Wp Header Logo 29.png

 به گزارش شهرآرانیوز؛ سریال «گردن زنی» به عنوان یکی از محصولات تازه پلتفرم موفق فیلم نت، با انتظارات فراوانی همراه بود؛ اما پس از گذشت چند قسمت، ناکامی‌های این اثر در روایت داستانی منسجم، شخصیت پردازی عمیق و بازی‌های درگیرکننده، به موضوعی برای نقد جدی مخاطبان و منتقدان تبدیل شده است. سالور که پیش‌تر با آثار تحسین شده شناخته می‌شد، این بار در مسیر تولید اثری پرحاشیه قرار گرفته که به جای جذب مخاطب، با قاب‌های نامنظم، کاراکتر‌های غیرقابل باور و منطق‌های متزلزل، انتقاد‌ها را برانگیخته است.

کلاف سردرگم نسبت‌ها

سریال «گردن زنی» به کارگردانی سامان سالور از آغاز پخش با واکنش‌های منفی بسیاری روبه رو شده است. پس از گذشت هفت قسمت، مخاطب همچنان نمی‌تواند دریابد که شخصیت‌ها چه ارتباطی با یکدیگر دارند؛ به حدی که پلتفرم فیلم نت مجبور شده با ارائه شناسنامه‌هایی از شخصیت ها، نسبت‌ها و ارتباطات میان آن‌ها را برای بینندگان توضیح دهد.

این امر ازآن جهت نشان دهنده ضعف بنیادین در نگارش سناریو است که خود سازندگان برای حل این مشکل به ترفند‌های خارج از متن روی آورده اند، ترفند‌هایی که نه تنها کمکی به حل مشکل نمی‌کند، بلکه بیشتر ضعف روایت را آشکار می‌سازد.

صورتک‌هایی به عنوان شخصیت

مشکل دیگری که به شدت به چشم می‌خورد، عدم عمق در شخصیت پردازی است. مخاطب ابتدا نیاز دارد که شخصیت‌ها را باور کند تا بتواند حتی اندکی با آن‌ها هم ذات پنداری کند. شخصیت‌های سریال «گردن زنی» اما، حتی در گام ابتدایی نیز باورپذیر نیستند و از لحاظ عمق و پرداخت، سطحی و مقوایی به نظر می‌رسند. این شخصیت‌ها نه تنها با تماشاچی ارتباطی برقرار نمی‌کنند، بلکه از همان ابتدا در لایه‌ای سطحی قرار می‌گیرند که عملا تحلیل آن‌ها بی معنی به نظر می‌رسد.

مثلث خنثی

به این موارد باید مشکل بازی‌ها را نیز اضافه کرد. بازی‌های «گردن زنی» در حدی تصنعی و بی جان هستند که حتی بازیگران باتجربه و توانمندی همچون حسن معجونی، مهران غفوریان و مهدی‌حسینی نیا نیز نتوانسته اند به مجموعه روح بدهند. این بازیگران، اگرچه به دلیل توانمندی‌های فردی شان معمولا می‌توانند حتی در آثار ضعیف نیز تأثیرگذار باشند، در این سریال چنان در سطح پایین ظاهر شده اند که‌ نمی‌توان آن‌ها را به عنوان نقاط قوت اثر در نظر گرفت. پوریا رحیمی سام نیز با وجود سابقه موفق و دریافت سیمرغ جشنواره فیلم فجر، در این اثر حضوری کم اثر دارد و‌ نمی‌تواند کمکی به ارتقای سریال کند.

داغی که سرد است

از منظر احساسی سریال «گردن زنی» بدون پرداختی دقیق است. شخصیت‌های این مجموعه که قرار است عضوی از خانواده‌ای داغدار باشند، بدون منطق و احساس عمل می‌کنند؛ یکی به دنبال ارث است، دیگری در پی اثبات خیانت شوهرش و سومی در فکر احیای رابطه با عشق از  دست رفته خود. 

در واقع، این افراد نه تنها درگیر اندوه نیستند، بلکه درگیر مثلث‌های عشقی و انگیزه‌های نامشخص و غیراحساسی اند که این عدم پرداخت احساسی نه تنها توجیه پذیر نیست، بلکه به نوعی خنده دار است. از کارگردانی که قبلا اثری باکیفیت همچون «چند کیلو خرما برای مراسم تدفین» را ساخته، چنین اشتباهات سهل گیرانه‌ای بعید به نظر می‌رسید، اما انتخاب‌های اشتباه در پرداخت و نمایش شخصیت‌های بی منطق، این سریال را به نوعی کمدی ناخواسته تبدیل کرده است.

پلیس عاشق پیشه

مشکل دیگری که در سریال به چشم می‌خورد، تصویرسازی غیرواقعی از شخصیت پلیس است. این پلیس که با حالتی عاشق پیشه و خارج از عرف رفتار می‌کند و به رمزگشایی از دفترچه خاطرات و پیداکردن کاپشن به عنوان سرنخ می‌پردازد، در روزگاری که یک پلتفرم خانگی دیگر با استانداردی جدید در تصویرسازی از پلیس، سریال «بازنده» را پخش می‌کند، برای مخاطب پذیرفتنی نیست. 

پلیسی که در این سریال به تصویر کشیده شده است، نه تنها با شخصیت‌ها و رفتار‌های خارج از قاعده خود غیرمنطقی به نظر می‌رسد، بلکه نبود یک مافوق در نقش نظارت و دخالت، این تصویر غیرواقعی را بیشتر به مخاطب تحمیل می‌کند.

قاب‌هایی در خدمت لوکیشن

ضعیف‌ترین بخش سریال «گردن زنی» کارگردانی آن است. قاب بندی‌های نامنظم و غیرمنطقی در این اثر باعث شده است نوعی بی برنامگی در طراحی فضا‌ها و لوکیشن‌ها به چشم بیاید. برای مثال، فیلم ساز نتوانسته فضایی باورپذیر برای اداره پلیس ایجاد کند و در عوض با نما‌های بسته از محیط، سعی در پوشاندن این ضعف دارد. 

در مقابل، در صحنه‌های تالار عروسی و خانه ویلایی بزرگ، به جای تأکید بر جزئیات یا کارکرد دراماتیک قاب ها، به نما‌های باز و حتی هلی شات‌های بی هدف روی آورده است. این اشتباهات در طراحی و کارگردانی، بیشتر نشان دهنده این است که فیلم ساز بر اساس محدودیت‌های لوکیشن تصمیم گرفته است، نه بر اساس نیاز‌های روایی.

source