محبوبه عظیم زاده | شهرآرانیوز؛ برگزیده شدن در المپیاد را میتوان یک نقطه روشن در زندگی فرد تلقی کرد، اما یک نقطه عطف چطور؟ آیا میتوان گفت که به صرف برگزیده شدن در آزمونی در این سطح و با این جامعیت، اتفاق ویژهای در زندگی فرد رخ میدهد یا این نقطه، نقطه آغاز یک مسیر تازه در زندگی شخصی و تحصیلی اوست؟
آیا شرکت در المپیاد و منتخب شدن در این آزمون واقعا سکوی پرتابی برای فرد المپیادی میشود یا باید بپذیریم که چندان نتیجه شگرفی هم ندارد و آنچه روی خواهد داد بیشتر برآیند سعی و تلاش شخصی است؟ دو تن از برگزیدگان المپیاد ادبی سال گذشته، در گفت وگویی که با ما داشته اند، میگویند که این اتفاق نوری به مسیر آنها تابانده و به زیست کاری، تحصیلی و حرفهای شان چهارچوبی بخشیده است.
درعین حال، دکتر مریم صالحی نیا، مدیر گروه آموزش زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد، در همین گفتگو میگوید که برگزیدههای المپیاد در رشتههای مختلف، تاکنون، بازخورد قابل قبولی که درخور آنها باشد دریافت نکرده اند، و اوضاع باید به گونهای پیش برود که نه تنها سبب ساز رشد فردی دانشجوها بشود، بلکه محرکی گردد برای بسط و گسترش دانش و تخصص مدنظر ایشان. شرح مفصل صحبتهای استاد و دانشجویانش در ادامه آمده است.
مریم صالحی نیا، مدیر گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی:
برنامه ریزی برای قبل و بعد از المپیاد دقیقتر باید باشد
صرف برگزیده شدن در المپیاد باعث نمیشود اتفاق خاصی رخ بدهد. امتیازش برای خانمها احتمالا پذیرفته شدن در رشتهای است که میخواهند، درواقع ارتقا به مرحله بعدی تحصیلی، و برای آقایان هم مرخصی از خدمت سربازی. ولی خیلی بیشتر و دقیقتر از این حرفها باید برای قبل و بعد از المپیاد برنامه ریزی داشته باشیم.
امکاناتی که باید در اختیار دانشجویان قرار بگیرد، اطمینان خاطری که باید برایشان رقم بخورد، اینکه قدمهای بعد را برای رشد و توسعه تخصصی که دارند با اطمینان بردارند، فراهم کردن امکانات درخور برای مطالعه بیشتر، حمایتهای مالی و امکان اخذ یکسری وام، همه، مستلزم همین برنامه ریزی است. کمترین اتفاق میتواند این باشد که به جامعه تخصصی خودشان و استادان و بزرگانی که در آن حوزه هستند معرفی شوند. همه این مسائل از اهمیت زیادی برخوردار است درکنار مقوله شرکت کردنشان در همایشهای جهانی.
دانشگاه چشم انداز خوبی را ترسیم کرده، اما آیا به آن میرسیم؟
تا الان به هیچ عنوان بازخورد قابل قبولی وجود نداشته است. همین امسال که بچههای ما داشتند برای مرحله دوم آماده میشدند، وضعیت ناجوری داشتند. دانشگاه وضعیت نیمه تعطیل داشت، تهویه و تغذیه خوبی هم برای ساعات مطالعه وجود نداشت و ازهرمنظری گروه تقریبا تنها بود. حالا البته مدتی است پیش بینیهایی در این زمینه صورت گرفته است.
در جلسه اخیری که دکتر مقصود امین خندقی، معاونت آموزشی دانشگاه فردوسی، در سازمان مرکزی برای ما گذاشت، برنامه ریزیهایی صورت گرفت که امیدواریم در عمل منعکس شود و دانشجوها اثرش را ببینند تا فرصت المپیاد فرصتی بشود برای رشد و پیشرفت در تخصص موردنظر دانشجوهایمان. یکی از برنامههای مطرح شده این بود که به دانشجویان برای راهیابی به همایشهای بین المللی کمک شود و دانشگاه هزینه هایش را تقبل کند، و حتی بیشتر و برای استخدام در آینده، یا مثلا یک حقوق یا یک مستمری را برای دانشجویان در نظر بگیرند، مشابه آنچه در دانشگاه فرهنگیان اتفاق میافتد، با این تفاوت که دانشجوی المپیادی وام دار دانشگاه نیست که بعد بخواهد حتما خدمتی بکند به دانشگاهی که به او مستمری پرداخت کرده؛ این صرفا جهت حمایت و تشویق آن دانشجوی برجسته است تا بتواند اهداف علمی خود را گستردهتر دنبال کند. اتفاق خوبی است؛ یک حمایت مالی است تا دست کم دانشجو بتواند کتابهایی را که میخواهد، در این اوضاع بی سروسامان قیمت کتاب ها، تهیه کند. ما، بیشتر از رشد فرد، رشد آن دانش را هم درنظر میگیریم. موارد و چشم اندازی که به ما نشان داده شد خیلی خوب بود.
براساس همین چشم انداز، این وعده به ما داده شد که امکاناتی را که بخواهیم دراختیارمان میگذارند. اگر این چشم انداز جامه عمل بپوشد، خیلی عالی است. اگر شما چند ماه دیگر این مسئله را پیگیری کنید، مشخص میشود که این وعدهها درعمل اتفاق افتاده یا نه. فعلا فقط درحد گفتگو بوده است.
مبادا المپیاد و تلاشهای دانشجو در نظرش بی ارزش شود!
طبیعتا اینکه یک دانشگاه بتواند دانشجوی برجستهای را برای همیشه جذب کند یک امتیاز خوب برایش محسوب میشود. دانشجوهای برجسته همین دانشجویان المپیادی هستند. این چیزی است که دانشگاه تازه به آن رسیده. اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، دانشگاه باید خیلی امکانات بیشتری را درنظر بگیرد. دقیقا مثل یک تیم فوتبال که برایشان اردو میگذارند، برای مرحله دوم المپیاد، ما نیز چنین چیزی را خواستیم، ولی با مشکلات خیلی جدی روبه رو بودیم.
دانشگاه، اگر میخواهد جواب خوبی بگیرد، باید از دانشجوهای المپیادی و گروههایی که میخواهند امکانات دراختیارشان بگذارند واقعا حمایت کند. این واقعا نکته خیلی مهمی است، و همین طور چشم انداز آینده اش؛ یعنی آنهایی که به آینده این مسیر چشم میدوزند این گونه نباشد که بگویند چیزی است که به تلاش و پویایی اش نمیارزد. اگر این گونه نباشد، فقط یک سرخوردگی اتفاق میافتد. برخی از همین دوستان میگویند چه ارزشی دارد که بخواهیم بیاییم وقتی قدر نمیدانند، وقتی چیزی ادامه ندارد و فقط یک لحظه است! حالا انتخاب بشویم یا نشویم!
پردیس پاکدلان، رتبه ۳ المپیاد ادبی سال ۱۴۰۲:
اگر تسهیلاتی هست، بی دردسر و سریع باشد!
در چند ماه باقی مانده تا المپیاد، متنهای مختلف و مقالههای مرتبط را مطالعه میکردم. ازآنجایی که المپیاد ادبیات و زبان فارسی در سه بخش نظم و نثر و کلیات برگزار میشود، تلاش میکردم در هرروز از تمامی این قسمتها مطالعاتی داشته باشم. دانستن این موضوع که قرار است در المپیاد شرکت کنم باعث شد مطالعاتم منظمتر و هدفمندتر شود و درنهایت خوشبختانه موفق شدم رتبه سوم کشور را به دست بیاورم.
تجربه شرکت در المپیاد از این نظر خوب است که آدم میتواند در آزمونی با حضور دانشجویان برتر کشور شرکت کند و به نوعی خودش را محک بزند. این اتفاق میتواند نقطه عطفی در زندگی آدم باشد، و درادامه، اینکه بتوانی در این آزمون برگزیده شوی به گران بهاترشدن این تجربه کمک میکند. ازطرف دیگر، کسب رتبه در آینده تحصیلی دانشجویان خیلی اثرگذار است و باعث میشود مسیر پیش رویشان کمی هموارتر شود.
به عنوان مثال، اینکه بدانی در ادامه مسیر تحصیلی برای انتشار مقالاتی که میخواهی بنویسی امکاناتی فراهم است یا، اگر بخواهی در محیط دانشگاه فعالیت داشته باشی، سهمیهای برای جذب هیئت علمی برایت درنظر گرفته شده است انگیزه خوبی برای مطالعه و همچنین شرکت در المپیاد است. همچنین، اینکه دانشجو میداند میتواند به یمن کسب رتبه برتر در المپیاد در هر دانشگاهی که میخواهد درس بخواند خیالش را راحت میکند؛ خیلی هم تفاوتی ندارد که شما در چه رشتهای شرکت میکنید. به نظر من، تفاوتی نمیکند شرکت کننده و برگزیده چه رشتهای باشید؛ منتخبان همه رشته ها، همگی، نخبه هستند.
با این حال، دانشجویان برگزیده درخواستها و تقاضاهایی هم دارند، و اتفاقا، در جلسهای که چند ماه پیش با حضور وزیر وقتِ علوم، تحقیقات و فناوری برگزار شد، به درخواست هایشان اشاره کردند که امیدوارم رسیدگی شود. مهمترین درخواست آنها این بود که شرایط و امکاناتی که برای دانشجویان المپیادی درنظر گرفته شده بدون دردسر به آنها تعلق بگیرد. خاطرم هست یکی از آقایان درخواست داشت، اگر معافیت از سربازی برایشان درنظر گرفته شده است، دیگر بیش از اندازه درگیر مراحل کارهای اداری و کاغذبازی هایش نشوند که به شدت طولانی و طاقت فرساست و کار را برای دانشجویان واقعا دشوار کرده است.
مبینا اشرفی، رتبه ۸ المپیاد ادبی سال ۱۴۰۲:
المپیاد سختترین قدم است، اما راه را هموار میکند
برگزیده شدن در کشور یک نقطه عطف در زندگی شخصی ام بود و در وجهه شخصی و علمی من تأثیر زیادی گذاشت. بعد از این اتفاق، سوای رتبه، منابع متعددی را مطالعه کردم، در حدی که برای امتحانات دانشگاه دوباره نمیخواندم. بالارفتن درجه علمی در دانشگاه و کار را باید مهمترین نکته مثبت این اتفاق بدانم.
بعد از این بود که خودم شدم مدرس کلاسهای ادبیات و عروض و قافیه و بیهقی خوانی. به من پیشنهاد تدریس هم شد و پیشنهاد کارشناسی نشستهای ادبی در خود دانشگاه و نگارش چند جلد کتاب. دو جلد کتاب «فارسی عمومی» برای بچههای پشت کنکوری هم نوشتم که البته هنوز چاپ نشده است. ازطرفی، دیگر به کنکور ارشد نیازی نداشتم، چون بچههای المپیادی درصورت پویایی تحصیلی امتیاز جذب در دانشگاه را دارند. جذب هیئت علمی شدن و همچنین عضویت در بنیاد ملی نخبگان هم از دیگرامتیازهاست.
من البته، برای تخمین و به روزرسانی، در کنکور ارشد شرکت کردم و رتبه ام شد ۵۸. یک نکته دیگر این است که به نظرم بچههای المپیاد در سطح کشوری به درجهای از علم و دانش میرسند که میتوانند مخترع دانش باشند و تولید علم کنند؛ مخصوصا کار تطبیقی را خیلی خوب میتوانند انجام بدهند. بااین حال، دیدی که دیگران نسبت به آنها دارند متفاوت است.
درنظر عموم، شاید برگزیده شدن در المپیاد ریاضی یا فیزیک سختتر باشد، و نیاز است تا رشتهای مثل زبان و ادبیات فارسی مثل دیگر رشتهها در ذهنشان جا باز کند. با این حال، در نگاه من قطعا این گونه نیست و ازنظر بنیاد ملی نخبگان هم همگی نخبه هستیم. هر گرایش و هر سطحی سختیهای خاص خود را دارد و فرد باید صدش را بگذارد؛ فقط نامها و برچسبها فرق میکند. نکته آخر هم اینکه در درجه اول دلیل اصلی طی این مسیر صعودی پیشرفت را باید صددرصد خواندن و مطالعه زیاد دانست.
اگر آن مطالعات زیاد نبود، قطعا رتبهای هم درکار نبود. اولین قدم سختترین قدم است. المپیاد برای من اولین قدم و سختترین بود. بعد از این اتفاق، پاگذاشتن روی پلههای بعد آسانتر شد، ترس قدم گذاشتن در میادین دیگر ازبین رفت. موتور محرک من بود و باید بگویم باعث شکستن بتم شد.
source