Wp Header Logo 2108.png

ساخت فیلم‌هایی با محوریت مقاومت در شرایط فعلی از تولیدات استراتژیک سینما محسوب می‌شود. در این شکل از سینما که اتفاقاً از گونه‌های جذاب سینماست ایدئولوژی انقلاب مورد توجه قرار می‌گیرد اما در این میان سینمای ایران آن‌گونه که باید تا به امروز نتوانسته به این موضوع نگاهی درست داشته باشد. کم‌کاری در این رابطه در شرایطی است که سینمای غرب به صورت همه‌جانبه مشغول تولیدات مورد نظر خود است. البته معدود آثاری چون «قلب رقه» در این حوزه قدم برداشته‌اند اما این استثناها به‌هیچ‌وجه جوابگوی نیاز موجود نیست.

«قلب رقه» فیلمی به کارگردانی خیرالله تقیانی‌پور است که از بازی شهرام حقیقت‌دوست و فرهاد قائمیان بهره می‌برد. در این فیلم که هم اکنون روی پرده سینماها است داستان یک نیروی اطلاعاتی و عملیاتی ایران روایت می‌شود که به دل داعش نفوذ کرده تا مقدمات از بین بردن آنها را فراهم کند.

ایکنا با سیدرضا منتظری، منتقد و کارشناس سینما گفت‌وگویی پیرامون این فیلم انجام داده که در ادامه با آن همراه می‌شویم.

ایکنا – پرداختن به موضوعات استراتژیک یکی از الزامات سینما در دنیا است. اگر نگاهی به سینمای آمریکا و تولیداتش بکنیم متوجه خواهیم شد سالیانه  تعدادی بسیاری فیلم تولید می‌شود که در آنها به موضوعاتی نظیر امنیت یا منافع ملی توجه می‌شود. در کشورمان چنین اتفاقی را کمتر شاهدیم اما یکی از معدود آثاری که با این محوریت در کشورمان تولیدشده فیلم «قلب رقه» است. با این مقدمه به بهانه اکران این فیلم می‌خواهیم هم ارزیابی اجمالی از این موضوع داشته باشیم هم به موضوع مقاومت در سینمای کشورمان توجه کنیم. 
 
اهمیت پرداختن به موضوعات استراتژیک در سینما بر کسی پوشیده نیست اما آنچه قابل‌ ذکر است توجه نامناسب فیلم‌های ایرانی به این دست موضوعات است. در فیلم‌های ایرانی، گاهی مواقع برای رسیدن به منافع خاص، عده‌ای به شکلی سطحی به این دست موضوعات می‌پردازند بدون اینکه در آثار مربوطه به الزاماتی چون غنای فیلمنامه و ساختار خوب دقت نظر داشته باشند. متأسفانه تعداد این قبیل آثار نیز کم نیستند. برای نمونه در فیلم «قلب رقه» شاهد اشکالات روایی در فیلم هستیم و روایت علت و معلولی خوب از کار درنیامده است. در این کار یک گسست آشکار در فیلمنامه وجود داشته و اتفاقات فیلم برای مخاطب‌ باورپذیر نیست.
 
در «قلب رقه» کارگردان تلاش کرده با صحنه‌های اکشن و تعقیب و گریزهای فراوان، ضعف فیلمنامه را پوشش دهد اما مخاطب فهیم سینما این نکته را پی برده و با اثر ارتباط لازم را برقرار نمی‌کند. نکته دیگر که درک آن برای من سخت است به ارتباط عاطفی مربوط می‌‌شود که بدون منطق در فیلم‌هایی با محوریت مقاومت وجود دارد. در این فیلم نیز چنین مشکلی دیده می‌شود و قهرمان قصه که نقش او را شهرام حقیقت‌دوست بازی می‌کند عاشق دختری سوری است که در دست داعش اسیر شده است.
 
ایکنا – اینکه در فیلم‌های اکشن بخواهند گره‌های عاطفی پیش آورده و بار درام کار را بالا برند اتفاقی است که در تمام تولیدات اکشن دنیا هم دیده می‌شود. در آثار استراتژیک غرب همیشه از وجود عشق برای جذاب‌تر شدن قصه بهره شده است. این مسئله به عقیده شما ضعف محسوب می‌شود؟
 
بله قبول دارم در بسیاری از تولیدات خارجی هم‌ چنین اتفاقاتی را شاهد هستیم اما حرف من اینجاست این شکل از فیلمسازی کهنه شده است. چرا نباید در کارهای اکشن و استراتژیک ما ابداعات خودمان را داشته باشیم؟ چرا همیشه در پی تقلید هستیم یا اینکه از کلیشه‌ها کپی‌برداری می‌کنیم؟ تقلید مشکلی جدی دارد. اگر در سینمای آمریکا از برخی از کلیشه‌ها بهره برده می‌شود برای آن منطق روایی در نظر گرفته می‌شود اما در فیلم‌هایی نظیر «قلب رقه» این منطق دیده نمی‌شود. در این فیلم همچنین شاهد تناقضات آشکار هستیم. در ابتدای فیلم، داعشی‌ها آدم‌هایی باهوش و کاربلد هستند اما وقتی به انتها نزدیک می‌شویم این هوشیاری جای خود را به یک کندذهنی و سهل‌انگاری آشکار می‌دهد! بگذارید مثالی بزنم. در سکانسی از فیلم قهرمان ایرانی با یک کلت کمری داعشیانی را که مجهز به مسلسل و تیربار هستند را می‌کشد و فرار می‌کند. این‌چنین ساده‌انگاری را دیگر در فیلم‌های هندی شاهد نیستیم پس چرا در برخی فیلم‌های ایرانی هنوز به این کلیشه‌های نخ‌نما شده اتکا می‌کنند؟
 
ایکنا – حرفی که می‌زنم به معنای طرفداری از «قلب رقه» نیست اما به نکته‌ای باید توجه داشت. همان‌گونه که در سینمای کودک، فانتزی امری مهم است و برای آن منطق چندانی هم تصور نمی‌شود. در فیلم‌های اکشن هم چندان نباید به دنبال منطق ریاضی بود. چون الزام قهرمان‌پروری در سینما این است که ناجی فیلم بتواند کارهایی انجام دهد که شاید آدم‌های عادی از انجام آن عاجز هستند. برای مثال «رمبو» به‌تنهایی با یک ارتش مبارزه می‌کند. این بدان معنا نیست که نباید در این شکل از سینما به دنبال حساب‌های دقیق و عقلانی بود؟
 
ما قهرمان‌سازی را نباید با قهرمان‌پروری اشتباه بگیریم. قهرمان اکسیر جاودانگی نخورده که از همه اتفاقات در امان باشد. به یاد دارم در دهه شصت در میان برخی فیلم‌های دفاع مقدس، قهرمانانی وجود داشتند که عاری از هر خطایی بوده و چهره‌ای فرشته‌گونه داشتند، رویکردی که باعث شد بعد از مدتی مخاطب ازاین‌دست تولیدات دور شوند. این مشکل به شکلی درآمده که سال‌ها با وجود علاقه‌ای که به سینمای دفاع مقدس دارم نتوانسته‌ام از فیلمی در این حوزه دفاع کنم زیرا همه تولیدات این ژانر در بهترین حالت دارای ضعف‌هایی آشکار بودند. ضعف درام، فیلمنامه، بازی، کارگردانی و… مشکلاتی هستند که در عموم کارهای این حوزه بارها و بارها دیده می‌شود.

سخنم به معنای مخالفت با سینمای استراتژیک و مقاومت نیست چون همان‌گونه که گفتم این شکل از سینما را دوست دارم اما تمام حرفم این است باید با وسواس این اتفاق رخ دهد. پس وقتی قرار است چنین کاری ساخته شود حتماً پیرامون کارگردان آن تحقیقات لازم انجام شود تا بدانیم کاری که قرار است با بودجه بالایی ساخته شود توسط فردی خبره و کار بلدی تولید خواهد شد. این دقت نظر هم باید از طرف نهادهای دولتی رخ دهد چون بخش خصوصی امکان فعالیت در این حوزه را ندارد.

یک توصیه هم برای مسئولان سینمایی دارم. اگر آنها تصورشان از سینمای مقاومت و دفاع مقدس تنها به کارهایی بیگ‌پروداکشن با جلوه‌های ویژه بسیار خلاصه می‌شود بهتر است جشنواره‌ای با محوریت انفجار و جلوه‌های ویژه را بیندازند و فیلم‌هایی نظیر «قلب رقه»، «دسته دختران» و… را در آن شرکت دهند چون به باور من این دست تولیدات در حوزه فیلم‌های مقاومت جا نمی‌گیرند. البته «قلب رقه» یک عاشقانه در دل التهاب است. این ویژگی به‌خودی‌خود اتفاقی خوب محسوب می‌شود به شرطی‌ که کارگردان در همین سمت حرکت می‌کرد.
 
ایکنا – فیلمسازی در حوزه مقاومت سال‌ها پیش با فیلم‌هایی چون «33 روز»، «ابوزینب»، «فیلادلفی» و… آغاز شد؛ کارهایی که در تمامی جهات ضعف‌های آشکاری داشتند اما اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم متوجه می‌شویم فیلم‌هایی چون؛ «قلب رقه» نسبت به آن آثار، بسیار باکیفیت‌تر هستند هرچند اشکالاتی هم دارند. منظور اینکه ما در حوزه مقاومت تولیداتمان به لحاظ ساختار و فیلمنامه نسبت به گذشته در حال رشد است. این امتیازی ویژه محسوب می‌شود پس باید زمان داد تا در ادامه با ساخت کارهای بعدی ضعف‌ها این دست تولیدات کم‌رنگ‌تر شود.
  
من هم قبول دارم که نسبت به تولیداتی که مثال زدید در ساختار و فیلمنامه پیشرفت داشته‌ایم اما نمی‌توانیم برای نمره دادن به فیلم‌های امروز به کارهای ضعیف گذشته رجوع کنیم. در همان زمان که شما از آن آثاری را مثال زدید فیلم‌هایی وجود داشتند که مخاطب را درگیر خود می‌کردند من این موضوع را به‌روشنی در فیلم‌های بسیاری شاهد بودم ولی در سال‌های اخیر دیگر شاهد چنین اتفاقاتی نیستم. نکته دیگر اینکه شاید همان کارهای ضعیف دهه 60 اگر امکانات امروز در اختیارشان بود کارهای بسیار بهتری می‌شدند. همچنین برای قیاس حتماً نباید معیارمان تولیدات ضعیف گذشته باشد بلکه باید دیدی جهانی داشته باشیم تا به رشد دلخواه نزدیک شویم.
 
توجه به این شکل سینما ضرورت است چون بحث مقاومت به‌شدت موضوع مهمی در زمان حال است. رزمندگان این جبهه هم‌اکنون در حال نبرد در غزه و لبنان هستند حتی ما عملیات‌هایی چون وعده صادق 1 و 2 را انجام داده‌ایم بنابراین نمی‌توان به‌سادگی از کنار این امر گذر کنیم. فیلمسازی در این عرصه، تنها این نیست که بودجه تصویب شود و فیلمی با هر کیفیت ممکن جلوی دوربین رود بلکه نکته مهم اینجاست اثری که در این حوزه خلق می‌شود باید از قدم اول که همان فیلمنامه است بهترین کیفیت را داشته باشد. برای نگارش فیلمنامه خوب نیز، باید تحقیقات و پژوهش کافی صورت گرفته و سپس به‌ واسطه یک قلم خبره این پژوهش به رشته تحریر درآید. پس از این به مرحله ساخت می‌رسیم که آن نیزه پروژه خاص خود را طلب می‌کند و بدون سخت‌افزار و تکنیک به نتیجه نخواهد رسید.
 
ایکنا – یک تصور اشتباه اما رایج در سال‌های اخیر از طرف مدیران سینمایی این است که انبوه‌سازی در حوزه مقاومت و دفاع مقدس را قدمی در راستای حمایت ازاین‌گونه می‌دانند درحالی‌که همین رویکرد ضربات بیشتری به این شکل از سینما زده است. پیرامون این موضوع نظر خود را بیان کنید.
 
به نکته درستی اشاره کردید. در جشنواره سال گذشته حجم بالایی از تولیدات دفاع مقدسی را شاهد بودیم اما چند درصد این تولیدات از کیفیت خوبی بهره می‌بردند؟ آیا کارهایی که تولید شده‌اند قرار است در سینمای کشورمان ماندگار شوند؟ متأسفانه جواب این سؤال روشن است اما انگار کسی قرار نیست به آن اهمیتی بدهد. نقش استراتژیک سینمای مقاومت در عرصه جنگ نرم بر هیچ کس پوشیده نیست اما از سوی دیگر نباید بر این باور بود که با تولیدات انبوه می‌توانیم این نقش را پررنگ کنیم. ما قطعاً زمانی می‌توانیم موفق عمل کنیم که آثاری متناسب و درخور سینمای استراتژیک با محوریت مقاومت اسلامی، دفاع مقدس و… را تولید کنیم. نگاه باری‌به‌هرجهت به سینمای استراتژیک و بی‌توجهی به کیفیت فیلمنامه و ساختار اساساً این‌گونه مهم سینمایی را با بحران مواجه می‌کند و نه‌تنها باعث رشد و پیشرفتش نمی‌شود بلکه آن را به عقب می‌راند و باعث می‌شود تا دیگر مخاطب به این قبیل آثار توجه نکند. سینمای استراتژیک نیازمند نقشه راه است اما بنده معتقدم امروزه سینمای استراتژیک در کشور ما بدون نقشه راه جلو می‌رود و همین باعث شده فیلم‌هایی در این حوزه تولید شود که به‌هیچ‌وجه قابل دفاع نیست.

ما نباید فراموش کنیم که سینما ابزار مهمی برای ایجاد یا خلق فرهنگ، تغییر یا انتقال فرهنگ و فرهنگ‌سازی محسوب می‌شود پس نباید این رسانه بسیار مهم و اثرگذار را با نگاه ساده‌انگارانه خود سردستی قلمداد کنیم. هالیوود برای کشوری که آنچنان قهرمانی نداشت، شروع به خلق قهرمانان تصنعی و تخیلی همچون سوپرمن، جیمزباند، ترمیناتور، بتمن، هالک، اسپایدرمن و… کرد اما ما که در کشورمان قهرمانان و دلاورمردان بزرگی داریم از این ظرفیت و پتانسیل ارزشمند آن‌طور که باید بهره نمی‌گیریم و بر این باور هستیم همین‌که نیتمان تولید فیلم در مورد یک شهید والامقام است دیگر کافی است و نباید به فکر کیفیت کارمان باشیم! این تفکر از اساس غلط است. ما در سینمای ایران وقتی اصل اساسی سینمای قهرمان محور را به‌صورت حقیقی در کنارمان داریم باید توجه ویژه‌ای داشته باشیم تا آثار درخشانی با زبان جهانی در خصوص این بزرگان و دلاورمردان تولید کنیم. تردید نکنید ما اگر ‌فیلم‌های باکیفیت از شهدا، رزمندگان، ایثارگران و دلاورمردان جبهه مقاومت و دفاع مقدس تولید کنیم تمامی مردم دنیا مسحور این قهرمانان خواهند شد و جلوی سینمای ایران تعظیم خواهند کرد.

 گفت‌وگو از داوود کنشلو

انتهای پیام

source