ادبیات فارسی خاستگاه حکمت و اخلاق و انساندوستی است و از این رو در ماه خدا چیدن میوههای رنگارنگی که از اشجار حکمت بزرگان ادب ایران باقی مانده و ریشه در چشمه جوشان معرفت دارد میتواند ضیافت الهی را دلچسبتر کند.
«چشمه حکمت» سلسله گفتارهایی مجمل و مختصر از ادبیات فارسی در زمینه حکمت، عرفان و دین است که هر سال در ماه مبارک رمضان، از نگاه و قرائت یکی از چهرهای ادبی کشور در خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) تقدیم شما خوانندگان روزهدار میشود تا قطرههایی شفابخش از اقیانوس رحمت الهی را در کنار هم بچشیم.
در این رمضان همراه با استاد سیدحسن نورانی؛ شاعر، مدرس و پژوهشگر ادبیات فارسی هستیم و در هفتمین قسمت که همگام با هفتمین روز از ماه مبارک رمضان است به موضوع اهمیت «نیکی به والدین» پرداختهایم.
در باب نیکی به والدین
آنچنانکه مانند همیشه آرزومند قبولی طاعات و عبادات شما همراهان ایکنا از درگاه خداوند منان در این ماه بهار قرآن هستیم؛ امید داریم که تکتک لحظات زندگیتان بهاری باشد.
در هفتمین قسمت از «چشمه حکمت» بار دیگر نقب و نظری بر برگهای زرین ادب پارسی که مملو از معارف، حکمت، عرفان، آداب و ادب رسم انسانیت است با شما سخن خواهیم گفت.
برگی که امروز با شما از این بحر بیانتها و ژرف شعر و ادب، از این مزرعه سبز و پربرکت ادب پارسی قسمت میکنیم برگی است که به قطع، تمامی انبیا و اولیای خداوند بر آن توصیه داشتهاند و هر خردمندی از ابتدای خلقت تا اکنون و به تحقیق تا به آینده بر آن توصیه خواهد داشت.
توصیه بر نیکی و محبت به بزرگترها و بهویژه بر پدر و مادر، نگاه این قسمت «چشمه حکمت» است و بار دیگر به «گلستان» حضرت سعدی گام خواهیم گذاشت و قسمت کردن این صفت نیکو را با شما به روایت شیخ اجل مینشینیم.
ابتدا حکایت را مرور کنیم و سپس به تقسیر آن با شما گرامیان بنشینیم.
جناب سعدی در باب ششم «گلستان» با نام «در ضعف و پیری» حکایتی نقل میکند با این مضمون:
«وقتی به جهل جوانی بانگ بر مادر زدم، دلآزرده به کنجی نشست و گریان همی گفت: مگر خردی فراموش کردی که درشتی میکنی؟
چه خوش گفت زالی به فرزند خویش
چو دیدش پلنگافکن و پیلتن
گر از عهد خُردیت یاد آمدی
که بیچاره بودی در آغوش من
نکردی در این روز بر من جفا
که تو شیرمردی و من پیرزن»
سعدی در این حکایت با زنهار و تذکار به خوانندهاش میگوید مگر بچگی خود را فراموش کردی؟ و از زبان مادر به فرزندی که بر سر او با صدای بلند سخنی گفته میگوید که آن ضعف و ناتوانی خود را فراموش کردی که اکنون به من که مادر تو هستم درشتی و تندی میکنی؟
این را به خاطر داشته باشید که در ادبیات کهن «زال» به پیرزن میگفتند. نکته دیگر آنکه «پلنگافکن» و «پیلتن» یا «پیلپیکر» بودن در تضاد با «زال» همان پیرزن که نمادی از اوج ضعف است به شمار میرود.
در همین حکایت بسیار زیبا و ارزشمندِ سعدی در مییابیم که او به وضوح خطاب به فرزندان مبنیبر احترام به سالخوردگان سخن خود را استوار میکند.
این روزها در فضای مجازی بسیار شاهدیم که در ساحت جوک و لطیفه، محتواهای فراوانی مبنی بر با خانواده بیرون رفتن، مسافرت با خانواده و مسائلی از این دست را با زبان طنز و بیان طعنهآمیز بیان میکنند که چندان تصویر مناسبی از حکمت و ادبِ فرهنگ ایرانی را بازنمایی نمیکند.
در همین راستا چندی پیش جملهای خواندم که شاید به این مؤلفه بیارتباط نباشد. در آن جمله اینگونه نوشته بود که وقتی با پدر و مادر خود بیرون میروید با آنها خوش بگذرانید. چرا؟ چون وقتی شما کودک بودید و با شما به پارک، شهر بازی و بسیاری از جاهای دیگر میرفتند به قطع به آنها خوش نمیگذشت؛ به سبب آنکه تمام حواسشان برای مراقبت از شما بود.
در آن لحظات پدرها و مادرها تمام لحظاتشان را برای لذت بردن از آن فضا و محیط به لذت بردن و شادی فرزند خود گره زده بودند اما این طبیعی است که هیچ بزرگسالی در مهد کودک و فضای بازیهای کودکان لذتی نمیبرد، پس تنها حضور و کنار فرزند بودن برای آنها لذتبخش بود و همه این مراتب را به خاطر او تحمل و تجربه میکردند.
پس حالا که فرزندان بزرگ و والدینشان پا به سن گذاشتهاند و به همان میزان شاید کمی ضعیف و ناتوان شده باشند این رسالت بر عهده فرزندان است که اکنون که بزرگ شدهاند با درک بیشتر، یاریگر خانوادههای خود به ویژه پدر و مادر خود باشند و امید همه ما چنین باشیم.
انتهای پیام
source