نام : برنیس بژو
متولد : ۷ جولای ۱۹۷۶ در بوینس آیرس، آرژانتین
ملیت : فرانسوی
سال فعالیت: 1993 تاکنون
همسر : میشل آزاناویسوس
تعداد فرزند : 2
بیوگرافی
برنیس بژو بازیگر آرژانتینی متولد ۷ جولای ۱۹۷۶ در بوینس آیرس است که از سال ۱۹۹۳ فعالیت خود را آغاز نمود.
پدر وی «میگوئل»، کارگردان، و مادرش «سیلیوا»، وکیل هستند.
بژو در ۲۰۰۷
او به همراه خانواده اش به فرانسه مهاجرت کرد. برنیس بژو با حضور در یک فیلم جاسوسی، با میشل هازانکویکاس کارگردان سینما، آشنا شد و بعد از آن با یکدیگر ازدواج کردند که حاصل آن دو فرزند با نام های لوسین و گلوریا است. در سال ۲۰۰۱ برنیس بژو اولین بار در فیلم آمریکایی داستان یک شوالیه جلوی دوربین رفت و وارد عرصه هنری شد…
بژو در ۲۰۱۳
زندگی هنری
این بازیگر شهرتش را برای بازی در فیلم داستان یک شوالیه و فیلم صامت آرتیست بهدست آوردهاست.
او برای فیلم آرتیست نامزد جایزهٔ اسکار نقش مکمل زن شد و جایزهٔ سزار را برای بهترین بازیگر زن برای این فیلم بهدستآورد.
بُژو، در فیلم گذشته به کارگردانی اصغر فرهادی، محصول سال ۲۰۱۳ ایفای نقش کردهاست. او بهخاطر این نقش، جایزهٔ بهترین بازیگر زن را در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۳ بهدستآورد.
در ادامه گفتوگویی که میخوانید در ویژهنامه فیلم «گذشته» در جشنواره کن منتشر شده است.
برنیس درباره این فیلم نامه میگوید:
فیلمنامه به دستم رسید، همچون قطعهای جواهر نگهاش داشتم
اولین دیدارتان چطور گذشت؟
ما دو ساعت قبل از پرواز همدیگر را دیدیم. هیچوقت تستی مثل این را برای بازی در فیلمی نداده بودم. فرهادی دنبال چیزی خاص در چهره من میگشت. نمیدانستم آن چیز چه بود. سپس یک تکه پنبه در دهان من قرار دادند. کمی پیشانیام را تیره کردند و روی زوایای چانهام کار کردند، تا آنجا که به گریمور گفتم اگر قرار است اینقدر صورتم را تغییر دهند شاید بهتر باشد که بروند سراغ یک بازیگر دیگر. ما در آن روز تست خیلی کم با هم صحبت کردیم و البته خیلی کمتر دربارهٔ شخصیت فیلم و وقتی آنجا را ترک کردم تقریبا هیچ چیزی درباره نقش یا داستان فیلم نمیدانستم.
درباره شخصیت چه چیزهایی به شما گفت؟
او گفت داستان زنی با دو فرزند است که عاشق مردی با یک بچه میشود و مجبور به طلاق از مرد دیگری است. ازم پرسید که آیا خودم مادر هستم و گفتم بله. دو بچه دارم و همسرم هم از ازدواج قبلیاش دو فرزند دارد. بنابراین من هم اکنون مادر چهار فرزند هستم! به او گفتم که میتوانم زندگی خودم را به داستان فیلم شما نزدیک کنم یا حداقل دنبال شباهتهایی در این دو بگردم.
آیا این برخوردهای به قول شما وسواس گونه شما را جلوی دوربین میترساند؟
بیشتر میترسیدم که از متن و از داستان خسته شوم. زمانی که فیلمبرداری شروع شد طوری بود که انگار من پیش از آن فیلم را بازی کرده بوم و برایم تمام شده بود! در فیلمها، اولین مونتاژی که انجام میشود راف کات است. احساس میکردم که خودم راف کات هستم. وقتی شما یک بازیگر هستید، همیشه نگران از دست رفتن همزمانی حس و ایفای نقشتان هستید، اما متوجه شدم در طول این کار من تا حدود بسیار زیادی این همزمان حسی را تجربه کردم. این تنها به این دلیل بود که شما کاملا نقش را فهمیده بودید و ذهنتان از چیزهای دیگر دور بود.
اصغر فرهادی زبان فرانسه را نمیداند. این مساله چه تغییری سر صحنه ایجاد میکرد؟
در طول دوماهی که در حال تمرین بودیم واقعا به مترجممان آرش عادت کردیم. او واقعا کاری استثنایی انجام میداد و همه چیز را به معنای مطلق ترجمه میکرد. مثلا وقتی فرهادی میگفت: «بچرخید به چپ…آخ ببخشید منظورم راست بود» او دقیقا عین همین را کلمه به کلمه ترجمه میکرد. او واقعا تبدیل به صدای فرهادی شده بود. در ابتدا کمی گیج کننده بود، اما به مرور زمان طوری شده بود که کاملا فراموش کرده بودیم که فرهادی نمی تواند فرانسوی صحبت کند. از طرفی فرهادی از زبان بدنش بسیار کمک میگیرد و ژستهای گوناگونی دارد. من حتی به آرش برای ترجمه نیاز نداشتم. کاملا میفهمیدم که فرهادی در حال انجام چه کاری است.
source