Wp Header Logo 2637.png

اما حاصل این همه تبلیغات و تشریفات، فیلمی ضعیف و بد بود تا او بعد از «ساعت ۵ عصر»، در دومین فیلمش هم نتواند خود را در مقام یک کارگردان سینما اثبات کند. بی‌تعارف باید گفت، مهران مدیری نه کارگردان خوبی در درام و نه بازیگر خوبی در نقش‌های جدی است.

کمدین خلاق

به گزارش هم میهن، واقعیت این است که نمی‌توان منکر توانایی و هوش بالای مهران مدیری در کمدی تلویزیونی و ساخت مجموعه‌های نمایشی طنز شد، اما استعداد او را باید محدود به همین حوزه و گونه کرد. او در ۲۶‌سالگی با ساخت مجموعه طنز «پرواز ۵۷»، نبوغ خود و با «ساعت خوش»، بلوغ خود را در تولید کمدی‌های آیتمی نشان داد. او توانست با بازیگران ناشناخته، ستاره‌سازی کند و تیمی حرفه‌ای خلق کند و به خالق یکی از جریان‌سازترین مجموعه‌های تلویزیونی در حوزه طنز و کمدی تبدیل شد. گرچه این مجموعه نه‌فقط نامش را بر سر زبان‌ها انداخت، بلکه دردسر‌هایی را هم برای او و تیمش در پِی داشت. ساختار طنز «ساعت خوش» به مذاق برخی خوش نیامد و با انتقادات تندی از سوی برخی جریان‌های سیاسی از‌جمله روزنامه کیهان همراه شد.

به‌نظر می‌رسد که همین اعتراض‌ها و فشار‌ها از بیرون موجب شد تا «ساعت خوش» در اوج به پایان برسد، تا چهار سال عوامل این مجموعه ممنوع‌الکار شدند و از ورودشان به صداوسیما جلوگیری شد. این دوره را می‌توان «دوران ظهور مهران مدیری» دانست که با خلاقیت و نوآوری در ساخت کمدی‌های تلویزیونی به بنیان‌گذار «کمدی‌های آیتمی و فانتزی» بدل شد و درواقع در این حوزه جریان‌سازی کرد. دوره دوم کارنامه مهران مدیری را باید در تولید مجموعه طنز‌های داستانی مثل «نقطه‌چین»، «پاورچین»، «جایزه بزرگ»، «مرد هزار چهره»، «مرد دو هزار چهره» و «شب‌های برره» دانست که با وجود تفاوت در سطح کیفی، یک الگو و مدل کمدی تلویزیونی را با مؤلفه‌های مشترکی شکل داد و به‌نوعی یک ساختار و گفتمان کمدی مؤلف ایجاد کرد.

در همین مجموعه‌ها بود که رگه‌هایی از «کمدی انتقادی» پررنگ شد که اغلب نقد‌های اجتماعی بودند و به سبک زندگی و رفتار اجتماعی در حوزه عمومی مربوط می‌شد. دوره سوم کارنامه مهران مدیری، با آمدن شبکه نمایش خانگی و تولید سریال‌هایی کمدی برای این شبکه شکل گرفت که با «قهوه تلخ» آغاز شد و بعد به «هیولا» و «دراکولا» رسید. گرچه تفاوت آثار ابتدایی مدیری در نمایش خانگی با آثار متأخرش، افول یک‌ستاره کمدی را نشان می‌دهد که باید از منظر جامعه‌شناسی و به‌عنوان یک مسئله برون‌متنی به آن نگاه کرد. به این معنا که «قهوه تلخ» حاصل دوران قهر یا کوچ مهران مدیری از تلویزیون است که خارج از چارچوب‌ها، ملاحظات و خط‌قرمز‌های رسانه ملی تولید شده و لحن و رویکرد تند انتقادی آن به‌ویژه در حوزه سیاست و قدرت و مناسبات آن در بستر یک طنز تاریخی، آن را به اثری تأثیرگذار و ماندگار بدل کرد که گرچه فرجام نامشخصی یافت؛ اما هنوز هم در سطح عمومی به‌ویژه در شبکه‌های اجتماعی برای تحلیل و خوانش اتفاقات روز سیاسی و درواقع نقد سیاسی به وضعیت موجود استفاده می‌شود.

در میان آثار مهران مدیری «قهوه تلخ» در شبکه نمایش خانگی و «شب‌های برره» در تلویزیون، بیش از آثار دیگر موردتوجه قرار گرفته که ویژگی مشترک هر دو را باید در لحن و رویکرد انتقادی آن نسبت به نابسامانی‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دانست. محبوبیت مهران مدیری هم دقیقاً برساخته از همین موقعیت و آثار است؛ محبوبیتی که بخشی از آن به توانمندی و خلاقیت‌های طنازانه او از حیث نمایشی و کمدی برمی‌گردد و بخشی از آن به رویکرد نقادانه آن به وضعیت جامعه. اما در اینجا با یک پارادوکس و وضعیت پیچیده مواجه هستیم که رمزگشایی از آن می‌تواند وضعیت کنونی مهران مدیری را روشن‌تر کند؛ وضعیتی متضاد که از نسبت مدیری با سیاست و نقد یا بهتر است که بگوییم نقد سیاست می‌آید.

مهران مدیری تا پیش از ساخت یک مجموعه غیر‌رسمی به‌اسم «بمب خنده» که به هجو شبکه‌های ماهواره‌ای و برنامه‌های آن می‌پرداخت، همواره به‌عنوان یک منتقد در حیطه طنز و کمدی محبوبیت داشت؛ اما آن سی‌دی سرآغاز شک و تردید یا نقد به مهران مدیری شد که آن را اثری سفارشی می‌دانستند. به‌عبارت‌دیگر تا زمانی که اثری از مهران مدیری در افکار عمومی به‌عنوان اثری مستقل و غیر‌وابسته به نهاد و دستگاهی شناخته می‌شود، نقد او به‌مثابه «نقد صادقانه» تعبیر می‌شود؛ اما وقتی که شائبه سفارشی‌بودن در جامعه یا شبکه‌های اجتماعی پررنگ می‌شود، همان نقد‌ها برچسب «نقد ریاکارانه» می‌گیرد.

دوران دورهمی

با ظهور «دورهمی» و درواقع آغاز دوره تازه‌ای از فعالیت‌های مهران مدیری در تلویزیون که با برنامه و آیتمی متفاوت نسبت به تمام کار‌های قبلی او همراه بود، خود مدیری بیشتر در کانون برنامه، توجه و نقد قرار گرفت. این‌بار نه مهران مدیری کارگردان یا بازیگر، بلکه خود واقعی مهران مدیری و شخصیت حقیقی‌اش در برنامه‌هایش حضور داشت که در مقام مجری و «شومن» در مقابل مخاطب قرار گرفت.

او که همواره به‌عنوان هنرمندی خلاق و نوآور شناخته می‌شد، با «دورهمی» متهم به تقلید و کپی‌برداری از یک برنامه خارجی شد. ازسوی‌دیگر این‌بار او در حضور شرکت‌کنندگان و در برابر مخاطبان، به‌شکل زنده و مستقیم حرف می‌زد و به لحن صریح‌تری در نقد مسائل عمومی جامعه و چالش‌های آن دست پیدا کرد. بیان مستقیم این نقد‌ها از زبان خود مدیری ـ نه از زبان نقش‌ها و کاراکتر‌هایی که بازی می‌کرد ـ

ازیک‌سو و اختلاف دولت و صدا‌و‌سیما ازسوی‌دیگر موجب شد تا نقد‌های او دیگر مثل گذشته نه نشان از جسارت و شجاعت؛ بلکه دلایلی مثل تخریب یا توجیه پیدا کند. در این قضاوت، آن‌ها که موافق با سیاست‌های دولت بودند، او را هنرمندی سفارشی می‌دانستند که هنرش را به پول، امتیاز و رانت‌هایی از این دست فروخته و برای حضور مستمر در تلویزیون و کسب دستمزد‌های میلیاردی، تن به خواسته سازمانی که برای آن کار می‌کند، داده و آن‌ها که اساساً با هر دو جناح سیاسی بر سر مِهر نبودند، به او لقب «سوپاپ اطمینان» می‌دهند و اینکه نقد‌های او بیشتر یک ژست دموکراتیک و برای نمایش آزادی‌بیان در صدا‌و‌سیماست.

آثاری که مهران مدیری بعد از «دورهمی» برای شبکه نمایش خانگی ساخته نیز در نسبت با مؤلفه‌ها ارزیابی می‌شود و اینکه مدیری دیگر دغدغه کیفیت آثارش را ندارد و سریال‌سازی برای او بیشتر به یک منبع عظیم درآمد تبدیل شده. حضور او در تبلیغات فروشگاه‌های زنجیره‌ای رفاه هم مزید بر علت شد تا از مدیری مقبولیت‌زدایی شده و از محبوبیت سابقش کاسته شود.

فارغ از این تحلیل‌های فرامتنی که البته نمی‌توان آن‎ها را نادیده یا دست‌کم گرفت، مهران مدیری از یک نبوغ ذاتی در حوزه کاری خود برخوردار است که با کاریزمای شخصی او درهم‌تنیده شده و او را به یک «اَبَر‌سلبریتی» و «اسطوره» یا به‌قول ادبیات مجازی، در مقام «سلطان کمدی» قرار داده است. قطعاً نمی‌توان منکر توانمندی‌های ویژه مهران مدیری شد، اما او در دوران افول یک فوق‌ستاره به‌سر می‌برد؛ نه‌فقط به‌دلایل فرامتنی و نسبت پیچیده‌ای که با گفتمان رسمی دارد که از حیث حرفه‌ای و با معیار‌های هنری و زیبایی‌شناختی هم شاهد افول او هستیم.

دو سریال اخیر او نشان داده که مدیری اولاً یک کمدی‌ساز آیتمی و فانتزی است و در خلق کمدی‌های داستانی، سینمایی و کمدی موقعیت چندان توانا نیست. نمونه‌اش فیلم «ساعت ۵ عصر» اوست که شکست خورد. حتی در بازیگری هم او در بازی‌های تیپیکال موفق است، نه بازی شخصیت‌محورانه و واقع‌گرا. مصداقش بازی بد او در فیلم «درخت گردو» بود. در مقام کارگردان هم او توانایی ویژه‌ای در تیپ‌سازی دارد تا شخصیت‌پردازی.

کمدین حرفه‌ای یا شومن 

فارغ از همه این‌ها آنچه اکنون مهران مدیری را در کانون مناقشات قرار داده است، یک موقعیت بینا‌متنی است و این پرسش که آیا او اکنون یک کمدین حرفه‌ای است یا شومن سفارشی! واقعیت این است که او هروقت مستقل عمل کرده، در مقام یک کمدین خوش درخشیده؛ اما آنجا که ردپای وابستگی به یک نهاد و سازمان پیدا شده، به هنرمندی سفارشی بدل شده. البته شومن‌بودن، خود یک هنر است که مدیری توانمندی ویژه‌ای در آن دارد، اما رفتار‌های متناقض و دوگانه‌اش در میانه قدرت و مردم، او را از مسیر خودشکوفایی به‌سمت خودویرانگری می‌برد. موقعیت و محبوبیت او بعد از «جنبش زن، زندگی و آزادی»، دیگر مثل قبل نیست.

مدیری در ابتدا با انتشار یک کلیپ، حمایت خود را از جنبش اعلام کرد و به طرفداری از معترضان پرداخت. مهران مدیری یکی از اولین هنرمندانی بود که به اعتراضات واکنش نشان داد. او در این ویدئو شرایط جامعه را «روز‌های پر از خشم، بغض و اشک» خواند و از مسئولان خواست با مردم «با خشونت» برخورد نکنند و گفت که به‌عنوان طراح، مجری و کارگردان برنامه دورهمی، نمی‌خواهد «حتی یک فریم» از تصویرش از شبکه‌های صداوسیما پخش شود، ولی بعد از مدتی کوتاه از اظهارات خود عقب‌نشینی کرد و در کلیپی دیگر، عذرخواهی تلویزیونی کرد و گفت: «هرکسی که در این کشور به دنیا آمده عاشق خاک، امنیت و تمامیت ارضی وطنش است. همه ما عرق ملی داشته، داریم و خواهیم داشت».

مدیری در ادامه این پیام ویدئویی افزود: «هر اثری را که برای تلویزیون ساخته‌ام، خالقش هستم، ولی مالکش نیستم. مالکیت هر اثری در تلویزیون، با سازمان صداوسیماست و تصمیم برای پخش یا عدم‌پخش آن هم با همین سازمان است». این بازیگر و کارگردان با تأکید بر موضوعات وطن، امنیت ملی و تمامیت ارضی بیان کرد: «کدام ایرانی را می‌شناسیم که یک وطن تکه‌وپاره را بخواهد؟ اما دیگرانی نه از این کشور و مردم، همیشه خواسته‌اند در طول این سال‌ها هر اتفاقاتی را به‌نفع خودشان مصادره و ضبط کنند. اتفاقات مردم و آدم‌ها را مال خود کنند و این خیلی ناجوانمردانه است». مدیری با بیان اینکه بهترین تصمیم را مردم شریف، باهوش و دوست‌داشتنی ایران برای کشورشان می‌گیرند، افزود: «من همیشه با فضای مجازی مسئله داشتم. فضای مجازی علاوه‌بر خوبی‌هایش، مضرات بسیاری هم دارد. کمی باید مراقب فضای مجازی و خودمان باشیم. این‌همه نقل‌قول‌ها و اخبار عجیب و‌غریب، هم اذیت‌مان می‌کند، هم باعث می‌شود نسبت به وقایع، آدم‌ها و خودمان اشتباه کنیم. امیدوارم برای مردم ایران بهترین اتفاق بیفتد. به روز‌های روشن و حال بهتر امیدوارم. خداوند همه مردم ایران را در آغوش خود بگیرد.»

برخی باتوجه به چهره متفاوت مدیری، لحن و حتی زبان‌ِبدنش در این ویدئو، این اظهارات را حاصل تحت فشار قرار دادن او می‌دانستند و برخی هم بدهی او و گیروگور‌های مالی‌اش با صداوسیما را دلیل این عقب‌نشینی تفسیر می‌کردند. اما حاصل این رخداد‌ها این بود که مهران مدیری دیگر اعتبار و محبوبیت گذشته را ندارد، خیلی‌ها با تردید به او نگاه می‌کنند و او را کمدین کاسبی می‌دانند که در ترازوی قدرت، وزن جیب خود را اندازه می‌گیرد.

حالا او از منظر سیاسی به‌عنوان هنرمندی مصلحت‌اندیش شناخته می‌شود و در عرصه سینما هم یک کارگردان و بازیگر ناکام تا در میانسالی، نتواند کامیابی‌های جوانی‌اش را تکرار کند. او با «دورهمی» از کسوت نقش‌هایش به جلوت خودش درآمد، از «کمدین» به «شومن» بدل شد و آن را با مجری‌گری گره زد تا شکلی از استندآپ‌کمدی را تجربه کند. موفق هم بود، اما بیش از یک‌دهه است که نه کاراکتر‌ها و تیپ‌هایی که خلق کرده که خودش در کانون توجه قرار گرفته و به ابرسلبریتی تبدیل شده. این آغاز دوران تازه، اما آغاز افول او بود.

بدون شک نه می‌توان منکر توانمندی، خلاقیت، کاریزمای فردی، فن‌بیان و نفوذ کلامش شد و نه منکر جریان‌سازی او در کمدی آیتمی و جُنگ‌سازی تلویزیونی، اما وقتی روح سیاست و تجارت بر کالبد هنر و هنرمند بنشیند، شکوهش را می‌شکند، اعتبارش را مخدوش می‌کند و هویت و حریت‌اش را می‌گیرد. مدیری هرگاه در زمین خود بازی کرد، گل کاشت و ساعت‌های خوشی برای مخاطب خلق کرد؛ حتی با نوشاندن قهوه تلخ، اما آنگاه که به بازی قدرت و تجارت تن داد، گل خورد و باخت ازجمله در استیج و استایل خوانندگی. حتی تم طنازی‌اش، طعم بازاری گرفت.

آغاز این سقوط را باید از ساخت مجموعه «بمب خنده» ردیابی کرد. بمبی که بر سر خودش آوار شد و اثری به‌ظاهر انتقادی را به عملی انتحاری برای او بدل کرد. به‌گمانم مدیری طی این سال‌ها با شومن‌شدن، از سوپرمن‌بودن در کمدی تیپیکال و آیتمی دور شد و به سلبریتی‌شدن سقوط کرد. او سرمایه‌ای بود که خودش را بد مصرف کرد و با علی اوجی، از روز‌های اوجش فاصله گرفت. دل که به دلال ببندی، هنر را هدر می‌دهی و آنگاه که خودت را دور بزنی، از خودت دور می‌شوی. بااین‌حال مهران مدیری یک سرمایه هنری است که هنوز می‌توان به شکوفایی او امیدوار بود.

source