Wp Header Logo 1228.png

ادبیات فارسی خاستگاه حکمت و اخلاق و انساندوستی است و از این رو در ماه خدا چیدن میوه‌های رنگارنگی که از اشجار حکمت بزرگان ادب ایران باقی مانده و ریشه در چشمه جوشان معرفت دارد می‌تواند ضیافت الهی را دلچسبتر کند.

«چشمه حکمت» سلسله گفتارهایی مجمل و مختصر از ادبیات فارسی در زمینه حکمت، عرفان و دین است که هر سال در ماه مبارک رمضان، از نگاه و قرائت یکی از چهره‌ای ادبی کشور در خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) تقدیم شما خوانندگان روزه‌دار می‌شود تا قطره‌هایی شفابخش از اقیانوس رحمت الهی را در کنار هم بچشیم.

در این رمضان همراه با استاد سیدحسن نورانی؛ شاعر، مدرس و پژوهشگر ادبیات فارسی هستیم و در هشتمین قسمت که همگام با هشتمین روز از ماه مبارک رمضان است به موضوع اهمیت «مذمت خودبینی» پرداخته‌ایم.

در باب مذمت خودبینی

در هشتمین گام از «چشمه‌ حکمت» برگی دیگر از «گلستان» سعدی را با هم ورق می‌زنیم.

مبحث و حکایت انتخاب‌شده چنان شفاف و روشن است که نیاز به مقدمه‌چینی نیست؛ پس مستقیم سراغ این حکایت شیرین و مملو از معرفت و حکمت جناب سعدی می‌رویم و بعد در سخنی به تاویل و تفسیر آن می‌پردازیم.

ذکر این نکته برای همراهی با این حکایت الزامی است که بدانیم یکی از ویژگی‌های سعدی این است که هیچگاه خود را جدای از مردم ندیده، احساس نکرده و از قضا هر زمان که می‌خواهد آسیبی و عیبی از رفتار انسانی را مطرح کند به خود اشاره می‌کند و می‌گوید فاعل آن کار یا آن صفت نکوهیده «من» بودم و آن را انجام داده‌ام.

یعنی هیچگاه نگاه بالا به پایین نداشته و این انتقادپذیری را در وجود خود از همان ابتدای کار در «گلستان»، «بوستان» و تمامی سروده‌هایش به ما نشان داده است. طبیعی است که انسانی با چنین صفتی به ‌غایت دارای جایگاه و منزلت احترام است.

و اما حکایت:

«یاد دارم که در ایام طفولیت مُتَعَبِد بودمی و شب‌خیز و مُوْلَعِ زهد و پرهیز.

شبی در خدمتِ پدر، رحمه‌الله علیه، نشسته بودم و همه شب دیده بر هم نبسته و مُصْحَفِ عزیز بر کنار گرفته و طایفه‌ای گردِ ما خفته.

پدر را گفتم: از اینان یکی سر بر نمی‌دارد که دوگانه‌ای بگزارد. چنان خوابِ غفلت برده‌اند که گویی نخفته‌اند که مرده‌اند.

گفت: جانِ پدر! تو نیز اگر بخفتی به از آن که در پوستینِ خلق افتی.

نبیند مدعی جز خویشتن را

که دارد پرده پندار در پیش

گرت چشمِ خدا بینی ببخشند

نبینی هیچکس عاجزتر از خویش»

سعدی در این حکایت به کودکی خود اشاره می‌کند که می‌گوید در کودکی بسیار اهل عبادت بودم و ولع به پرهیزگاری و زهد داشتم.

می‌گوید شبی کنار پدر نشسته بودم و او کلام‌الله مجید (قرآن) را در دست گرفته بود، پیش رویش باز بود و می‌دیدم که گروهی نیز گرداگرد ما آرمیده‌اند.

به پدر گفتم از میان این جماعت کسی برای‌ اینکه دو رکعت نماز بخواند بلند نمی‌شود.

همواره گفته و همه به نیکی می‌دانند که بخشی از جذابیت حکایت‌های سعدی آن زبان ساده و شیرین اوست که با تصویر با ما سخن می‌گوید. در ادامه حکایت از زبان همان کودک که خود سعدی بوده می‌گوید که آن جماعت به گونه‌ای خوابیده‌اند که انگار روح از بدن آنها رفته و مرده‌اند نه این‌که فقط خوابیده و آرمیده باشد.

«در پوستین خلق افتادن» کنایه از آزار و اذیت رساندن به دیگران است. با همین روایت ساده؛ پدر به فرزند خود می‌گوید اگر قصد عبادت داری، عبادت خود را انجام بده؛ چرا به مردم قصد آزار رساندن داری!

در بیت «نبیند مدعی» سعدی می‌گوید که ادعاکننده فقط خودبین است؛ چرا؟ چون پرده‌ای از وهم، خیال و پندار جلوی چشم او را گرفته است.

و در بیت دوم «گرت چشم خدا بینی» می‌گوید اگر به تو چشم خدا بینی بدهند، هیچکس را ضعیف‌تر از خود نمی‌بینی.

امید چنین چشم خدابینی را همه ما داشته باشیم و در پیشگاه الهی و خلق خدا فروتن باشیم و به قول حضرت سعدی در پوستین خلق نیفتیم که این از بهترین عبادت‌هاست.

انتهای پیام

source