Wp Header Logo 422.png

بیان این جمله در کنار واضح و مبرهن بودن آن، شاید به نوعی تکرار مکررات است که در قالب همین بیان مکرر، رنگ‌وروی معنای اصلی خود را از دست داده و آن اینکه ادبیات داستانی در میان گونه‌های مختلف کتابت و استواری قلم در حوزه روایت آثار مکتوب؛ پرنفوذترین و پرمخاطب‌ترین و درعین‌حال تأثیرگذارترین گونه ادبی است که در میان خوانندگان و مأنوسان با یار مهربان همواره دستی بلند در حوزه تأثیرگذاری با محوریت جریان‌سازی و فرهنگ‌سازی در هر جامعه‌ای را به خود اختصاص داده است.

شوربختی جایی رُخ‌نمایی می‌کند که با وجود گذار بیش از 45 سال از انقلاب شکوهمند اسلامی و پیروی از شریعت و طریقت مردمان موحد ایران‌زمین که حتی پیش‌ از پذیرش دین هدایتگر و مبین اسلام نیز پیرو خدایی واحد بوده‌اند؛ آنچه که مکتوبات، داشته‌ها و گنجینه‌های ادبیت ادبیات آنها را نمایندگی می‌کند در حوزه‌ روایت‌های داستانی با محوریت ائمه اطهار(ع) کفه‌ای بسیار بسیار خرد و ناچیز را نمایندگی می‌کند.

از زاویه دیگر؛ نگارش هر اثری با محوریت نگرش داستانی مبتنی بر ائمه اطهار(ع) نه ‌تنها فارغ از کیفیت و کمیت آن اثر که در مسیر و طریق شمردن گنجینه‌های ادبیات داستانی دینی و مذهبی ایران‌زمین به عنوان فخری برای نویسندگان و آثار مکتوب این دیار به شمار می‌رود که از سوی دیگر؛ اگر تنها نگاه بر حوزه کیفیت آثار استوار باشد، چنین گنجینه‌ای می‌تواند حکم جریان‌سازی، فرهنگ‌سازی و از آن مهمتر الگویی در حوزه خلق آثار داستانی با محوریت اسوه‌ها و الگوهای تاریخ صدر اسلام را با خود بر عهده داشته باشد و نمایندگی کند.

جایگاه و نقطه‌ای ‌که «مریم شریف‌رضویان»، نویسنده رمان «به امید دیدار» در گونه «ادبیات فاطمی» چنین آرزوی نه دیر، دور و بلند را که نزدیک و محقق به حقیقت است در دل می‌پروراند که خلق رمانی با محوریت حضرت صدیقه طاهره، راضیه مرضیه، فاطمه اطهر(س) را با نام «به امید دیدار» آفریده تا بتواند درنهایت هم مشوقی برای نویسندگان حوزه ادبیات داستانی برای ورود به ساحت، جایگاه، ماهیت و اثرگذاری اَبَرزن تاریخ اسلام، بانوی بی‌نشان دو عالم؛ مظهر آب و آیینه؛ حضرت فاطمه اطهر(س) برای عاشقان او در ساحت ادبیات داستانی ایران داشته باشد و هم اثبات کند که بلند آرزوی او آن است که در ساحت تکرر و تکثر تولید چنین آثاری و ترجمان گفتمان این محور بتواند الگویی برای زنانِ تمامی جهان اینبار بر بلندای نامی چون حضرت فاطمه زهرا(س) با محوریت قلم استوار کند.

به مناسبت «ایام فاطمیه»؛ آنچه در ادامه از خاطرتان می‌گذرد گفت‌وگو با مریم شریف‌رضویان از معدود نویسندگان ادبیات داستانی در حوزه و گونه «ادبیات فاطمی» در قالب رمان «به امید دیدار» است که تمرکز در این گفت‌وگو علاوه‌بر ورود به ساحت و ماهیت این رمان؛ کاویدن و جستن چرایی عدم ورود نویسندگان نام‌آشنای ایران‌زمین به حوزه ادبیات دینی از جمله بر بلندای نامی چون حضرت فاطمه زهرا(س) است.

الگو و اسوه‌ای که نه‌تنها می‌تواند به‌ عنوان یکی از اصلی‌ترین سرمشق‌های زیست مردمان و خاصه زنان و بانوان امروز جامعه کشورمان قرار گیرد که در ساحت معرفی درست به جهانیان می‌تواند رُخ‌نمایی بر اندیشه و بلندای معرفتِ معارف دین هدایتگر و مبین اسلام، سرسلسله‌دار نماینده بانوان آن؛ حضرت زهرا(س) برای تمامی بانوان جهان باشد.

ایکنا- نگارش آثار داستانی در گونه رمان با محوریت رمانِ تاریخی بیش و پیش ‌از آنکه نویسنده در ساحت روایت اثرش به‌ دنبال خلق شخصیت، یا فضا و موقعیتی که برای قصه‌اش در نظر گرفته استوار باشد؛ او را در مقام پژوهشگر و محقق تاریخی تعریف و تعبیر می‌کند. چه آنکه اگر غیر از این باشد اثر او با محوریت روایت بازه زمانی تاریخی که مد نظر دارد ممکن است با کج‌تابی‌هایی مواجه شود که مخاطب آگاه را نسبت ‌به عدم صداقت اثر درباره اصل رویداد تاریخی روایت شده با قلم نویسنده با ابهام و تشکیک مواجه کند. مسلم است که در چنین شرایطی، مخاطب در مسیرِ پذیرش اثر دست رد به سینه کتاب و نویسنده خواهد زد. در نگاه دیگر وقتی نویسنده‌ای در اثرش به روایت تاریخ اسلام می‌پردازد جایگاه مداقه و پژوهش بسیار حساس‌تر می‌شود؛ چرا که نویسنده در رمان‌های تاریخی-مذهبی با محور روایت داستان زندگی ائمه اطهار(ع)نمی‌تواند و مجاز نیست تا از «تخیل» در بطن روایت اثرش بهره ببرد؛ مگر آنکه حسب صحبت‌های آقای سرشار تنها نقاطی را با نگاه تخیل به تاریخ بنگرد که تاریخ در روایت آنها سکوت کرده ‌است! با این نگاه مسیر خلق رمان «به امید دیدار» به قلم شما که اثری در گروه رمان تاریخی و مذهبی در شاخه «ادبیات فاطمی» است از چه مسیری در حوزه پژوهش بهره برده است؟

باید گفت کار نویسنده در نگارش رمان‌های دینی به ‌ویژه رمان‌هایی که با محوریت ائمه معصوم(ع) به رشته تحریر در می‌آید بسیار دشوار است. دلیل این امر متوجه آن است که ما نویسندگان اجازه نداریم که در مسیر نگارش اثر داستانی در مورد معصومین(ع) به محدوده درونی آنها وارد شویم؛ این مهم به ‌ویژه در حوزه رمان‌هایی که با زاویه دید «منِ راوی» نوشته می‌شوند بیش ‌از پیش حائز اهمیت است و نویسندگان باید این مسئله را مدنظر قرار دهند. چرا که «منِ راوی» زاویه دیدی است که به درون‌کاوی شخصیت می‌پردازد و نویسنده در این زاویه دید از جانب ذهن شخصیت برای مخاطب صحبت می‌کند. در این مسئله تردیدی وجود ندارد که نویسنده هرگز اجازه آن را ندارد که از درون ذهن ائمه معصوم(ع) با مخاطب خود صحبت کند؛ به ‌همین سبب در این حوزه با محدودیت مواجه می‌شود.  محدودیتی که شرعی؛ عرفی و منطقی به‌ نظر می‌رسد و پذیرش آن درنهایت به صداقت روایت نویسنده کمک شایانی می‌کند.

اگر نویسنده بخواهد در مسیر خلق داستان و رمان تاریخی و مذهبی خود به روایت سخنانی که در تاریخ، احادیثی که از ائمه معصوم(ع) نقل نشده و کارهایی که انجام نداده‌اند بپردازد در حقیقت دست به قانون‌شکنی زده است. این درست همان بزنگاهی است که گفتم ما نویسندگان اجازه نداریم که این کار را انجام دهیم. به ‌همین سبب برای روایت زندگی حضرات معصوم(ع) بهترین کار این است که ابتدا در داستان خود دست به خلق شخصیتی خیالی بزنیم، او را ناظر بر زندگی معصومان قرار دهیم و آنچه که او می‌بیند را روایت کنیم.

البته در این شیوه نگارش اثر هم قوانین، نگرش‌ها و چارچوب‌هایی وجود دارد. به ‌عنوان مثال نویسنده مجاز نیست در مسیر آنچه که او (شخصیت خیالی خلق شده) می‌بیند و به روایت آن اتفاق، رویداد تاریخی و یا بیان روایت و کلامی از معصوم(ع) می‌پردازد تخیل کند. در این شیوه نگارش نیز نویسنده باید تام و تمام آنچه که در تاریخ براساس اسناد متقن، قابل اتکا و استناد روایت شده را بیان کند؛ اما در جاهایی دیگر که شخص معصوم(ع) جود ندارد، نویسنده می‌تواند در مسیر خط روایت داستانی دست به قصه‌پردازی و بیان خرده‌روایت‌هایی بزند که از تخیل برای خلق آنها بهره برده و استفاده کرده است. در چنین موقعیت‌هایی نویسنده دستش باز است و با رعایت چنین اصول و به کار بردن خلاقیت در امر نگارش است که نویسنده می‌تواند داستانی شیرین و جذاب در مسیر آشنایی مخاطب با زوایای مخالف زندگی حضرات معصوم(ع) خلق کند.

نکته حائز اهمیت و قابل توجه دیگر برای نویسندگان رمان‌های تاریخی و مذهبی به ویژه با آثاری که با محوریت روایت زندگی حضرات معصوم(ع) قلمی می‌شود آنکه توجه به امر پژوهش و مداقه برای بهر‌ه بردن از اتفاق‌ها، حوادث و رویدادهایی در تاریخ است که خود حضرات معصوم(ع) در مقام فاعل در بطن و متن آنها حضور دارند و یا برای روایت مقاطع تاریخی در داستان که در زمان حیات ایشان مورد استفاده قلم نویسنده قرار می‌گیرد امری بسیار مهم، غیر قابل ‌چشم‌پوشی و در درجه نخست اهمیت قرار دارد.

در چنین نقاط و محورهایی که نویسنده قصد ورود برای نگارش آثار داستانی دارد او مکلف است و باید به تمام اوضاع‌ و احوال آن مقطع تاریخی مدنظر روایت قلم و داستانش آشنایی کامل و بر تمامی وجوه آن اشراف و دقت بالایی داشته باشد. اینکه از منظر جغرافیایی، سرزمینی که داستان در آن اتفاق می‌افتد چگونه اتفاق چگونه سرزمینی بوده است. شهری که داستان در آن اتفاق می‌افتد چه نوع و چگونه شهری بوده است. مردمانش چگونه بوده‌اند؛ چگونه لباس می‌پوشیدند؛ چه غذاهایی می‌خوردند؛ آداب ‌و رسوم آنها چه بوده و بسیاری دیگر از مولفه‌ها، همگی باید در نگارش اثر داستانی و رمان با نگاه تاریخی و مذهبی به ویژه آثار مرتبط با تاریخ اسلام و حضرات معصوم(ع) مورد توجه قرار گرفته و توسط نویسنده دقت در انجام پژوهش و تحقیق درباره آنها رعایت شود.

نویسنده رمان تاریخی و مذهبی به ویژه با محور روایت زندگی و زمانه حضرات معصوم(ع) باید مطالعه وسیعی در این حوزه در مجموعه کتب تاریخی و «علوم حدیث» داشته باشد تا بتواند دورنمای بسیار دقیقی از آن مقطع تاریخ مد نظر روایتش برای خود و در ادامه برای مخاطب ترسیم کند. اهمیت این امر به این نکته بازمی‌گردد که نویسنده به واسطه چنین دست از اطلاعاتی که در ساحت تحقیق و پژوهش به دست می‌آورد می‌تواند اثر خود را به ‌گونه‌ای روایت کند که هم از نظر اتفاق تاریخی منطبق با آنچه باشد که در کوران زمانه آن معصوم(ع) به وقوع پیوسته و ازسوی دیگر باعث جلب اعتماد بیش‌ از پیش مخاطب می‌شود.

آماده انتشار برای سه شنبه 14 آذر//// لازمه جهانی شدن «ادبیات فاطمی» نگریستن فراتر از شیعه و مبتنی بر خوانش جهان اسلام است

آیا نویسنده با انجام این کارها می‌تواند رمان تاریخی و مذهبی بنویسد؟، در پاسخ باید گفت خیر! نویسنده زمانی که دست به تحقیق می‌زند و مطالب کاملی را در حوزه تحقیقی مَد نظر روایت، داستان و قهرمان معصومش برای بهره بردن از آن نکات در رمان خود جمع‌آوری می‌کند تازه گام اول را برداشته و مرحله اصلی از اینجا به بعد آغاز می‌شود.

مرحله بعدی این است که حالا نویسنده باید از جمیع منابع تحقیقی و اطلاعاتی که آنها را گردآوری و تدوین کرده است دست به انتخاب و گزینش نهایی بزند. نویسنده زمانی که وارد مسیر خلق جهان داستانی خود می‌شود باید ظرفیت داستان را در نظر بگیرد. این بدان معناست که نویسنده نه باید و نه می‌تواند تمام آن انبوه اطلاعاتی که در مسیر تحقیق و پژوهش به دست آورده و در ذهن خود نگاه داشته را به شکل ناگهانی بر روی صفحه کاغذ وارد کند! چرا که در پاره‌ای از فصل‌های روایت قصه، داستان و یا رمان تاریخی نیازی به بیان تمامی حوادث و رخدادها نیست. دلیل آن هم واضح است چون مطول شدن داستان با محوریت بیان جزئیات و تمام اتفاقات تاریخی که ممکن است بخشی از آنها به خلق روایت یا خط داستانی که نویسنده مد نظر داشته ارتباطی نداشته باشد، حاصلش خستگی و دل‌زدگی مخاطب از اثر نهایی نویسنده خواهد بود.

نوشتن داستان چیزی مانند رانندگی است که در عین آنکه باید حواس راننده رو به جلو باشد باید آیینه عقب را مدنظر داشته باشد؛ حواسش به گاز، ترمز و دنده به شکل توامان باشد و با در نظر گرفتن تمامی این مؤلفه‌ها و توجه نویسنده به به‌گزین کردن اتفاق‌ها و رویدادهای تاریخی و یا بهره بردن از کلمات و احادیث معصوم(ع) است که خلق اثر او به داستانی شیرین برای مخاطب بدل خواهد شد؛ آنچنانکه آن راننده با جمیع ابزاری که در دست دارد و باید نسبت‌ به آنها اشراف و آشنایی داشته باشد می‌تواند سفری ایمن را برای رسیدن به مقصد برای خود و سرنشینانش پشت‌ سر بگذارد.

ایکنا- خانم شریف‌رضویان در گفت‌وگوهایی که پیش ‌از این با محوریت رمان «به امید دیدار» انجام داده‌اید بسیار بر این نکته تأکید داشتید که مسیر تحقیق، پژوهش و نگارش این اثر بیش ‌از دو سال از زمان شما را به خود اختصاص داده است. آیا تحقیق درباره بزرگ‌بانویی چون حضرت صدیقه طاهره(س) تا این حد دشوار است؟ مشکل در نبود منابع است؟ آثار تحقیقی و نگارشی پیشین چندان برای استناد به روایت‌ها برای شما قابل اتقان و اعتبار نبود؟ یا بهتر بگویم شما در حوزه پژوهش از چه شیوه پژوهشی بهره برده‌اید؟ میدانی؛ کتابخانه‌ای یا گفت‌وگومحور؟ در صورت امکان می‌توانید اشاره‌ای به منابعی که در حوزه‌ روایت‌های تاریخی و مستند در این اثر از آنها بهره گرفته‌اید داشته باشید؟

نمی‌توانم بگویم تحقیق من «تحقیق میدانی» بوده ‌است. آنچه که محوریت اصلی تحقیقم را به خود اختصاص می‌داد شیوه پژوهش کتابخانه‌ای، مطالعه کتاب‌ها، منابع، مقالات و تحقیق‌هایی بود که در بازه زمانی تاریخی مد نظرم برای این رمان در ارتباط ‌با شهر «یثرب» و زمانه زیست حضرت محمد(ص)؛ حضرت فاطمه(س) و حضرت علی(ع) در این شهر وجود داشت.

در مسیر هدایت کار تحقیقی و پژوهشی برای نگارش رمان «به امید دیدار» باید به استاد تاریخ تشیع خود، آقای دکتر طاووسی اشاره کنم. او منابع تاریخی مختلف و متعددی را به همه دانشجویانش از جمله من معرفی می‌کرد. «تاریخ طبری» و مجموعه کتاب‌های تخصصی که با محوریت حضرت زهرا(س) نگارش شده ‌بود از جانب استاد طاووسی به من معرفی شد.

به شخصه تک‌تک این کتاب‌ها را در کتابخانه‌ها مطالعه و فیش‌برداری می‌کردم. نکته جالب آن بود که تمامی این اتفاقات در بازه زمانی‌ای به وقوع پیوست که کشورمان مانند تمامی کشورهای جهان درگیر شیوع بیماری «کرونا» بود. سال‌های 1400 تا 1402 دوران بسیار سختی بود، اگر به‌ خاطر داشته باشید حتی در مقطعی شاهد تعطیلی کتابخانه‌ها در سراسر کشور بودیم و از همین ‌روی دسترسی به منابع مرجع بسیار مشکل بود؛ اما با توجه به هدفی که داشتم، تمامی سختی‌ها را به جان خریدم، با مطالعاتی که انجام دادم نتیجه به کتابی منتج شد که امروز منتشر شده و در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.

شاید بیان این نکته خالی از لطف نباشد که در دوران همین مطالعه، پژوهش‌ها و شیوع «ویروس کرونا» گاه شاهد ابتلای افراد به این ویروس بودیم، من نیز از این قاعده مستثنی نبودم و از قضا به شکل سختی به این ویروس مبتلا شدم. چیزی حدود شش ماه درگیر روند درمان این ویروس و بهبودی بودم. در حقیقت همین مسئله باعث توقف کارم در بازه زمانی شش ماه شد.

خوب به‌ خاطر دارم در همان زمان که حال خوشی نداشتم و بَدحال بودم یکی از اصلی‌ترین دغدغه‌های ذهنی‌ام آن بود که اگر به واسطه این بیماری جان خود را از دست دهم سرنوشت این رمان چه خواهد شد! این یکی از دغدغه‌های بسیار بزرگ در مسیر نگارش رمان «به امید دیدار» برای من بود؛ شاید همین دغدغه برای به سرانجام رساندن این رمان بود که سبب بهبودی من شد تا بتوانم کار را به فرجام برسانم.

در نهایت با انجام تمام پژوهش‌ها کار نگارش را آغاز کردم. بدون اغراق می‌گویم در هنگام نوشتن «به امید دیدار» گاه حتی برای هر سطری که می‌خواستم بنویسم مدام به رایانه و تلفن همراهم برای مرور و نکاتی که فیش‌برداری کرده بودم مراجعه می‌کردم. برای آنکه حتی یک کلمه از آنچه که قرار است در این اثر نگاشته شود خدای‌ نکرده اشتباه نباشد. همین دغدغه و حساسیتی که برای صحت و سلامت آنچه به واسطه این رمان به مخاطب ارائه می‌کنم داشتم باعث می‌شد هر بار که پای نگارش رمان فاطمی «به امید دیدار» می‌نشستم شاید بیشتر از یک یا دو صفحه را نمی‌توانستم طی یک‌ روز بنویسم. چون برای صحت‌وسقم اتفاق‌های تاریخی و روایت‌ها باید مدام به منابع خود رجوع می‌کردم تا درنهایت اثری که قرار است در دست مخاطب قرار گیرد کوچکترین مشکلی ازنظر شکل روایت و بیان اتفاق‌های تاریخی نداشته باشد.

از همین روی بود که نگارش این رمان چیزی قریب به دو سال تا دو سال و نیم زمان برد. خوشبختانه با نظر خود حضرت زهرا(س) کار این رمان انجام شد و به فرجامش رسید و در اختیار مخاطب قرار گرفت.

ایکنا- یکی از مؤلفه‌هایی که بسیار در حوزه روایت رمان‌های تاریخی و مذهبی مورد غفلت قرار می‌گیرد توجه به «ادبیات اقلیم» است. یعنی نقطه‌ جغرافیایی که نویسنده برای بستر روایت داستانی آن را برگزیده اما در حوزه معرفی دقیق و درست مختصات آن و فرهنگ مردمان آن دیار چه در قالب فرهنگ رسمی چه خرده روایت‌های فرهنگی کوتاهی‌های متعددی را شاهد هستیم. در حالی ‌که اثر شما از این حیث اثری قابل اتکا و نمونه به شمار می‌رود. درباره دلایل چرایی عدم توجه نویسندگان رمان تاریخی و مذهبی به حوزه روایت دقیق اقلیم مدنظر خود در داستانی قصد روات آن را دارند اشاره بفرمایید و در ادامه به دلایلی که باعث شد شما تا این حد تلاش و کوشش خود را حتی برای شناخت ریز جزئیات فرهنگ مردمان شهر «یثرب» در 14 قرن پیش استوار کنید اشاره بفرمایید.

نویسنده برای نوشتن در مورد حضرت فاطمه(س) در میان ائمه معصوم(ع) با محدودیت‌های بسیار بیشتری مواجه است. چرا که ایشان بانویی بودند که بیشتر در منزل به سر می‌بردند و جز خود آن بانو، همسر و فرزندانشان فرد دیگری در خانه حضور نداشت که بخواهد از سبک زندگی ایشان روایتی در تاریخ داشته باشد.

البته باید به این نکته اشاره کنم که روایت‌های جسته‌گریخته و بسیار کمی از برخی صحابه حضرت رسول(ص) مثل جناب «سلمان» یا جناب «اباذر» درباره حضرت فاطمه(س) که گاه مهمان ایشان می‌شدند در تاریخ نقل و روایت شد است. این افراد در قالب آن حضور نکات کوچکی را دیده و بیان کرده بودند؛ اما در اغلب موارد چون ناظر سومی بر زندگی ایشان وجود نداشت -ناظری که بتوان از او نقل کرد- به همین سبب نمی‌شد خود حضرت زهرا(س) را برای روایت رمان «به امید دیدار» به عنوان شخصیت اصلی راوی قرار دهم.

اگر می‌خواستم حضرت صدیقه طاهره(س) را به‌ عنوان قهرمان اصلی داستان برگزینم، باید دستم ازنظر منابع و اطلاعات بسیار غنی و پر باشد تا بتوانم به واسطه آن اطلاعات دست به خلق داستان بزنم. شاید نوشتن در مورد حضرات معصوم(ع) دیگر و قرار دادن شخصیت اصلی قهرمان داستان، رمان و روایت از زبان و دیدگاه آن حضرات به ‌سبب غنی و جامع بودن اطلاعات امکانپذیر باشد تا نویسنده قهرمان اصلی راوی اثر داستانی خود را یکی از آن حضرات برگزیند؛ اما درمورد حضرت فاطمه(س) به سبب دلایلی که گفتم تحقق این امر غیرممکن است.

دلیل دیگری دال بر غنی و جامع بودن اطلاعات در مورد دیگر حضرات معصوم(ع) به مرد بودن آن حضرات معصوم(ع) بازمی‌گردد. آن بزرگواران به ‌دلیل مرد بودن در جامعه حضور بیشتری داشتند؛ در غزوات، نبردها و سخنرانی‌هایشان میان اصحاب و پیروان حضور پررنگی داشتند و از زبان آنها اطلاعات بسیار زیادی وجود دارد. اما در مورد حضرت زهرا(س) این‌گونه نبود.

این را با قدرت می‌گویم که در قالب همان قریب دو سال کار تحقیق و پژوهشی که در مسیر نگارش رمان فاطمی «به امید دیدار» انجام دادم؛  لُب مطالبی که توانستم درباره شخص حضرت فاطمه اطهر(س)، تأکید می‌کنم درباره شخص ایشان در اسناد، روایات و کتب تاریخی که قابل اتقان، استناد و اتکا باشند پیدا کنم بیشتر از 30 الی 40 صفحه نمی‌شد! به همین سبب خودم را ناچار دیدم که دست به خلق شخصیت خیالی در قامت زنی به نام «اشواق» بزنم که او پیش برنده داستان باشد و من در خلال روایت این رمان اطلاعاتی که از حضرت زهرا(س) به دست آورده بودم را به مخاطب ارائه دهم.

تمام تلاشم این بود که در سبک و شیوه ارائه اطلاعاتی که درباره شخص حضرت فاطمه(س) به دست آورده بودم از زبان داستانی بهره ببرم نه آنکه گزارش تاریخی را به اسم رمان تاریخی به شکل مستقیم‌گویی، شعاری و گزارش تاریخی به مخاطب ارائه دهم. چرا که این شکل و شیوه از روایت آنهم با درونمایه تاریخی و مذهبی باعث دل‌زدگی مخاطب ادبیات داستانی و رمان می‌شود.

ایکنا- یکی دیگر از مؤلفه‌های بسیار پُر چالش و پُر بحث در رابطه با رمان‌های تاریخی و به ‌ویژه مذهبی بحث ترجمان این آثار و جهانی کردن آنهاست. مؤلفه‌ای که بارها در فرمایشات و منویات مقام معظم رهبری نیز بر آن تأکید شده که فصل مهمی از گستره دامنه ادبیات دینی کشورمان باید رویکرد و نگاه جهانی داشته باشد. اما در این حوزه با همه شوربختی و تلخکامی باید گفت که دست چندان پُر و قابل دفاعی نداریم. شما دلیل این امر را مدلول چه مؤلفه‌ها و دلایلی می‌دانید؟

اگر بخواهم صریح و صادقانه در مورد چرایی جهانی‌نشدن رمان‌های تاریخی و مذهبی به ویژه آن دسته از آثار ادبیات داستانی در گونه داستان کوته، داستان بلند و رمان که با محوریت تاریخ اسلام و ائمه معصوم(ع) توسط نویسندگان کشورمان قلمی شده است بگویم اعتقادم بر این است دلیل این آسیب شاید مدلول این مهم باشد که نویسندگان ما اغلب خلق روایت خود را از زاویه دید فردی شیعه قلمی کرده و به مخاطب ارائه داده‌اند. با این رویکرد فردی که شیعه نیست شاید نتواند این نوع نگاه را درک کرده و با آن ارتباط برقرار کند. در حالی ‌که تمام ائمه معصوم(ع) ما بر این مهم تاکید داشته و فرموده‌اند: «اگر مردم دنیا، سیره و روش ما را می‌شناختند؛ همه با جان‌ودل به سوی ما می‌آمدند.»

گمانم بر این است اصلی‌ترین دلیل عدم جهانی شدن ادبیات داستانی دینی ما مدلول این مهم است. البته که تأکید می‌کنم شاید رمان «به امید دیدار» من نیز از این نوع نگاه، روایت و قلمی که به آن اشاره کردم مبرا نباشد! به ‌هر حال این اثر (به امید دیدار) از دید یک شیعه و از دید محب اهل‌ بیت(ع) نوشته ‌شده است؛ شاید اگر چنین دست از آثار با نگاهی غیر از تمرکز بر نگرش مبتنی بر «نگاه شیعه» و با جهان‌بینی گسترده‌تری نوشته شود ادبیات داستانی دینی ما با اقبال بسیار بیشتری میان جامعه مخاطبان جهانی مواجه شود.

ایکنا- خانم شریف‌رضویان پرسشی که در این فصل از گفت‌وگو با شما مطرح می‌کنم حتی میان خود جامعه نویسندگان و منتقدان ادبی کشورمان نیز با مناقشات بسیاری مواجه است! اما چند سالی است که شاهدیم در حوزه نگاه نقد ادبی نسبت ‌به قلم بانوان نویسنده ما که دست به خلق آثار داستانی در گونه داستان کوتاه؛ داستان بلند یا رمان تاریخی و دینی می‌زنند واژه‌ «ادبیات فمینیستی دینی زنانه» تکرار می‌شود! صادقانه و ضریح سخن گفتید، من نیز از سر صدق می‌گویم که به شخصه در دریافت فهم و معنای چنین واژه‌ای بسیار دچار مشکل شده‌ام! اما از شما در قامت بانوی نویسنده و خالق رمان تاریخی و دینی می‌پرسم آیا در حوزه نقد ادبیات ما اعتقادی به ظهور و بروز نسل «نویسندگان فمینیست دینی» در قامت بانوان نویسنده دارید یا خیر؟

به ‌قطعیت می‌گویم خیر و کوچکترین اعتقادی به این نگاه و این واژه ندارم! اصل «فمینیسم»؛ نگرش، مکتب و نحله فکری است که در اسلام مورد قبول نیست! نمی‌دانم در قامت گفت‌وگویی رسانه‌ای باید این جمله را بگویم یا نه؛ اما احساس می‌کنم شنیدن چنین واژه‌ای حتی خنده‌دار هم باشد!

وقتی از دیدگاه اسلام به شخصیت‌های برجسته، به بانوان بلند‌نام و بزرگوار تاریخ اسلام به ‌ویژه حضرت راضیه مرضیه، صدیقه طاهره، فاطمه اطهر(س) نگاه می‌کنیم به ‌وضوح درمی‌یابیم که ایشان همدوش و شاید سرور تمام مردان نیز بوده‌اند!

در دین اسلام؛ جنسیت از منظر «زن» یا «مرد» بودن نه عاملی برای برتری فرد و یا کوچک شمردن شخص به شمار نمی‌رود. آنچه که باعث برتری «انسان بِما هُو انسان» می‌شود تقوا و پرهیزکاری اوست. در دین اسلام به زن به چشم فردی «صاحب روح» و صاحب «فضیلت انسانی» نگاه می‌شود.

تام و تمام؛ بطن و متن؛ آموزه‌ها؛ معارف و مبانی معرفت‌بخش دین هدایتگر و مبین اسلام، جملگی بر این مهم اتفاق نظر دارند «همانطور که مردان می‌توانند در همه عرصه‌های پیشرفت مادی و معنوی حضور داشته باشند؛ زنان نیز این جایگاه را دارند و می‌توانند دوشادوش مردان حرکت کنند.» از اصل و بنیان تفاوتی میان «روح زن» و «روح مرد» در دین اسلام وجود ندارد.

اگر به ریشه، سرچشمه، پایگاه و جایگاه خلق تفکر و نحله «فمینیسم» رجوع کنیم دلیل ایجاد آن را چنین می‌بینیم که در بازه زمانی و بزنگاهی تاریخی، زنان در جامعه غرب احساس حقارت کردند؛ احساس آنها در جامعه و تفکر غربی به آنها به عنوان انسان اهمیت داده نمی‌شود و نگاه معطوف به آنها به ‌عنوان موجودات دست‌ دوم است. به‌ همین سبب قیام و بیان کرده‌اند که ما با مردان برابریم و تفاوتی با یکدیگر نداریم.

در ادامه شاهد بودیم که برای تحقق این خواسته‌شان که خواسته‌ای درست و منطقی بود راه افراطی را برگزیدند و در این مسیر افراطی تا جایی پیش رفتند که حتی منکر تفاوت‌های فکری و خلقتی که میان آنها و مردها وجود دارد شدند.

در صورتی ‌که در دین اسلام نه تنها چنین نگرش و تفکری نسبت به زنان مطرح نیست که حتی زن مسلمان با تمام وجود احساس می‌کند و ایمان دارد که با مردان تفاوتی ندارد! او ایمان دارد به همان میزان که مردان در جامعه نقش‌آفرین هستند او نیز می‌تواند باشد؛ البته که عرصه‌های نقش‌آفرینی می‌تواند متفاوت باشد. اما از منظر دین اسلام و معارف عظیم و عمیق مبانی انسان‌ساز آن، زن‌ها با مردها تفاوتی ندارند. پس با این رویکرد چیزی به اسم «فمینیسم اسلامی» نمی‌تواند وجود داشته باشد!

آماده انتشار برای سه شنبه 14 آذر//// لازمه جهانی شدن «ادبیات فاطمی» نگریستن فراتر از شیعه و مبتنی بر خوانش جهان اسلام است

ایکنا- تام و تمام فرمایش شما را دریافتم و به شکل کامل با آن هم‌عقیده‌ام؛ اما برای تنویر افکار عمومی و جنس نگاه پرسشگر برخی از مخاطبان می‌پرسم؛ آیا خانم شریف‌رضویان رمان فاطمی «به امید دیدار» را، به‌ عنوان بانوی نویسنده در خلق قهرمانی (اشواق) که او نیز بانو است و محور روایت این رمان که بر بلندای یکی از مهمترین و بزرگترین اسوه‌های بانوان جهان یعنی حضرت فاطمه(س) استوار است، بدون تعلق خاطر به نگاه زنانه و ویژگی‌های او مانند غلبه احساس بر منطق در شرایط عاطفی، یا نگاه لبریز از عاطفه به عنوان زینت زنانه خلق کرده است و مدعی است که قلمش به شکل کامل در مسیر روایت «به امید دیدار» بی‌طرف در روایت داستان حرکت کرده است؟ یا خیر، به ‌سبب آنکه «خود»؛ «قهرمان شما (اشواق)» و همچنین اسوه بزرگ تاریخی یعنی «حضرت زهرا(س)» که برگزیدید هر سه بانو هستند از همان ویژگی‌های منحصربه‌فرد و ممتاز زنانه یعنی احساس و عاطفه در روایت قلم خود بهره برده‌اید؟

در پاسخ به این سوال نیز صادقانه باید بگویم که خیر قلم من نه تنها در روایت این اثر که در به شکل کامل و مطلق در حوزه نگارش «ادبیات» و آثار «داستانی» قلمی زنانه است و بر این نگاه تأکید دارم.

قهرمان من (اشواق) آنچنان که اشاره کردید «زن» است و چون قهرمان، زن است؛ باید روایت، خلق و معرفی او نیز زنانه باشد. از این مهم گریزی نیست که وقتی شما قرار است از زبان شخصیت زن صحبت کنید باید به ویژگی‌های جسمی و روحیات منطبق بر جنسیت او یعنی روحیات زنانه اتکا کنید. همین مسئله است که به باورپذیری و همذات‌پنداری مخاطب در درک قهرمان اثر کمک شایانی می‌کند!

اما با همان صداقت و صراحتی که پاسخ این پرسش شما را بیان کردم، می‌گویم که در روایت «به امید دیدار» تمام تلاش خود را به‌کار بردم تا در معرفی قهرمان زن و فضای داستان با محوریت بانوی بزرگ و بی‌نشان آب و آیینه دو عالم، حضرت فاطمه اطهر(س) به جنبه‌های انسانی و فضیلت‌های انسانی که اسلام به آنها در مواجهه با انسانی به نام «زن» اشاره کرده و احترام گذاشته بپردازم.

به‌ عنوان مثال «اشواق» قهرمان زن رمان «به امید دیدار» فردی بسیار متفکر است؛ شاعر مسلک است؛ مدام در حال اندیشه کردن به مسائل اصلی حیات و زندگی است؛ حتی زمانی ‌که شوهرش از دنیا می‌رود با اینکه همه به او می‌گویند که همسرش مرده و بودنش تمام شده، «اشواق» با همان ذکاوت زنانه خود درمی‌یابد که شوهرش در هر زمان، آن و گاهی وجود دارد. شاید جسم او در خاک باشد؛ اما روح، احساس و مِهر او مدام با «اشواق» در ارتباط است. او حضور همسرش را حتی با اینکه از دنیا رفته در تمام لحظات زندگی درک می‌کند. در واقع این تفکر و نگرش عمقی «اشواق»، مسئله‌ای به غایت فراجنسیتی است. ایجاد چنین دیدگاه و تفکری هم در «مرد» و هم در «زن» می‌تواند به وقوع بپیوندد.

البته که در کنار تمامی این مؤلفه‌ها به‌ هر حال قهرمان من دارای ظرافت‌های زنانه است و از این ویژگی در سبک زندگی؛ نوع گفتار؛ احساس و کُنش‌های خود با دیگر اشخاص بهره می‌برد.

آماده انتشار برای سه شنبه 14 آذر//// لازمه جهانی شدن «ادبیات فاطمی» نگریستن فراتر از شیعه و مبتنی بر خوانش جهان اسلام است

ایکنا- یکی دیگر از مؤلفه‌های آشنا در خلق آثار داستانی در گونه داستان کوتاه، داستان بلند و رمان در قلم هر نویسنده‌ای بهره‌گیری او از بخشی از تجربه زیسته‌اش در خلق قهرمانش است. «اشواق» در مسیر خلق در مقام قهرمان این اثر که بانو است آیا شاهد نمایندگی کردن و بهره بردن از سبک زندگی خانم شریف‌رضویان بوده یا تام و تمام آنچه که خلق ‌شده برفراز تخیل شما استوار است؟

درمورد اتفاق‌های بیرونی که برای شخصیت (اشواق) می‌افتد خیر! تلاش کردم تمام آن اتفاق‌ها را درمورد زنی که در صدر اسلام زندگی می‌کرده؛ زنی که دوران پیش‌از اسلام را نیز درک کرده؛ حقارت‌هایی که نسبت ‌به زنان در عرب آن زمان وجود داشته را لمس کرده؛ صبر و تحملی که در زندگی او به وجود می‌آید، تمام این‌ها را تخیل کردم؛ اما در بخش خلق درونیات شخصیت شاید در بیان دغدغه‌های «اشواق» از بیان دغدغه‌های شخصی خود نیز بهره برده‌ام.

از نظر دغدغه‌های ذهنی خودم باید بگویم از زمانی ‌که یادم می‌آید به قضیه مرگ بسیار می‌اندیشیدم. برای من بسیار عجیب بود که چرا مرگ با زندگی گره خورده است؟ اینکه پایان زندگی چگونه خواهد بود؟ بعد از مردن انسان چگونه خواهد بود؟ یا در مورد زن بودن و نگاه به زن بودن خودم و بسیار مطالب دیگر در این حیطه نمود و بازنمایی در شخصیت درونی و خلقیات «اشواق» بخشی از این تفکرات من داشته است. به شخصه هیچ‌گاه در طول زندگی از اینکه یک «زن» آفریده شدم پشیمان نبوده‌ام و به هیچ وجه در زمینه تفکر، آموختن و نگاه به جهان اطراف خود؛ هیچ‌گاه احساس مؤنث بودن نداشتم.  گمان و فکر می‌کردم که وجودی هستم که این نگاه را نمایندگی می‌کنم و برای تحقق نگاه؛ آرزوها و آرمان‌هایم به مسئله «زن» یا «مرد» بودن نیاندیشیده‌ام.

برای من این نگاه بی‌معنی بود! چرا که همواره به این مسئله اعتقاد دارم که «روح انسانی» جنسیت‌پذیر نیست. روح انسانی جنسی از «آگاهی» و «عشق» است که فرقی در این حوزه میان زن و مرد وجود ندارد.

آماده انتشار برای سه شنبه 14 آذر//// لازمه جهانی شدن «ادبیات فاطمی» نگریستن فراتر از شیعه و مبتنی بر خوانش جهان اسلام است

ایکنا- خانم شریف‌رضویان پرسش پایانی من بازگشتی به سخنان شما در ابتدای این گفت‌وگوست! به این نکته اشاره کردید که خلق آثار داستانی درباره ائمه معصوم(ع) جز حضرت فاطمه(س) به ‌سبب روایات، اسناد متعدد و غنی بودن این حوزه کاری آسان‌تر است تا نگارش اثری داستانی و رمان با محوریت حضرت صدیقه طاهره(س)، چرا که حسب گفته‌های شما در این حوزه با قلت منابع مواجهیم. اما با این وجود باز هم باید گفت در گونه‌ «ادبیات فاطمی» در بدنه آثار داستانی نه تاریخی؛ پژوهشی؛ تحلیلی و تفسیری؛ تأکید می‌کنم «ادبیات داستانی» دست نویسندگان و ادبیات ما بسیار فقیر و تهی است. آیا شما دلیل کمی آثار داستانی در گونه «ادبیات فاطمی» را ارجاع به همان قلت منابع می‌دانید یا احساس می‌کنید نویسندگان ما به دیگر ائمه(ع) برای خلق روایت داستانی توجهی بیشتر در قیاس با حضرت فاطمه زهرا(س) داشته‌اند؟

همانگونه که اشاره کردم کمبود منابع درباره ایشان و اینکه نزدیک شدن به ساحت حضرت فاطمه(س) برای نوشتن به ویژه نگارش اثر داستانی بسیار سخت است و این دو از اصلی‌ترین دلایلی است که نویسندگان کمتر سراغ خلق روایت‌های داستانی با محوریت اسوه‌ای بزرگ و بلندنام چون حضرت فاطمه(س) حرکت می‌کنند.

تأکید می‌کنم منظور من از گفته‌هایم این نیست که نویسندگان ما میلی بری نگارش آثار داستانی با محور حضرت زهرا(س) ندارند، خیر! اما به ‌سبب کمبود منابعی که اشاره کردم و توانی ندارند که بخواهند بخش زیادی از زمان زندگی خود را صرف کار تحقیقی کنند تا نوشتن با محور دیگر ائمه(ع) که اطلاعات درباره آنها بسیار بیشتر، منابع فراوان و مسیر خلق داستانی هم آسان‌تر می‌تواند برای نویسندگان باشد.

در پاسخ به این پرسش می‌خواهم به نکته‌ای ذوقی که بارها به آن اندیشیده‌ام نیز اشاره کنم. شاید حضرت زهرا(س) همانگونه که خواستند آرامگاه‌ و مدفن‌شان از نظر افراد بسیار و مردمان آن عهد و زمانه پنهان باشد؛ حتی شاهدیم که در روزهای پایانی عمر پُربرکت خود روی از مردم پوشانده، بسیار گله‌مند و ناراحت از مردمان زمانه خود بودند؛ شاید آن نگاه و خواسته‌شان در زمانه حاضر نیز هم جاری باشد. یعنی شاید حضرت‌شان حتی امروز نیز نخواهند و دوست نداشته باشند که خیلی عیان در بین مردم درباره ایشان صحبت شود. شاید بیشتر این را بپسندند که هرچه پوشیده‌تر از ایشان صحبت شود بهتر است.

اما در پایان این گفت‌وگو علاوه بر دعوت مخاطبان «ایکنا» برای مطالعه رمان «به امید دیدار» می‌خواهم این را بیان کنم که در این رمان سعی کردم سه جنبه از زندگی حضرت فاطمه زهرا(س) را برای مخاطب بیان کنم.

جنبه نخست؛ زیست درون خانوادگی ایشان بود که این جنبه را از سه دیدگاه «مادر»؛ «همسر» و «دختر» با محوریت حضرت بیان کردم. تلاشم بر آن بود تا زینت اصلی اثر من بر مدار روایت عشق فراوان حضرت رسول(ص) در مقام پدر به دخترش، حضرت فاطمه(س) استوار باشد.

جنبه دوم؛ زیست عبادی حضرت فاطمه(س) است. ایشان عابدترین انسان زمانه خود بود.

و جنبه سوم؛ زیست اجتماعی، نقشی و حضوری که حضرت صدیقه طاهره(س) در اجتماع داشتند مد نظرم برای روایت بوده است. ارجاع من به آن 70 یا 90 روز بعد از رحلت پیامبر(ص) تا رحلت خودشان بازمی‌گردد؛ جایی که «ام‌ابیها(س)» حضور پررنگی در جامعه و نقشی روشنگر میان مردمان آن زمانه داشتند.

البته این مقطع را من نتوانستم و اجازه نداشتم به ‌صورت واضح و آشکار ورود کنم و بپردازم. از قضا در این بازه زمانی مستندات متعدد و فراوانی وجود دارد و می‌توان داستان خوبی از آن استخراج کرد؛ اما در حال حاضر صلاح نیست و ما نویسندگان اجازه نداریم این کار را انجام دهیم. اما با این حال سعی کردم به شکل سرپوشیده این قضیه را بیان کنم.

باز هم تاکید می‌کنم که «به امید دیدار» و نمونه‌هایی از این دست در حوزه ادبیات فاطمی که تعدادشان بسیار کم است آغاز کاری در حوزه «ادبیات داستانی فاطمی» است و شاید این رمان نوعی خط‌شکنی در حوزه گسترش آثار داستانی در گونه‌ داستان کوتاه؛ داستان بلند و رمان با محور حضرت راضیه مرضیه، صدیقه طاهره، فاطمه زهرا(س) باشد.

در مسیر پدیدارشناسی هر اتفاقی همواره نخستین آثار شاید آن پختگی و لطافت متعالی را نداشته باشند اما امیدواریم از این به بعد نویسندگان بیشتری پیدا شوند، با دقت و هنر بیشتری به این موضوع مهم بپردازند.

گفت‌وگو از امین خرمی

انتهای پیام

source