Wp Header Logo 1776.png

خراسان همواره از چنان جایگاهی خطیر برخوردار بوده که شاعری ارجمند همچون خاقانی نیز با آن مرتبۀ رفیع در فرهنگ و زبانِ فارسی، برای نشان‌دادنِ شوق و رساندنِ خویش به خانۀ خورشید، سروده است:

به خراسان شوم ان شاءا…
آن ره آسان شوم ان شاءا…

خضر پنهان گذرد بر ره و من
خضرِ دوران شوم ان شاءا…

چه نشینم به وباخانۀ ری؟
به خراسان شوم ان شاءا‌…

خراسان، محل تلاقیِ دو کلان فرهنگِ اسلامی و ایرانی است. ازیک سو بارگاه منور حضرت علی بن موسی الرضا (ع) در این خطه است و ازدیگرسو، حکیم ابوالقاسم فردوسی، کهن فرهنگِ فارسی را نگاهبانی می‌کند. ترکیبِ این دو، مصداقِ برجسته هم آمیزیِ افق‌ها و کیمیاگریِ پیوندِ فرهنگ هاست. کوششِ ما در خراسان باید بر این مدار، قرار یابد و وفاق را با تنیدگی افزون‌تر این دو کلان‌فرهنگ پیش برانیم. کارویژه دولت در این حوزه نیز دور از نگاه تصدی‌گرایانه است و خویش را پشتیبان فعالیت‌های گوناگون در‌این‌راستا می‌داند.

ما بر آنیم که با درنظر‌داشتنِ ایدۀ «دولتِ فرهنگی و فرهنگِ غیردولتی» می‌توانیم مجال پرورده‌شدن دراین‌راستا را تدارک ببینیم. نوروز فرصتی است که باید موردتوجه جدی‌تر قرار گیرد. گردشگری در خراسان رضوی از چند زاویه باید مورد تبیین و تحلیل واقع شود. از سویی سیلِ زائرانِ امام رضا (ع) این سرزمین را درمی‌نوردد و از جهات دیگر گردشگرانی که خواهانِ درکِ زیست‌بوم‌های فرهنگی و کهن و آثار تاریخی هستند، مهمان این استان می‌شوند. 

ما در خراسان فرصت ناب گردشگری را داریم؛ اما از این ثروتِ فربه، غفلت کرده‌ایم و بهره لازم را از آن نبرده‌ایم. سرمایه‌های ما در این حوزه از فرط فراوانی در آستانه نادیده‌انگاری قرار گرفته‌اند. یک خیام، یک عطار، یک فردوسی، یک غزالی، یک احمدِ جام برای رونقِ یک کشور کافی است و، اما فراوانیِ سرمایه منجر به فقرِ بهره‌برداری شده است. باید با تشکیل و تقویت کارگروه‌های تخصصی، این عارضه مهم را رفع کرد. کوشش مدیریت عالی استان طی شش ماه گذشته برمبنای ترمیم برخی کاستی‌های بنیادین متمرکز بوده و اندک‌اندک هنگامِ بهره‌برداری فرارسیده است. 

دمیدنِ بهار مجالی است تا به قدرِ وُسع بکوشیم و مراد بیابیم. دشواری‌ها فراوان است و، اما آموخته‌ایم که انسان با رنج‌های خویش ساخته می‌شود و گنج به دست خواهد آورد. کوشیده‌ایم ممکن‌ترین مطلوب‌ها را برای میزبانی از بهار و گردشگرانش تدارک ببینیم و زندگی را سرودِ یکایکِ افراد سازیم و به یاد آوریم شعر شفیعی‌کدکنیَ نازنین را که «ایستاده ابر و باد و ماه و خورشید و فلک از کار

زیر این برف شبانگاهی / بدتر از کژدم / می‌گزد سرمای دی‌ماهی / کرده موجِ برکه در یخ‌برف / دست و پای خویشتن را گم / زیر صدفرسنگ برف/، اما / در عبور است از زمستان دانۀ گندم»

source