Wp Header Logo 1969.png

به گزارش سرویس فرهنگی تابناک، پیمان صفا، کاپوچینو را با یک شعر استارت می زند؛ اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد/ من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم.

نمایش کمدی کاپوچینو، یک نمایش خانوادگی است که هرازگاهی تقلا می کند مفاهیمی را نیز به مخاطب برساند، اما آنچنان جنبه سرگرمی، خندانندگی و شاد بودنش برجسته است، که ذهن تماشاگر اجازه اندیشیدن به این چیزها را پیدا نمی کند. از بس چشم و لب و دهان، مشغول خندیدن و گوش مشغول شنیدن موزیک های شاد است، ترجیح ذهن نیز آن می شود که در همین سطح بماند و دو ساعتی را خوش بگذراند. برای همین است که مخاطب وقتی از سالن سینما خارج می شود، تازه متوجه می شود ساعت یک بامداد است و دوساعت تمام خندیده است.

شکستن دیوار چهارم و کشاندن مخاطبان به دل نمایش، از برجسته ترین بخش های آن است که به مشارکت همه اعضای خانواده و حاضران منجر می شود.

 

بالا و پایین های بازیگری

بازی های نمایش اما متناسب نیست. در جایی که داییِ کاوه، با نقش کوتاهش، عجیب به دل مخاطب می نشیند، و جان دوباره به نمایش می بخشد، اما  بعضی از بازیگران که در تمام دو ساعت روی صحنه اند، برای مخاطب تا همان آخر غریبه اند. مخاطب از آنها می گذرد تا به بازیگران موثر نمایش برسد. اما در کل بازی نقش های اساسی، مناسب و در سطح خوبی است.

البته پیمان صفا اذعان می کند که دو سه بازیگر اصلی اش در مراحل نزدیک به اجرا به دلایلی تغییر کردند و او مجبور به استفاده از بازیگرانی شده است که در واقع برای اولین بار روی صحنه ظاهر می شوند. زمانی، برادر پیمان صفا، یعنی ایمان صفا در کارهای او نقش های اصلی را ایفا می کرد و حالا درگیریهای وی، مانع از حضورش شده است.

عنوان نمایش معلوم نیست چرا کاپوچینو انتخاب شده است، اما بالاخره کار این کاپوچینو همین است که یک جرعه از آن،  شما را دو ساعت بخنداند.

 

خنداندن بدون تکیه بر ابتذال

با این حال شما با یک نمایش خنده آور و بدون هیچ شوخی ناجور جنسی و غیراخلاقی مواجه هستید. این نقطه قوت کاپوچینو و کار ارزشمند پیمان صفا به شمار می رود. لذا اگر در گریز از این نوع شوخی ها و به دنبال جای امن فرهنگی برای شاد کردن خانواده هستید، کاپوچینو یکی از بهترین پیشنهادات خواهد بود.

داستان نمایش بدین گونه است؛ نگین دوسال است پدر و مادرش را از دست داده و برادرش  کاوه به اجبار در استرالیا زندگی  می‌کند. کاوه اصرار دارد که خواهرش یاباید ازدواج کند یا به استرالیا برود اما نگین مخالفت می‌کند. درنهایت برای اینکه برادرش را دست به سر کند به دروغ می‌گوید که مدتی است با پسری آشنا شده و و قصد دارد با وی ازدواج کند. کاوه نیز می‌گوید که دوهفته دیگر قرار است به ایران بیاید و چه بهتر که نامزد نگین را ببیند و در چالش‌های نگین شروع می‌شود.

 

source