Wp Header Logo 1351.png

به گزارش خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، کتاب «تو حمید منی؟» زنگینامه داستانی دانشجوی شهید حمید زرگوشی از زبان مادر شهید و به قلم کبری باقری منتشر شده است.

شرح دلتنگی‌ها و آرزوهای مادر شهید در «تو حمید منی»

این کتاب روایت زندگی توام با دلتنگی مادر شهید مفقودالاثر «حمید زرگوشی» است. در خلال این روایت نویسنده بخش‌هایی از ایستادگی مردم ایلام در طول جگ تحمیلی را نیز به تصویر کشیده است.

«شهید حمید زرگوشی» فرزند ابراهیم در سال ۱۳۴۵ در شهرستان مهران به دنیا آمد، او در سال ۱۳۶۴ در دانشکده تربیت معلم شهید اشرفی کرمانشاه قبول شد. این دانشجوی شهید ایلامی در سال ۱۳۶۵ و در عملیات والفجر ۹ در منطقه سلیمانیه عراق و در سن ۲۰ سالگی به شهادت رسید. پیکر او در شمار شهدای مفقود الاثر جای گرفت و بعد از گذشت ۲۹ سال از شهادتش در جریان عملیات تفحص شهدا کشف شد.

نویسنده در مقدمه کتاب آورده است: من که به دنیا آمدم، جنگ تمام شده بود. زمزمه‌ها و حرف‌ها را که فهمیدم، دیدم در دل هر فردی که از من بزرگتر است، خاطراتی نهفته است. بر زبان که می‌آمد مجذوبم می‌کرد. گاهی خاطره شهیدی عزیز از دیارمان بود و گاهی خاطرات هجوم دشمن به شهر. آن زمان‌ها که ما کودک بودیم، عکس هر شهیدی را روی دیوار خانه اش نقاشی کرده بودند. ما الفبای یاد گرفته در کلاس درس را از خواندن اسم شهدای روی دیوار تمرین می‌کردیم.

بخشی از متن کتاب:

سی‌ویکم شهریور روی دیگری از زندگی را دیدیم. صدا‌های وحشتناکی می‌شنیدیم که تن و بدنمان را به رعشه می‌انداخت. رفت‌وآمد هواپیما‌ها خیلی ترسناک بود. یک چشم به زمین داشتیم، یک چشم به آسمان. وقتی در حیاط خانه‌مان تنور را روشن می‌کردیم، سریع می‌رفتیم توی خانه. پناه می‌بردیم. می‌ترسیدیم هواپیما‌ها رد دود را بگیرند و بمبارانمان کنند. سکوت دل‌انگیز شب‌های مهران با صدای هواپیما‌های دشمن درهم شکسته بود؛ نه امنیت روز را داشتیم و نه سکوت شب را. چه می‌دانستیم وضعیت جنگ تمام عیار چطور است! ارتش منظمی هم نمی‌دیدیم که با عراق مقابله کنند. می‌شنیدیم که دارند پیش می‌آیند و می‌دیدیم مردمی که بار بسته یا نبسته از مهران دور می‌شوند. انگار هدف عراق خروج مردم از شهر یا تسلیم مردم بود، تا راحت‌تر پیش بروند.

«تو حمید منی» به قلم کبری باقری در ۱۵۲ صفحه تدوین و تنظیم شده و توسط انتشارات روایت فتح منتشر شده است.

انتهای پیام/ 161

source