Wp Header Logo 381.png

جوان آنلاین: کتاب «از حنجره‌ی چکاوک آبی» که یکی از چند مجموعه شعر ناصر صارمی، شاعر و نویسنده است به کوردی ترجمه شده است.

«از حنجره‌ی چکاوک آبی» که پیشتر‌ها منتشر شده بود ۵۴ شعر سپید اغلب تغزّلی را در خود جای داده است که بعد از انتشار چاپ دوم توسط یک شهروند اهل ذوق و قریحه از شهر سنندج، به کردی ترجمه و توسط نشر مادیار منتشر شده است. مترجم اثر با توجه به لهجه‌های متنوع و گوناگون کردی مانند سورانی، هورامی، لکی، کرمانشاهی، گورانی و کرمانجی، این مجموعه شعر را ترجمه کرده و دقت بسیار بخرج داده است.

مترجم کتاب، عبدالله حیدریان که مجموعه شعری را هم در حیطه‌ی ادبیات کودک سال‌های پیش در کارنامه‌ی در کارنامه نشر خود داشته، درباره انگیزه‌اش در تلاشی که مبذول داشته می‌گوید: «در حقیقت پس از اینکه این کتاب به دستم رسید و آن را مطالعه کردم، احساس خوبی را در خود یافتم و شوق و شعفی بسیار به ترجمه و اشاعه آن در من بروز کرد، از دیگر سوی، مشتاق بودم که شاعرش را به مردمان کورد در سراسر جهان و سرزمین کردستان معرفی کنم. عاشقانه‌های این کتاب را متفاوت با آنچه قبلاً دیده بودم، حس کردم و حتی نگاه شاعر به مجموعه‌ی زندگی از تنهایی تا بن‌بست‌ها تا روشنایی تا تنگ‌دلی و عشق. شاید هم احساس من این بوده است، اما برای مخاطبین هم که می‌خواندم، در آن‌ها نیز به درکی مانند خود، می‌رسیدم.»

وی اشاره می‌کند: «خیلی سعی کردم تا ترجمه‌ام با کتاب مورد اشاره، تفاوت یا فاصله نداشته باشد. به همین روی با بسیاری از استادان ادبیات کردی مشورت کردم و با ایشان نشست‌ها داشتم. همچنین بر این باور بوده و هستم که بهتر است به شاعر، متعهد وفادار بمانم.

در پیشگفتار مجموعه شعر «از حنجره‌ی چکاوک آبی» که توسط مترجم، به بازار عرضه شده، صارمی این‌چنین می‌نویسد: «عبدالله حیدریان را خیلی سال نیست که می‌شناسم، اما انگار از این آشنایی سالیانی دراز عبور می‌کند. او به فارسی، شعر نمی‌گوید، اما بیانی سرشار از آرایه‌های ادبی و لطافت دارد.

شعر را خوب می‌فهمد و در خوانش و ارائه هر گونه‌ای از ادبیات، همه شروط و مراتب از قبیل امانتداری نحوی و حسی را مراعات می‌کند و در این مورد بسیار سخت‌گیر است. حیدریان، ساکن شهر سنندج است و به این خاستگاه پدری و مادری بسیار عشق می‌ورزد. مدت‌ها پیش بود که مجموعه شعر «از حنجره چکاوک آبی» را که در برگیرنده پنجاه و چند شعر سپید با بیان حال دلدادگی و دل‌آوارگی است، خوانده بود، چون مقبول طبعش واقع شده بود، شائق شد تا به منظور معرفی اثر و شاعر به شهر‌ها و سرزمین‌هایی که به گویش زادبومش حرف می‌زنند، کتاب را به کُردی ترجمه کند و زحمت کشید و کاری درخور را به انجام رسانده. بی‌تردید که در ترجمه، کشفی صورت نخواهد گرفت، بنابراین، به گونه‌ای تعبیر و برداشت به‌حساب می‌آید. ما در ترجمه‌ی یک اثر با یک امکان همگامیم، در حالی که بسیاری از ممکن‌ها دور و برمان را گرفته‌اند، با این حال، اگرچه من با گویش کُردی آشنایی ندارم، اما با توجه به درایت و دقتی که در ایشان سراغ دارم، جای تردید باقی نمی‌ماند که در ترجمه اشعار کتاب مورد بحث، با هر آنچه شاعر گفته، فاصله نگرفته است. برای این دوست اهل اندیشه و دل، از خداوند بزرگ و مهربان، سربلندی و موفقیت و برای اثرش، اقبال و پیروزی، طلب می‌نمایم.

در قسمت پایانی مجموعه شعر «از حنجره چکاوک آبی» سروده‌ای به انگلیسی، عربی، فرانسه و ارمنی ترجمه شده است. یک شعر از این کتاب:
چگونه است که نمی‌توانم
هر بار
بر کوچ خویش، سطری تحریر کنم.

حتی وقتی کوچه
از کوچی جاودان، خبردارم کرد
و من بی‌درنگ
عکس‌ها و نامه‌های معشوقه‌هایم را
به دست آتش و باد ــ صاحبان اصلی‌اش ـ سپردم.

امانتی هستیم
شاید

در زوزه‌های جنگل¬آواره¬ای، کوه¬کنامی
در بازدم نسیمی
در میخ تابوتی
یا نعل اسبی که صاحب‌اش سرداری بوده
که یک تیر از حریف
و یک تیر از خودی خورده‌است

سرت سلامت دریا
با آن آرامش سیال
کوسه‌های دندان‌گرد
و نهنگ‌های حساس‌ات
یک روز برای همیشه
مرا مهمان کن

source