Wp Header Logo 2080.png

محمدمهدی عسگرپور در گفت‌وگو با ایکنا تبیین کرد

عسگرپورسینما یکی از رسانه‌های مهم دیداری و شنیداری مبتنی بر فناوری است که علاوه بر بُعد هنری از ابعاد دیگری همچون؛ اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و… برخوردار است. یک اثر سینمایی که «فیلم سینمایی» نامیده می‌شود از مجموعه عناصر (تصاویر، گفت‌وگو، صدا، موسیقی) و عوامل (کارگردان، تهیه‌کننده، نویسنده، بازیگر، فیلمبردار، نورپرداز و…) برای خلق، بهره‌مند است. به دیگر عبارت، گردهمایی همه عناصر و عوامل، ایده‌ای هنری را به اثری هنری برای دیده شدن همگانی تبدیل می‌کند. شاید به همین روی هنر هفتم را مردمی‌ترین، رایج‌ترین، محبوب‌ترین و عمومی‌ترین نوع هنر در خدمت مردم می‌دانند و باز هم به همین دلیل است که این فرصت یعنی تماشای عمومی یک اثر، فرصتی همراه با بیم و امید است! فرصتی برای دیدن، ارائه نظر و قضاوت مخاطب خویش. مردمان یک جامعه هر یک با نوعی سلیقه، دانش، رویکرد اجتماعی و سیاسی، باور دینی، مذهبی و … ساعاتی از عمر خویش را با برنامه‌ریزی زمانی و مالی به همراه خانواده، دوستان و نزدیکان خود و به امید دریافت پیامی روشن در ساعاتی از فراغتشان راهی سینما می‌شوند. شاید بتوان گفت توجه به این کارکرد اجتماعی و فرهنگی برای خالقان آثار سینمایی از نان شب واجب‌تر است. توجه به وقت شریف و نگاه محترم مردم. توجهی که گاه و بی‌گاه دچار بی‌توجهی است و بی‌تردید همین گاه و بی‌گاه و بی‌توجهی‌ها باعث کم مخاطبی فیلم‌های سینمایی در سال‌های اخیر به شمار می‌رود. از دیگر سو عوامل سینما نیز مسائلی برای بیان این بحران مخاطب جدی مطرح می‌کنند که بررسی آن مجال مغتنمی را می‌طلبد. 

در روزهای گذشته شاهد برگزاری جشن‌های مختلف فرهنگی به بهانه هفته بزرگداشت سینما بودیم. برنامه‌هایی که با هدف تکریم و تجلیل از مقام سینماگران و شنیدن صدای آنان از تریبون‌های مختلف رسانه‌ای در سطح کشور برگزار شد. ایکنا نیز به این مناسبت گفت‌وگوهایی را با اهالی سینما ترتیب داد که در آن به مسائل مختلف تولید، اکران، فروش و همچنین محتوای فرهنگی در خدمت مردم پرداخته شد. در این مجال و در آخرین گام از این گفت‌وگوها به سراغ محمدمهدی عسگرپور رفته‌ایم. عسگرپور برای اهالی فرهنگ، هنر و به طور مشخص سینما نامی شناخته شده است. او فعالیت‌های هنری خود را از سال 1366 و در زمانی که اوج رشد و توسعه سینمای ایران را شاهد بودیم با ساخت فیلم کوتاه آغاز کرد. او طی حدود 40 سال حضور در سینمای ایران در مقام نویسنده، تهیه‌کننده، کارگردان و همچنین مدیری سینمایی به ایفای نقش فرهنگی خود پرداخته است. معاون بخش جنگ بنیاد سینمایی فارابی، سرپرست مرکز سینمای تجربی، مدیر گروه کودک و نوجوان شبکه دوم سیما، مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی، معاون هنری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، مدیرعامل خانه سینما، رئیس هیئت‌مدیره خانه سینما و… از جمله فعالیت‌های او در مقام مدیری هنری است. عسگرپور هم اکنون مدیرعامل خانه هنرمندان ایران است و در همین خانه به پرسش‌های ایکنا درخصوص وضعیت سینمای ایران، تولید خوب برای خانواده ایرانی، جایگاه سینمای ایران در جهان و همچنین نزد مخاطب ایرانی و مقایسه این جایگاه با دو و سه دهه گذشته خود، پاسخ داد. پاسخ‌هایی که به دلیل اشراف، تجربه و دانش او در حوزه سینما محل تأمل و بررسی است. 

بخش نخست این گفت‌وگو را با هم می‌خوانیم و می‌بینیم:

ایکنا _ در آغاز سخن راجع به وضعیت کنونی سینما با تمام افت و خیزهایی که طی سالیان داشته است، بفرمایید.

معمولا در این‌گونه بحث‌ها برای روشن شدن موضوع باید سابقه‌ای را مطرح کرد، از اینکه سینمای ایران چه روز‌هایی را خوب و بد و تلخ و شیرین‌ها تجربه کرده است و به سراغ بررسی مجموعه‌ای از روابط علت و معلولی که باعث شده امروز سینما چنین وضعیتی را پیدا کند، رفت. ما با یک مجموعه‌ جابجایی در سپهر سینمای ایران مواجه هستیم. در بعضی از حوزه‌های دیگر هم این اتفاق افتاده است، ولی در سینما همواره نمود سریع‌تر و صریح‌تری داشته است. شما تصور کنید، برای یک خلق هنری مجموعه عوامل کنار هم قرار می‌گیرند، هر اثری جایگاه و منزلت تک تک این اعضا، اجزا و اهمیتشان در آن مجموعه را نشان می‌دهد. سینما در کشور ما با توجه به مجموعه عواملی که بخشی از آن را به نظرم می‌توان توضیح داد و بخش دیگر هم خیلی احساسی است و شاید منطق در آن تعیین کننده نباشد، روبروست.

چرایی جایگاه سینمای ایران در گذشته و حال + فیلم

به طور مثال در هیچ کجای دنیا این موضوع دیده نشده است که کشوری در جنگ شدیدی با همسایه خود باشد و این جنگ هشت سال به طول بیانجامد و در عین حال 70 میلیون در یک سال بلیط سینما فروخته شود! ما امروز با 80 میلیون جمعیت در کشور، آرزو می‌کنیم فروش بلیط در سال به 30 میلیون برسد، این در حالیست که سال 67 در میانه جنگ تحمیلی 70 میلیون بلیط فروخته‌ایم! به هر جای دنیا این شرایط و آمار را بگویید و در ادامه بگویید که این فیلم‌ها از جشنواره‌های ونیز،‌ کن و برلین هم جایزه گرفته‌اند ممکن است، باور نکنند، چون این شرایط در دنیا مشابه ندارد. یک فضایی حاکم بود که سینمای ایران را شکل داد و باعث شد، نسلی که عمدتا نسل بعد از انقلاب بود، افتخارات زیادی برای سینما به وجود بیاورند. در طول 10 سال تقریبا از زمانی که انقلاب می‌شود این شرایط برای سینمای ایران به وجود آمد. بنابراین ما هم از جهت کمی که موضوع فروش بلیط است و همچنین از جهت کیفی که فتح بسیاری از قله‌های مهم سینمایی در دنیاست، ظاهرا رشد خیلی سریعی داشتیم.

ایکنا _ این شرایط به طور مشخص ما را متوجه چه اتفاقی در سینمای ایران می‌کند؟

این شرایط مبین آن تابلویی است که نشان از جایگاه سینماگران در ایران دارد. یعنی جایگاه تعدادی از سینماگران خاص است و ویژگی برخی از انواع فیلم‌سازی در ایران. آن تابلو را اگر با امروز مقایسه کنیم، متوجه مفهوم آن جابجایی می‌شویم. اینکه جریاناتی که هیچ وقت در سینمای ایران اصالت نداشتند امروز اصالت جدی پیدا کرده‌اند و آن بخشی که می‌توانستند معرف فرهنگ و هنر ایران در دنیا باشند، تقریبا دیگر وجود ندارند. این جمله را از اهالی سینما زیاد شنیده‌ایم که می‌گویند حال سینما بد است؛‌ از یک مسئول سینمایی می‌پرسیم چرا حال سینما بد است؟ می‌گوید آمار چیز دیگری را حکایت می‌کند! آمار از ساخت فیلم‌های طنز و پر مخاطب و یا ساخت چندین سالن سینما حکایت دارد. یا اینکه چند هزار نفر مشغول به کار در سینما هستند. چه چیزی است که این آمار در حال روایت اعدادی است ولی واقعیت از حال ناخوب اهالی سینما خبر می‌دهد؟ به نظر من «قدر و منزلت سینمایی‌ها» کاملا جابجا شده است. بخش آزاردهنده ماجرا برای آن کسانی که، هم در سینما فعال بودند و همچنین افرادی که سینمای ایران را رصد می‌کردند، آنجاست که درست در زمانی که بسیاری از مسائل ما در کشور از جهت کیفی امکان بروز جدی نداشتند، سینما سریع به آن موقعیت می‌رسد، حتی اکنون، وقتی سینمای دهه 60 و 70 و خیلی از سال‌های دیگر که ما در آن سال‌ها افتخارات زیادی را کسب کرده‌ایم با صنعت خودروسازی، معدن، صنعت برق و با هر صنعت دیگری مقایسه کنیم، شاید تنها بخشی که باعث می‌شود ما در صدر اخبار دیده شویم، بحث‌های نظامی ماست، این‌ بحث‌ها قابل مقایسه است و ما را در رده‌بندی‌های جدی دنیا قرار می‌دهد که سینما آن صدرنشینی را پیش‌تر تجربه کرده است و بقیه بخش‌ها این تجربه را نداشته‌اند.

ایکنا _ لطفا برخی از این تجربه‌های موفق سینمای ایران را مثال بزنید.

برخی اتفاقاتی که در آن روزگار در سینمای ایران واقع می‌شد غیرقابل تصور بود. مثلا در آن زمان (دوران جنگ تحمیلی) سینمای ایران توانست هفته فیلم در آمریکا برگزار کند. این موضوع شاید امروز طبیعی باشد، ولی در زمانی که کشوری در حال جنگ است، خیلی موضوع عجیبی است که تعدادی از فیلم‌های ایرانی که بعد از انقلاب ساخته شده است در قالب یک هفته‌ فیلم در آمریکا نمایش داده شود و موج عجیبی را راه‌اندازی کند.

آن چیزی که امروز دردآور می‌شود این است که شما فرض کنید رکورد‌های زیادی را قبل‌تر ثبت کردید و امروز می‌بینید حتی امکان نزدیک شدن به آن رکورد را هم ندارید. نمونه این اتفاق در مثال؛ ما تقریبا در جشنواره‌های جهانی حضور رسمی و جدی نداریم. به صورت پراکنده اتفاقاتی می‌افتد ولی در مقام مقایسه با زمانی که در همه جشنواره‌ها این اتفاق برای سینمای ایران می‌افتاد واقعا موضوع در خور توجهی نیست و اینکه شما فهرست کارگردانان، در مرحله بعد فیلمنامه‌نویسان و تهیه‌کنندگان بعد از انقلاب را ببینید، متوجه می‌شوید در دوره‌ای که زمینه‌ خیلی از فعالیت‌ها برای خیلی از حوزه‌های دیگر وجود نداشت، چگونه ممکن است یک همچنین فهرستی به وجود آید؟ اگر همه‌ حوزه‌های فعالیتی پس از انقلاب رشد یکسانی داشتند، اکنون باید با 100 صنعتگر درجه یک که می‌توانستند صنعت خودروسازی و برخی صنایع دیگر را متحول کنند، مواجه می‌شدیم، ولی در آن صنعت انگار آن اتفاقی که در سینما واقع شد، نیفتاد. در واقع در این بازخوانی‌ها تلاش کردم بگویم دلایل حال ناخوب اهالی سینما چیست.

ایکنا _ به نظر شما بزرگترین مسئله امروز اهالی سینما چیست؟

به نظر من مسئله اصلی در کنار مشکل معیشتی اهالی سینما این است که همکاران ما در سینما، از بیکاری مفرط رنج می‌کشند، این بیکاری به خصوص در سینمای مؤلفان بیشتر به چشم می‌آید، ممکن است برخی بگویند خیلی‌ها در همین مدت سرکار رفتند و من می‌گویم قبول دارم، پنج فیلم پرفروش بار سینمای ایران را ظاهرا به دوش می‌کشد، اما این اتفاق برای کارگردان مؤلف در سینمای ایران نمی‌افتد. اکنون حدود 70 درصد کارگردانان سینمای ایران بیکاری 3 تا 5 سال را تجربه می‌کنند. نکته‌ای که به نظرم، به این موضوع ضریب می‌دهد یا شاید اصل مطلب است، این است که ما جایگاه‌ قبلی خود در سینما را از دست داده‌ایم. چگونه از دست داده‌ایم؟ به نظر من با انتخاب بسیار غلط مدیران، به شدت سیاسی کردن حوزه فرهنگ و هنر،‌ به شدت سینما را زیر ضرب مسائل امنیتی و موضوعاتی که به طور مستقیم مرتبط با فرهنگ نیست قرار دادن و.. این مسائل باعث شد که سینما این وضعیت را پیدا کند. در سینمای ایران هر وقت گفته شد این موضوع حساس و مهم است، بابتش یک – دو و… اداره کل راه‌اندازی شد… 

ایکنا _ این مراقبت‌هایی که اشاره کردید ناظر به صدور پروانه ساخت است؟

شیوه صدور پروانه ساخت هم از موضوعات مهم در این ماجراست. جریان پروانه ساخت امروز سال 1403 با سال 1365 تفاوتش در چیست؟ من در پاسخ به شما می‌گویم در این حدود 40 سال هیچ تفاوتی نکرده است. آن زمان شورایی پنج یا هفت نفره فیلم‌نامه‌ها را می‌خواندند و در پاسخ می‌گفتند بله یا نه و یا اصلاحات را اعلام می‌کردند و بعد از آن پروانه ساخت صادر می‌شد و امروز هم همان شیوه است با این تفاوت که قبلا فیلم‌نامه را به صورت فیزیکی ارائه می‌دادید و امروز در سایت بارگذاری می‌کنید و این به نوعی رشد ما در این زمینه تلقی می‌شود! یعنی متوجه این موضوع بدیهی نشدند که سینماگران در دهه 60 و 70 با سینماگران امروز چه تفاوت‌هایی در فضای تولید دارند. آن زمان شما فیلم می‌ساختید، برای اینکه فیلمتان در خارج از کشور دیده شود، باید به وزارت ارشاد مراجعه می‌کردید و حلقه‌های فیلم (پنج حلقه بزرگ فیلم) که چند 10 کیلو بود را پلمب می‌کردند و اجازه خروج را صادر می‌کردند.

 

چرایی و چگونگی سیر نزولی منزلت در سینمای ایران + فیلمامروز اصلا اینگونه فیلم نمی‌سازید! آقای رسول‌اف چگونه فیلمش از ایران خارج شد و خودش هم از مرز رفت؟ آقای رسول‌اف احتمالا شب‌ها فیلمبرداری می‌کرده و بعد راش‌ها را آپلود می‌کرده و آن طرف دریافت می‌شده! بنابراین اصلا اینجا فیلمی وجود ندارد. در نتیجه این طور موارد که در سینمای ما واقع شده است و باز هم تکرار می‌شود باید گفت امروز کنترل معنای دیگری پیدا کرده است و در برنامه‌ریزی و مدیریت امور سینمایی باید بدان توجه کنیم و بی‌توجهی به این موضوع نیز جریان دلسردکننده‌ای را در پی دارد.

ایکنا _ چه اتفاقی می‌افتد که اصالت در سینما به جایگاه دیگری کشانده می‌شود و سینمای فرهنگی و شریف ایران در سایه‌ای از بود و نبود تعریف می‌شود؟

همانطور که اشاره کردم سینما پس از انقلاب خیلی سریع مهم شد، درست در زمانی که ما در نقطه ملتهب جهان قرار گرفته بودیم و به عنوان کشوری که در موردش علامت سؤال زیاد وجود داشت، محل بحث و در حال تجربه جنگ هشت ساله نیز بودیم، رشد برای سینما اتفاق افتاد و این رشد برای هیچ حوزه دیگر هم به این سرعت واقع نشد. سینما به سرعت جای بعضی از کالا‌های فرهنگی مثل فرش ایرانی، پسته ایرانی و… به عنوان محصولاتی که از ایران در دنیا شناخته می‌شد،‌ قرار گرفت. درباره سینمای ایران و همچنین سینماگران آن در نقاط مختلف دنیا صحبت می‌شد و این را در حضور در جشنواره‌های خارجی کاملا احساس می‌کردیم. برخی از بزرگان سینمای ما در آن دوران برای برخی از اهل هنر در دنیا به عنوان استاد شناخته می‌شدند. 

معنی این مراقبت‌ها از سینما این است که سینما را از ریل طبیعی خود به تدریج خارج کردیم. ریل طبیعی سینما چیست؟ ریل طبیعی سینما این است که من اگر به عنوان تهیه‌کننده شناخته می‌شوم که برای مدیریت امور آن مثل همه جای دنیا صنفی وجود دارد، مثل نظام پزشکی که به پزشکان شماره نظام می‌دهد. من قابلیت تهیه‌کنندگی را داشته‌ام، یک نفر هم کارگردان است، ما می‌خواهیم یک فیلمنامه‌ای را دست بگیریم، مسئولان هم که پشت میکروفن می‌گویند سینماگران عمدتا علاقه‌مند به انقلاب اسلامی و فرهنگ و آدم‌های بزرگی هستند، از طرف دیگر، تهیه‌کننده و کارگردان شماره ثبتی دارند و می‌خواهند فیلمی تولید کنند، نقش شوراهای میانی در این میان دقیقا چیست؟ اتفاقی که می‌‎افتد این است که آن فیلمسازی که می‌تواند حرفش را از طریق فیلم خود مطرح کند و شما باید فیلمش را ببینید تا بتوانید به او اجازه کار بدهید، به تدریج دیگر نمی‌تواند کار کند! چه کسانی می‌توانند کار کنند؟ همان افرادی که می‌بینیم! کسانی که دغدغه‌ فرهنگی و اجتماعی چندانی ندارند و خودشان رسما می‌گویند: ما می‌خواهیم هم مردم را بخندانیم و هم کاسبی کنیم. این موضوع اصلا پیچیده‌ نیست و این افراد خیلی ساده مسئله را بیان می‌کنند. بعد هم می‌گویند تماشای این آثار بهتر از آثار سمی ماهواره است. بنابراین به همین سادگی این اتفاق می‌افتد و در عمل سینمایی را که می‌تواند قابلیت‌های متفاوتی نسبت به آن چیزی که امروز وجود دارد، داشته باشد را حذف می‌کنیم. ما در سینما قشری داشتیم که به آن «سینمای بدنه» می‌گفتیم. سینمای بدنه آن بخشی از سینما بود که دنبال حرف‌های پیچیده، عمیق و فلسفی نبود و برای جشنواره خارجی هم ساخته نشده بود، اما در عین حال به سمت ابتذال هم نمی‌رفت. سینمایی که خانواده در آن امکان حضور داشت و انواع و اقسام فیلم‌ها که می‌توانست قصه‌گو و عاشقانه باشد هم در آن دیده می‌شد. تقریبا دیگر این‌ نوع سینما وجود ندارد، یا ممکن است فیلم‌هایی در این سبک ساخته و مستقیم راهی آرشیو شود و امکان اکران برایشان فراهم نشود. این مسائل نتیجه ممیزی است. از طرف دیگر من به عنوان فیلم‌ساز باید مسئولیت کار خود را بپذیرم.

در حال حاضر، دو، سه سال است بنیاد فارابی دیگر غرفه به آن معنای قبل در جشنواره برلین و کن ندارد. ولی اسم سینمای ایران توسط کسانی دیگر در آن جشنواره مطرح است که ربطی به فیلم‌سازی داخل کشور ندارند، آنقدر هم دایره خود را گسترده کرده‌اند که به آهستگی گفته شد اگر فیلمی پروانه ساخت از ایران داشته باشد، معنایش حکومتی بودن آن فیلم است. مراقبت‌های غیرمتعارف که نوع خوش‌بینانه‌ آن «دلسوزی» و بدبینانه‌ آن نیز طرحی برای خروج سینما از مرکز توجه است، به وجود آمد. 

ادامه دارد..

گفت‌وگو از معصومه صبور و محسن مسجدجامعی

انتهای پیام

source