Wp Header Logo 2002.png

جوان آنلاین: محسن امیریوسفی سه فیلم کارگردانی کرده که هر سه به علت ضعف‌های ساختاری نتوانستند فیلم‌های موفقی باشند. ضعف اساسی کارگردانی امیریوسفی در فیلم «آشغال‌های دوست داشتنی» کاملاً مشهود بود و حالا فیلم «قیف» اثر چهارم او به قدری سطحی و مبتدیانه است که حتی نمی‌شود به طور دقیق آن را مورد نقد قرار داد.
 امیریوسفی که همچنان نمی‌داند باید در کدام ژانر فیلم بسازد سعی داشته با جریان فیلم‌های شبه کمدی مبتذل همراه شود، اما فیلم قیف فراتر از ابتذال و سخیف بودن است. اثری کم مایه که می‌تواند به تنهایی یک فاجعه سینمایی باشد. امیریوسفی که هیچ گاه نتوانسته است در کارگردانی موفق باشد این بار سعی کرده است در ژانر دیگری خودش را محک بزند، اما این فیلم هم آنقدر ضعف‌های ریز و درشت دارد که انگار کسی نبوده تا آن را کارگردانی کند. امیریوسفی سعی کرده است به کمدی فانتزی نزدیک شود و یک اثر خیالی بسازد که اتفاقاً جای چنین فیلم‌هایی در سینمای ما خالی است، اما ساختن اینگونه فیلم‌ها هم مختصات خودش را دارد. از سر و شکل فیلم معلوم است تنها نکته‌ای که برای کارگردان مهم بوده ابتذال است. حتی نتوانسته است ذره‌ای به کمدی نزدیک شود.
 این بار رضا عطاران هم نمی‌تواند مخاطب را بخنداند، چراکه هیچ توجه‌ای به ایجاد ژانر نشده و کارگردان فکر کرده است با عطاران و عباس جمشیدی‌فر می‌تواند کمدی ایجاد کند، اما این دو بازیگر تیپ‌های تکراری را بازی می‌کنند. قیف می‌توانست با توجه به فانتزی یا تخیلی بودنش جذابیت داشته باشد، اما کارگردان تصمیم گرفته است هجو و ابتذال را گسترش دهد. به همین دلیل شوخی‌های زننده را مهم‌تر از قصه‌پردازی و انسجام در ساختار سینمایی مورد توجه قرار داده است. 
فیلمنامه را امیریوسفی و عطاران نوشته‌اند. تلقی اولیه این است که عطاران با توجه به کاراکتر خودش بتواند موقعیت‌های کمدی استانداردی را بنویسد، اما بخش تخیلی و غیرواقعی بودن قصه مهم‌تر از انسجام در ژانر و عطاران بوده است. با اینکه قصه ظرفیت یک کمدی منسجم را دارد، اما در واقع کمدی در کار نیست همه چیز روی هواست. فقط دیالوگ است و موقعیت‌های ملال آور، مثل سوءاستفاده از زنان و توهین به جایگاه زن. کارگردان حاضر نیست از ابتذال فیلمش کم کند و نگاه درستی به کمدی داشته باشد. او می‌خواهد نگاه انتقادی هم به وضعیت کنونی جامعه داشته باشد، اما توان لازم را ندارد. فضای فیلم آنقدر شلوغ است که مخاطب نمی‌تواند تمرکز لازم را داشته باشد. 
سؤال اصلی این است که حرف نهایی فیلم چیست؟ ایجاد یک داستان تخیلی با موقعیت‌های بی‌مزه شبه کمدی چه خنده‌ای می‌تواند از مخاطب بگیرد؟ آیا وجود رضا عطاران برای چنین فیلمی کافی است؟ عطاران به عنوان یک بازیگر کمدی دارای یک تیپ خاص است که حتی نوع گویش او می‌تواند از مخاطب خنده بگیرد، اما او در این فیلم بی‌کارکرد است. موقعیت‌هایی که برایش ایجاد می‌شود هم نمی‌تواند از مخاطب خنده بگیرد. اگر مقاطع مستهجن و مبتذل را نادیده بگیریم فیلم قیف به دلیل فانتزی بودن تا حدی شباهت به فیلم‌های کودک و نوجوان دارد، اما این شباهت فقط ظاهری است، چون وجه تخیلی‌اش کار نمی‌کند و فضای فانتزی‌اش غلو شده است. امیریوسفی بعد از فیلم آشغال‌های دوست داشتنی باز هم نتوانسته است ضعف‌های کارگردانی‌اش را رفع کند به همین دلیل قیف بعد از فیلمنامه، کارگردانی‌اش ضعیف و خط روایی‌اش الکن و  ناکارآمد است.
 اساساً نمی‌شود با فیلم همراه بود، چراکه هیچ تمهید استانداردی در متن و اجرا احساس نمی‌شود. فیلم دیر شروع می‌شود و در میانه هیچ نکته‌ای برای عرضه ندارد. فقط دیالوگ‌ها یا موقعیت‌های اروتیک و جنسی است که نمی‌تواند مخاطب را بخنداند. این موقعیت‌های لاغر و تکراری کمدی به وجود نمی‌آورد. با اینکه عطاران این بار کارکردی در فیلم ندارد، اما اگر جای او کس دیگری بازی می‌کرد قطعاً این فیلم توان فروش را نداشت. 
به هر حال فیلم قیف فراتر از یک واژه مبتذل است که کارگردانش هیچ نگرشی درباره کمدی نداشته است. او فقط سعی داشته است خودش را در این ژانر محک بزند که نتیجه نداده است.

source