فیلم افتتاحیه سینمای رسانه چهلوسومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر به ساخته جدید جواد افشار «صیاد» اختصاص داشت که در آن به فرازهایی از زندگی سپهبد شهید صیاد شیرازی پرداخته میشود.
داستان
قصه فیلم از ریاست جمهوری بنیصدر آغاز میشود. در آن مقطع شهید صیاد شیرازی تلاش زیادی میکند تا رئیسجمهور وقت را نسبت به خطر حمله صدام مطلع کند اما دولت در اشکال مختلف با او مخالفت میکند. در ادامه چالشهای بین صیاد شیرازی و دیگر مقامات ارتش پیش میآید که درنهایت سبب خانهنشینی وی میشود ولی در ادامه با برکناری بنیصدر، صیاد به کار خود برگشته و با همکاری سپاه، شهر بوستان را آزاد میکند.
این قصه برشی از زندگی یکی از قهرمانان این سرزمین است که نامش تا ابد در تاریخ این سرزمین به نیکی یاد خواهد شد اما آنچه در فیلم سینمایی «صیاد» به نمایش درآمد به شکلی مطلوب تصویرگر این قهرمان ملی نیست. داستان روایتی منسجم نداشته و در برخی مواقع اوج و فرودهای آن قابل پیشبینی است. اصولاً در فیلمهایی که داستانش برگرفته از واقعیات تاریخی است باید نویسنده درامپردازی را به شکلی مطلوب در کارش انجام داده باشد ولی این اتفاق را در «صیاد» شاهد نیستیم.
ساختار
مهمترین مؤلفه در تولید فیلمهای پرترهمحور، فیلمنامه است که همواره نقطه ضعف و پاشنه آشیل آثار همردیف «صیاد» بوده است. حسین ترابنژاد نویسنده فیلم نتوانسته بود آنگونه که انتظار میرفت درام خوبی را در فیلمش خلق کند. وی تلاش کرده بود بدون قضاوت به اختلافات ارتش و سپاه در زمان ریاست جمهوری بنیصدر به عنوان پیرنگ قصه بپردازد اما بازهم روایتی که در فیلم شاهد بودیم برای تماشاگر قانعکننده نیست.
نکته بعد اینکه در سالهای اخیر تولید فیلمهایی بیوگرافیک از قهرمانان این سرزمین در بین ارگانهای دولتی به عنوان رویکرد جدی مورد توجه قرار گرفته است اما عمده این آثار صرفاً تولیداتی اسیر در پوسته و ظاهر هستند و تنها معدود کارهایی نظیر «موقعیت مهدی»، «ایستاده در غبار» و چند فیلم دیگر توانستهاند روایتی درست از موضوع داشته باشند. فیلم سینمایی «صیاد» با حمایت بنیاد سینمایی فارابی تولید شده و کارگردان آن نیز جواد افشار با پشتوانهای تلویزیونی، پشت دوربین قرارگرفته است. کارگردان نسبت به آثار قبلی خود در امر کارگردانی پیشرفت داشته است اما اگر قیاسمان را فیلمهایی نظیر «ایستاده در غبار» یا حتی «آسمان غرب» در نظر بگیریم متوجه میشویم اثر مربوطه نمره خوبی نمیگیرد.
در بحث فیلمنامه جدا از درامپردازی، چند پارگی قصه نیز دیده میشود. نویسنده خواسته در فیلمش چند برش از بخشهای مختلف زندگی شهید داشته باشد همین امر نیز به فیلم ضربه زده و باعث شده اثر تولیدی فرصت پرداخت دقیق به اتفاقات را از دست دهد و مخاطب را با قصهای غیر منسجم در داستان روبهرو کند. مشکل جدیتر در فیلمنامه به شخصیتپردازی برمیگردد. در این کار اکثر نقشها تیپ هستند البته تلاش شده شهید صیاد شیرازی شخصیتپردازی درستی داشته باشد به ویژه ورود دوربین به منزل شهید، زوایای بیاننشده از زندگی او را مشخص میکند اما بازهم درنهایت شخصیت مربوطه به دلیل برخی ملاحظات نتوانسته آنگونه که باید زوایای مختلف صیاد شیرازی را نشان دهد.
بحث بعدی فیلم به قهرمانسازی در«صیاد» مربوط میشود. متأسفانه علی سرابی بازیگر خوب سینما و تئاتر نتوانسته به شکلی دلچسب ایفاگر نقش یک قهرمان باشد و بازی مربوطه قابلباور نیست. در میان بازیگران تنها باید از حضور خوب نادر سلیمانی که در فیلم «ضد» نیز زیبا درخشیده بود به عنوان یکی از اتفاقات خوب بازیگری این کار نام برد.
مطلب بعدی به روایت فیلم از زبان همسر شهید برمیگردد. در طول قصه دائماً همسر شهید از زبان شهید صیاد اتفاقات را تعریف میکند درحالیکه الزام چنین رویکردی بههیچوجه در اثر مربوطه ضرورتی نداشت.
در بحث صحنههای جنگی شاید بتوان به فیلم نمره قبولی داد به ویژه نبردی که در سردشت انجام شد یکی از امتیازات «صیاد» است. گرفتن سکانسهای جنگی این بخش در منطقهای کوهستانی بسیار دشوار است ولی گروه سازنده توانسته از آن سربلند بیرون بیاید. همچنین سکانس مربوطه به حمله تانکها نیز از دیگر اتفاقات مثبت فیلم محسوب میشود. در کنار امتیازات بصری فیلم استفاده از هوش مصنوعی برای خلق صدای شهید صیاد شیرازی از دیگر امتیازات موفق صیاد است که باعث شده اثر مربوطه تداعیکننده واقعی از صدای این شهید باشد.
محتوا
وقتی قرار است پیرامون قهرمانان این سرزمین تصویرسازی شود باید بهترین اتفاق رخ دهد زیرا با یک اثر ضعیف یا متوسط نمیتوان ادای دین مناسبی نسبت به قهرمانان این سرزمین داشت. فیلم «صیاد» با ارفاق اثری متوسط محسوب میشود که نتوانست انتظارات را برآورده کند.
فیلم میخواهد عشق به میهن و انقلاب را در شهید صیاد شیرازی محور قرار دهد. برای مثال در بخشی از فیلم وقتی میبینیم عراق به کشورمان حمله میکند او برای دفاع از وطن روبهروی رئیسجمهور وقت (بنیصدر) قرار میگیرد. این شهید در بخشی دیگری از فیلم وقتی توسط آقای رجایی به مقام فرمانده نیروی زمینی ارتش انتخاب میشود از پذیرفتن آن خودداری میکند اما وقتی متوجه میشود این امر خواست امام(ره) است آن را با جان دل میپذیرد. این دو مثال همان عشق به وطن و انقلاب است اما آنچه اهمیت دارد بیان این موضوعات نیست بلکه اینکه چگونه به مخاطب مضمون مورد نظر را منتقل کنیم، اهمیت دارد. خواستهای که کارگردان در رسیدن به آن آنچنانکه توقع میرفت موفق نبود.
در پایان تنها میتوان اظهار امیدواری کرد که «صیاد» موفقیت قابل پیشبینیاش تنها مختص به جشنواره فیلم فجر نشود بلکه بتوان این اثر را در گیشه هم موفق دید زیرا سالهاست آثار ارگانی که در جشنواره مورد اقبال داوران قرار میگیرند در اکران عمومی موفقیت لازم را به دست نمیآورد.
به قلم؛ داوود کنشلو
انتهای پیام
source