Wp Header Logo 2772.png

پرویز یاحقی را می شناسیم، پرویز صدیقی را نه!به گزارش تابناک، امروز 31 شهریور سالروز تولد پرویز یاحقی است که سال‌ها صدای ویولون او را شنیده‌ایم. مردی که نام دقیقش این نبوده و خودش تعریف می‌کند: «در خانو اده‌ای چشم به جهان گشودم که موسیقی‌دان بودند و اهل هنر، نام‌آورترینشان زنده‌نام استاد حسین یاحقی است که معلم و دایی من بود و به همین دلیل من نام یاحقی را با اجازه استادم برگزیدم. در صورتی که نام من پرویز صدیقی پارسی است. این اسم یاحقی البته به طور غیررسمی روی من ماند. در شناسنامه من یاحقی وجود ندارد.» (به نقل از مجله مقام موسیقایی، شماره 61)

مخالفت پدر برای ویولون‌نوازی

از قدیم گفته‌اند که حلال‌زاده به دایی‌اش می‌رود. همه‌مان می‌دانیم که این‌ها مثل است اما انگار درباره پرویز یاحقی واقعا مصداق پیدا می‌کرده. چون خودش یادداشتی دارد که در آن دایی‌اش را این طور وصف می‌کند: «دایی من استاد ویلون بود و در آن زمان شاگردانی داشت که آن شاگردان می‌آمدند در منزل ما برای یادگیری علم موسیقی. طبیعی است که نظر من به این ساز خیلی جلب شود که شد…» اما ارتباط با دایی به این‌جا ختم نمی‌شود. چون دایی استعداد کم‌نظیری در پرویز کودک می‌دید و پدر پرویز که مرد سیاست بود، مخالفت جدی با حضورش در موسیقی داشت و میان دایی و پدر همیشه این بحث ادامه داشت.

 از طرفی، دایی او باعث می‌شود که پرویز در سنین کم شاگرد مستقیم استاد صبا شود: «هر وقت که استاد صبا سراغ دایی جان می‌آمد، گفت‌وگوی آن دو استاد کم‌نظیر (و شاید بی‌نظیر)، اطراف موسیقی و فرهنگ صوتی ایران دور می‌زد و بعد از آن هم سه‌تار می‌زدند و گاهی هم آرشه‌ای روی ویولون می‌کشیدند. به هر حال دو رفیقی بودند همدل و پاک‌نهاد. و در یکی از همین شب‌ها بود که دایی‌ام رو کرد به استاد صبا و گفت: «این خواهرزاده من را که می‌شناسیدش. حالا که تا این حد فراگیری موسیقی و نواختن ویولون جلو آمده، دلم می‌خواهد که سبک و مکتب تو را هم بشناسد و آن مرد محترم و بزرگوار در نهایت خوش‌رویی پذیرفت و از هفته بعد من به کلاس ایشان رفتم…»

نی‌لبک روزهای کودکی

اما همه این آموزش‌ها و افت‌وخیزها فقط بخشی از نخستین گام‌های او در مسیر نوازندگی و آهنگسازی بوده است. استعداد پرویز یاحقی از همان دوران بچگی در خانواده مشخص شده بود. یک بار در سال 1361 پرویز یاحقی خاطره‌ای از کودکی‌اش را برای احمدرضا احمدی، شاعر، تعریف می‌کند: «من از همان سال‌هایی که راه افتادم، به شدت توجهم به موسیقی جلب شده بود. کما این که در سه دو سه سالگی یک نی‌لبک داشتم و می‌زدم. خیلی به این ساز علاقمند بودم تا این که یک روز در حین دویدن و بازی کردن، این نی‌لبک به دهنم فرو رفت و جراحت خطرناکی به وجود آورد. بعد پدر و مادرم آن را از من گرفتند و نگذاشتند این کار را بکنم. بعد شروع کردم به فلوت زدن. برای این که آن حالت مستقیم رو به دهان را نداشت. یکی دو سالی هم فلوت می‌زدم و بعد تقریبا از سن پنج شش سالگی به طرف ویولن رفتم البته کار مشکلی بود. برای این که ویولون ساز بزرگی بود و من هم جثه کوچکی داشتم…»

پرویز یاحقی را می شناسیم، پرویز صدیقی را نه!

برای پیام‌های بی‌پاسخ پیغام‌گیر تلفن

پرویز یاحقی استعداد کم‌نظیری در نواختن موسیقی داشت با این حال، برای رسیدن به جایگاه خود تلاش‌های شبانه‌روزی داشت. او با استادان بزرگی مثل فرهنگ شریف، جلیل شهناز و جواد معروفی هنرآفرینی کرد.

اگر دلتان می‌خواهد از زندگی شخصی پرویز یاحقی بیشتر بدانید، به سراغ فیلمی از بهمن فرمان‌آرا با عنوان «کنسرتی که اجرا نشد» بروید. بخش اصلی این فیلم، شامل فیلم‌هایی است که استاد یاحقی در منزل شخصی خود از فعالیت‌های روزانه‌اش فیلمبرداری کرده و آنها را به آقای فرمان‌آرا داده بود تا از آن یک مستند بسازد و این مستند پس از درگذشت او ساخته شد. درگذشتی که ماجرای آن هم تلخ است. چون پرویز یاحقی درخانه‌اش که به تنهایی زندگی می‌کرد، بر اثر سکته قلبی درگذشت و دو روز بعد، با شکستن قفلِ در توسط دو نفر از دوستان و شاگردانشان، پیکر بی‌جان او را یافتند. یکی از ویژگی‌های جالب این فیلم پخش پیام‌های ضبط‌شده روی پیغام‌گیر تلفن است که اضطرابی پیوسته در دل ایجاد می‌کند. اضطرابی که کم‌ارتباط با نحوه درگذشت این هنرمند نیست.

source