخواهیم «فرهنگ ایرانی» را از «فرهنگ اسلامی» جدا كنیم بیشتر به ایرانیت خیانت كرده‌ایم! چرا كه نقش مهم و گسترده ایرانیان را در این فرهنگ نادیده گرفته‌ایم.


بیشتر بخوانید:

صاحبان راستین قلم رشد رانتی و گلخانه‌ای ندارند


بنابر آنچه گفته شد بار دیگر باید تاکید کرد ترجمه اصلی بسیار مهم است اما در این میان نباید از مسئله یا مؤلفه‌ای به نام «خلاقیت» فارغ شویم و آن را گوشه و كنار بگذاریم.

اما در مورد حوزه تاریخ كه مورد پرسش شما بود همچنان و متأسفانه دچار افت ترجمه هستیم. البته دلیل آسیب نبود ترجمه کتاب‌های تالیفی حوزه تاریخ و ورودشان به بازرهای جهانی کتاب را باید در کیفیت تالیف این دست از آثار نیز جستجو کرد. متاسفانه در حوزه تألیف؛ آثار قوی و مطابق با استناد منتشر نمی‌شود.

در حوزه کتاب‌های تاریخ انقلاب به ویژه آثاری که از دوران پهلوی مورد رصد قرار داده تا به جمهوری اسلامی ایران رسیده است؛ اغلب این آثار توسط نهادهای دولتی و حكومتی با نگاه ایدئولوژی مورد پرداخت و انتشار قرار می‌گیرند و ناشران خصوصی كمتر سراغ این دست از آثار می‌روند. در حقیقی کمتر شاهد هستیم که افرادی خارج از بدنه دولتی در حوزه تاریخ معاصر برای چاپ و نشر کتاب ورود پیدا کنند اگر چنین میل و تمنایی در آنها ایجاد شود نیز با برخی از محدودیت‌ها مواجه هستند.

به قول «عباس اقبال‌آشتیانی»؛ «تاریخ آن ماده اولیه‌ای است كه حب و بغض نسبت به آن وجود ندارد.» اما برخی از همین محدودیت‌ها ناشی از آن بخش از نهادهای حكومتی است كه دستی گرم در حوزه چاپ و نشر کتاب‌های حوزه تاریخ دارند. نکته دیگر آنکه چندان شاهد آثار قوی و قدرتمند از خروجی افرادی كه در این حوزه كار می‌كنند نیستیم و به قول معروف برخی آثار این نهادهای دولتی قابلیت رقابت با كتاب‌هایی كه در خارج از كشور در حوزه تاریخ انجام می‌شود را ندارند. هرچند باید به این مسئله نیز اشاره کرد، کتاب‌هایی که در خارج از كشور با محوریت تاریخ معاصر ایران منتشر می‌شوند نیز با نگاه خاص ایدئولوژیك از زاویه دید آنها نگارش و منتشر شده‌اند.

حاکمیت غرب از ورود گفتمان روشنگرانه انقلاب به کشورهای جهان هراس دارند / برخی کمک‌های دولتی کاشتن بذر در شوره زار است + صوت

یكی دیگر از آسیب‌ها در كشور ما در مقام پژوهش، تألیف و چاپ کتاب‌های تاریخ و چرایی عدم ترجمه و انتشار آنها در خارج از کشور و تجربه ورود به بازارهای جهانی مدلول این نکته است که اغلب این آثار از قلم روایی «گل‌درشت» در بازتاب وقاع تاریخ معاصر کشورمان بهره برده‌اند. این شیوه نگارش به جای ایجاد حس جاذبه میان مخاطب، باعث دافعه او می‌شود.

بار دیگر نیز بر این نكته تأكید می‌كنم كه در حوزه تاریخ نیز مانند اغلب دیگر حوزه‌های علوم انسانی غلبه با آثار ترجمه است تا آثاری كه به تألیف درآمده‌اند و میان ناشران نیز دست ناشران دولتی یا شبه‌دولتی بالاتر از ناشران خصوصی است، که این ناشران نیز نگاه خاص خود را دارند در حالی كه معتقدم می‌توانیم با تاریخ‌نگاری علمی هم از آن وضعیت روایت «گل‌درشت» تاریخ فاصله بگیریم چرا كه با وجود محدودیت كار در این عرصه می‌توانم شهادت دهم كه تمام نویسندگان و پژوهشگران داخل كشورمان در مواجهه با نگارش و پژوهش در حوزه تاریخ حرفی علمی، دقیق و مستند می‌زنند اما برخی سیاست‌های نادرست، موجب شده چربش قلم تاریخ‌نگاران معاصر كشورمان بر مدار روایت اتفاق‌ها به شكل «گل‌درشت» باشد. نتیجه چنین نگرشی آن می‌شود که علیرغم میل باطنی در پاره‌ای از موارد خودمان به روایت تاریخ انقلاب آسیب وارد سازیم.

ایکنا _ جناب پرویز شما علاوه بر کار نگارش و پژوهش، تجربه مدیریت فرهنگی را نیز داشته‌اید. رویکرد شما در مواجهه با فعلیت و فعالیت ناشران دولتی و خصوصی چیست؟ آیا با نقد آقای مختاری‌اصفهانی مبنی بر سپرده شدن بار آثار پژوهشی و تاریخی برعهده ناشران دولتی و عدم حضور ناشران خصوصی در این بخش موافق هستید؟

در بخش ناشران دولتی و ناشران خصوصی باید به نكته‌ای مهم توجه داشته باشیم. اگر بخواهیم در حوزه نشر وارد بحث شویم، بحث ما به درازا خواهد رسید. اینكه بخواهیم ناشری را در ایران خصوصی تعریف کنیم ابتدا به این معنا است كه كسی با سرمایه شخصی خود انتشاراتی راه‌اندازی كرده باشد و با تكیه بر سرمایه شخصی خود بالنده شده باشد. درک و دریافت این مهم جای گفت‌وگو؛ پرسش و اماهای فراوانی دارد.

به این دلیل می‌گویم جای پرسش و اماهای فراوانی دارد چون خود با ناشران متعدد و بزرگ در ارتباط هستم و می‌دانم و می‌شناسم كه آنها چگونه به بالندگی رسیده‌، در چه مقاطع زمانی چه اتفاقاتی برای آنها در مسیر رشدشان افتاده است. نشر ایران همواره وابستگی كلانی به بودجه دولتی داشته و دارد. یارانه‌ای كه برای كاغذ صرف می‌شود؛ یا در پاره‌ای اوقات كاغذ اضافی كه در اختیار برخی ناشران قرار می‌گرفت؛ یا مساعدت‌هایی كه دولت به برخی از ناشران كه اغلب آنها ناشران خصوصی بوده‌ داشته و دارد؛ و مولفه‌های دیگر را اگر كنار هم قرار دهیم نشان می‌دهد كه ورود به مسئله تعریف ناشر دولتی، ناشر خصوصی و خط‌كشی‌های و صحبت‌هایی كه در این حوزه در فضای رسانه ما می‌شود جای بحث؛ تامل فراوان؛ گفت‌وگوهای مختلف و متعدد دارد كه در این مجال جای بحث و عنوان كردن آن نیست.

حاکمیت غرب از ورود گفتمان روشنگرانه انقلاب به کشورهای جهان هراس دارند / برخی کمک‌های دولتی کاشتن بذر در شوره زار است + صوت

نكته‌ای كه در این میان وجود دارد با فرض آنكه ما ناشرانی را به عنوان ناشران خصوصی در نظر بگیریم، طبیعی است كه ناشر خصوصی در گام اول اگر سرمایه‌ای در حوزه نشر به کار می‌برد تمایل دارد تا اصل آن سرمایه را در حوزه نشر برداشت كند و در بهترین حالت سودی هم برای او حاصل شود. پس این امری طبیعی است رویکرد چنین ناشران به سمت چاپ آثاری باشد كه بازگشت سرمایه را با خود به همراه داشته باشد. چرا كه ما در روند نگارش و چاپ کتاب با دسته‌ای از آثار مواجه هستیم که با استقبال بالای مخاطبان مواجه می‌شوند و ناشران خصوصی اغلب در این حوزه فعالیت می‌کنند.

همین مسئله مهم اقتصاد نشر است که باعث می‌شود ناشران خصوصی اغلب گام به حوزه چاپ آثاری بگذارند که بازده اقتصادی برای آنها دارد و به همین میزان از چاپ کتاب‌هایی بیشتر بار پژوهشی و آكادمیك دارند مانند كتاب‌های حوزه تاریخ كه در این گفت‌وگو بحثش به میان آمد فاصله بگیرند.

در این میان نكته‌ای به وجود می‌آید و آن اینكه اگر ناشر خصوصی وارد روند چاپ آثار پژوهشی یا تاریخی به دلایل اقتصادی و کم‌صرفه بودن چاپ این دست از آثار نمی‌شود آیا آثار ان بخش و فعالیت در آن باید مغفول باقی بماند؟ طبیعتاً پاسخ خیر است و اینجا است كه سهم و نقش ناشران دولتی و ناشران شبه‌دولتی برای ورود به فضای نشر آثاری كه كمتر مورد توجه ناشران خصوصی قرار می‌گیرند شکل و رنگ می‌گیرد.

ایکنا _ جناب پرویز؛ یکی دیگر از مسائل ما در حوزه کتاب، جریان‌سازی و فرهنگ‌سازی منعبث و مورد انتظار از آن به جوایز ادبی بازمی‌گردد؛ در اغلب نقاط جهان برگزاری فصل جوایز ادبی عامل بسیار مهمی در معرفی نویسنده یا کتاب مورد نظر برای فراگیری آن در بازار و مطرح شدن نام مؤلف آن به شمار می‌رود. این در شرایطی است که در کشور ما با وجود برگزاری جوایز ادبی مهم و متعدد، معرفی آثار برتر این رویدادها نه در بازار نشر و نه در عرصه جریان‌سازی فرهنگی نقش پویایی ندارند. شما سابقه داوری و دبیری رویدادها و جوایز ادبی متعددی را در کارنامه کاری خود دارید. به اعتقاد شما دلیل این آسیب چیست؟

درباره بحث نبود جریان‌سازی مورد انتظار از جوایز ادبی دو موضوع اصلی، دو انگیزه و هدف اصلی وجود دارد. نخست معرفی آثار مناسب مخاطبان و دیگری تقدیر از نویسندگان و آفرینندگان این آثار است. بخش دوم در جوایز ما كم و زیاد انجام می‌شود اما آن معرفی اثر به مخاطبان كمتر مورد توجه قرار می‌گیرد.

نمونه‌ای را همواره عنوان می‌كنم. زمانی که جایزه كتاب سال جمهوری اسلامی ایران برگزار می‌شود صدا و سیما و خبرگزاری‌ها به این مسئله می‌پردازند. درباره شخصیت‌هایی كه در مراسم اختتامیه این جایزه حضور پیدا کرده و چکیده سخنرانی آنها را در شبكه‌ها، اخبار و صفحات خبرگزاری‌ها می‌بینیم و در پایان به این جمله بسنده می‌كنند كه «جوایز برگزیدگان اهدا شد» در حالی‌كه هدف برگزاری جشنواره‌ای مثل كتاب سال جمهوری اسلامی ایران معرفی آن برگزیدگان و آثار آنها است.

ما در این زمینه چنین نقصی را به شكل نهادینه داریم كه متأسفانه هنوز هم برقرار است و برای رفع آن اقدامی عملی صورت نگرفته است.

ایکنا _ آقای مختاری‌اصفهانی در بخش پایانی گفت‌وگو، جمع‌بندی شما از دو بحث آخر؛ مسئله ناشران دولتی و خصوصی و جوایز ادبی چیست؟

برخی از مواقع كمك‌های دولتی برای ناشران خصوصی كه در صحبت‌های آقای پرویز به آن اشاره شد به این نكته بازمی‌گردد كه در میان برخی از ناشران خصوصی، شاهد حضور افراد خلاقی در رأس مدیریت آن انتشاراتی‌ها هستیم که این افراد می‌توانند پاسخگوی بازار نشر ما باشند. می‌توانند كتاب‌هایی چاپ؛ مولفان و نویسندگان را به جامعه معرفی كنند كه آینده‌دار هستند و در صحنه فرهنگ و هنر ایران می‌درخشند.

در مقابل اما گاه شاهد سیاست‌های دوگانه کمک به ناشران در دوره‌های مختلف بوده‌ایم. این آسیب را همواره شاهد بوده‌ایم که به عنوان نمونه در دوره دولت خاصی مدیرانی روی كار می‌آیند و به برخی از ناشران كمك می‌كنند و بخش دیگری از ناشران از این کمک‌ها سودی نمی‌برند. باز هم به این مسئله تأكید می‌كنم كه گاهی وقت‌ها این دست از كمك‌های خوب است چرا كه به ناشری با مدیران خلاق كمك می‌كند تا آنها با چاپ آثار خوب و معرفی نویسندگان و مترجمان نامدار به تعالی فرهنگ جامعه یاری رسانند اما برخی از مواقع هم شاهدیم كه آن كمك‌ها به ناشرانی اهدا می‌شود كه در مقام مَثَل؛ خروجی آنها «كاشتن بذر در شوره زار» است.

در مورد جوایز ادبی نیز این نكته جاری است. من درباره «جایزه ادبی جلال» یا «جایزه كتاب سال» در حوزه تاریخ شاهد هستم كه بیشتر برگزیدگان این جوایز به ناشران دولتی و شبه‌دولتی تعلق می‌گیرد. ناشرانی كه توانسته‌اند با امكانات دولتی كتابی را بنویسند؛ اگر نگوییم كتاب ضعیف، اغلب كتاب‌های میان‌مایه خروجی آنها است. كتاب‌هایی كه هزینه گزافی برای تولید آنها مصروف شده، هم جایزه جلال و هم جایزه كتاب سال را كسب می‌كنند اما بعد از پایان آن جشنواره دیگر خبری از آن كتاب و تأثیری كه می‌تواند در جامعه یا حتی محیط‌های نخبگانی داشته باشد را شاهد نیستیم. این همان مثالی است كه عرض كردم كه به جای به بار نشستن آن كمك‌های دولتی باعث هدر رفت آن هزینه‌ها می‌شود.

بخش دوم و پایانی

گفت‌وگو از امین خرمی

انتهای پیام

source

farhangikhabari

توسط farhangikhabari