گروه فرهنگ دفاعپرس – رسول حسنی ولاشجردی؛ سینمای دفاع مقدس در مسیر خود با آزمون و خطاهای بسیاری راه خود را طی کرده است. برخی از فیلمسازان مانند «رسول ملاقلیپور»، «ابراهیم حاتمیکیا» و «احمدرضا درویش» از تجربه کردن نهراسیدند و با درانداختن طرحی نو سعی داشتند تا با کلیشههای رایج بجنگند و افقهای تازهای به روی مخاطب باز کنند. «هیوا»، «آژانس شیشهای» و «دوئل» نتیجه موفق این آزمونها بودند. در میان کارگردانانی که نام برده شد «رسول ملاقلیپور» با آثاری مانند «سفر به چزابه»، «هیوا»، «مزرعه پدری» و «قارچ سمی» بیش از همتایان خود به سمت و سوی تجربهگرایی گام برداشت و حاصل کار نیز موفقیتآمیز بود.
بعد از گذشت چهار دهه از پایان جنگ تحمیلی ماشین سینمای دفاع مقدس از حرکت بازنایستاد و آثار پرشماری خلق شد، اما مسئله تجربهگرایی و افتادن در ورطه آزمودن روایتها و فرمهای نو چندان جدی گرفته نشد. به همین دلیل روشن سینمای دفاع مقدس به رشدی که از آن انتظار میرفت نرسید. متاسفانه در سالهای اخیر آثاری در ژانر سینمای دفاع مقدس خلق شدند که نگاهی هالیوودی داشتند. اما ماحصل کار نه به ارتقای سینمای دفاع مقدس کمکی کرد و نه در جذب مخاطب موفق بود. چرا که مخاطب اثر موفقتری در سینمای آمریکا دیده بود حالا چرا باید همان نوع نگاه را در یک فیلم ایرانی مشاهده کند. فیلمساز ایرانی باید برای رهایی از کلیشهها و کپی از آثار موفق هالیوود در نوع فرم و روایت خود تجدید نظر کند. این امر محالی نیست و کافی است فیلمساز جسارت افتادن در میدان تجربه نهراسد.
فیلم «خدای جنگ» به کارگردانی «حسین دارابی» نمونه موفقی از شکستن خط روایت در سینمای دفاع مقدس است. این فیلم که در بخش سودای سیمرغ چهل و سومین جشنواره فیلم فجر پذیرفته شده است داستان تلاشهای طاقتفرسای رزمندهای به نام «ابراهیم شریفی» برای ساخت موشک دوربرد در اوج موشکباران شهرهای ایران توسط رژیم بعث عراق است. اما این همه ماجرا نیست، مخاطب با نزدیک شدن به شخصیت خاکستری فیلم به شمایل اسطورهای شهید حسن طهرانی مقدم نزدیک میشود.
فیلمساز با درایت تمام شخصیتی را خلق کرده که شاید قرابتی با حسن طهرانی مقدم نداشته باشد، اما این هوشمندی راه را بر هر نقد مغرضانه و داوری و قضاوت ناصواب بسته است. شخصیت حسن طهرانی مقدم از آنجایی که برای مردم یک قهرمان ملی است و نزدیک شدن به او و روایت زندگیش در قاب سینما میتوانست حساسیت برانگیز باشد. چنان که در مورد فیلم «چ» و شخصیت شهید چمران شاهد بودیم. حسین دارابی هر چقدر صادقانه و وفادارانه شخصیت طهرانی مقدم را به تصویر میکشید، نمیتوانست مخاطب را راضی نگه ندارد برای همین راه درست همین بود که در شخصیتی دیگر حسن طهرانی مقدم را به نمایش بگذارد.
ابراهیم فیلم «خدای جنگ» را در هیچ فیلمی در ژانر دفاع مقدس ندیدهایم. تردیدها، شکها، خطاها و گاهی منیتهای او باعث باورپذیری این شخصیت شده است. فیلمساز هر چند این ظرایف را در فیلم گنجانده تا ابراهیم شبیه همه ما کند، اما مسیر تعالی روحانی ابراهیم را نیز به درستی و به دور از شعارزدگیهای رایج نشان داده است. موفقیت ابراهیم در پرتاب موشک به قلب عراق زمانی محقق میشود که ابراهیم از نفسانیت خود عبور میکند و اوج این گذشتن را زمانی میبینیم که او از دختر خردسالش نیز میگذرد.
عمده ضعف فیلم «خدای جنگ» نداشتن پیرنگی مشخص و باورپذیر است و به همین دلیل داستان فیلم کمی ثقیل و دیریاب است. فیلمساز با همه احاطهای که بر شخصیت ابراهیم دارد کمتر توجهی به شخصیتهای دیگر مانند «مجتبی» دارد. کنشها و واکنشهای شخصیتهای اطراف ابراهیم به همین دلیل باورپذیر نیست. ابراهیم «خدای جنگ» چنان بر فیلم غلبه پیدا کرده که مخاطب را زیر سیطره خود درآورده است. این مسئله همچنان که میتواند نقص فیلم محسوب شود در همان حال برگ برنده فیلم نیز محسوب میشود. بازی تحسین برانگیز ساعد سهیلی در نقش ابراهیم به این مسئله دامن زده است.
«خدای جنگ» را باید اثری غافلگیر کننده در جشنواره چهل و سوم فیلم فجر و فراتر از آن فیلمی قابل دفاع در تاریخ سینمای دفاع مقدس دانست. حسین دارابی فیلمساز مستعدی است که باید مورد حمایت جدی مسئولان فرهنگی قرار بگیرد، همان گونه که اقتدار موشکی ایران وابسته به قهرمانی مانند شهید طهرانی مقدم است، برای اقتدار فرهنگی ایران نیز نباید از فیلمسازانی مانند حسین دارابی غافل شد.
«خدای جنگ» اثری است که نباید دست کم گرفته شود. آثاری مانند این فیلم در حکم موشکی است که باید ساخته و پرتاب شود تا شدت ضعف و قوت آن نمایان شود. بدون شک تجربههای پس از «خدای جنگ» به نتایج قابل دفاعی خواهد رسید که سینمای دفاع مقدس سالها از آن محروم بوده است.
انتهای پیام/ 161
source