Wp Header Logo 1622.png

موسی حقانی؛

رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر گفت: ما بعد از مشروطه یک جریانی را در کشورمان داریم که دنبال متجدد کردن جامعه ایرانی است، پروژه تجدد یک پروژه کاملا استعماری است که در ایران در صدد اجرای آن بودند، بحث تغییر هویت است.

خ۷

 

به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، برنامه  گفتگوی ویژه خبری که پنجشنبه شب ۲۱ تیر ماه از شبکه خبرپخش شد میزبان آقایان سینا واحد،  نویسنده و پژوهشگر حوزه تاریخ و موسی حقانی ، رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر بود که درباره  نگاهی تاریخی به زمینه های قیام گوهرشاد صحبت کردند، مشروح این برنامه را در زیر می خوانید:

سوال: آقای واحد، سال ۵۹ کتابی را نوشتید و نگاشتید با عنوان قیام گوهرشاد، چه شد که این کتاب را نوشتید و بعد در حین و در قبل و بعد آن به مصاحبه با افرادی پرداختید که در آن واقعه حضور داشتند یا تجربه‌ای در این موضوع دارند.  
واحد: من با جناب استاد بزرگوار آقای حکیمی از قبل از انقلاب ارتباط داشتم، یکی از کتاب‌های ایشان به اسم “امام در عینیت جامعه” خیلی من را تحت تاثیر قرار داد، بعد از این کتاب بود که من آقای حکیمی را پیدا کردم و با او آشنا شدم و ارتباط مان دیگر همین طور ادامه داشت تا بعد از انقلاب؛ بعد از انقلاب یک قصه شخصی برای من پیش آمد که رفتم پیش ایشان ببینم آن چیست و جواب ایشان چیست؟ بعد از گفتگوی خصوصی آقای حکیمی به داستان گوهرشاد اشاره کرد از اهمیت آن و از بزرگی تلخ کامی او در تاریخ و این که در سکوت است و هیچ کس راجع به آن حرفی نمی‌زند، من یادم هست پرسیدم چرا اینقدر برای شما اهمیت دارد؟ گفت برای این که استادم شیخ مجتبی قزوینی خیلی از این حادثه رنجیده خاطر شده بود و خود ایشان هم جزو کسانی بود که گرفتاری‌های شدیدی برای او پیش آمده بود، بهرحال کلید اولیه این کار را ایشان به ما دادند و البته هیچ کس خاصی را نمی‌شناختند که معرفی کنند، فقط مفهوم کلی و داستان کلی را تا آن جایی که شنیده بودند برای ما تعریف کردند.  

سوال: برای همین شما رفتید پیش افرادی که تجربه داشتند و شنیده بودند یا حتی دیده بودند؟  
واحد: بله ولی این هم زیبایی‌های خاص خودش را دارد، زمانی که ما مجله سروش بودیم، قرار شد برویم راجع به این داستان کار کنیم، رفتیم مشهد، هیچ چیزی نداشتیم یعنی واقعا من نمی‌دانستم اصلا چه کار باید کرد؟ همین که از اتوبوس ما پیاده شدیم چشم مان به گنبد خورد یک سلام داش مشتی دادیم و گفتیم آقا کمک کنید، از آن طرف میدان آمدیم این طرف میدان، دیدم یک آقایی تقریبا چاق، خلاصه به لحاظ سینمایی برخی از تصاویر برای من ماندگاری دارد، یعنی وقتی صحنه‌ای را می‌بینم ممکن است یک ساعت دو ساعت آن صحنه برای من تداوم داشته باشد، من همین طور داشتم به شکل نشستن این آدم سنگین وزن روی چهارپایه کوچک و پشت او هم یک مغازه قالی فروشی و قالی‌های زیبا هم تلالو خودش را داشت، همین طوری رفتم پیش او و گفتم آقا شما مشهدی هستید؟ گفت: بله، گفتم زمانی که این داستان اتفاق افتاد شما مشهد بودید؟ گفت: بله، من خودم پلیس بودم، درگیر این ماجرا بودم، گفتم ضبط را روشن کنیم حرف می‌زنید؟ گفت: بله، ضبط را روشن کردیم که البته این جا باید عرض کنم که کمک خانم ما در داستان گوهرشاد اینقدر بنیادی بود که اگر این کمک نبود شاید چیزی به اسم گوهرشاد را ما نمی‌توانستیم تولید کنیم، بهرحال ضبط را روشن کردیم و ایشان حرف هایش را زد، تمام که شد، از حرف زدن پشیمان شد، گفت آقا من پلیس هستم اگر این حرف‌ها را شما پخش کنید پدر من در می‌آید ممکن است من را از کار بیکار کنند، خلاصه به او اطمینان خاطر دادیم که هیچ اتفاقی پیش نمی‌آید و از آنجا شروع شد و به سرعت هم جلو رفت.  

 

ما بعد از مشروطه یک جریانی را در کشورمان داریم که دنبال متجدد کردن جامعه ایرانی است

سوال: آقای دکتر حقانی قیامی که منجر به واقعه گوهرشاد شد، بپرسم که سیری که منتهی شد به این رخداد چگونه اتفاق افتاد؟  
حقانی: ما بعد از مشروطه یک جریانی را در کشورمان داریم که دنبال متجدد کردن جامعه ایرانی است،یکی از اقدامات به موقعی که شاید در عرصه تاریخ نگاری کشور صورت گرفت، کاری بود که ایشان زحمت کشیدند، هر چند با یک فاصله به جهت این که در دوره رژیم پهلوی نمی‌شد این کار را انجام داد و ایشان هم در اولین فرصت سال ۵۹ این اثر را با تلاشی که کردند خلق کردند، اتفاقاتی که منجر به واقعه گوهرشاد شد شاید لازم باشد ما برگردیم به اساس کودتای ۱۲۹۹ و روی کار آمدن رضاخان یا حتی قبل از آن مشروطه و اتفاقاتی که بعد از مشروطه رخ داد منتهی خیلی بحث طولانی می‌شود و یک مقداری هم تاریخی می‌شود شاید خارج از حوصله بینندگان باشد، ما بعد از مشروطه یک جریانی را در کشورمان داریم که دنبال متجدد کردن جامعه ایرانی است، متجدد کردن، بعضی‌ها این را بعنوان نوآوری و این‌ها قلمداد می‌کنند ولی نه، پروژه تجدد یک پروژه کاملا استعماری است که در ایران در صدد اجرای آن بودند، بحث تغییر هویت است.

استعمار به دنبال بی هویت کردن مستعمراتش است

حقانی: تغییر هویت ملت‌ها است، زمانی که استعمار آن شکل نو سلطه گری خودش را آغاز می‌کند این‌ها به این نتیجه می‌رسند که می‌بایستی هویت جوامعی که یا تحت استعمار آنها هستند یا مثل ایران که هیچ وقت مستعمره نشد ولی به شدت تحت فشار سیاست‌های استعماری غربی‌ها بود، این‌ها می‌بایستی در جامعه تحولاتی رخ بدهد که این‌ها یک نوع همسان سازی از لحاظ سبک زندگی، پوشش، نوع افکار در این جوامع پیش بیاید و ما را بیگانه و مهاجم فرض نکنند اگر مثلا ما این احساس را نسبت به آنها داشته باشیم که این‌ها به کشور ما تهاجم کردند و می‌خواهند هم هویت ما را از بین ببرند، هم منابع ما را غارت بکنند به طور طبیعی قیام صورت می‌گیرد کما این که ما مثلا نهضت تنباکو را داریم، نهضت ملی شدن صنعت نفت را داریم و ده‌ها حرکت و قیام را در کشور خودمان بر علیه این‌ها شاهد هستیم. 

سوال: پس دلیل این که رضاخان آمد روی موضوع تغییر لباس، متحدالشکل کردن لباس کار کرد، دور کردن از آن هویت اسلامی بود که دنبال می‌شد. 
حقانی: بله دقیقا و اساسا کودتای ۱۲۹۹ غیر از اهداف سیاسی، غیر از اهداف اقتصادی، غیر از آن اهداف منطقه‌ای، مسائل فرهنگی هم مدنظر بود یعنی اهداف فرهنگی هم داشتند، این را آقای حسن اعظام قدسی در خاطرات خودش می‌گوید، می‌گوید که من از یکی از مقامات انگلیسی پرسیدم چرا در ایران کودتا کردید؟ گفت که غیر از آن مسائل اقتصادی و سیاسی، جمع کردن بساط عزاداری سیدالشهدا و جمع کردن بساط روحانیت شیعه، نشان می‌دهد اهداف فرهنگی دارند.

سیاست‌های فرهنگی عصر پهلوی را متجددین دیکته می‌کردند و رضاخان موظف بود اجرا بکند

 حقانی: از ۱۳۰۳ یک نشریه در ایران منتشر می‌شد به نام ایران جوان که آقای علی اکبر سیاسی آن را اداره می‌کرد و متجددین دوره مشروطه آنجا قلم می‌زدند، از همان جا حمله به حجاب و حمله به سنت‌های ایرانی – اسلامی شروع شد و رضاخان هم تحت تاثیر این‌ها بود و اساسا سیاست‌های فرهنگی عصر پهلوی را این‌ها هم دیکته می‌کردند و رضاخان موظف بود اجرا بکند، تعبیر زشتی هم دارند می‌گویند که ایرانی با زبان خوش این تغییرات را نمی‌پذیرد باید جبرا و عنفا این کار را بکنیم و حتی از واژه مشت آهنین استفاده می‌کنند، می‌گویند باید با مشت آهنین که بعد این را تعدیل می‌کنند، می‌کنند دیکتاتوری منور، می‌گویند رضاخان دیکتاتور منور است.

رضاخان تا ۱۳۰۶-۱۳۰۷ خیلی وارد این مقولات نمی‌شود احتیاط می‌کند از ۱۳۰۶ به بعد رفته رفته آن سیاست‌های ضد فرهنگی او آغاز می‌شود و در راس این سیاست‌ها تغییر لباس مردان، تغییر کلاه مردان و تغییر پوشش بانوان مدنظر این‌ها قرار می‌گیرد، البته تقریبا می‌توان گفت از ۱۲۹۷ یکسری انجمن و این‌ها در ایران در شهر‌های مختلف راه می‌افتد تحت عنوان انجمن هویت نسوان و از همین عناوین. 

سوال: پس اگر بخواهیم به پایه شکل گیری بستر آن اشاره کنیم ۱۲۹۷ را اشاره می‌کنیم که یکسری خورده خورده اقداماتی صورت گرفت. 
حقانی: بله اقدامات عملی شروع می‌شود و جامعه ایرانی متوجه می‌شود که پشت بحث تغییر لباس مسائل هویتی مطرح است، یک نشریه فرانسوی یک مقاله‌ای را ۱۳۱۴ بعد از اتفاقا واقعه گوهرشاد چاپ می‌کند واقعا نکته خوبی را اشاره می‌کند، می‌گوید در ایران اتفاقاتی دارد با خشونت رخ می‌دهد که منجر حتی به کشتار هم شده که بیایند لباس مردان را عوض بکنند، کلاه مردان را عوض کنند و حجاب بانوان را بردارند، بعد او اشاره می‌کند می‌گوید که لباس و حجاب حکم پرچم را دارد، یعنی تقریبا جنبه هویتی دارد و نمی‌دانم چرا این‌ها دارند اینقدر عامرانه این پروژه را اجرا می‌کنند، البته یک پیشنهاداتی هم می‌دهد که به نحوی تایید هم می‌کند منتهی نه به شکل عامرانه. 

سوال: تا می‌رسیم به ۱۳۱۳
حقانی: بله، البته این را باید عرض کنم از ۱۳۱۰ عزاداری سیدالشهدا هم محدود می‌شود، تعزیه داری و دسته بیرون آمدن محدود می‌شود، ۱۳۱۳ یک اتفاقی در شیراز رخ می‌دهد و آنجا آقای علی اصغر حکمت وزیر معارف بوده، در جلسه‌ای حضور پیدا می‌کنند و پایان جلسه تعدادی از دخترانی که در آن مدرسه بودند می‌آیند و حجاب برمی دارند و شروع می‌کنند به رقص و این‌ها، خیلی بازخورد بدی در فارس پیدا می‌کند، علما و مردم اعتراض می‌کنند، وقعی نمی‌دهند به این اعتراضات، یک جلسه دیگر هم باز در شیراز برگزار می‌شود آن جلسه اول در مدرسه شاهپور بود، یک جلسه دیگر برگزار می‌شود، اینبار محمدعلی فروغی هم شرکت دارد، آنجا آقای حکمت می‌گوید که اعلی حضرت گفته اند که باید کشف حجاب صورت بگیرد. این را از این جهت عرض کردم که بعضی اینطور بیان می‌کنند که قیام گوهرشاد ربطی به حجاب ندارد، فقط بحث کلاه فرنگی و لباس متحدالشکل است، نه بحث حجاب هم است.

حقانی: اساساً سیاست‌های ضدفرهنگی رضاخان را مردم ما دارند می‌بینند، اعتراض می‌کنند و از ۱۳۱۳ ما این را داریم. در آئین گشایش دانشگاه تهران هم در ۱۳۱۳ باز دستور رضاخان این است که تعدادی خانم بدون حجاب در آن جلسه حضور پیدا کنند؛ بنابراین جامعه ایرانی کاملاً متوجه است که فقط بحث کلاه نیست، فقط بحث لباس مردان نیست، بلکه پوشش بانوان هم مدنظر است. به همین جهت وقتی مرحوم آیت الله قمی به تهران می‌آیند که با رضا شاه در همین زمینه‌ها گفتگو کنند، ایشان را حصر می‌کنند، خبر حصر ایشان در حضرت عبدالعظیم در شهرری به گوش خراسانی‌ها می‌رسد و اینها تجمع می‌کنند، علما جمع می‌شوند و با آمدن مرحوم بهلول به مسجد گوهرشاد عملاً یک مقدار فضا از جهت سخنرانی و اعتراض به این اتفاقات تند می‌شود. 

سؤال: همین جا را نگه داریم تا رسیدیم به سال ۱۳۱۴، آقای واحد برویم به فراز و فرود‌هایی که در کتاب قیام گوهرشاد شما به نگارش درآوردید، براساس آنچه که شنیدید، براساس آنچه که دریافت کردید به طور عینی از شاهدان عینی این ماجرا؟

واحد: عرض کنم که برخی از شخصیت‌هایی که ما توفیق پیدا کردیم و با آنها گفتگو کردیم، به لحاظ هم شخصیتی و هم به لحاظ آن گفتار تاریخی که داشتند، ارزش‌های فرا تاریخی دارد. برای اینکه عموم کتاب‌هایی که راجع به یک واقعه نوشته می‌شود، بخاطر دوری از روح اصلی آن واقعه، برخی از ترکه‌هایی که خیلی هم جانکاه است، اصلاً مورد توجه قرار نمی‌گیرد. مثلاً نوع زندانی که اینها رفته بودند، نوع بازجویی که شده بودند، نوع رفتاری که به قول آن زمان دیوان هر باغ؟ این بزرگواران داشت. مثلاً به آقای اصفهانی که ما گفتگو کردیم، ایشان در آستانه ۹۰ سالگی بود. شما درنظر بگیرید یک انسانی در سن ۹۰ سالگی می‌خواهد خاطره دو، سه یا چهار سال زندان خودش را که بخشی از این زندان هم مجرد بوده است را نقل کند. هم برای خودش که دارد گذشته را مرور می‌کند بسیار رنج آور است و هم می‌تواند برای آن کسی که دارد با این بزرگوار همدردی می‌کند، رنج آور باشد. این چیزی است که در کتاب تاریخی رساله‌ای نمی‌شود آن را پیدا کرد. 

 

 

تا شیعه و قدرت‌های بنیادی آن که عاشورا و امام حسین (ع) است پابرجا باشد سلطه گران نمی توانند به هدفشان برسند

سؤال: آقای واحد، شما بعنوان یک تاریخ نگار در این مراحل سعی کرده اید کدام کلید واژه‌ها را در قیام گوهرشاد از آنچه که می‌شنوید و آنچه که می‌نگارید ماندگار کنید؟ چون الان اشاره می‌کنید که هم برای کسانی که این رخداد و مرحله تاریخی را مرور می‌کردند، شاید درآور و رنج آور بود و هم برای کسی که آن را می‌نگاشت؟

واحد: به مفهوم امروز یک کلید واژه خیلی نمی‌توانم حرف خاصی بزنم، اما چند چیز بسیار حائز اهمیت بود. این تمدن وحشی غرب از خیلی جا‌ها ضربه خورده بود، از ایران، جمع بندی که اینها برای خودشان داشتند عبارت بود از تا این داستان شیعه و قدرت‌های بنیادی آن که عاشورا و امام حسین (ع) و سایر ارزش‌های دیگر، اینها اگر پابرجا باشد در جامعه، آنها به آن سلطه مطلوب خودشان نخواهند رسید. سلطه مطلوب آنها چه بود، سلطه مطلوب این بود که حرفی که می‌زنند همه تبعیت کنند و به قول امروزی‌ها چالشی در برابرشان قرار نگیرد. به همین خاطر این آقای رضا شاه را سرکار آوردند و این صحبت‌هایی که آقای حقانی فرمودند، در حاشیه این شخصیت دیکتاتور راه افتاد که بتوانند این قلع و قمع، حقیقتاً باید پرخشونت‌ترین واژه‌ها را به کار برد برای این دوره و نمی‌شود از واژه‌های معمولی استفاده کرد. اجازه بدهید، چون وقت زیاد نیست، فقط در همین داستان گوهرشاد یک پرانتز باز کنم.

 

تحصن در مسجد گوهرشاد اولین و بزرگ‌ترین تظاهرات نشسته در کل خاورمیانه است

 

واحد: ببینید از یک نظر این اولین و بزرگ‌ترین تظاهرات نشسته در کل خاورمیانه است. الان برخی از جا‌ها تظاهرات نشسته صورت می‌گیرد، یعنی صد نفر، دویست نفر در یک نقطه خاصی می‌نشینند و از جایشان تکان نمی‌خورند، این اتفاق در مسجد گوهرشاد افتاده بود، یعنی افرادی که آنجا جمع شده بودند دور حرم نمی‌چرخیدند و بعد بیایند در مسجد گوهرشاد، همه در داخل مسجد گوهرشاد تجمع کرده بودند و هیچگونه حرکت دیگری هم نداشتند. احیاناً هر چند وقت به چند وقت به لحاظ زمانی، کسی می‌رفت و گفتگو می‌کرد که یکی از آنها جناب مرحوم بهلول بود. یک تظاهرات نشسته باید اینقدر ترس آور باشد برای یک حکومتی که خودش را قدرتمند می‌داند، بیاید و با مسلسل جنگی با آنها برخورد کند، مسلسل‌هایی که آوردند و در پشت بام کار گذاشتند، مسلسل جنگی بود و نه مسلسل معمولی، مسلسل‌های جنگی این بود که قطار فشنگ داشت و نه خشاب. دوازده شب تیراندازی، بکش بکش، سه روایت بر سر عدد کشته شده‌ها است، یک روایت، روایت خود آقای مطبوعی است که در دادگاه گفته است بالای هزار و ۲۰۰ یا ۳۰۰ تا است که آن هم حرف خودش را مستند می‌کند به احصائیه‌ای که زیر دستان خودش در لشگر شرق به او گفته بودند یعنی اینقدر ما جنازه شمرده ایم.

 

واحد: یک روایت، روایت دولت است، دولت آقای فروغی ظاهراً فیلسوف و اهل اندیشه، وزیر کشور ایشان بیانیه صادر می‌کند و می‌گوید هشت نفر، ۹ نفر در این قائله کشته شده اند. روایت سوم هم روایتی است که بزرگ‌های مشهد به ما گفته اند، این روایت از ۳ هزار تا کمتر نیست و از ۵ هزار تا بیشتر نیست و از همه اینها تلخ‌تر و بدتفسیرتر روایت خبرگزاری رویتر خبیث است از این داستان. یعنی این آقای رویتری که این طرف و آن طرف همین کار‌ها را انجام می‌دهد، از این داستان قتل عام یک روایت هفت هشت نفره مخابره می‌کند برای اروپا و لندن. 

 

 

همین هویت ایرانی است که ۲۲۰ سال این مردم را در مقابل همه تهاجمات استعماری نگه داشته است

سؤال: آقای حقانی، اتخاذ سیاست‌ها در حوزه فرهنگ که با مخالفت مردم، مخالفت روحانیون و علما مواجه می‌شود، دلیل این چه است، سیاست‌های فرهنگی پهلوی در مقابل مردم چه بود؟

حقانی: عرض کردم بحث تغییر هویت در ایران است. ما یک شخصیت در مشروطه داریم به نام سیدحسن تقی زاده که مشهور هم است آن نکته‌ای که گفت، خودش هم می‌گفت من برای اولین بار بمب یا دینامیت غربی شدن را در ایران منفجر کرده ام. او می‌گفت که ایرانی اگر می‌خواهد پیشرفت کند باید از فرق سر تا ناخن پا غربی شود. برداشت اینها از پیشرفت این بود که ما باید همان کاری که اروپایی‌ها و غربی‌ها کرده اند، عین آن را انجام بدهیم. رضاخان در فردای روزی که کشتار گوهرشاد صورت می‌گیرند، در هیأت دولت به او خبر می‌دهند که کار گوهرشاد تمام شد. او هم با خوشحالی این را به اطلاع اعضای هیأت دولت می‌رساند، آنجا تأکید می‌کند و می‌گوید ایرانی باید صورت و سیرت اش اروپایی شود. این یک سیاست است که منورالفکران عصر مشروطه متأسفانه دنبال این سیاست بودند، از پشتیبانی استعمار انگلیس هم برخوردار بودند و قرار بود هویت ایرانی تغییر کند. آقای واحد اشاره کردند که همین هویت ایرانی است که ۲۲۰ سال این مردم را در مقابل همه تهاجمات استعماری نگه داشته است، کشور ما مستعمره نشد، در اطراف ما خیلی از کشور‌ها هستند که مستعمره شدند ولی ایران مستعمره نشد بخاطر همین هویت است، این هویتی که مردم ایران دارند، البته آن پیشینه تمدنی چند هزار ساله هم این ملت را همیشه سرپا نگه داشته است. 

 

سؤال: و البته غرب هم همچنان تلاش می‌کند برای اینکه این هویت را از جامعه اسلامی دور کند و همچنان روی موضوع روضه‌ها و عزاداری‌های حسینی، روی موضوع حجاب زنان تمرکز می‌کند. 

حقانی: بله خیلی پیچیده‌تر از دوره رضاخان. چون رضاخان آمد با زور این کار را انجام بدهد که نتوانست، بعد در دوره محمدرضا پهلوی بیشتر آمدند از طریق رسانه‌هایی که رواج پیدا کرد، این کار را کردند و از پدرش موفق‌تر بود. تا امروز هم ادامه دارد، شما در همین انتخاباتی که ما پشت سر گذاشتیم، هموطنان خارج از کشور ما به سختی رأی دادند. یک صحنه‌ای را خود سیما هم پخش کرد که روسری چند نفر از خانم‌هایی که رأی دادند را برداشتند، یکی از اینها گفت که من بچه رضاخان هستم و روسری از سر آن بانویی که آمده بود برداشت. یعنی گزمه‌های رضاخان هنوز هم در خارج از کشور مشغول هستند و دارند این را دنبال می‌کنند. این به جهت اهمیتی است که بحث حجاب در هویت دینی ما دارد و سلب آن می‌تواند جامعه ایرانی و هر جامعه دیگر اسلامی را با فروپاشی هویتی مواجه کند.

 

حقانی: به همین جهت رضاخان هم مأموریت داشت این کار را انجام بدهد و اجزای دولت اش هم برخی همراهی می‌کردند و برخی هم به اجبار تن به این ماجرا می‌دادند. من اگر بخواهم عین عبارت آقای مخبرالسلطنه را بخوانم، می‌گوید از اول فروردین ۱۳۱۴ امر صادر شد، مرد‌ها کلاه فرنگی بر سر بگذارند و زن‌ها چادر را ترک کنند. یعنی ترک ملیت و ترک عفت. این را آقای مخبرالسلطنه می‌گوید که خودش تا سال ۱۳۱۲ رئیس وزرای آقای رضاخان بوده است. آقای صدرالاشراف هم آن هم یک همچنین تأکیدی را دارد، خاطره اش را از پسر ایشان شنیده ام، آقای صدرالاشراف وزیر دادگستری بود و رضاخان همه کارمند‌ها و همه وزراء را مجبور کرده بود، اگر کارمندی همسرش را در جشن کشف حجاب نمی‌آورد، معلق می‌شد و حتی از کار اخراج می‌شد.

 

آنهایی که از تمدن حرف می‌زدند و حرف از ترقی نسوان می‌زدند، مانع می‌شدند که یک بانوی باحجاب برود که معلم خوبی هم بود، درس بدهد

 

حقانی: صدرالاشراف می‌گوید که رضاخان خیلی به من فشار آورد که باید همسر و دخترت را در جشن کشف حجاب بیاورید، می‌گوید همسر و دخترم ابتدا حاضر نشدند، بعداً که دیدند جان من با مخاطره مواجه است، پذیرفتند و آمدند. پسر ایشان می‌گوید مادرم رفت و شرکت کرد و وقتی به خانه برگشت، از تألمی که به او دست داده بود، بیمار شد، یکسال بعد جنازه اش را از خانه بیرون آوردند. اینها کسانی بودند که در آن دوره دست اندرکار بودند و دارند آن تبعات سخت و وحشتناک کشف حجاب و فشاری که به بانوان ایرانی آمد را بیان کنند که اصلاً یک داستان پرغصه‌ای است. اینکه خانم معلم‌ها نمی‌توانستند با حجاب به مدرسه بروند و درس بدهند. آنهایی که از تمدن حرف می‌زدند و حرف از ترقی نسوان می‌زدند، مانع می‌شدند که یک بانوی باحجاب برود که معلم خوبی هم بود، درس بدهد.

source