نویسنده کتاب تقریظ شده «هواتو دارم» در گفتوگو با ایکنا:
بیستمین روز فروردین در تقویم فرهنگی ایرانزمین؛ مصادف با سالروز شهادت سید شهیدان اهل قلم، شهید مرتضی آوینی است. روزی که به عنوان «روز هنر انقلاب» نامگذاری و آغاز هفته گرامیداشت هنر و هنرمندان انقلابی شمرده میشود.
بسیار درباره شهید آوینی طی این سالها سخن گفته و فراوان درباره او و آثارش کتاب نگاشته شده است؛ اما شاید مهمترین وجه ممیزه سید شهیدان اهل قلم با دیگر شهدای اهل قلم و هنرمند کشورمان آن است که شهید آوینی تنها فردی در طول تاریخ 46 ساله مقدس جمهوری اسلامی ایران است که برای تبیین، تدقیق و تولید فرهنگ و هنر انقلابی ذیل گفتمان «هنر متعهد» انقلاب؛ همان گفتمانی که بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی آن را برای مردمان این سرزمین و دیگر آزادیخواهان و حقطلبان جهان فراگیر کرد دست به نگارش و روایت چارچوب، خطمشی و ارائه الگو زد.
درست از همان مسیر و مدار بود که امروز ما شاهد شکلگیری گفتمانی به عنوان گفتمان هنر و ادبیات متعهد ذیل گفتمان کلان فرهنگی انقلاب شکوهمند اسلامی هستیم.
دوران دفاع مقدس، در پس آن سالهای سازندگی و سپس فرازها، فرودها و گردنههای مختلفی که نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در پس مواجهه با دشمنان قسمخورده این انقلاب با خود سپری کرده؛ الگوهای بسیار مختلف و متعددی را برای روایت و تولید آثار ادبی و هنری در اختیار نویسندگان، پژوهشگران و هنرمندان عرصههای مختلف کشورمان قرار داده است؛ اما آنچه محمدرسول ملاحسنی، نویسنده کتاب «هواتو دارم»؛ اثری که تقریظ مقام معظم رهبری را نیز بر پیشانی خود دارد به عنوان مهمترین ویژگی قلم نویسندگان آنِ اکنون و امروز انقلاب اسلامی خطاب میکند جملهای شاید بهظاهر ساده اما بهغایت عمیق و متفاوت است.
ملاحسنی معتقد است: نوشتن از شهدای مدافع حرم بهویژه برای نسل جوان امروز، بالاترین رسالت و تعهدی است که نویسندگان متعهد و پایدار به حوزه ادبیت ادبیات انقلاب باید به آن پایبند باشند. چرا که وقتی با جوان امروز از شهدای دوران دفاع مقدس صحبت میکنیم پاسخ آنها اغلب به این مسأله ختم میشود که «آن زمان شرایط و فضا برای شهادت مهیا بود»؛ اما وقتی با همین جوان امروز درباره شهدای مدافع حرم صحبت میکنیم آنها از دوست؛ همکلاسی؛ هم دانشگاهی؛ همسایه؛ هممحلی و همخانواده خود سخن میگویند. فرد که تا چند روز پیش کنار آنها زندگی را با یکدیگر قسمت میکردند و به عنوان دوست و رفیق دست در دست آنها خاطرات دوران نوجوانی و جوانیشان را پشت نیمکت یک کلاس؛ در یک سفر مشترک؛ در کلاسهای دانشگاه؛ در پی بازی فوتبال در محله سپری کردند و در یک چشم بههم زدنی، حالا دوست خود را در مقام شهید میبینند و دیگر شکل حضور فیزیکی و تکرار آن خاطرات را با آنها ندارد.
این درست همان بزنگاهی است که معرفی این شکل از روایتها و دلیل انتخاب هدفی والا چون شهادت برای امنیت؛ صلابت؛ حریت و غیرت سرزمینمان بیش از پیش رُخنمایی میکند.
جلوهای دیگر از رویشهای انقلاب
متن تقریظ رهبر معظم انقلاب بر کتاب «هواتو دارم» به شرح ذیل است:
این نیز جلوهای دیگر از رویشهای انقلاب است: جوان دلاوری با عقلانیّت دههی ۹۰ و احساسات دههی ۶۰.. مصداق: الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه.. با جهادی در بهترین راه و سرانجامی برترین سرانجام.. هنیئاً لأرباب النعیم نعیمُهم.. معرفت و صبر راوی (همسر شهید) در خور ستایش است.. گرامی و سربلند باد.
ـ نگارش کتاب، خوب و در موارد بروز احساسات، عالی است و نیز مقدمه بخصوص چند سطر پایانی آن.
خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) در پس رسالتی که در حوزه معرفی نویسندگان متعهد ادبیات انقلاب پیش از این نیز برای خود متصور بود؛ نویسندگانی مانند گلستان جعفریان نویسنده «پائیز آمد»؛ سمیرا اکبری نویسنده «آخرین فرصت»؛ بهناز ضرابیزاده نویسنده دو کتاب «دختر شینا» و «گلستان یازدهم»؛ راضیه تجار نویسنده «اسم تو مصطفاست»؛ محمد محبوبی نویسنده «ایستگاه خیابان روزولت»؛ مهدی قزلی نویسنده «پنجرههای تشنه» و… و در ساحت گفتوگو به سراغ آنهایی رفته که آثارشان به تقریظ مقام معظم رهبری نیز رسیده؛ اینبار و در ادامه همان نگرش، نمط و شیوه به گفتوگو با نویسنده کتاب «هواتو دارم»؛ محمدرسول ملاحسنی نشسته که حاصل از آن در ادامه از خاطرتان میگذرد.
ایکنا- جناب ملاحسنی حتی پیش از تقریظ مقام معظم رهبری بر کتاب «هواتو دارم»؛ این اثر به سبب جنس روایت متفاوتش که به شکل موازی روایت شهید و درباره شهید از زبان همسرش را پیش میبرد به عنوان شکل، شیوه و شمایلی بدیع در حوزه آثار ادبیات متعهد انقلاب با محوریت شهدای مدافع حرم توانسته بود جای خود را میان جامعه مخاطبان باز کند. از نحوه رسیدن به این نگاه و تفاوتی که در شکل روایت ایجاد کردید بگوید.
پیش از هر چیزی با بگویم که افتخار دارم که هم استانی شهدای بزرگواری چون شهید بابایی؛ شهید رجایی و شهدای مدافع حرمی چون زکریا شیری (کتاب کاش برگردی)؛ حمید سیاهکالی مرادی (کتاب یادت باشد) هستم.
البته شهید عبداللهی (کتاب هواتو دارم) ساکن تهران هستند و واسطه آشنایی من با ایشان به راوی کتاب «یادت باشد» خانم سیاهکالی به عنوان همسر شهید باز میگردد. این شهید بزرگ شده منطقه نظام آباد تهران است و در مزار شهدای تهران به خاک همیشه جاوید سرزمین انقلابی و اسلامی ایران سپرده شده است و طبق وصیتش تأکید کرده بود برای مزار من سنگ قبری نگذارید!
نگاه من در فضای روایت زندگی این شهید بزرگوار بر این مهم استوار بود که بتوانم «سبک زندگی» او را به عموم مخاطبانی که این اثر را در دست میگیرند منتقل کنم. درحقیقت اصلیترین دلیل گرفتن قلم در دست و نگارش زندگینامه و روایت زیست شهدای بزرگوار مدافع حرم از همان ابتدا نهتنها برای کتاب «هواتو دارم»، در ذهن من ارائه سبک زندگی به مخاطبانی است که این آثار را مطالعه میکنند و یا به روشهای مختلف در جایگاه مخاطب این کتابها قرار میگیرد.
معتقدم با چنین هدفی در قامت پیش بردن جنس ادبیات انقلاب؛ روایت از ادبیات متعهد در شاخه شهدای مدافع حرم باید بهگونهای باشد تا بتواند حداکثر جامعه مخاطبان را از طیف نگرش فکری، طبقات مختلف اجتماعی با آرای گوناگون به سمت خود جذب کند. چراکه این افراد در راه صلابت، حریت و امنیت ایرانزمین و نه یک گروه خاص جان خود را به کشور و انقلاب هدیه کردند.
از همین روست که به جد معتقدم روایت شهدا، خاصه شهدای مدافع حرم در گونه، سبک و شمایل نوشتاری باید به شکلی باشد که در کنار معرفی این شهدا در قامت ارائه الگو؛ مخاطبان بتوانند علاوهبر شخصیت آنها، وجوه دیگر زیست شهدا را نیز در قامت الگویی برای خود لحاظ کنند. از جمله مهمترین آن الگوها، حوزه سبک زندگی این افراد به شمار میرود. اینکه چه عواملی در زیست آنها وجود داشته و آن شهدا در زندگی خود چه نمط و شیوهای را در قالب نگرش زندگانی در پیش گرفتهاند که از عزیزترین و مهمترین دارایی زندگیشان یعنی جانشان برای این سرزمین و مردمان آن میگذرند و به مقام رفیع شهادت میرسید.
معرفی این دست از نگرشهاست که میتواند علاوهبر جایگاه والای شهدا برای الگوپذیری؛ مؤلفههای دیگری را نیز برای دریافت و شناخت سبک زندگی این افراد در اختیار مخاطبان قرار دهد.
مهمترین نگاه من در روایت کتاب «هواتو دارم» و زندگی شهید مرتضی عبداللهی آن بود که به واسطه ادبیت و ادبیات کتاب ظرفی ایجاد کنم که ارتباط و آشنای میان عموم مردم با منش؛ روش؛ بینش و نگرش این شهید ایجاد شود.
کتاب «هواتو دارم» روایات 10 سال زندگی مشترک این شهید از روزهای آغاز آشنایی با همسرشان، اتفاقهایی که به وقوع میپیوندد؛ اختلافهایی که میان خانوادهها برای وصلت وجود داشته و درنهایت تلاش این دو نفر برای شکل دادن یک زندگی عاشقانه و شادمانه را بازتاب میدهد. در این میان فراز و فرودهای مختلف و متعددی که این زوج در مسیر زندگی مشترکشان با آنها مواجه میشوند را تا انتخاب مرتضی عبداللهی به عنوان یکی از نیروهای خاص و زبده سپاه قدس و حضور او در میدان نبرد در رکاب سردار سپهبد شهید حاجقاسم سلیمانی و در نهایت شهادت شهید عبداللهی به مخاطب ارائه دادهام.
نکته حائز اهمیت درباره شهادت شهید مرتضی عبداللهی آن است که او در اواخر دوران مبارزه سردار دلها (شهید سلیمانی) با گروه تروریستی و تکفیری داعش به میدان مبارزه با آنها وارد و رودرروی دشمن قرار میگیرد تا به مقام بلند شهادت میرسد.
مهرماه سال 1396 زمانی که سردار سپهبد شهید حاجقاسم سلیمانی آن وعده بزرگ و مسرور کننده را خطاب به ملت ایران و سراسر جهان میدهند که تا دو ماه آینده دودمان داعش در هم پیچیده خواهد شد؛ شهید عبداللهی جزو آخرین شهدایی است که در آخرین نبرد سردار سلیمانی و دیگر همرزمانش در «بوکمال» سوریه در 23 آبان 1396 به شهادت میرسد.
در حقیقت شهید عبداللهی جزو شهدایی است که در مسیر تثبیت بنای بر چیده شدن بساط داعش به خیل شهدا پیوست. بنایی که ثمره آن گسترده شدن سفره امنیت و آرامش در کشور سوریه و مرزهای ایران عزیز بود. هرچند که طی یک سال اخیر در سایه ددمنشیهای رژیم غاصب صهیونیستی بار دیگر منطقهای که با خون شهدای بسیاری از دست تروریستهای تکفیری و سفاک پاک شده بود بار دیگر به خون شهدای مظلوم بسیاری ازجمله زنان و کودکان نوار غزه به آشوب کشیده شد.
ایکنا- جناب ملاحسنی از روی جلد و نام کتاب هم بگویید. «هواتو دارم» از کجا میآید؟ چگونه متولد شد؟
نه برای این اثر که در دیگر آثارم نیز همواره تلاش میکنم تا عنوان کتاب را به خود شهدا بسپارم. درباره این اثر نیز از ابتدا بنا نبود نام آن «هواتو دارم» باشد؛ اما در پس گفتوگو با افراد مختلف ازجمله همرزمان شهید و ازسوی دیگر، همسر شهید؛ یکی از اصلیترین مؤلفههایی که در کردار و منش شهید عبداللهی در قالب روایت دیگران دریافتم، تلاش مجدانه و ازخودگذشتگی شهید بود که برای آرامش و امنیت خاطر دیگران به خرج میداد و خود را همواره در مراحل بعدی میدید. به تعبیر خودمانی و صمیمی او هوای دیگران را بر آرامش و امنیت خود ترجیح میداد.
حتی در بخشی از کتاب نیز به این مسئله اشاره کردهام که از زبان برخی از همرزمان شهید گاه اینگونه شنیده میشد که احساس میکردند شهید عبداللهی با همسرش دچار اختلاف شده است که در بسیاری از مواقع از مرخصیهای خود استفاده نمیکند و در خط مبارزه و نبرد باقی میماند.
در نقطه مقابل وقتی با همسر شهید صحبت کردم او به من میگفت چنان همسرم هوای من را داشت که هیچگاه جای خالی او را احساس نمیکردم و از اینکه پیش همرزمانش برای هدفی مقدس تلاش میکرد از آن بسیار شادمان و خرسند بودم.
همچنین خاطرهای از لحظه خداحافظی شهید با همسرش نیز در این اثر است که بسیار آن خاطره را بیان کرده و یا در گفتوگوهای رسانهای به آن اشاره میکنم. زمانی که شهید عبداللهی روبهروی همسرش نشست و به او نسبت به توجه به افراد خانواده و داشتن هوای آنها توصیه و سفارش میکند.
به گفته همسرش از زبان شهید عبداللهی اینچنین نوشتهام که «شهید به من گفت هوای همه رو داشته باش!» و زمانی که همسر شهید از او پرسیده بود که «پس چه کسی هوای من را داشته باشد؟م از زبان شوهرش شنیده بود که «من خودم هواتو دارم!». همین جمله و خاطره در حقیقت در ذهن من حک و ماندگار شد و درنهایت تصمیم گرفتم تا نام کتاب را «هواتو دارم» بگذارم.
ایکنا- جناب ملاحسنی در بخشهای مختلف این اثر و در صفحات گوناگون، مخاطب با «کیو.آر کُدهایی» (QRCode) مواجه میشود که وقتی این کُدها را با گوشی خود جستجو میکند به فیلمهای مختلف و متعددی از شهید میرسد. درباره این ایده که پیش از این در کتاب «کاش برگردی» نیز آن را به گونهای دیگر آزموده بودید و اینجا شکل تکمیل شده آن را شاهد هستیم توضیح بدهید.
آنچنان که اشاره کردید در کتاب «کاش برگردی» (زندگی شهید مدافع حرم زکریا شیری به روایت مادر شهید) مخاطب با این مؤلفه مواجه میشد که مادر شهید شیری که فردی بیسواد بود، در پس فقدان و شهادت فرزندش و آن جوششِ روحِ مادرانه؛ او را بدل به سراینده اشعار کرده بود و در حقیقت شاید مهمترین عنایت فرزند شهید به مادرش شاعر شدن او بود که در فراق پسرش اشعار مختلفی سروده بود.
زمانی که من اشعار را از زبان مادر شهید شیری که به زبان آذری بود میشنیدم، احساس میکردم ترجمه آنها برای مخاطب نمیتواند آن حس، حال، فضا، غم، هجران و در عین حال افتخار صدای مادر برای از دست دادن فرزندش در مسیر صلابت، امنیت و آبادانی کشور را با خود به همراه داشته باشد؛ از همین رو آن «کیو.آر کدها» را در آن کتاب تعبیه کردم که مخاطب با اسکن و جستجو کردن آنها به تارنمایی (وبسایت) هدایت میشد و آنجا اشعار مادر شهید را با صدای خود مادر میشنید.
همین تجربه و بازخورد خوبی که از مخاطبان کتاب «کاش برگردی» دریافت کردم؛ باعث شد تا در کتاب «هواتو دارم» از این «کیو آر کدها» با توجه به خاطراتی که عنوان میشد و آن بخش از فیلمهایی که در دسترس و اجازه انتشار آنها وجود داشت را قرار دهم تا اینبار مخاطب در کنار خواندن کتاب یا خاطره و روایتی که از شهید عبداللهی در این اثر با آن مواجه میشود بتواند با اسکن کردن آن کدها به آن فیلمها دسترسی داشته باشد و در قالب فضایی چند رسانهای به مرور زندگی این شهید بپردازد.
پیش از این نیز در همین گفتوگو به این مسئله اشاره داشتم که مهمترین اصل و تعهد قلم برای نگارش آثار در حوزه ادبیات انقلاب با محور شهدای بزرگوار مدافع حرم ارائه سبک زندگی آنها بود و در این میان اگر بخواهم شهید عبداللهی را به تعریف بنشینم؛ او را انسانی با نکات اخلاقی بسیار مختلف و متعدد خطاب میکنم.
با همین هدف و نگرش؛ در گام نخست و در حال مصاحبه با افراد مختلف بعد از شنیدن خاطره یا روایت آنها نخست از خود میپرسم که آیا این خاطره و روایت چیزی برای اضافه کردن به داشتههای ذهنی مخاطب برای او در زندگیاش دارد یا تنها ممکن است مخاطب را با وجهی از وجوه یک انسان دیگر و در اینجا آن شهید بزرگوار آشنا کند؟
بر اساس همین نگرش تلاش میکردم تا در کنار دستچین کردن این روایتها و خاطرهها به سمت نگارش آن بخش از اتفاقات زندگی شهید عبداللهی بروم که علاوهبر بازتاب وجهی از وجوه اخلاقی او؛ بتواند داشته و آوردهای نیز در قالب آموزههای سبک زندگی برای مخاطب داشته باشد.
بسیار به این مهم اعتقاد دارم که مخاطب در مواجهه با کتابهای زندگینامهای، خاصه با محوریت شهدای بزرگوار ایران عزیز در عرصههای مختلف؛ از شهدای دوران دفاع مقدس تا شهدای امنیت؛ سلامت و البته شهدای مدافع حرم در کنار لذت مطالعه باید با یک خروجی متفاوتی مانند یک «درسنامه» به گاه پایان بردن کتاب مواجه شود! از همین روست که تلاشم بر آن بود تا مهمترین ویژگی کتاب «هواتو دارم» بازتابدهنده نوع سبک زندگی این شهید بهعنوان نمونهای از شهدای کشورمان باشد. نمونهای که نه به گاه یک اتفاق در یک آن که به شکل مستمر در طی زندگی 10ساله مشترک او با همسرش بارها و بارها شاهد تکرار آن بودیم و گویی بخشی از هویت و زیست آن شهید به آن رفتار، کردار، گفتار و یا منش بازمیگردد.
در مواجهه با شهید عبداللهی شاید بیشترین خروجی این درسنامه به نکات اخلاقی او در مواجهه با همسر، افراد خانواده؛ دوستان و همرزمانش بازمیگردد.
ایکنا- پرسشی که میخواهم مطرح کنم شاید کمتر در شکلوشمایل گفتوگوهای رسانهای مجالی برای بروز دارد. اما از شما میخواهم فارغ از این پاسخ تکراری و کلیشه شده مبنی بر آنکه روایت این اثر، تعدد خاطرات و نقلهای افرادی که با آنها مصاحبه کردهاید؛ تام و تمام برای شما دارای جایگاه، ارزش و یا آن جمله معروف به مثابه فرزندانتان هستند! اگر بخواهید یک روایت از میان روایتهای مختلف را در کتاب «هواتو دارم» انتخاب کنید چه اتفاقی خواهد بود و به چه نکتهای اشاره خواهید کرد؟
منظور شما را از روایت یا رویکرد نگاه کلیشهای درنمییابم؛ اما به جد به این مسئله معتقدم که تمامی این خاطرهها و روایتها که در پس دستچین؛ گلچین و بِهچین شدن آنها در کتاب «هواتو دارم» با مخاطب در میان گذاشتهام برای من آموزنده و بهمثابه فرزندانم به شمار میروند! اما اگر بخواهم پاسخ سوال شما را بدهم شاید اینگونه بگویم که ممکن است منظور شما تأثیرگذارترین جنس خاطره یا روایت در این اثر باشد که میتوانم به دو اتفاق اشاره کنم.
نخستین صحنهای که بهشدت با شنیدن آن تحت تأثیر قرار گرفتم از زبان همسر شهید بود. درباره لحظهای که پیکر شهید به منزل آمد. میدانید که این اتفاق درباره شهدا؛ خاصه شهدای مدافع حرم بسیار کم به وقوع میپیوندد. اما درباره شهید عبداللهی اینگونه شد و پیکر او برای تشییع به منزل خود او آورده شد. جایی که همسر شهید گفت با شنیدن این خبر پا برهنه به سمت آشپزخانه دویدم و برای استقبال از پیکر همسر شهیدم اسپند دود کردم. این صحنه یکی از تأثیرگذارترین روایتها و خاطرهها بود.
همچنین از زاویه دید من اوج و نهایت مهر و عشقی که میان این زوج وجود داشت لحظهای بود که خبر شهادت به گوش همسر شهید رسید. آنگونه که خود روایت کرده سراغ دمپاییهای شهید رفته و آنها را بوسیده و به سر و صورت خود کشیده است. شاید از زاویه دید فردی که فقط این را میشنود این اتفاق تنها یک صحنه دراماتیک و یا عاشقانه باشد؛ اما وقتی درباره یک زوج؛ آن هم زوجی عاشق در پس زندگیای که بسیار پرفرازونشیب درنهایت به وصلت آنها انجامید صحبت میکنیم، شنیدن این خبر شاید نقطه و قله اصلی بازنمایی عشق و مهری است که میان این دو وجود داشته است.
این تنها مربوط به شهید عبداللهی نیست و چنین دست از عشقها را در ابعاد و اشکال مختلف در زندگی روایت شهدا میتوان به وضوح دید و دریافت. از همین روست که سخت به این مسئله اعتقاد دارند که شهدا عاشقترین مردمان زمین بودهاند. در این میان بیهیچ تردیدی شهید عبداللهی یکی از متفاوتترین شهدایی بود که در قالب عشق؛ همسرش؛ خانواده و هدف والایی که در سر داشت تعادلی قریب و در حد عالی ایجاد کرده بود.
این دو صحنه و روایت؛ تأثیرگذارترین و سختترین روایتها در مسیر نگارش «هواتو دارم» برای من بود.
ایکنا- در پایان این گفتوگو پرسشی را با شما مطرح میکنم که شاید تاکنون به شخصه کمتر پاسخی درخور از سوی نویسندگان در مواجهه با آن دریافتهام و آنهم به انتخاب سوژهها و شهدا بازمیگردد. گویا این همان فوت کوزهگری و سِر؛ راز و رمزی است که نویسندگان برای خود دارند. خاصه نویسندگان موفق که آثار آنها به گاه انتشار مورد وثوق جامعه مخاطبان قرار میگیرد. در مورد شما نیز درباره سه کتاب «یادت باشد»؛ «کاش برگردی» و «هواتو دارم» صدق میکند. این راز و رمز را افشا میکنید؟
ادبیات انقلاب و روایت آن بخشی از تعهد نویسندگان امروز کشورمان است که از یکسو در راستای آن مؤلفه اصلی یعنی ارائه الگو از قهرمانان این سرزمین برای نسل امروز و فردا قلم در دست میگیرند و از سوی دیگر آن هدف والایی است که هر نویسنده با توجه به دغدغه ذهنی خود برای نگارش آثار برمیگزیند؛ که آنچنان که عنوان کردم برای من ارائه سبک زندگی در حوزه آثار ادبیات انقلاب و ادبیات متعهد؛ خاصه با محوریت شهدای مدافع حرم بیشترین ارزش را دارد.
اگر به عقبه آثار من بازگردید اولین کتابی که نوشتم نامش «استاندار بصره» بود که درباره شهید دفاع مقدس؛ شهید سیدناصر سیاهپوش به رشته تحریر درآمده بود. هر چند این اثر، روایتی داستانی نبود و گزینشی از 100 خاطره از شهید سیاهپوش بود و این کتاب کمتر دیده شد اما به غایت آن را دوست دارم. چرا که مسیر نویسندگی من را در پی تعریف خود به عنوان یک نویسنده برای محمدرسول ملاحسنی مشخص کرد. اما علقه و علاقه بیشتر من به شهدای مدافع حرم است و برای آن دلیل محکمی دارم.
امروز وقتی با نسل جوان صحبت میکنیم و درباره شهدای دفاع مقدس به گفتوگو مینشینیم؛ اغلب این پاسخ را از زبان آنها میشنویم که در آن دوره و زمانه فضا برای شهادت مهیا بوده است. چرا که انقلاب بهتازگی به پیروزی رسید و کشور همسایه برای تسلط به کشور ما هجوم آورده بود.
اما وقتی درباره شهدای مدافع حرم صحبت میکنیم؛ منظر ما به شکل کامل تغییر پیدا میکند. آنها افرادی هستند که در کنار همین جوانان نسل امروز زندگی کردهاند و همین جوانان امروز ممکن است چنین دست از افرادی را در همسایگی و یا محله خود دیده باشد! پس ارائه زندگی و شخصیت و از آن مهمتر سبک زندگی این دسته از افراد برای جوان امروز از اهمیت بالاتری برخوردار است! چرا که چه در حوزه امکانات، چه در حوزه رفاه و امنیت و چه حتی در مسئله حضور در میدان نبرد آن هم در شرایطی که دشمن به خاک کشور حمله نکرده اما سربازان غیور این سرزمین برای امنیت مردمانشان در آنسوی مرز پیش از تعدی دشمن دست به مقاومت میزنند قضیه را متفاوت میکند!
جوان امروزی که تا چند روز پیش در همسایگی خود با جوانی همسنوسال خود دوست بود؛ شاید با او فوتبال و والیبال بازی میکرد؛ یا به یک مدرسه میرفت؛ یا خاطره سفر مشترکی؛ نشستن پشت نیمکت مدرسهای یا دانشگاهی را داشته به فاصله یک شبانهروز ناگهان خبر شهادت او را میشنود! در چنین شرایطی دیگر فقط مسئله ارائه و معرفی یک شخصیت مدنظر نیست! اینکه در میان همین خاطرات و پیدا کردن نقاط مشترک با جوانان امروز در قالب فردی مانند آنها که هدفی والا و درنهایت تحقق آن یعنی شهادت را برای زندگی خود برگزیده بیهیچ تردیدی مهمترین رسالت امروز ادبیات انقلاب به شمار میرود!
ادبیاتی که میتواند با ارائه چنین دست از مؤلفههایی درباره سبک زندگی بخش مهمی از پرسش ذهنی جوانان این سرزمین را درباره چرایی حضور این افراد در میدانهای نبرد، درنهایت شهادتشان پاسخ دهد؛ همین ادبیات به مثابه سدی محکم دربرابر جنگ نرم دشمن در حوزه تحریف انقلاب و گفتمان فرهنگی دست به نقشآفرینی میزند.
گفتوگو از امین خرمی
انتهای پیام
source