حجتالاسلام والمسلمین حیدریابهری در گفتوگو با ایکنا:
مناسبتهای تقویمی چه در بُعد ملی و چه مذهبی، همواره ایستگاهی است برای تأمل و تفکر بر بلندای آن مناسبت و هرچه این گستره عظیمتر باشد، مبانی تأمل؛ تفکر و تعمق درباره آن رویداد یا شخص، مهمتر جلوه میکند.
«هفته وحدت» که به پاس نگرش عظیم، عمیق و مبتنی بر مؤلفه «اتحاد میان جامعه مسلمانان» توسط بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی(ره) از 12 تا 17 ربیعالاول نام گرفته، تمام معرفتش بر نشانِ روشن رسولی است که دین او کاملکننده تمامی ادیان است و او کسی جز نبی مکرم اسلام، حضرت محمد مصطفی(ص) نیست. رسولی که شهره به مهربانی؛ تدبیر و بصیرت است و همواره بر عمق همدلی میان اصحاب؛ یاران؛ پیروانش و جامعه مثمر مسلمانان تأکید داشته است. ایشان برای این آموزه؛ نخست از اهلبیت(ع) خود شروع کرد و سپس این مؤلفه عظیم؛ عمیق و انسانساز را در قالبی درسی سترگ به دیگر ائمه اطهار(ع) سپرد.
در کنار این مهم؛ همواره این مسئله نیز از زبان مسئولان، دستاندرکاران، کارشناسان و پژوهشگران به گوش رسیده است که برای تربیت هر نسل در حوزه آموزههای دینی و ملی؛ کودکان و نوجوانان به سبب لوح سپیدی که در بطن و ضمیر خود دارند؛ اصلیترین و مهمترین مخاطبان هدف به شمار میروند. چه آنکه اگر تدبر در سایه تعلیموتعلم این گروه بر پایه مبانی درست و نگرشهای دقیق فرهنگی استوار شود، نسبتبه طلایهداری آن نسل و درخشش آن جامعه برای فرداهایش میتوان از صمیم قلب ابراز اطمینان و اعتماد کرد.
خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) به پاس «هفته وحدت» و به مناسبت میلاد مسرور سَروَر کائنات، حضرت ختمی مرتبت، نبی مکرم اسلام، محمد مصطفی(ص) با محوریت جایگاه تعلیم مبانی دینی و معرفتی با محوریت رسول مهربانیها به دعوت از حجتالاسلام والمسلمین غلامرضا حیدریابهری؛ نویسنده و پژوهشگر آثار مختلف و متعدد دینی در این حوزه پرداخت.
حجتالاسلام والمسلمین حیدریابهری چه در حوزه بزرگسال و در سایه همنشینی با دایرهالمعارف جامع پیامبر؛ همراهی با بسیاری از دایرهالمعارفهای دینی و قرآنی در مقام نویسنده؛ قلمش را بر نسلی استوار کرد که آیندهسازان ایران و فردای آن، کودکان و نوجوانان هستند. او در این عرصه قریب به 100 کتاب را در حوزه معارف و مبانی دینی با محوریت حضرت محمد(ص)، خاندان مطهر ایشان و تمامی ائمه اطهار(ع) به رشته تحریر درآورده و به تقریب میتوان با قطعیت گفت که جایزهای در میان جوایز معتبر ادبی کشورمان نیست که نام حیدریابهری در راستای تقدیر؛ برگزیده و یا اثر وارد شده به لیست نامزدهای نهایی آن رقابتها را پیدا نکنیم.
آنچه در ادامه از خاطر شما میگذرد حاصل این گپوگفت بر بلندای دو کتاب «پیامبر و قصههایش» و «پیامبر قصه میگوید» از میان قریب به یکصد کتاب او در حوزه دین هدایتگر و مبین اسلام با محوریت مخاطبان کودک و نوجوان است.
تلاش شده تا قلم متفاوت؛ لحن و زبان خرق عادت شده و عمق بیان مبانی قرآنی در روایت آثار این نویسنده با محوریت شناسایی سیر و سلوک نبی مکرم اسلام در میان این گفتوگو به میان بیاید و آنچه در ادامه از خاطرتان میگذرد حاصل این گفتوگو است.
ایکنا: گفتوگو را با محوریت کتاب «پیامبر و قصههایش» آغاز کنیم. کارنامه شما و قلمتان قریب به چهار دهه فعالیت و تحریر 100 کتاب با محوریت ادبیات دینی برای گروه سنی کودک و نوجوان را رخنمایی میکند؛ اما آنچه نام شما را میان اهل ادب سرآمد کرده، همواره بر نگاه متفاوت شما و رسیدن به زبانی است که در کنار بیان معارف و مبانی بصیرتافزا و آموزنده دین اسلام، همواره منطبق بر نگرش؛ بینش؛ گویش و جهانبینی کودک و نوجوان استوار شده است. از نحوه خلق این کتاب و تحقق این نگرش برای آغاز این گفتوگو بگویید.
حقیقت آن است که قسمت و افتخار این را داشتم که کار بزرگی را با محوریت حکایتهای مربوط به اهلبیت(ع) در قامت پژوهشی برای یکی از سازمانهای حوزوی قم انجام دهم.
دلیلش نیز آن بود که مدام با این مسئله مواجه میشدم و بسیار میدیدم هر دوست عزیز نویسندهای که قصد قلم زدن در مورد حکایات پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) را دارد، برای نخستین گام از ابتدا شروع به جمعآوری حکایتها میکند. یعنی اگر من نویسنده چنین قصدی داشتم؛ پیش از هر کاری و در همان مسیر نخست کار نوشتن؛ پژوهش و مداقهای را برای انتخاب حکایتهای مرتبط به ائمه(ع) یا آن امام معصومی که برای نوشتن حکایتهایشان مد نظر داشتم انجام میدادم. باز اوی نویسنده دیگر نیز برای قلم زدن در همین عرصه، کار پژوهش خود را از ابتدا میان اسناد، روایتها و کتابهای موجود انجام میداد. به همین سبب احساس کردم که قرار گرفتن بر مدار تکرار و زحمتهای مضاعف بیش از هر چیزی هدررفت زمان را در محوری ثابت یعنی رصد حکایتهای موجود درباره پیامبر مکرم اسلام، اهل بیت ایشان و دیگر ائمه(ع) با خود به همراه دارد.
همه این مؤلفهها دست به دست یکدیگر داد تا عزم خود را جمع کرده و تلاش کنم تا در قالب دانشنامهای جامع، دست به پژوهشی با محوریت حکایتهای مستند و متقن مربوط به رسول مهربانیها، خاندان مطهر ایشان و ائمه اطهار(ع) بزنم؛ تا این دانشنامه از یک سو منبعی برای تمامی نویسندگان و اهل پژوهش در این حوزه بهشمار رود و از سویی دیگر؛ در قالب این دانشنامه به هر دوست نویسندهای که قصد دارد درباره پیامبر اسلام یا دیگر ائمه اطهار(ع) دست به نگارش کتابی زند؛ بگویم که تام و تمام حکایتهای مربوط به پیامبر و اهلبیت(ع) همه اینهایی است که در این دانشنامه گردآوری و تدوین شده است.
این آغاز مسیری بود برای نویسندگانی که بنا داشتند در حوزه حکایتهای پیامبر(ص) و ائمه(ع) دست به قلم ببرند و حال به واسطه آن دانشنامه در قالب منبعی جامع، دیگر نیاز آنها را برای پژوهش و مطالعه میان تمام اسناد متقن و مکتوبات برای یافتن حکایتهای مرتبط با نبی مکرم اسلام و اهل بیت عصمت و طهارت برطرف میساختم.
محور پژوهش من با توجه به گستردگی برای تدوین این دانشنامه، در گام نخست بر اساس زندگی، سیر و سلوک نبی مکرم اسلام، حضرت محمد مصطفی(ص) استوار شد و اثر نهایی در قالب کتابی با عنوان «حکایتنامه پیامبر اعظم(ص)» منتشر شد. در این کتاب 850 حکایت از پیامبر را جمعآوری کردم که 400 حکایت به شکل مستقیم در «بحارالانوار» به آنها اشاره شده بود و 450 حکایت دیگر را میان تمامی منابع متعدد و متکثر تاریخی رصد و در قالب آن دانشنامه گردآوری کردم.
این را با قدرت میگویم و با بسیاری از نویسندگان دیگر نیز که گفتوگویی داشتم به این مسئله اشاره کردهام که در طول تاریخ هر آنچه که در قالب حکایتها و روایات از پیامبر مکرم اسلام مکتوب و مستند وجود دارد؛ از حکایتهایی که تواتر روایتهای آن بر اساس اسنادی بسیار متقن است تا حکایتهایی که شاید یک یا دو سند دارد که ما در اصطلاح حوزوی از آنها با عنوان حکایتهایی با «سند ضعیف» نام میبریم در این دانشنامه گردآوری شده است.
در نهایت این کتاب به منبعی جامع برای نویسندگانی بدل شد که بنا دارند تا قلم خود را بر حوزه حکایتهای مرتبط با نبی مکرم اسلام استوار کنند. حتی در ارائه اسناد روایتها کار را تا اینجا پیش بردم که اگر یک حکایت در چند منبع مختلف به آن اشاره شده بود تمامی آن منابع را ذیل زیرنویس برای آن حکایت به مخاطب معرفی کردهام تا دامنه مخاطبان از سندیت و اتقان آن حکایت اطمینان کامل داشته باشند.
با افتخار میگویم، چیزی بیش از یکسال و نیم زمان برای تحقیق و نگارش این دانشنامه طرف شده است و تمام این مدت را برای خود افتخار همنشینی و کار برای نبی مکرم اسلام میدانم و بر خود فرض میکنم. امیدوارم که مورد قبول حضرت نیز قرار گرفته باشد.
بعد از اتمام این دانشنامه و با مطالعه حکایتهای موجود در آن به این مسئله اندیشیدم که دریافت و برداشت گروه سنی کودک و نوجوان در مواجهه با برخی از این حکایتها به سبب عمق معنا و وسعت و گستره عظیم آنها در بازتاب وجوه مختلف سیر و سلوک رسول مهربانیها، نبی مکرم اسلام ممکن است دشوار باشد؛ به همین سبب بنا را بر آن گذاشتم تا در میان این 850 حکایت بار دیگر دست به تحقیق و تفحص بزنم و به دستچین و گلچین حکایتهایی برسم که مطالعه آنها برای گروه سنی کودک و نوجوان در کنار معارف پندآموز آن حکایات جذاب باشد و این گروه هدف و مخاطبان در مواجهه با این حکایتها بتوانند مبانی و معارف ارزشمند موجود در بطن و متن آن را بهخوبی دریابد.
بر همین اساس در ادامه مسیر کار تحقیقی و پژوهشی، به گلچین کردن 70 حکایت از میان مجموعه حکایتهای مرتبط با نبی مکرم اسلام برای گروه سنی مخاطب کودک و نوجوان دست زدم. تلاش کردم تا در کنار تدوین این 70 حکایت، مخاطبان نوجوان بعد از مطالعه این حکایتها، ارائه تصویری جامع و کامل از پیامبر اسلام داشته باشد.
از همین رو و برای تحقق این مهم در مسیر انتخاب آن 70 حکایت؛ تنها بر یک گونه از حکایتها استوار نبودم. یعنی فقط حکایتهایی که بازتابدهنده اخلاق فردی یا اخلاق اجتماعی یا یکی از وجوه متکثر و متعدد پیامبر اسلام باشد را مدنظر نداشته و سعی کردم در تجمیع این 70 حکایت، تصویری کامل از نبی مکرم اسلام در اختیار کودکان و نوجوانان ارائه دهم. به گونهای که مخاطب کودک و نوجوان بعد از خواندن این هفتاد حکایت در تابلویی کامل و جامع بتواند نگرشی درست و درعینحال عمیق و قابل درک برای بینش از نبی مکرم اسلام را پیش رو داشته باشد.
همچنین در گزینش این 70 داستان به تنوع آنها نیز تأکید ویژهای داشتهام؛ اینکه پیامبر را در خانه، در مسجد به همراه بچهها، در غزوات، در نماز و در صفات و افعال گوناگون نشان دهم تا بتوانم نسبت به آن جامعیت ارائه تصویر رسول مهربانیها برای گروه کودک و نوجوان که از پیش در ذهن داشتم در قالب این 70 حکایت دست یابم.
ذکر و بیان این نکته نیز در قالب شکلگیری نهایی این کتاب خالی از لطف نیست که بعد از شکلگیری چنین ایدهای در ذهن خود به مشهد مشرف شدم و یکی از آن قبضهای 500 تومانی را بعد از ادای نذری که داشتم، دریافت کردم؛ سپس در گوشه حرم، خلوتی با خود داشتم و یکی از همین حکایتها را با قلم پشت آن قبض با هدف مخاطب سنی کودک و نوجوان بازنویسی کردم تا پیشاز انجام کار نهایی، آزمون و خطایی داشته باشم و ببینم آیا چنین ایدهای که در ذهن من شکل گرفته، برای مخاطب سنی کودک و نوجوان پاسخگو خواهد بود یا خیر؟! بعد از پایان کار و مطالعه دوباره آنچه که نوشته بودم احساس کردم کار خوبی است و میتواند در همین قالب برای مخاطبان مفید و جذاب باشد.
این مسئله خود به جرقهای بدل شد که با استمرار همین آهنگ این 70 حکایت برای گروه سنی کودک و نوجوان با زبانی ساده بازنویسی شد و در قالب مجلد «پیامبر و قصههایش» چاپ و منتشر شد.
ایکنا: جناب حیدریابهری در مواجهه با کتاب «پیامبر و قصههایش» بخشی بسیار ویژه، ممتاز و جذاب با نام «بیشتر بخوان و بهتر بدان» وجود دارد. بخشی که در اغلب آثاری که برای گروه سنی نوجوان به رشته تحریر درمیآید در هر ساحتی؛ تنها نگاهم به کتابهای دینی نیست، در حوزههای مختلف کمتر به نوجوان در مقام فاعل بها داده شد است. گویا برای بسیاری از نویسندگان اهمیتی ندارد که بعد از خواندن کتاب آنها، دریافت نوجوان از آنچه که مطالعه کرده و رهاوردی که آن اثر میتواند برای او با خود به همراه داشته باشد، چیست! درست برعکس کتاب شما؛ توجه به این نکته در قالب کارنامه عظیم و متعدد آثار شما با محوریت کتابهای دینی برای گروه سنی کودک و نوجوان به ذهنتان رسید یا اتفاقی بود که به شکل ناخودآگاه احساس شد میتوان آن را تجربه کرد؟
حقیقت اين است توجه به این اصل از محشور بودنم با کارهای دایرةالمعارفی است که طی سالها با آنها همراه بودهام. البته که تأیید میکنم در میان آنها چه آثاری که تحریر و تألیف شده و چه آثاری که ترجمه شده، میتوان کتابهای بسیار ارزشمند و سترگی مشاهده کرد؛ اما اغلب آن آثار متکی بر یک چارچوب و الگوی ثابت است.
منظورم آن است که ویژگی کارهای دایرةالمعارفی اینگونه است که ابتدا یک متنی را به شکل ساده و بهاصطلاح «تخت» به مخاطب ارائه میدهد و در ادامه نویسندگان تلاش میکنند تا قطره قطره دانشهای کوچک را به آن متن ابتدایی دایرةالمعارف اضافه کنند. یعنی ابتدا ترکیبی کلی از یک موضوع را ارائه میدهند و بعد در ادامه با توجه به ذائقه مخاطب تلاش میکنند تا لقمه لقمه و قطره قطره آن معارف و دانش اصلی را به مخاطب ارائه دهند تا مخاطب بتواند بهره بیشتری از مطالعه چنین دست از آثاری ببرد.
این تجربه و اتفاق را به شخصه تلاش کردم تا از آنچه در کار «دایرةالمعارف قرآن» اثر استاد محمدعلی همتی آموختهام در این کتاب استفاده کنم. در بخش «بیشتر بدان» نکاتی که در خود داستان مشخص است را مد نظر قرار دادم. نکاتی که باید برای دریافت بهتر آنها تمرکز و توجه بیشتری بر آنها شود. نکاتی که برای تبیین آنها نیازمند توضیحاتی هستیم. توضیحاتی که در فضای آن حکایت بیانش نمیگنجید را در بخش «بیشتر بدان» برای مخاطب بیان کردم. چرا که اگر این نکات در خود اثر میآمد ممکن بود که ارائه آن توضیحها برای مخاطب نوجوان ملالآور باشد؛ به همین سبب آن توضیحات زیرمتنی را جدا کردم و به شکل مجزا در بخش «بیشتر بدان» به مخاطب ارائه دادهام. این کار را براساس همان تجربه «دایرةالمعارف قرآن» استاد همتی برای کتاب «پیامبر و قصههایش» در راستای دریافت هرچه بیشتر و بهتر معارف محمدی در قالب حکایتهای مرتبط با نبی مکرم اسلام برای مخاطب نوجوان انجام دادم.
یعنی اینکه ابتدا مخاطب حکایتی را میخواند و در ادامه تلاش میکند تا بر فراز بلندیها، معارف و مبانی عمیق و پیرامون آن در قالب توضیحات بخش «بیشتر بدان» به تفحص پرداخته و دریافت نکاتی بیشتر و مهمتر که در لایههای پنهان آن حکایت مرتبط با نبی مکرم اسلام وجود دارد را کشف کند. این کشف و شهود توسط مخاطب نوجوان در بخش «بیشتر بدان» باعث میشود تا گوهرهای پنهان آن حکایت را با دقت و وسواس بیشتری به دست آورد و با تمرکز بیشتر بر آن گوهرها؛ آن آموزهها را در اعمال و کردارش به کار بندد.
نکته دیگر آن است که برخی از این مبانی و معارف در خواندن بار اول آن حکایت ممکن است که به چشم نیاید یا به ذهن متبادر نشود؛ به همین سبب ارائه تذکار و تلنگری برای مخاطب بهویژه مخاطب نوجوان در قالب بخش «بیشتر بدان» میتواند راهنمایی بهتری در دریافت آن مبانی و معارف محمدی برای او به همراه داشته باشد.
ایکنا: در بسیاری از نشستهای مرتبط به ادبیات نوجوان از زبان کارشناسان؛ مسئله احترام به دید، بینش، نگرش و گویش نوجوانان مطرح میشود. مقولهای که به گاه عمل و قلمیکردن کتابهای مرتبط با این گروه سنی کمتر به آن بها داده میشود. به عنوان مثال در کتاب «پیامبر و قصههایش» شاهد هستیم که آقای حیدریابهری حتی برای مخاطب نوجوان نیز در قالب ارائه و روایت یک حکایت؛ سند یا اسناد مختلفی که آن حکایت در آنها ذکرشده را برای مخاطبان نوشتهاید. گاه این نگاه و پرسش ممکن است پیش بیاید که برای این گروه سنی تا این حد دقت و وسواس ممکن است که چندان اهمیتی نداشته باشد و این بیشتر مربوط به ادبیات بزرگسال است. اما از سویی دیگر بازتابدهنده نگاه توأم با احترامی است که شما برای مخاطب نوجوان قائل هستید. به اعتقاد شما چرا برخی از نویسندگان ما که از قضا در میان آنها عزیزانی مانند شما ملبس به لباس مقدس روحانیت نیز وجود دارند و برای گروه سنی نوجوان کتاب در حوزه معارف و مبانی دینی مینویسند از چنین ارجاعاتی یا ارائه اسناد درباره حکایت یا حدیثی که از پیامبر(ص) یا ائمه اطهار(ع) نقل کردهاند پرهیز میکنند؟
حقیقت آن است که نمیدانم باید چه پاسخی به شما بدهم. شاید به این دلیل است که گاه شاهدیم که یک جملهای یا حرفی، حکایتی، نَقلی در جایی از زبان کسی به گوش ما میخورد و احساس میکنیم که این مسئله وحی مُنزل است.
به عنوان مثال اینکه شما هم در پرسش خود مطرح کردید که برخی معتقدند برای کارهای مرتبط با ادبیات دینی نوجوان ارائه سند الزامی ندارد. یا عدهای میگویند که اگر نویسنده ادبیات نوجوان در حوزه کتابهای دینی این گروه سنی به ارائه اسناد بپردازد بیشتر باعث شلوغ کردن و ایجاد اغتشاش در آن کتاب میشود!
اما بحث اين است که ارائه این اسناد و تأکید بر مستند بودن حکایت نقل شده بسیار حائز اهمیت است. به ویژه در زمانه حال که کودک و نوجوان دسترسی سادهای به فضای مجازی و موتورهای جستجو دارد و در برابر هر مسئلهای که با آن مواجه میشود دست به تحقیق و جستجو میزند. اگر در قالب مواجهه با یک حکایت، جستوجویی را انجام دهد و متوجه شود که ارائه آن حکایت از نظر تواتر اسنادی مورد اتقان و سندیت نیست قطعاً هم به قلم و نویسنده بیاعتنا میشود و فراتر از آن ممکن است که آموزهای برای آن کودک و نوجوان داشته باشد که برای زیست و زندگی فردای او مخرب و خطرناک باشد.
اهميت این نکته زمانی خودنمایی میکند که ما درباره احادیث و روایتهایی که مربوط به نام مقدس پیامبر مکرم اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) صحبت میکنیم. ایجاد حس اعتماد و تلاش برای اعتمادسازی نخستین رسالت قلم هر نویسندهای است که برای هر گروه سنی مخاطب بهویژه کودک و نوجوان در راستای معارف و مبانی دینی دست به قلمی کردن اثر و ارائه کتابی میزند. ازسوی دیگر نباید فراموش کرد که اعتمادسازی باعث آن میشود که مخاطب متن را بهتر بخواند و بهره بیشتری از آن ببرد.
زمانی است که نویسنده موضوعی تخیلی را مطرح میکند یا به ارائه قصه و روایتی میپردازد که تمام آن زاده تخیل است؛ مسلم است که نیازی به ارائه سند وجود ندارد. اما وقتی میگوییم پیامبر این کار را کرد یا آن کار را انجام نداد؛ زمانی که منبع ذکر شود اعتماد بسیاری را میان مخاطب هدف خود یعنی کودک و نوجوان ایجاد میکند.
سخت به این مسئله ایمان دارم که ارائه اسناد نه باعث دخالتی در کار صفحهبندی و گرافیک کتاب میشود و نه به شلوغ کردن و مشوش کردن اثر مکتوب شده میانجامد. به جد معتقدم که در راستای نگارش هر اثری که از تخیل بهره گرفته نشده بهویژه آثار مرتبط با معارف و مبانی اسلامی ارائه سند امری لازم و حتمی است. چراکه ذهن جستجوگر و پرسشگر نوجوانان برای هر مسئلهای دنبال ارائه سند و دلیل است؛ اگر نویسنده سند و دلیلی برای آن نداشته باشد نهتنها نوجوان را بیاعتماد میکند بلکه آنچنان که گفتم ممکن است به انتقال مبانی بینجامد که نهتنها خلاف تاریخ است که ممکن است به دامنه شبهات ذهنی آن مخاطب دامن زند و یا حتی آموزهای مخرب برای او با خود بههمراه داشته باشد.
بر همین اساس نباید هر گفته و کلامی بهمثابه وحی منزل نگاه کرد و اینجاست که پای استدلال ذهنی و منطقی نویسنده در مواجهه با اثری که قرار است به مخاطب ارائه دهد به میان میآید. بهشخصه حتی این مسئله را در کارهای مرتبط با گروه سنی خردسال و کودک نیز انجام میدهم! بله، این درست است که آن اسناد را در متن کتاب نمیآورم؛ اما در شناسنامه اثر چرا! حتما میآورم. حتما به ارائه اسناد میپردازم. چرا که معتقدم ممکن است پدری، مادری و یا یک مربی که به واسطه آن کتاب میخواهد آموزهای برای فرزند خود یا بچههایی که در کودکستان و مدارس به آنها طرف است داشته باشد؛ ابتدا خود باید به سندیت، اهلیت و قطعیت آن حکایت و روایت ایمان داشته باشد و بعد به بیان و روایت آن برای کودک و یا خردسال بپردازد.
این مسئله بسیار فراتر از مقوله احترامی است که شما به آن اشاره میکنید. معتقدم اصل و حجتی است که رسالت راستین قلم را نخست هدف قرار میدهد و اجابتی است برای اثبات حقانیت و صداقت قلمی که خداوند در قرآن نیز به آن سوگند یاد کرده و هر نویسندهای مکلف به انجام این تعهد است.
نکته حائز اهمیت آن است که نباید فراموش کرد که ارائه آن اسناد و یا روایتها براساس منابع معتبر در کنار اعتمادسازی که برای پدر، مادر و یا آن معلم و مربی با خود دارد باعث میشود تا آنها در انتخاب آثار دیگر این نویسنده جهت ارائه محتوای آن به فرزندان خود و یا کودکانی که با آنها سروکار دارند با آرامش خاطر بیشتری اقدام کنند.
ایکنا: اغلب در مواجهه با تطبیق ادبیات دینی نوجوانان در دهه حاضر نسبت به دهههای قبل نگاهها بر کمیت آثار استوار است. اینکه به عنوان مثال در دهههای 60 و 70 آثار حوزه ادبیات دینی کودک و بهویژه نوجوان بسیار کمتر از آنچه بود كه طی یک دهه اخیر شاهد انتشارش هستیم؛ اما نکته اصلی که در قالب پرسش آن را با شما مطرح میکنم؛ اگر نگوییم خرق عادت به نوآوری نویسندگان در حوزه ادبیات دینی کودک و نوجوان طی یک دهه اخیر بازمیگردد. در کنار انتخاب زبان و نوع نگاه متفاوت همگام و همسو با ادبیات نوجوانان امروز، این نوآوریها نیز اقبال به این دست آثار را میان نسل نوجوان امروز بسیار بیشتر کرده است. اتفاقی که در دیگر کتاب شما که در این گفتوگو به آن خواهیم پرداخت به وقوع پیوسته است. شما در کتاب «پیامبر قصه میگوید» در انتخاب شیوه روایتِ بیانِ قصه از زبان رسول مهربانیها برای نوجوان از زاویه دید متفاوتی استفاده کرديد. یعنی زاویه دید «اول شخص» و اینجا آن «اول شخص» خود نبی مکرم است که به واسطه این کتاب گویی ایشان برای نوجوانان مخاطب این اثر قصه میگویند. اتفاقی که نمونه آن را کمتر میتوان در حوزه ادبیات نوجوان دید. این نوآوری و خرق عادت برآمده از همان سابقه عمیق شما در حوزه کتابت آثار ادبیات دینی نوجوان است یا لزومی که برای تغییر نگاه، لحن و روایت در مواجهه با نوجوان امروزی جهت بیان مباحث دینی به آن دست یافتید؟
واقعیت آن است که من برای برخی از آثارم؛ «انتخاب اسم»؛ «موضوع» و «نوع لحن و روایت» همواره نسبت به محتوایی که قرار است به مخاطبم ارائه دهم ارجحیت داشته است. این را صادقانه و صریح میگویم ما در مواجهه با تاریخ نیز این مسئله را بهوضوح درک کرده و اسناد معتبر فراوانی مبنیبر آن وجود دارد که حضرت رسول(ص) در زمان زیست خود برای اصحاب، یاران و پیروانشان در قالب بیان مبانی و معارف اسلامی به گفتن قصه نیز میپرداختند.
این مؤلفه برای من بسیار جذاب بود و اولین هدفم در نامگذاری این اثر آن بود که عنوان «پیامبر قصه میگوید» به گوش مخاطبم؛ یعنی اینجا نسل نوجوان کشور برسد که پیامبر عظیمالشأن اسلام در کنار تمام شکوه، عظمت، جلال و شوکت جایگاهی که دارد برای بیان معارفش از زبان قصه نیز بهره برده است.
در این اثر نیز 40 نمونه از آن قصهها را با راوی اول شخص که همان پیامبر معظم اسلام است برای مخاطبم روایت کردهام. به قطع و یقین تعداد قصهها بسیار بیشتر از 40 موردی است که من انتخاب کردهام؛ چه آنکه سهم بسیاری از آن قصهها اصلاً به دست ما نرسیده و در طول تاریخ ممکن است نه مکتوب شده باشد یا اگر مکتوب شده از بین رفته و در دسترس ما قرار نگرفته باشد. اما در این مسئله تردیدی وجود ندارد که پیامبر اسلام برای بیان معارف و موضوعات مدنظر خود جهت انتقال آن مبانی به پیروان به زبان قصه اهتمام داشته است.
این همان مؤلفهای است که به ارزش و جایگاه قصه میان انتقال و مسیر آموزشوپرورش نسلهای مختلف بشر بازمیگردد و باید این ارزش را دوستان مبلغ، مروج، روحانی و طلاب ما نیز بدانند وقتی درباره پیامبر میگوییم که ایشان اسوه حسنه است یکی از کارهای رسول اکرم آن بود که برای مردم قصه میگفت؛ چرا که به دنبال بیان پیچیده مبانی و معارف اسلامی نبود و تمامی آن بلندا، عظمت و عمق مبانی عظیم معارف اسلامی را با زبان ساده قصه، پند، اندرز و حکایت به پیروانش انتقال میداد.
در کتاب «پیامبر قصه میگوید» تلاش کردم تا این ایده را به تابلوی پررنگی بدل کرده و به مخاطب ارائه دهم.
ایکنا: چون تأکید داشتید که بهصراحت سخن میگویید، صریح میپرسم! از برخی از هملباسیهای خود یعنی جامعه روحانیت هراس نداشتید که این نقد را به شما وارد کنند که چرا پیامبر را در مقام شخص قصهگو قرار دادهاید و قصهها را از زبان او روایت کردهاید؟ به شکل دیگر هم میشد قصهها و حکایتهای پیامبر را برای مخاطب بازگو کرد.
وقتی که خود خدا قصهگو است، دیگر پیامبر جای خود را دارد. خدا در قرآن بسیاری از مبانی و معارف عظیم آموزههای اسلامی را در این کتاب آسمانی مسلمانان به زبان قصه روایت کرده است. چه اشکالی دارد ما نیز قصه بگوییم، آنچنان که پیامبر نیز برای پیروانش قصه میگفت.
اگر نام این مسئله را خرق عادت مینامید ابتدا باید بگوییم که خدا این خرق عادت را لحاظ کرده که آموزههای خود در مسیر سعادت و هدایت بشر را به زبان قصه به او بازگو کند. خداوند با همان الوهیت خود خطاب به بندگانش گفته«نَحۡنُ نَقُصُّ عَلَيۡكَ أَحۡسَنَ ٱلۡقَصَصِ» (سوره مبارکه یوسف؛ آیه 3) و برای مردم در قالب کتاب آسمانی قصه گفته است.
پیامبر نیز که رسول خداوند است و مسیر تبیین و رستگاری پیروانش را در قالب وحی از خداوند دریافت کرده نیز میتواند از همان شیوه، یعنی مسیر قصهگویی به تعلیم، تعلم، آموزش، پرورش و هدایت بندگانش بپردازد.
ایکنا: صادقانه آن است که حتی ما در برخی گفتوگوهای رسانهای شنیدیم که تعدادی هرچند محدود از روحانیون و امامان جماعت مساجد گاه نسبت به شادی و بازی بچهها در حیاط مسجد نیز خرده میگیرند و خطاب به آنها میگویند که مسجد جای بازی نیست! درست بر همین اساس است که تأکید میکنم چنین نوآوری در قرار دادن شخص نبی مکرم اسلام(ص) در مقام قصهگو آنچنان که فرمودید در زیست حقیقی ایشان نیز این مؤلفه وجود داشت، قابلیت تقدیر در قلم و شکل و شیوه روایت شما دارد. دقیقاً بر همین اساس این نکته را عرض میکنم این یکی از مؤلفههایی است که باعث جذب مخاطب نوجوان به آثار نویسندهای چون حجتالاسلام والمسلمین حیدری ابهری شده است.
میخواهم بگویم من در این قصهها تلاش کردم تا این مسئله را با صدایی بلند بگویم که در این قصهها دریای عظیمی از نور و معرفت پنهان است. پس باید بخشبخش، بندبند و جزء جزء روایت و فرازوفرود این قصهها را جدی گرفت.
گاه باعث تأسف است که چون ما این قصهها را بهدرستی بیان نمیکنیم یا در مقام روایت آنها کوتاهی میکنیم تا به امروز نتوانستیم به ارزش واقعی معانی پنهان و پیدا در این قصهها پی ببریم.
این را از این بابت میگویم که نتوانستهایم جایگاه و بلندای تأثیر قصهگویی در بیان آموزههای خود را برای عموم مردم تبیین کنیم. همین عدم تبیین درست باعث شده که من گاه وقتی میخواهم روایت یا قصهای را از پیامبر با مردم در میان بگذارم مجبور میشوم که بار دیگر همان کار پژوهشی را انجام دهم و به اسناد مختلف و متعدد رجوع کنم و بگویم که منظور از این قصه، این سخن، این حکایت یا این حدیث از نبی مکرم اسلام است و شاهد ادعای من این منابع ثبت شده، مستند و متقن است.
وقتی همان اتفاق یا همان حدیث را این بار در قالب بیان جزئیات و آنچه که پیرامون حضرت رسول(ص) سبب وقوع این حدیث، نقل قول، روایت یا کُنشی از شخص پیامبر شده به مخاطبانم میگویم به این مسئله اشاره میکنند که ما اینچنین دقیق و جزئی از دلیل وقوع این اتفاق یا آن فرمایش حضرت رسول(ص) اطلاعی نداشتیم و فقط شنیدیم که چنین اتفاقی افتاده یا نبی مکرم اسلام چنین جملهای را فرمودهاند.
به همین سبب است که من در همین گفتوگو به شما و تمامی خوانندگان ایکنا قول میدهم که شما هر حکایتی که منسوب به نبی مکرم اسلام، حضرت محمد مصطفی(ص) شنیدهاید، وقتی به اصل سند وقوع آن حکایت رجوع کنید، درمییابید که با غور و تفحص در آن اسناد و این بار با بهره بردن از زبان قصه و روایت، میتوانید همان عمق معنا را به مخاطب انتقال دهید. تردیدی نباید داشت که مخاطب هرچه درگیر جزئیات بیشتری شود برای دریافت اصل آن پیام، نگاه یا تأکید رسول اکرم(ص) آمادهتر خواهد بود.
توصیه من به دوستان آن است که علاوه بر اعتقادشان به اسناد متقن و مجلدات مکتوب؛ جایگاه عظیم و شأن مقام قصهگویی در انتقال پیام و معارف اسلامی را نیز بیشتر مورد توجه قرار دهند و به آن به گونه یک ابزار مهم انتقالی و تبیینی بنگرند. چراکه حرکت در مسیر بیان آموزهها و معارف اسلام با ابزار قصه میتواند شنوندگان را گامبهگام؛ نکته به نکته با جزئیات دقیقتر به آن اصل هدف کُنش یا گفتار نبی مکرم اسلام نزدیک کند.
اینگونه است که وقتی شما با زبان قصه به بیان معارف و آموزههای اسلامی و مخاطب میپردازید مخاطب تازه درمییابد که در لایههای پنهان این حکایت نهتنها یک مؤلفه که مبانی مختلف و متعدد ریز و درشتی نهفته است. این شيوه، علاوه بر جذابیت؛ همراهی مخاطب با آموزههای دین هدایتگر و مبین اسلام را برای شناخت دقیق نبی مکرم و دیگر ائمه اطهار(ع) بیشتر و آنها را تشنهتر و مشتاقتر میکند.
از سویی دیگر نباید فراموش کرد که زبان قصه برای نسل کودک و نوجوان زبانی اثرگذار، ماندگار و جذاب است. زبانی که آنها را برای همراهی با آموزهها و مبانی اسلامی پُرانگیزه، شیفته و مشتاقتر میکند.
گفتوگو از امین خرمی
انتهای پیام
source