Wp Header Logo 2359.png

رده‌بندی سنی، سیاستی تاثیرگذار در برخی کشورهای دنیا است که به واسطه آن کودکان و نوجوانان از برخی آسیب‌ها دور نگاه داشته می‌شوند. متاسفانه این رویکرد در کشور ما چندان کارایی ندارد زیرا خانواده‌ها خود را مکلف به رعایت آن نمی‌دانند در چنین شرایطی تنها با فرهنگ‌سازی است که الزام پایبندی به این امر را می‌توان برای والدین روشن کرد. پیرامون این موضوع خبرنگار ایکنا با امیررضا مافی نویسنده و پژوهشگر هنر گفت‌وگویی انجام داده که در ادامه با آن همراه می‌شویم.

امیررضا مافی دانش آموخته فلسفه غرب است. وی نویسندگی را از «کیهان بچه‌ها» و «گل آقا» آغاز کرد. در نوجوانی به ادبیات نمایشی رو آورد و با نوشتن فیلمنامه نیمه بلند «خسوف یک ماه» برنده لوح تقدیر جشنواره عذرا شد. از آن پس نمایشنامه‌های «یک شب بارانی»، «در انتظار مرگ» و «خداکشی» را نوشت. مافی کتاب «سکوت چشم‌ها» در سال 85 و «کویر من» را سال 88 به رشته تحریر درآورد. وی تاکنون بیش از یکصد نمایشنامه الف و چند سریال نمایشی را برای شبکه‌های مختلف رادیو نوشته و تنظیم کرده است. 

عضو شورای پروانه ساخت سازمان سینمایی، دبیر پنجمین دوره جایزه پژوهش سال سینمای ایران، مشاور مدیر شبکه تهران اچ ‌دی، عضو شورای راهبری فیلم و سریال در معاونت سیما، مشاور بیش از پانزده برنامه تلویزیونی، و کارشناس و میزبان برنامه تلویزیونی «نقد سینما» و برنامه‌ رادیویی «گفتگوی فرهنگی» از دیگر سوابق امیررضا مافی است.

 

ایکنا – تولیدات شبکه نمایش خانگی این روزها توانسته بخشی از جامعه را مخاطب خود قرار داده و حتی آثار تلویزیونی را به حاشیه براند. در این سریال‌ها، سبک زندگی که شاهدش هستیم چندان منطبق با سبک زندگی ایرانی – اسلامی نیست. در ابتدای بحث نظر خود را پیرامون این موضوع بیان کنید.

در ابتدا باید بگویم با این سخن که سینمای خانگی مخاطبانی بیش از تلویزیون دارد، موافق نیستم چون طبق آماری که داده‌ شده مشخص است به لحاظ تعداد، تماشاگران تلویزیون بسیار بیشتر از مخاطبان شبکه نمایش خانگی هستند اما چون تماشاگران پلتفرم‌ها هر کدام در صفحات اجتماعی فعال هستند اصطلاحاً از آنها به عنوان «مخاطب صدادار» جامعه نام برده می‌شود. این افراد نظرات خود را پیرامون آثار در صفحات اجتماعی بیان می‌کنند درحالی‌که بخش عمده‌ای از کشور، مخاطبان خاموش هستند و نظراتشان دیده نمی‌شود. این افراد در صفحات مجازی فعال نیستند و قشر وسیع تماشاگران تلویزیون را شکل می‌دهند.

درباره «مخاطب صدادار» باید اضافه کنم که این قشر نظرات خود را معمولاً به مخاطبان بی‌صدا تحمیل می‌کنند. برای مثال رجیستری آیفون 16 دغدغه عموم مردم نیست اما «طبقه صدادار» جامعه با قدرت رسانه‌ای که در اختیار دارند نظر خود را اشاعه داده و به جامعه تعمیم می‌دهند. اینجاست که با سخن شما هم‌داستان بوده و معتقدم برخی از آثار شبکه نمایش خانگی، سبک زندگی یک بخشی از جامعه را به کل جامعه تعمیم می‌دهند.

ایکنا – در برخی از آثار شبکه نمایش خانگی از رفتارهای ناهنجار قبح‌زدایی می‌شود. استفاده از مشروبات الکی و مواد مخدر از جمله این موارد هستند. آیا چنین رفتار عواقب ناخوشایندی برای جامعه در پی نخواهد داشت؟

متأسفانه ما در حوزه حکمرانی فرهنگی با مشکلات جدی رو‌به‌رو هستیم زیرا آنچه در تلویزیون به لحاظ فرهنگی وجود دارد کاملاً با آنچه در شبکه نمایش خانگی شاهدش هستیم، تفاوت دارد. در جامعه فعلی عده‌ای تماشای تلویزیون را کار عوام و تماشای شبکه نمایش خانگی را به دلیل حق انتخابی که دارند کار خواص می‌دانند. در پلتفرم‌ها جدا از درست یا غلط بودن، تصاویری را می‌بینیم که به لحاظ بصری و معنایی قابل‌عرضه در سیما نیست. برای نمونه استفاده از خشونت زیاد که حتی در سریال‌های غربی هم کمتر دیده می‌شود. این خشونت به اندازه‌ای است که هر یک از محصولات شبکه نمایش خانگی، اگر در کشورهای غربی پخش شود درجه R  می‌گیرد.

در آثار مربوطه سبک زندگی و روابطی را شاهدیم که با عموم جامعه تفاوت دارد این تصویرسازی باعث می‌شود جوانی که تصاویر را می‌بیند تصور کند زندگی واقعی چیزی است که در سریال نشان داده می‌شود برای همین احساس کمبود می‌کند. این مسئله باعث شده شبکه نمایش خانگی به صورت هم‌زمان هم از خشونت قبح‌زدایی کرده هم به جامعه ناامیدی تزریق کند. درباره ترویج خشونت اضافه می‌کنم رفتار پرخاشگرایانه تنها به معنای زد و خورد جسمانی نیست بلکه برخی مواقع خشونت قادر است در کلام و فکر باشد حتی طلاق گرفتن هم نوعی از خشونت محسوب می‌شود.

درباره برخی رفتارها نظیر استعمال دخانیات یا مواد مخدر که از آن در سریال‌های نمایشی نام بردید باید بگویم به عنوان فردی که خود استعمال دخانیات می‌کند به‌هیچ‌وجه در آثار غربی به اندازه سریال‌های ایرانی، استعمال دخانیات نشان داده نمی‌شود همچنین استفاده از مشروبات الکلی ناهنجاری دیگری است که در تولیدات شبکه نمایش خانگی از آن قبح‌زدایی می‌شود. در فیلم‌ها و سریال‌های غربی اگر شخصیت الکلی در فیلم‌ها و سریال‌ها وجود دارد، انسان خوبی نیست اما این رویکرد را در تولیدات پلتفرم‌ها نمی‌بینیم. در چنین شرایطی می‌توان ادعا کرد برخی از آثار غربی در قیاس با تولیدهای پلتفرم‌ها، کارهای سالم‌تری هستند.

معایبی که برای تولیدات شبکه نمایش خانگی برشمردم تنها به ایرادات مفهومی خلاصه نمی‌شود بلکه در خیلی مواقع ما اشکالات واضح فنی به ویژه در فیلمنامه را شاهدیم. در میان حجم گسترده‌ای از تولیدات بی‌کیفیت شبکه نمایش خانگی، سریالی چون «در انتهای شب» هم وجود دارد که به عقیده من به راحتی ظرفیت دیده شدن در رسانه ملی را داشت. در این مجموعه سبک زندگی و آدم‌هایی که وجود دارند به وفور در اطراف ما مشاهده می‌شوند. در این سریال خانواده مهمترین اتفاقی است که وجود دارد.

ایکنا – در دنیا راهکارهایی برای کاهش آسیب برنامه‌های نمایشی اندیشه شده است که رده‌بندی سنی مخاطبان از این جمله است اما در کشور ما این اتفاق منتج به اتفاق خوبی نشده است زیرا خانواده‌ها خود را چندان مکلف به رعایت رده‌بندی سنی نمی‌دانند پیرامون این موضوع نظر خود را بیان کنید.

من در مقطعی در نظام رده‌بندی سنی تلویزیون مشارکت داشتم در آن زمان تلاش کردیم این رویکرد را بین مخاطبان نهادینه کنیم. در آن زمان سعی شد به خانواده‌ها آموزش داده شود که چگونه قادرند با رعایت رده‌بندی سنی، کودکان و نوجوانان را از آسیب‌های احتمالی در امان نگاه دارند. درباره چرایی عدم پایبندی خانواده به رده‌بندی سنی باید بگویم پدرها و مادرهای کنونی برای نسلی هستند که چندان به رده‌بندی سنی متعهد نبودند پس چگونه انتظار داریم آنها این رویکرد را برای فرزندان خود در نظر گیرند؟ در چنین موقعیتی بحث فرهنگ‌سازی اهمیت پیدا می‌کند و بسیار مهم است و تا زمانی که این مسئله مدنظر نباشد رده‌بندی کارکرد لازم را نخواهد داشت. پیشنهادم این است آموزش و پروش باید در این رابطه ورود کند و برای والدین فرهنگ‌سازی لازم را با جلسات تربیتی، فراهم آورد.

ایکنا – بحث پایانی به تبلیغات در رسانه ملی و پلتفرم‌ها مربوط می‌شود. در پیام‌های بازرگانی آنچه عیان است سبک زندگی مصرفی و غربی است که اشاعه داده می‌شود. آیا این رویکرد سبب ترویج سبک زندگی مغایر با آموزه‌های ایرانی – اسلامی نخواهد شد؟

گاهی اوقات می‌شنویم نیاز مالی سازمان یا شبکه نمایش خانگی باعث شده تبلیغات تا به این حد، افسارگسیخته باشد. این تصور صحیح نیست بلکه علت، امری دیگری است. در تلویزیون نظارت روی پیام‌های بازرگانی وجود دارد اما این نظارت شکل فرمی دارد. در نظارت فرمی تنها حجاب، روابط خانم و آقایان و… موردنظر است اما محتوا ارزیابی نمی‌شود و همین امر سبب به وجود آمدن وضعیت فعلی در تیزرها شده است؛ نکته‌ای که به شخصه بارها بدان معترض بوده‌ام.

بگذارید مثالی بزنم که تابه‌حال کمتر به آن توجه شده است. در تبلیغات بازرگانی پنجره خانه‌ها یا پرده ندارند یا اگر دارند زیر پرده‌ای استفاده‌نشده است. درحالی‌که به لحاظ تاریخی ما ایرانیان ملت مستوری هستیم و همیشه حریم خانه را از نگاه بیگانه دور نگاه داشته‌ایم. دلیل چنین رویکردهایی این است که در تبلیغات بازرگانی به مخاطب تلقین می‌شود استفاده از امکاناتی که در تیزرها می‌بینند آنها را جز طبقه اجتماعی می‌کند که در پیام‌های بازرگانی نشان داده می‌شود. این رویکرد همان تبلیغ سبک زندگی مصرفی است.

در پایان تأکید می‌کنم دهه‌ها است که جهان مصرفی شده است در این میان پیام‌های بازرگانی هر چه بیشتر ما را به سمت مصرفی شدن هدایت می‌کند. این مسئله جدا از سبک زندگی باعث خواهد شد جامعه از پرسش تهی شود.

گفت‌وگو از داوود کنشلو

انتهای پیام

source