الهام ظریفیان | شهرآرانیوز؛ وجود مضجع شریف حضرت رضا (ع) در مشهد و همچنین موقعیت جغرافیایی این شهر در آسیای میانه، آن را در طول تاریخ به یکی از مقاصد مهاجرت اقوام و گروههای جمعیتی از مؤمنان و شیعیان سرزمینهای اطراف تبدیل کرده است. این اقوام از دیرباز فرهنگها و هنرهایشان را نیز با خود به مشهد میآورده اند و در سایه امنیت فرهنگی و هنری شهر میزبان، به رشد و توسعه آن همت میگماردند.
چنان که گویی جشنوارهای دائمی از آواها و نواهای نواحی و اقوام مختلف از شرق تا غرب ایران و حتی قومیتهای همسایگان خارجی اش، همواره در این شهر برپا بوده است. اما مشهد امروز چه نشانی از این آواها دارد؟ آیا سیاست گذاران فرهنگی این شهر به چنان ظرفیت منحصربه فردی که در حکم گنجینهای ارزشمند است، واقف اند؟ آیا توانسته اند این ظرفیت بی بدیل فرهنگی را رشد دهند و مشهد را به پایگاهی برای موسیقی مقامی کشور تبدیل کنند؟ با این پرسشها ما به سراغ سه تن از هنرمندان و پژوهشگران موسیقی مقامی ایران رفتیم و از آنها خواستیم دیدگاه هایشان را دراین باره بیان کنند.
تنوع موسیقی اقوام در مشهد
عزیز تنها، دوتارنواز شناخته شده تربت جامی و مؤلف نخستین کتاب آموزش کلاسیک دوتار به روش نت نویسی، با بیان اینکه کمترمنطقهای مانند خراسان و مشهد را میتوان سراغ گرفت که قومیتها و فرهنگهای مختلف و متنوعی مانند کرد، ترک، عرب، فارس، کرمانج، ترکمن، بلوچ و… در آن سکونت داشته باشند، میگوید: حتی حضور هنرمندان کشورهای دیگر مانند افغانستان در این منطقه که موسیقی محلی آنها به موسیقی محلی به ما نزدیک است، مجموعه موسیقایی بسیار خوبی در استان به وجود آورده است.
این اقوام همگی دارای فرهنگ ها، باورها و همچنین موسیقیهای محلی و مقامی خودشان هستند. هرکدام از این اقوام از سازهای محلی مختص منطقه خودشان استفاده میکنند که این موضوع تنوع بسیار خوبی را در اجراهای موسیقی در مشهد به وجود آورده است. مثلا جنوبیهای ساکن مشهد با سازهای محلی مانند نی انبان و سازهای کوبهای یا هنرمندان بلوچستان با سازهایی مانند قیچک و رباب در محافل و مجالس رسمی و غیررسمی به اجرا میپردازند.
این هنرمند که ابداع ساز «دوتارباس» را نیز در کارنامه دارد، میافزاید: اگر مسئولان نگاهی ویژه به این موضوع داشته باشند، مشهد میتواند به پایگاه مستحکمی برای موسیقی فولکلور کشور تبدیل شود. این درحالی است که ما از موسیقی محلی خودمان غافلیم، چه برسد به موسیقی دیگر اقوام. ما حتی نتوانسته ایم یک آرشیو کامل از موسیقی محلی و مقامی خودمان تهیه کنیم.
اهتمام مسئولان به انتقال میراث موسیقایی مشهد
تنها تأکید میکند: اگر مسئولان حمایت کنند، میتوانیم برنامه ریزیهایی هم برای موسیقی مقامی خودمان و هم برای موسیقی اقوام مختلفی که در استان حضور دارند، داشته باشیم. ادارات فرهنگ وارشاد اسلامی، شهرداری ها، میراث فرهنگی و دیگر نهادهایی که با فرهنگ و هنر ارتباط دارند، میتوانند کمک کنند تا استان در موسیقی اقوام ایرانی پیشتاز شود و پایگاهی برای موسیقی اقوام کشور باشد.
او میافزاید: آموزشگاههای موسیقی نیز باتوجه به کارکردی که در آموزش موسیقی به نسلهای آینده دارند، نقش مؤثری برای گسترش این نوع موسیقی دارند. متأسفانه اکنون فقط یکی دو آموزشگاه در مشهد فعال اند که به صورت تخصصی به موسیقی محلی و مقامی استان میپردازند. هنرمندان محلی هم اکنون به دلیل حمایت نشدن و حامی نداشتن توان چندانی برای فعالیتهای هنری ندارند.
ظرفیتهای بالقوه را بالفعل کنیم
محمد حق گو، موسیقی دان، آهنگ ساز و نوازنده سنتور، نیز در پاسخ به اینکه مشهد باتوجه به تنوع جمعیتی و قومیتی اش چه جایگاهی در موسیقی مقامی اقوام مختلف ایران دارد، میگوید: همه جوامع انسانی که از کنارهم جمع شدن مردمانی تشکیل شده و نامهایی مانند ده، بخش و شهر به خود گرفته اند، به مرور موقعیت مکانی برای مهاجرت دیگر اقوام و پذیرش فرهنگهای آنها را نیز فراهم کرده اند.
در این میان، مناطقی مانند مشهد که جاذبههایی ویژه مثل بارگاه امام رضا (ع) دارند، میتوانند از تنوع و کثرت و جایگاه هنری والایی برخوردار شوند. زمانی ما در همین مشهد موسیقی قوالی پاکستانی را داشتیم یا موسیقی افغانستانی که هنوز هم در مشهد وجود دارد. این فرهنگها و موسیقیهای آنها ظرفیتی بسیار عظیم است که اگر تاکنون درباره آن برنامه ریزی درستی انجام میشد، میتوانست این شهر را به عنوان پایگاهی برای موسیقی مقامی کشور مطرح کند.
این هنرمند که دانش آموخته رشته آهنگ سازی از دانشگاه کی یف اوکراین است، میافزاید: با وجود این، صرف وجود این ظرفیتها نمیتواند مؤید شکل گیری پایگاهی خاص برای موسیقی اقوام در مشهد باشد. برای استفاده از این ظرفیت به تغییر نگرش و برنامه ریزی مسئولان نیاز داریم. درواقع مهم این است که بتوانیم ظرفیتهای بالقوه را بالفعل کنیم؛ اما متأسفانه نزدیک به دو دهه است که نمودار موسیقی اقوام در مشهد سیری نزولی دارد و حتی در مقایسه با شهرهای کوچک اطراف سعی نشده است از این ظرفیت دست کم به فراخور ارزشی که میتوانست برای این شهر به وجود بیاورد، استفاده شود.
از سوی دیگر، میدانیم که مشهد به یکی از شهرهایی تبدیل شده است که موسیقیهای زیرزمینی در آن رشد کرده اند؛ موسیقیهایی که از نظر فرهنگی با موسیقی مقامی فاصله دارند. البته من بسیاری از همین موسیقیهایی را که زیرزمینی نام گرفته اند، محترم میشمارم، چون هنرمندانشان کارشان را بلدند.
بی توجهی به موسیقی مقامی و رشد زیرزمینیها
حقگو در پاسخ به اینکه چه حمایتهایی برای رسیدن به این جایگاه باید از هنر موسیقی مقامی در مشهد صورت بگیرد، میگوید: هنر در هیچ کشوری معمولا این طور نیست که حتما متولی دولتی داشته باشد. کافی است هنر آزادی عمل داشته باشد و از سوی دیگر، متولیان آن نگاه تخصصی داشته باشند.
مدیران نهادهای متولی به ویژه در شهرهایی مانند مشهد که ظرفیتهای هنری قوی دارند، باید کاربلد باشند یا دست کم به این حوزه علاقهمند باشند. مدیرانی داشتیم که حتی ابا داشتند از اینکه با انجمن موسیقی که خود وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی بنیان گذار آن است، جلسه تشکیل دهند.
او میافزاید: هر هنری ازجمله موسیقی دو بخش دارد؛ هنرمند و مخاطب. قطعا سطح نگرش مخاطب خیلی بر کیفیت و ماندگاری هنرهای دیرینه مؤثر است. الان میبینید چه بر سر سینمای ایران آمده است که برای خنداندن مردم به هر شیوهای دست میزند. سینما ممکن است بتواند خودش را بازیابی کند، ولی اگر این انقطاع برای موسیقی به وجود بیاید، نمیتواند خودش را پیدا کند و بخشهای عمدهای از آن فراموش میشود. همچنان که بسیاری از مقام دانهای موسیقی خراسان مانند بخشیها از بین رفتند و گنجینهای را با خودشان به گور بردند، بدون اینکه متولیان امر حتی یک نسخه از دانستههای آنها ضبط کرده باشند.
نقش رسانهها و هنرمندان موسیقی
او ادامه میدهد: تأثیر دیگری که مسئولان در موسیقی دارند را در موسیقیای که از رسانهها پخش میشود، میتوان مشاهده کرد. متأسفانه رسانههای ما مرکز موسیقی بد هستند، یعنی موسیقیای که از لحاظ فنی و ساختاری به هیچ بنیان و ریشهای متصل نیست، این نوع موسیقی به کرات از رسانه هایمان پخش میشود. مخاطبان با ارتقای سطح سلیقه خود میتوانند از هنرمندان به ویژه در بخش موسیقی مقامی که آسیب پذیرتر است، حمایت کنند.
متولیان هم اگر لطفی به موسیقی داشته باشند، میتوانند یک گوشه کار را بگیرند. مدیر سابق ارکسترسمفونیک رودکی با اشاره به اینکه هنرمندان و آموزشگاههای موسیقی نیز میتوانند نقش بسیار پررنگی دراین باره داشته باشند، میگوید: اگر نگرش مدیران آموزشگاههای موسیقی و مدرسان موسیقی صرفا اقتصادی باشد، نه تنها بر رشد و ارتقای موسیقی مقامی بی تأثیر است، بلکه حتی ممکن است مضر هم باشد. البته خوشبختانه در مشهد نگاه بسیاری از همکاران ما در آموزشگاه ها، هنری است.
خود من تا الان همواره از این گلهمند بودم که چرا به موسیقی مقامی توجه نمیشود، اما واقعیت این است که موسیقی با هنرمند و جامعه در ارتباط است. این وسط عواملی که میتوانند این ارتباط را تخریب کنند، صرفا عوامل موجود در موسیقی نیستند. مثلا همان طور که گفتم، رسانه خیلی میتواند تأثیر داشته باشد. اگر آموزشگاههای موسیقی هنرمندانه و با تفکر و اندیشه به این مسئله نگاه کنند، قطعا میتوانند نقش بسیار بزرگی را ایفا کنند.
ناآشنایی مدیران فرهنگی با هنر موسیقی
در ادامه، هوشنگ جاوید، پژوهشگر موسیقی نواحی و آیینی ایران، بر ضرورت نگاه حرفهای مسئولان مشهد به موسیقی اشاره میکند و میگوید: تا وقتی نگاه مسئولان به موسیقی نگاه درستی نباشد، کار چندانی نمیتوان از پیش برد. اگر مسئولان همت کنند و موسیقی خراسان را ارتقا دهند و از آن درست نگهداری کنند، بهترین کار است.
او میگوید: تقریبا نسل بخشیها در خراسان از بین رفته است و دستگاهها و مدیران فرهنگی عین خیالشان هم نیست، به این دلیل که آنها با این میراث آشنا نبوده اند و نیستند. به سختی میتوان یک بخشی دوتاربه دست پیدا کرد که خودش شاعر هم باشد. درحالی که این میراث باید نگه داشته و بازسازی میشد. باید بتوانیم چنین آدمهایی را پرورش دهیم.
جاوید میافزاید: کسی که خودش هم آهنگ ساز باشد، هم شاعر و هم نوازندگی کند، هنرمند کامل است. نسل هنرمندان کامل از بین رفت، بدون اینکه به آنها توجه کنند. حتی به بعضی از این هنرمندان بعد از مرگشان درجه هنری دادند، مانند استاد ذوالفقار عسگری پور، استاد کریم زاده و استاد پورعطایی. چرا باید این اتفاق بیفتد؟
الان هزار نفر در استان دوتار میزنند، ولی هیچ کدامشان خودبند نیستند؛ یعنی هیچ کدامشان نه شاعرند، نه آهنگ ساز و فقط ساز میزنند. آن چیزی که میزنند هم فقط ۶۰ تا ۷۰ درصد از میراث هنر گذشته است. بنابراین، وقتی موقعیت موسیقی خود استان متزلزل شود، چطور میتوان انتظار داشت که موسیقی دیگر اقوام را در خودش رشد دهد؟!
source