جوان آنلاین: «مجمع کاردینالها» که در حال حاضر برای مراسم گلدن گلوب نامزد شده است و به نظر میرسد از خوششانسترین بختهای دریافت اسکار ۲۰۲۵ نیز باشد، فیلمی درباره انتخاب پاپ و چالشهای کاردینالها در این گزینش اخلاقی- سیاسی است که بر اساس رمانی به همین نام از رابرت هریس که در سال۲۰۱۶ نوشته شده، ساخته شده است. فیلم دو برابر هزینه ساخت خود فروش کرده و به نظر میرسد علاوه بر نقدهای نسبتاً مثبت روی فیلم، توانسته است از لحاظ ارتباط با مخاطب نیز موفق عمل کند.
تحلیل فیلم «مجمع کاردینالها» از این جهت اهمیت دارد که علاوه بر اینکه فیلم احتمال پیروزی در گلدن گلوب و اسکار را دارد و با فروش حدود ۴۰میلیون دلاری از فیلمهای خوب گیشه امسال محسوب میشود، توانسته است در جغرافیای جهانی بازخورد خوبی پیدا کند؛ فیلمی که مضمونی افشاگرانه از یک انتخاب مهم سیاسی- مذهبی در جهان را روایت میکند و در این مسیر گاهی مضامین گفتهنشده و تندی را علیه کلیسا و اهالی آن بیان میکند که شاید یکی از دلایل موفقیت فیلم همین مضامین افشاگرانه آن باشد، به خصوص آنکه مسئله مذهب همچنان در جهان امروز موضوعی بااهمیت و پرطرفدار است و فیلم سعی کرده روحانیت مسیحی را به شکلی جدید و انتقادی به چالش بکشد.
نقطه قوت و مزیت دیگر فیلم، روایت ساده و قابل فهم آن است که سبب شده فیلم مخاطب جهانی پیدا کند. «مجمع کاردینالها» روایتی کلاسیک دارد که خیلی زود مسئله خود یعنی درگذشت پاپ و مجمعی را که به بهانه انتخاب پاپ جدید تشکیل شده است، مطرح میکند. در این میان مخاطب با مهمترین کاردینالهایی که انگیزه پاپ شدن دارند و به نوعی بیشترین شانس را در رسیدن به این عنوان دارند، آشنا میشود و از نظر ساختار سینمایی نیز تعلیق خوبی در این مسیر طراحی میشود و به اجرا درمیآید، به نحوی که واقعاً همراه این میزانسن تکرارشونده فیلم که کاردینال لارنس به عنوان سرکشیش آن را همراهی میکند، به پیگیری ماجرای پاپ جدید و انتخاب او در میان گزینههای معرفی شده اقدام میکند. مشکل و نقد اصلی به فیلم «مجمع کاردینالها» جایی است که فیلمساز در مقام خالق جهان فیلم، شخصیتها و برخی موضوعات را به سادهترین، دمدستیترین و در عین حال گلدرشتترین شکل ممکن تصویر میکند، در حالی که عالم هنر و همچنین دنیای سینما، جایگاه جزئیات و روایتهای غیرمستقیم است، از این رو این نوع رویکرد غلیظ و واضح نسبت به کاراکترها و موضوعات عمیق و مهمی، چون دین و مذهب به آفت فیلم تبدیل میشود. برای نمونه شخصیتهای فیلم نه خاکستری بلکه سیاه و سفید هستند و یکی آنقدر خبیث و پلید است که اصلاً جایگاه کاردینالی به او نمیآید و دیگری آنقدر فرهیخته و روشنفکر است که گویی از موضع یک استاد دانشگاه چپگرا سخن میگوید. این گونه شخصیتپردازی یک سویه سبب شده است کاردینالهای فیلم از کاردینال لارنس تا ترمبلی، تدسکو، بلینی و حتی بانو اگنس کاراکترهایی مطلق، کلیشهای، گلدرشت و در یک کلام باورناپذیر از آب درآیند که آنقدر میزان این تصنعی و شعاریبودن شخصیتهای اصلی زیاد میشود که ساختار جذاب روایی فیلم را نیز دچار آسیب و خدشه میکند.
«مجمع کاردینالها» فیلمی روان و مخاطبپسند است که بعید نیست در فصل جوایز اسکار و گلدنگلوب جایزه بگیرد، به خصوص آنکه بازی رالف بینس شایسته تقدیر است و فیلم از لحاظ سر و شکل هنری و زیباییشناسی تصویری خوش آب و رنگ و دارای قابهای چشمنواز است، اما وقتی در عمق شخصیتها و کنش و مواضع آن دقیق میشویم، با کاراکترهایی غلوشده و شعاری مواجه میشویم که گویی ابزار فیلمساز برای بیان مضامین اساسی فیلم شده و کارکرد دراماتیک را از دست دادهاند.
source