Wp Header Logo 1263.png

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، انتشارات شهید کاظمی بهار سال جاری برای پنجمین‌بار کتاب «پدر معنوی حزب‌الله» را در ۸۰ صفحه و در قطع رقعی به کتابفروشی‌های سراسر کشور عرضه کرده است.

شاید بتوان یکی از نقاط عطف زندگی شهید سیّدحسن نصرالله را ملاقات با آیت‌الله بهجت(ره) بیان کرد. موقعی که سیّدحسن فقط ۲۵ سال داشت و در سال ۱۳۶۴ در قالب چند هیأت‌ که از لبنان به ایران سفر کرده بودند، این دیدار صورت گرفت.

شناخت شخصیت انسان‌های پیچیده‌ای همچون سیّدحسن نصرالله دشواری‌های خاص خود را دارد. این‌گونه افراد شخصیتی چندبعدی دارند که هر بعدی ازآن، یک دنیا حرف دارد. شهید سیّدحسن نصرالله شخصیت بزرگی بود که در صحنه‌های سیاسی، پشت قدرت‌های عالم را می‌لرزاند و موازنات و معادلات دشمن را تغییر می‌داد. او از طرفی دیگر اهل‌ ایمان، ذکر، معنویت و اتصال به خدا بود و این هنر مردان خداست که هم می‌توانند روی مسائل سیاسی و اجتماعی اثرگذار باشند و هم با تمام این شرایط و دغدغه‌ها، از عالَم درون نیز غافل نشوند. و این خصوصیات بود که سیّدحسن نصرالله را شبیه به امام خمینی(ره) و امام موسی صدر و … بود. سیّدحسنی که در دیداری که با امام راحل داشت، امام اختیار مسائل شرعی و مالیِ مقلدانش در لبنان را به او واگذار کرد، در حالیکه سیّدحسن فقط ۲۱ سال داشت. انگار امام در همان موقع، نوری در وجود او دیده بود و کشفش کرده بود.
 
۳۲ سال رهبری حزب‌الله، آن هم با شرایط سختی که اسرائیل در جنوب لبنان برای آن‌ها رقم ‌زده بود، کار ساده‌ای نبود. اما سیّدحسن طوری حزب‌الله را مدیریت و پرورش داد که حتی پس از شهادتش، سال‌های سال نیز از درخت حزب‌الله، امثال او و عماد مغنیه جوانه خواهند زد.
 
شاید بتوان یکی از نقاط عطف زندگی شهید سیّدحسن نصرالله را ملاقات با آیت‌الله بهجت(ره) بیان کرد. موقعی که سیّدحسن فقط ۲۵ سال داشت و در سال ۱۳۶۴ در قالب چند هیأت‌ که از لبنان به ایران سفر کرده بودند، این دیدار صورت گرفت. در آن سفر سید عباس موسوی دبیرکل سابق حزب‌الله که بعدها به شهادت رسید هم حضور داشت. سیّدحسن در بین آن جمع، از همه کوچکتر بود.

یکی از افراد آن جلسه، از آیت‌الله بهجت(ره) دستورالعمل‌های اخلاقی خواست که ایشان در پاسخ فرمودند: «به آنچه که می‌دانید عمل کنید. از گناه دوری کنید. در اول وقت نماز به‌جا بیاورید و ذکر صلوات را زیاد بر زبان بیاورید و بسیار استغفار کنید.»

این دیدار برای سیّدحسن بسیار شیرین و ارزشمند بود و اثرات زیادی بر شخصیت وی گذاشت.

سال ۱۳۸۸ و مدتی بعد از رحلت جانگداز آیت‌الله بهجت(ره)، سیّدحسن نصرالله در گفت‌وگویی اختصاصی با شبکه المنار لبنان، به‌صورت تفصیلی خاطرات و تحلیل‌های خود را درباره‌ی ایشان بیان کرد. ستون فقرات کتابِ «پدر معنوی حزب‌الله» که وحید خضاب آن را تدوین کرده و از سوی انتشارات شهید کاظمی منتشرشده، از همین گفت‌وگو تشکیل داده است. گذشته از آن، سیّدحسن نصرالله در مراسم یادبودی که در لبنان و با حضور فرزند آیت‌الله بهجت(ره) برگزار شده بود، به‌صورت مستقیم ولی غیرحضوری، سخنرانی کرد.

سیّدحسن جذب شدن نیروهای حزب‌الله به آیت‌الله بهجت(ره) را به نوعی به عرفان امام خمینی(ره) گره می‌زند. او در آن سخنرانی گفته بود: «تا قبل از انقلاب، بحث‌های مرتبط با عرفان و سیر و سلوک و این مسیر معنوی، خیلی در بین طلبه‌های لبنانی رایج نبود. طلبه‌های لبنانی غالبا یا در نجف اشرف درس می‌خواندند یا در خود لبنان. در نجف طبیعتاً به زبان عربی درس می‌گرفتند و به همین جهت با علمای ایرانی یا آن‌هایی که به زبان فارسی صحبت می‌کردند و درس می‌دادند، در ارتباط نبودند جز تعداد کمی از علمای لبنانی که این چنین ارتباطی با علمای ایرانی داشتند. ولی اکثریت قاطع روحانیون لبنانی این‌طور نبودند. و چون بحث‌های مرتبط با عرفان، بیشترین در بین علمای ایرانی رایج بود، طلبه‌های لبنانی در نجف از این فضا دور بودند.
در حوزه‌های علمیه لبنان هم اهتمام چندانی به این مسائل(عرفانی) وجود نداشت… این وضعیت ادامه داشت تا پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و طلوع خورشید امام خمینی(ره) بر همه‌ی دنیا… ما همگی تحت‌تأثیر شخصیت امام(ره) قرار گرفته بودیم. من خودم یکی از کسانی هستم که ادعا می‌کنم در آن دوره رابطه بین قلب‌های مسلمانان، خصوصا قلب‌های نسل جوانِ مؤمن و مجاهد، با امام خمینی(ره) یک رابطه مستقیم بود، یک رابطه‌ی بدون واسطه.

ما هم از دور، امام و شخصیتش را شناختیم و فهمیدیم که امام اهل این مسلک(عرفانی) است. خودش عارف بزرگی است و در زمینه اخلاق و عرفان و سیر و سلوک کتاب دارد و روی عشق به امام، ما هم عاشق این مسیر شدیم و عاشق هر کس که به این طرز تفکر و این طرز سیر منسوب بود.» ص ۱۷ و ۱۸

این مسئله باعث شد تا وقتی سیّدحسن نصرالله و دیگر افراد اعزامی از لبنان به ایران، از اطرافیان امام(ره) می‌پرسیدند پیش چه کسی بروند و یا به حرف چه کسی گوش بدهند، همه به آقای بهجت(ره) اشاره می‌کردند. برای همین، مسئولین حزب‌الله هر وقت فرصتی برایشان فراهم می‌شد، خدمت ایشان می‌رفتند.

سیّدحسن نصرالله درباره شخصیت و جایگاه آیت‌الله بهجت(ره) گفته بود: «ایشان در حقیقت یک پدر معنوی بود و ما هم به ایشان به عنوان یک پدر معنوی نگاه می‌کردیم و این مسئله بعد از رحلت امام(ره) بیشتر هم تقویت شد، چون وقتی می‌دیدیم که رهبر ما یعنی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای هر وقت به قم مشرف می‌‌‌شود به شدت ملتزم است که حتما با حضرت آیت‌الله بهجت‌(ره) دیدار داشته باشد و از ایشان استفاده‌ی(روحی ومعنوی کند)، به خودمان می‌گفتیم وقتی رهبرمان خدمت حضرت آیت‌الله بهجت می‌رود و از ایشان سؤال می‌پرسد و از او استفاده می‌کند و از راهنمایی‌های ایشان سود می‌برد، پس وضعیت ما به‌عنوان سرباز و پیروان این رهبر روشن خواهد بود.» ص ۲۵ و ۲۶

وقتی سیّدحسن نصرالله یا دیگر رهبران حزب‌الله خدمت آیت‌الله بهجت(ره) می‌رسیدند، ایشان روی جنبه ایمانی و فرهنگی و عقیدتی تأکید می‌کردند. توصیه‌های ایشان تبدیل به محل توجه حزب‌الله شد. حتی در بحث مالی هم به حزب‌الله توصیه می‌کردند که از باب احتیاط برای روزهای سخت مواردی را کنار بگذارند.

آیت‌الله بهجت(ره) به خود سیّدحسن نصرالله هم توصیه‌های جداگانه داشت و از او می‌خواست تا جایی که شرایط فراهم است، به مسائل علمی بپردازد و همین‌طور زیارت و عبادت. سیّدحسن هم تلاشش را تا جایی که امکان داشت و شرایط ممکن بود، این کارهای را انجام می‌داد. سیّدحسن به‌خاطر شرایطی که داشت، به‌وسیله رایانه، درس خارج مقام معظم رهبری و بعضی مراجع دیگر را گوش می‌کرد و تلاش می‌کرد ارتباطش را با مباحث علمی قطع نکند.

شاید همین توصیه‌ها از سیّدحسن نصرالله، یک شخصیت تقریبا دست‌نیافتنی ساخت. شخصیتی که برای رهبر معظم انقلاب یک جایگاه ویژه داشت.

آیت‌الله بهجت(ره)، دو پیام خصوصی برای سیّدحسن نصرالله ارسال کرد. اولین‌بار چند ماه قبل از جنگ ۳۳ روزه لبنان در سال ۲۰۰۶، به‌وسیله یکی از طلاب لبنانی که در قم درس می‌خواند پیامی را برای سیّدحسن نصرالله ارسال کرد. ایشان از سیّدحسن خواست تا از آن لحظه به این دعا ملتزم باشد: « اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِی دِرْعِکَ الْحَصِینَةِ الَّتِی تَجْعَلُ فِیهَا مَنْ تُرِیدُ. خدایا مرا در زره محکم خود قرار ده همان زرهی که هر کس را بخواهی در آن قرار میدهی.»

ایشان از سید خواست تا سه بار صبح‌ها و سه بار شب‌ها این دعا را بخواند. سیّدحسن آن موقع فکر می‌کرد احتمالا به‌خاطر شرایطی که دارد و هر آن ممکن است ترور شود، ایشان به خواندن این ذکر تأکید داشتند. ولی چندماه بعد که جنگ ۳۳ روزه رخ داد و اسرائیلی‌ها از همان روز اول جنگ و در طول جنگ شدیدا دنبال این بودند که محل حضور او را پیدا کنند و آنجا را بمباران کنند، تازه فهمیده بود که نیّت آیت‌الله بهجت از آن دستورالعمل چه بوده.

جنگ ۳۳ روزه، جنگ کاملا نابرابری بود. همه دنیای استکبار علیه حزب‌الله دست به دست هم داده بودند و نیروهایشان را علیه آن‌ها جمع کرده بودند و خیلی از حکومت‌های منطقه هم از این جنگ حمایت می‌کردند. حتی داخل جامعه‌ی لبنان هم اختلاف بود. بعضی‌ها علیه حزب‌الله فعالیت می‌کردند و بعضی‌ها انتقاد می‌کردند. درواقع در آن برهه، حزب‌الله غریب بود و اگر کمک‌های ایران و نقش آفرینی سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی نبود، چه بسا کار حزب‌الله در همان زمان برای همیشه تمام می‌شد. شرایط طوری بود که هیچ‌کس حتی به اندازه ذره‌ای فکر نمی‌کرد که حزب‌الله از این نبرد پیروز بیرون بیاید. به‌قول سیّدحسن نصرالله: «حتی به حسب ظاهر هم وقتی به عوامل مادی و سیاسی و نامی و میدانی نگاه می‌کردیم، آسان نبود که انسان بخواهد از پیروزی صحبت کند بلکه شاید برداشت غالب در بین بسیاری از برادرها و مسئولین(حزب‌الله) در لبنان این بود که آنچه این جنگ به آن منتهی خواهد شد، «کربلا» است نه مثلا «بدر» یا «خیبر».

اما پیغام دوم آیت‌الله بهجت(ره) برای سیّدحسن نصرالله در هفته اول جنگ ۳۳ روزه این بود: «خیالتان راحت باشد. شما ان‌شاءالله در این جنگ پیروز خواهید شد.» طبعا این حرف شدیدا به نیروهای حزب‌الله روحیه می‌داد؛ چون به آیت‌الله بهجت(ره) اعتماد و ایمان داشتند. آن هم در وقتی که حسب ظاهر هیچ افقی از احتمال پیروزی به چشم نمی‌خورد.
دقیقا در همان هفته اول جنگ، رهبر معظم انقلاب هم برای سیّدحسن نصرالله پیغام فرستادند و فرمودند: «این جنگ شبیه جنگ احزاب است و قلب‌ها در آن به گلوها خواهد رسید و چنانکه مسلمانان صدر اسلام در جنگ احزاب دچار شدند، به خدا گمان خواهید برد که آیا یاری‌اش نصیبتان خواهد کرد یا نه ولی به خدا توکل کنید و پایدار بمانید که شما نه تنها در این جنگ پیروز می‌شوید، بلکه بعد از آن تبدیل به یک قدرت منطقه‌ای خواهید شد.» ص ۳۱ و ۳۲
 
سیّدحسن نصرالله درآن سخنرانی به نکته جالبی اشاره کرد: «شاید اولین‌بار باشد که این حرف را به‌صورت علنی می‌گویم: این دو پیام، روحیه معنوی و ایمانی بسیار عظیمی در ما ایجاد کرد، چون حضرت سیدالقائد ولیِ امر ما و رهبرمان است و حضرت آیت‌الله بهجت(ره) هم که پدرمان بود، راهنمایمان بود و ما او را در آن مقام عالی و شامخ می‌دیدیم، بلکه می‌شود گفت بعد از رحلت امام خمینی(ره) نظیری برای ایشان قائل نبودیم و وقتی از این دو جایگاه در همان روزهای اول بشارتی در این سطح برایمان آمد طبیعتا از حیث نگاه ما و روحیه ما تأثیر تعیین‌کننده در جنگ داشت. به همین جهت ما با وجود تمامی شرایط سختی که وجود داشت، جنگ را با یقین به پیروزی طی می‌کردیم. هیچ تردیدی نداشتیم که ما از این جنگ پیروز بیرون خواهیم آمد.»
 
وحید خضاب در بخش بعدی کتاب «پدر معنوی حزب‌الله»، کرامات آیت‌الله بهجت(ره) در حق سیّدحسن نصرالله بیان می‌کند که خود سیّدحسن در گفت‌وگو با شبکه المنار لبنان بیان کرده بود. کراماتی که سرنوشت زندگی سیّدحسن را تغییر داد.
آنچه که مسلم است، آیت‌الله بهجت(ره) مکتب عرفانی خاصی داشت، تا جایی که امام خمینی(ره) شخصا به منزل ایشان می‌رفتند و معمولا یکی دو ساعت آنجا می‌ماندند و این قضیه خیلی تکرار می‌شد. با اینکه حضرت امام(ره) به ندرت برای دیدار با کسی می‌رفتند، اما همان‌طور که اشاره شد، دائم با آیت‌الله بهجت(ره) دیدار می‌کردند. شاید همین نکته برای بیان جایگاه والای آیت‌الله بهجت(ره) کافی باشد. و از طرفی بی‌جهت نباشد که شهید عزیز سیّدحسن نصرالله ایشان را پدر معنوی حزب‌الله خطاب کردند.

سیّدحسن معتقد بود و ادعا می‌کرد که اگر جنبه‌های معنوی و معرفتی وجود نداشت، اصلا مقاومت اسلامی‌ای در لبنان شکل نمی‌گرفت و در منطقه گسترش پیدا نمی‌کرد.

 

به امید روزی نزدیک که ریشه ظلم و ستم با ظهور حضرت منجی بخشکد و همه مظلومان جهان در سایه رحمت و مهربانی آن حضرت در صلح و آرامش زندگی کنند.

علاقمندان برای تهیه این کتاب می توانند به نشانی اینجا مراجعه کنند.

source