به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، طی ماه‌های گذشته پس از حمله وحشیانه رژیم صهیونیستی به فلسطین، شعری از فریدون مشیری بارها در فضای مجازی بازنشر شد؛ قطعه‌ای از او که دردمندانه، انسانیت را فریاد می‌زند:

«شرم‌تان باد ای خداوندان قدرت
شرم‌تان باد ای خداوندان قدرت
بس کنید
بس کنید از این همه ظلم و قساوت
بس کنید
ای نگهبانان آزادی
نگهداران صلح
ای جهان را لطف‌تان تا قعر دوزخ رهنمون
سرب داغ است اینکه می‌بارید بر دل‌های مردم، سرب داغ
موج خون است این که می‌رانید بر آن کشتی خودکامگی، موج خون
گر نه کورید و نه کر
گر مسلسل‌هاتان یک لحظه ساکت می‌شوند
بشنوید و بنگرید
بشنوید این وای مادرهای جان‌آزرده است
کاندرین شب‌های وحشت سوگواری می‌کنند
بشنوید این بانگ فرزندان مادرمرده است
کز ستم‌های شما هر گوشه زاری می‌کنند
بنگرید این کشت‌زاران را که مزدوران‌تان
روز و شب با خون مردم آبیاری می‌کنند
بنگرید این خلق عالم را که دندان بر جگر بیدادتان را بردباری می‌کنند
دست‌ها از دستتان ای سنگ چشمان، بر خداست
گر چه می‌دانم
آنچه بیداری ندارد خواب مرگ بی‌گناهان است، وجدان شماست
با تمام اشک‌هایم باز نومیدانه خواهش می‌کنم
بس کنید
بس کنید
فکر مادرهای دلواپس کنید
رحم بر این غنچه‌های نازک نورس کنید
بس کنید»

شاعران بسیاری بعد از نیما به پیروی از او به سرودن اشعار رمانتیک پرداختند. از جمله این شاعران می‌توان به فریدون مشیری اشاره کرد که در شعر رمانتیک افزون بر نیما، پیرو فریدون توللی، نادر نادرپور و دیگر پیشگامان شعر رمانتیک در دهه‌های 20 و 30 بود. شعر رمانتیک دو گرایش فردی و اجتماعی دارد، گرایش معروف مشیری در شعر رمانتیک به خصوص در دوره اول شاعری وی، بیشتر رمانتیک فردی و تغزلی است.

شعر اجتماعی او حس همدردی با مظلومان و دفاع از انسانیت و دیگر مولفه‌های انسانی شعر رمانتیک را در ذهن مخاطب متجلی می‌سازد و این نشان می‌دهد که رمانتیسم مشیری تنها به گرایش‌های فردی و عاشقانه محدود نمی‌شود؛ بلکه جنبه‌های عام اجتماعی و انسانی را نیز در برمی‌گیرد.

مشیری از جمله شاعران محبوب معاصر است؛ شاعری که هم مخاطبان عاشقانه‌پسند را به خود معطوف داشته و هم مخاطبانی که به دنبال مفاهیم جدی‌تر در شعر معاصر هستند. او با جادوی کلمات و بار عاطفی که به آنها می‌بخشد، عمیق‌ترین مسائل انسانی را در لطیف‌ترین زبان ممکن ارائه می‌دهد. برخلاف امروز که شاعر برای جذب مخاطب و گرفتن لایک، به دام عوام‌فریبی می‌افتد و کلام را تنزل می‌دهد، مشیری به خوبی توانسته با ارائه زبانی روان و نزدیک به معیار و در عین حال حفظ صلابت و استواری آن، به مخاطبان خود نزدیک شود؛ هرچند به گمان برخی، اتهام عوام‌پسندی همچنان بر پیشانی شعر او زده می‌شود. با تمام این تفاسیر، برخی از کارشناسان بر این باورند که محدود کردن مشیری بر «کوچه» جفایی است در حق او.

در کنار جذب میلیونی مخاطبان به شعر او، مشیری را باید یکی از تأثیرگذارترین شاعران روزگار ما بر شعر و زبان بسیاری از شاعران دانست. او الهام‌بخش بسیاری از شاعران در وادی شعر بوده است. از جمله این موارد می‌توان به زنده‌یاد محمدعلی بهمنی اشاره کرد که ورودش به وادی شعر و ادب را مدیون مشیری می‌دانست. این مشیری بود که بهمنی را به شعر گفتن ترغیب کرد؛ و البته هم شیرینی کلام مشیری و هم لطف و مهربانی او را می‌توان در شعر و کلام بهمنی جست.

از سوی دیگر، ردپای شعرهای او را می‌توان در سروده‌های شاعران پسین نیز دید. احمدرضا بهرام‌پور عمران، پژوهشگر، در یادداشتی با نگاهی به شعری از مشیری و محمدرضا شفیعی کدکنی نوشت: استاد شفیعیِ کدکنی از ستایشگران شعر فریدون مشیری است. عوامل این ستایش را جز دوستی دیرینه، باید در زبانِ روشن و بیان رسا و نیز زلالی اندیشه‌ مشیری جُست. استاد شفیعی چند‌جا تحسینِ خویش را نثار شاعر “کوچه‌” کرده‌. شاید نخستین‌ ستایش همانی باشد که در شماره‌ای از مجله‌ی “سخن” با عنوانِ “زبانِ نرم و هموار” آمده. ایشان آن‌جا به “زبانِ نرم و هموار و سعدی‌وارِ” مشیری اشاره‌کرده‌اند.

ایشان به‌مناسبتِ انتشارِ دفترِ “لحظه‌ها و احساسِ” مشیری نیز شعری تقدیمِ مشیری کردند. این شعر در جشن‌نامه‌ی مشیری (“به نرمیِ باران”، به‌کوششِ جناب علی دهباشی) آمده‌. مطلعِ قطعه چنین است:

ای فریدون، فریدون، فریدون
ای مُشیر و مُشارِ دلِ ما
شاعرِ لحظه‌ها و همیشه […]

تا آن‌جا که:

خواستم تا به نامیت نامم
نامی از این سزاتر ندیدم
شاعرِ لحظه‌ها و همیشه

خواندنی‌ترین مطلبِ استاد درباره‌ مشیری، یادداشتی است کوتاه با عنوان “شاعرانی که با آن‌ها گریسته‌ام”. ایشان در این نوشته ازمنظری، شاعرانِ محبوبشان را به شش‌ دسته تقسیم‌کرده‌اند و مشیری، شهریار و حمیدی ازجمله‌ شاعرانی هستند که ایشان با شعرشان گریسته‌اند.

اما غرض از این یادداشت: دو غزلی که در ادامه نقل‌ خواهد شد، در یک سال (1376) منتشر شده‌اند. تاریخِ سروده‌ شدن غزل استاد شفیعی که یکی از زیباترین غزل‌های‌شان نیز هست، در پای شعر قید شده (1372/1/1)؛ اما نمی‌دانیم غزلِ مشیری در چه سالی سروده‌ شده‌ یا احتمالاً نخستین‌بار در چه مجله‌ای منتشر شده‌. قابل توجه آنکه هر دو غزل در بحر رمل (فاعلاتن …) سروده شده‌‌ است. غزل مشیری در بحرِ رملِ مسدّسِ محذوف است و غزلِ استاد شفیعی در بحرِ رملِ مثمّنِ محذوف. ردیفِ هر دو غزل نیز یکی است. جدا از این، برخی تصویرها و تعابیر نیز قرابت‌هایی غریب به هم دارند.

غزلِ مشیری:

ای شبِ آخر ز سر واکن مرا
محو در لبخند دنیا کن مرا
عمر رویاهای دنیایی گذشت
رنگِ دنیاهای رویا کن مرا
مشتِ خاکی مانَد از من در جهان
با ادب تقدیمِ دنیا کن مرا
از گِل من گُل نمی‌روید به باغ
تا تو را گویم تماشا کن مرا
صدهزاران سالِ دیگر یک بهار
بوته‌ای، برگی، به صحرا کن مرا
گم‌شدن در تیرگی‌ها ناروا است
پرتوِ یادی به دل‌ها کن مرا
تاروپودم ذرّه‌ذرّه مِهر بود
هرکجا مهر است پیدا کن مرا
(آواز آن پرنده‌ی غمگین، نشرِ چشمه، 1376، صص 5_84).

غزلِ استاد شفیعی:

چون بمیرم _ای نمی‌دانم که_ باران کن مرا
در مسیرِ خویشتن از رهسپاران کن مرا
خاک و آب و آتش و آبی کزان بسرشتی‌ام
وامگیر از من، روان در روزگاران کن مرا
آب را گیرم به‌قدر قطره‌ای در نیم‌روز
بر گیاهی در کویری بار و باران کن مرا
مشتِ خاکم را به پابوس شقایق‌ها ببر
وین‌چنین چشم‌و‌چراغ نوبهاران کن مرا
باد را هم‌رزم طوفان کن که بیخِ ظلم را
برکند از خاک و باز از بی‌قراران کن مرا
زآتشم شور و شراری در دلِ عشّاق نه
زین‌ قِبَل دلگرمیِ انبوهِ یاران کن مرا
خوش‌ندارم زیر سنگی جاودان خفتن خموش
هرچه خواهی کن ولی از رهسپاران کن مرا
(هزاره‌ دوم آهوی کوهی، انتشارت سخن، 1376، صص 4_493).

جدا از هم‌سانیِ وزن و ردیف، به‌گمانم مشابهت‌ها در حیطه‌ مضمون و نیز آرزوهای بیان شده در دو غزل، آن‌قدری هست که به‌سختی می‌توان آن را به توارد یا تصادف حمل‌ کرد.

انتهای پیام/

 

source