محسن مؤمنیشریف در گفتوگو با ایکنا بیان کرد:
26 سال پیش 21 فروردین 1378 مردی از سلاله قهرمانان سرزمینمان در شرایطی توسط منافقان کوردل ترور شد و به شهادت رسید که فصل مهمی از صلابت؛ شکوه؛ افتخار؛ عظمت؛ ایستادگی؛ پایداری؛ مقاومت و هر آنچه در آیینه گفتمان فرهنگ نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بود به تمامی معنا کرده بود.
سپهبد شهید علی صیادشیرازی که به جد و جهد باید او را بهواقع «صیاد دلها» خواند هرگاه که پای وظیفه در مقام یک ارتشی و مدافع وطن به میان میآمد آنچه تنها پیشارویش تصویر و تجسم میشد جغرافیای ایرانی بود که بهتازگی نظام شاهنشاهی را توسط رهبری امام خمینی(ره) پشتسر گذاشته بود و دفاع از مردمی که تمامقد پای آرمانهای انقلاب ایستاده بودند.
او که قسمخورده دفاع از آبوخاک؛ کیان و سرزمین ایران اسلامی و انقلابی بود، جز تولد تنها دختر دردانهاش (مرجان) به گاه تولد دیگر فرزندانش (سه فرزند دیگر) حتی کنار خانواده و همسرش نبود، چرا که به گاه مقاومت و ایستادگی چه در برابر غائلههای کردستان و در ادامه، رژیم بعثی که چشم طمع به خاک این کشور گشوده بود؛ مجالی برای فراغت برای او و همقطارانش فراهم نساخته بود.
زلالی و در عین حال صلابت و شجاعت صیادشیرازی تا به آن حد بود که منافقی چون بنیصدر که آن زمان فرماندهی کلِ قوا را نیز داشت نمیتوانست این زلالی را بربتابد و با هر تلاش و ترفندی برای عزل او تلاش کرد و دست تقدیر چنان نوشته بود که حتی «صیاد دلها» ناجی فرد و صاحب دستی باشد که حکم عزل او را امضا کرده بود.
از همین رو است که وقتی درباره سپهبد شهید صیادشیرازی صحبت به میان میآید از دوست تا دشمن درباره شجاعت، اخلاص، عمل، ایمان و معنویت او لب به سخن میگشایند و هیچکس بد، کژی و ناراستی حتی در مقام دشمنی برای وصف او نمیبرد.
محسن مؤمنیشریف که نامی شناختهشده در عرصه ادبیات مقاومت و دفاع مقدس به شمار میرود و سالها مدیریت حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی را نیز در دست داشت در دوران جوانی خود کتابی با نام «در کمین گل سرخ» را با نگاه داستانی بنابر زندگی سپهبد شهید صیاد شیرازی در شرایطی به رشته تحریر آورد که شکل روایت بدیع و نوع خوانش دقیق و عمیق چارچوب داستانی آن اثر در قالب روایت زندگی یکی از بزرگترین قهرمانان و اسوههای این سرزمین اثرش را به الگویی برای نویسندگان بعدی در راستای خلق زندگینامههای ماندگار از قهرمانان و اسوههای ملی سرزمینمان بدل کرد. اثری که تقریظ مقام معظم رهبری را نیز بر پیشانی خود دارد و ازهمینروست که به گاه قرار گرفتن در ایستگاه تقویمی سالروز شهادت «صیاد دلها» خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) بنای گفتوگویی را با این نویسنده نامآشنا در عرصه ادبیات پایداری و مقاومت بر خود واجب دید و حاصل این گفتوگو در ادامه از خاطرتان میگذرد.
نمونه یک ارتشی مومن و شجاع و فداکار
متن تقریظ مقام معظم رهبری بر کتاب «در کمین گل سرخ»
«این نمونه جالب و بیسابقهئی است از گزارش جنگ در ضمن داستان شیرین زندگی یکی از شخصیتهای آن. آن را یکسره مطالعه کردم (تا ۸۴/۶/۷) زیبا و هنرمندانه نوشته شده است. با بسیاری از حوادث آن کاملاً آشنایم. البته بسیاری دیگر از حوادث آن دوران و نیز مطالب بسیاری از آنچه مربوط به این شهید عزیز است ناگفته مانده است. و این طبیعی است.
البته برجستگیهای شخصیت شهید صیاد شیرازی را در نوشته و کتاب به درستی نمیتوان نشان داد او حقاً نمونهئی از یک ارتشی مومن و شجاع و فداکار بود. رحمت خدا بر او.»
ایکنا- جناب مومنیشریف کتاب «در کمین گل سرخ» هر چند جزو آثاری است که در دوران جوانی شما به رشته تحریر درآمده اما هنوز هم در حوزه زندگینامه داستانی با محور معرفی قهرمانان ملی آنهم قهرمانی که شهره و آوازه او نهتنها مرزهای ملی که جهان را درنوردیده، یعنی سپهبد شهید صیاد شیرازی اثری است که در قامت ارائه نوعی الگو برای ارائه آثار فاخر در حوزه زندگینامهنویسی قهرمانان ملی به شمار میرود. از نحوه انتخاب جنس روایت، شکل و شمایل تولد این اثر برای آغاز گفتوگو بگویید.
کار در حوزه ارزشها، اعم از ارزشهای دینی، اخلاقی و میهنی برای نویسندگان به نوعی سیر و سلوک به شمار میرود. به خصوص وقتی که نویسندهای درباره یک اسوه و قهرمان قلم میزند. وقتی نویسنده پابهپای قهرمانی که در حال نوشتن، روایت و معرفی اوست قلم میزند؛ در این میان خود راوی و نویسنده نیز تحت تأثیر آن قهرمان و اسوه مد نظر روایت قرار میگیرد.
به جرات و باقدرت میتوان گفت که آن نویسنده پابهپای روایت آن قهرمان، الگو و اسوه؛ حین روایت از نظر روحی و روانی رشد میکند و تحت تأثیر صفات مثبت او قرار میگیرد. در چنین شرایطی نویسنده یا واجد آن صفات قهرمان میشود یا به سمتوسوی آن صفات جهت برگزیدن آنها در راستای زیست و زندگی شخصی خود حرکت میکند. در چنین شرایطی و با چنین نگاهی وقتی نویسندهای درباره شخصیتی مانند شهید صیاد شیرازی دست به قلم میشود آن مولفه تاثیرپذیری که به آن اشاره کردم با قوام و قدرت بیشتری محقق خواهد شد.
بهعنوان مثال شهید صیاد شیرازی که شخصیتی شجاع به شمار میرود اگر راوی در این زمینه دچار مشکل باشد با شکل و شیوه روایت زندگی این قهرمان شجاع به سمت شجاعت کشیده و عنصر شجاعت در او تقویت میشود. همچنین میتوان به عناصر اخلاقی؛ اعتقادی؛ میهنپرستی و نظایری از این دست به عنوان شاهد مثالهای دیگر اشاره کرد.
از همین رو معتقدم ادبیات دفاع مقدس به ویژه پرداختن به اسوهها و معرفی آنها همان گنجِ جنگی است که رهبر معظم انقلاب اسلامی به آن اشارت داشتهاند.
فراموش نکنیم که در روزگاری به سر میبریم که انقطاعی بین نسلها صورت گرفته و این امری جهانی است و تنها به سرزمین مقدس ایران بازنمیگردد. مسئلهای به نام «هویت»؛ امروز بهعنوان مؤلفهای مهم در قامت، رفتار و شخصیت بسیاری از انسانهای جهان در مقام آسیب و فرایند آسیبشناسی شخصیت رُخنمایی میکند.
از همین روست که توجه به ادبیات و نگارش چنین آثاری با هدف معرفی قهرمانان و چهرههای ملی سرزمینمان میتواند نسل جدید ما را با هویت اصلی ملی و مذهبی خود بیشتر پیوند دهد.
ایکنا- برای ورود به بطن و متن کتاب دست در دست شما با روایتهای اثر پیش برویم. کتاب «در کمین گل سرخ» با تعلیقی بسیار جاندار و پُر تنش آغاز میشود. جایی که حکم بازداشت صیادشیرازی توسط مدیری صادر میشود و در ادامه جان همان فرد صادرکننده حکم بازداشت توسط صیاد شیرازی نجات پیدا میکند! ناگهان با پدر شهید صیاد شیرازی و روایتهای او از فرزندش همراه میشویم و این جنس تعلیق تا پایان اثر و همراهی با دختر این شهید بزرگوار بهعنوان ثمره زندگی او و همسرش شاید کلید حل تمامی این تعلیقها باشد. پس با وجود آنکه اثر شما یک زندگینامه از قهرمانی ملی است؛ شکل و شمایل و رنگوبوی داستانی نیز به خود میگیرد. در نگارش این اثر تا چه حد به روایتها استوار بوده و تا چه حد از آن جوشش خلاقانه خلق داستان و ابزار تخیل بهره بردهاید؟
از نگاه و دقت نظر شما سپاسگزارم. من داستاننویس هستم و از همینرو طبیعی است که در خلق و نگارش آثارم از عناصر داستانی بهره ببرم. اینکه چگونه آغاز؛ چگونه شخصیتپردازی و چگونه اثر را به پایان ببرم به قطع دارای اهمیت است؛ اما نکته مهمتری نیز در این میان وجود دارد.
زمانی که در حوزه هنری حضور داشتم بهویژه با دوستانی که در بخش تاریخ شفاهی فعالیت میکردند به آنها این نکته را بازگو کرده بودم که عنصر بسیار مهم و به تعبیر شعرا «آنی» در شخصیت و موضوعی وجود دارد که اگر نویسنده بتواند آن «آن» را پیدا کند و با محوریت آن به امر نگارش و توسعه اثرش مشغول و در نهایت به تحلیل برسد به قطع و یقین این مؤلفه یافتن و پرداختن «آن» بیشترین یاری را در راستای پختگی و عمق بخشیدن به اثر آن نویسنده با خود به همراه خواهد داشت.
آنچه در نگارش کتاب «در کمین گل سرخ» به آن رسیدم و براساس آن کار را گسترش دادم، بحث تقدیر و سرنوشتی بود که با شهید صیاد همراه بود. خود شهید صیاد نیز بسیار و با عمق جان به این تقدیر و سرنوشت معتقد بود. معتقدم دست تقدیر او را از کودکی بهگونهای رشد داد و تربیت کرده بود که در آینده بدل به فرمانده ارتش اسلام و ارتش بعد از انقلاب شود. این همان «آنی» بود که به لطف خدا با سرعت بالایی به آن دست یافتهام و پیرامون این «آن» به چیدمان اطلاعات و پردازش کتاب برهمین مبنا پرداختم.
ذکر این نکته نیز به ویژه برای مخاطبان شما، دوستداران اهل ادبیات و آنهایی که بهتازگی فضای داستاننویسی را برای حرفه خود انتخاب کردهاند خالی از لطف نیست که در مسیر نوشتن و قوام یافتن در آن بهرهمندی من از «تاریخ بیهقی» نیز نکتهای ظریف و مهم است که نباید از قلم بیافتد. تاریخ بیهقی را بارها خواندهام و این نکته را چندینبار بازگو کردهام که تنها سه بار با استاد، تاریخ بیهقی را خوانده، در کنار او خط به خط این اثر را پیش بردم و این اثر از قدیم الایام به نوعی به عنوان کتاب بالینی من به شمار میرفته؛ البته نه با انتظاری که ما از کتاب بالینی داریم اما کتابی بود که فراوان به آن رجوع کردم و بارها و بارها آن را مطالعه کردهام.
تاریخ بیهقی و متون کهن که تاریخ بیهقی یکی از آنها به شمار میرود میتواند کمک بسیار شایانی به نویسندگان و ادبای ما کند و آنها را در امر نگارش و پرداخت اثری که در دست دارند ورزیده میکند.
خلق کتاب «در کمین گل سرخ» به ایام جوانیام بازمیگردد. زمانیکه حدود 27 یا 28 ساله بودم؛ ولی لطفی که برخی از دوستان و بزرگان در توفیق این اثر برای من و قلمم داشتهاند شاید دلیلش این عواملی بود که به آنها اشاره کردم.
ایکنا- جناب مومنیشریف در فصل آغازین این گفتوگو به مسئله انقطاع نسلی بهعنوان بحرانی جهانی و نه تنها مختص ایران اشاره کردید. در همسویی با جوانان و نوجوانان امروز ایران در ساحت الگوپذیری از قهرمانان ملی، خاصه آنهایی که در دوران دفاع مقدس حضور داشتند ما با همین شکل نگرش انقطاعی مواجه هستیم که شاید اصلیترین دلیل آن را بتوانیم به جنگ نرم دشمن که مقام معظم رهبری از میانههای دهه 70 نخستین تذکارهای مبتنی بر این جنگ نرم را با رویکرد شبیخون و ناتوی فرهنگی عنوان کردند و در این اواخر نیز با بیانیه جهاد تبیین؛ تأمل، تدقیق و تدبیر ویژهای بر این مهم داشتند به شمار آوریم. در حوزه روایت چنین دست قهرمانانی مانند شهید صیاد برای نوجوان و جوان امروز در ساحت پذیرش مبانی آنها و الگو قرار دادن ایشان از چه زبانی در حوزه روایت و نگارش باید بهره برد تا بیشترین دامنه مخاطب نوجوان و جوان به این آثار جذب شوند؟
پاسخ به این سوال پاسخی ساده نخواهد بود که بتوان آن را در چند جمله بیان کرد! اما نکتهای که در این میان مهم است اینکه آن شیوه و روش گفتن و ارتباط برقرار کردن با نسل جوان امروز را میتوان در روشی که میان انبیاء(ع) و مصلحان دینی وجود داشت انتخاب کرد و از آن بهره برد. روشی که انسان را به «فطرت» خود ارجاع میدهد.
تمامی ما انسانها در فطرت یکسان هستیم و مهم در این میان راههای رسیدن به آن فطرت و کشف آن است که مهم جلوه میکند.
وقتی شما با انسانهای بزرگ و قهرمانان ملی که حداقل آن این است که برای نجات میهن و دفاع از هموطنانشان فعالیت کردهاند به خصوص انسانهایی که از نظر اخلاقیات، معنویات و شجاعت سرآمد هستند، برای نوجوان و جوان امروز حرف میزنید حتی گفتن از آنها برای این گروه از مخاطبان هدف جالب توجه است و همراهی با این افراد جزو علایق و جذابیتهای نوجوان و جوان امروز به شمار میرود. این مسئله برآمده از حدس و گمان نیست که در ساحت گفتوگو با بسیاری از نوجوانان و نوجوانان به شخصه به آن دست پیدا کردهام.
ورود و نوع ورودها به این زندگینامهها و روایت آنها بسیار حائز اهمیت است. اینکه چگونه به این موضوعها برای روایت ورود کنیم تا با توجه به شائبههایی که دشمنان ما ایجاد کردهاند، روایت آنها برای مخاطب امروز پسزننده نباشد؛ از همین روست که پرداختن به این موضوعات در حوزه ادبیات دفاع مقدس، روایت و معرفی قهرمانان ملی در شکل و شمایلِ گونهِ روایت برای نویسندگان متفاوت خواهد بود.
بهعنوان مثال اگر بخواهیم از طریق پویانمایی و انیمیشن به معرفی این قهرمانها بپردازیم نوع ورود ما نسبت به تولید یک اثر نمایشی برای اجرا در صحنههای تئاتر و به همان میزان در قالب نوشتن، نگارش و ارائه اثر مکتوب متفاوت خواهد بود. از همین روست که انتخاب نوع ورود و شکل روایت است که به عنوان عاملی مهم و تأثیرگذار در جلب و جذب حداکثری مخاطبان، خاصه مخاطبان نوجوان و جوان در این امر باید بیشاز پیش مورد توجه قرار گیرد. چرا که جهان هنرها با یکدیگر متفاوت است. از همین رو مخاطبان این جهانهای مختلف محصولات فرهنگی و هنری نیز متفاوت هستند؛ اما در شمایل کلی نکته مهمی که میتوانم بازگو کنم، ارجاع به فطرت است. هر جا با زبان فطرت و درباره فطرت صحبت کردیم و مسائل فطری افراد را مورد ارجاع قلم، روایت و خلق اثر هنری خود قرار داده نتیجه گرفتیم و البته که این شکل روایت و تولید اثر فرهنگی باید «هنرمندانه» باشد.
من نمیتوانم در قالب گفتوگو این مهم را بازگو کنم که هنرمندانه بودن باید به چه شیوهای باشد. یک نقاش ماهر به راحتی میتواند مخاطب خود را جلب و جذب کند. به همین میزان یک شاعر توانمند در جذب مخاطبان به راحتی میتواند وارد میدان شود. اینها مؤلفههایی است که میتوانیم به چشم بصر ببینیم و این مهم در رشتههای دیگر نیز صدق میکند.
مشکلی که امروز بهعنوان مؤلفه آسیبزا در عدم جذب مخاطب، فاصله و انقطاع آنها با تولیدات فرهنگی و هنری با محور معرفی قهرمانهای ملی سرزمینمان باز میگردد متوجه آثاری است که از عنصر هنرمندانه تهی است. وقتی اثری با هر رویکردی ازجمله معرفی قهرمانان ملی سرزمینمان در ساحت ادبیات دفاع مقدس به شکل هنرمندانه صورت نگیرد؛ نویسنده ناگزیر میشود که از مسائل و موارد دیگری برای خوراندن مفهوم مدنظر خود هزینه کند که حرکت به سمت این موارد بیشاز آنکه جذاب باشد توی ذوق میزند و گاه باعث دفع مخاطب میشود.
شاید در پاسخ به این پرسش بهتر آن باشد که بگوییم چهکار نباید بکنیم و آن نبایدها را با درنگ بیشتری مورد تأمل و تفکر قرار دهیم تا در نهایت اثر ارائه شده، هنرمندانه و جذاب باشد. اگر اثر نهایی از آن «آن» فطری برخوردار باشد، بیتردید برای نسل نوجوان و جوان امروز نیز معرفی قهرمانان ملی سرزمینمان در ساحت ادبیات دفاع مقدس با جذابیت، اقبال، علاقه و تمایل آنها همراه خواهد بود.
اگر بتوانیم این «نبایدها» را کشف کنیم بر آنها تأمل و تفکر داشته باشیم؛ از حرکت به سمت آنها پرهیز کنیم؛ «بایدها» ناخودآگاه رُخنما میشوند و در قلم یا تولید اثر فرهنگی و هنری ما بازتاب پیدا میکنند.
ایکنا- چون ارجاع و اشارات داشتید که «در کمین گل سرخ» را در سالهای جوانی نوشتید؛ امروز اگر محسن مؤمنیشریف پشت میز برای نگارش همین اثر بنشیند آیا ادبیات او در روایات این اثر تغییر پیدا خواهد کرد؟
آنچنانکه اشاره داشتید و داشتم این اثر را در جوانی نوشتم. خوشبختانه من در رمان «ماه بلوط» ارجاعاتی به شهید صیاد شیرازی داشتم. رمان «ماه بلوط» درحقیقت زبان؛ نگاه؛ بینش و قلم امروز من است و نگاه امروز من را نمایندگی میکند.
نمیدانم این اثر در ارتباطگیری با مخاطب چگونه بوده اما میتوانم بگویم که فضای آن با فضای «در کمین گل سرخ» که اثری مبتنی بر زندگینامه است متفاوت است، چراکه «ماه بلوط» یک رمان است.
ایکنا- جناب مومنیشریف در قالب جمعبندی؛ حرف و سخن باقیمانده که مقوم و مکمل صحبتهای شما در این گفتوگوی مرتبط با «صیاد دلها» سپهبد شهید صیاد شیرازی باشد؟
امسال زمانی درباره شهید صیاد شیرازی صحبت میکنیم که دو تن از یادگارهای عزیز او یعنی همسر گرامی ایشان و دختر دردانهاش، فرزند عزیزش، «مرجان خانوم» دیگر در میان ما نیستند و در کنار شهید صیاد شیرازی حضور دارند. یاد آنها را گرامی میداریم.
ما و همه کسانی که با شهید صیاد مرتبط هستند او را همواره به خود نزدیک میبینند و گمان میکنند که شهید آنها را میبیند و صدای آنها را میشنود. چون ایشان انسان وفاداری است پس بیتردید به دوستان خود که با او دوستی میکنند؛ بهویژه جوانان عزیزمان که با بسیاری از آنها مرتبط بودم همراه و همدل است.
از زبان جوانان و نوجوانان متعددی شنیدهام اگر دوستی خود را با شهید صیاد شیرازی برقرار کنیم ثمرات بسیار زیادی خواهیم دید. از نسل نوجوان و جوان در ارتباط با دوستی با صیاد شیرازی بسیار شنیدهام. رمزوراز وفاداری؛ پایداری و شجاعتی را که جوانان و نوجوانان در ساحت دوستی با این فرمانده دلیر و شجاع آموختهاند نیز از زبان خود آنها در قالب گفتوگو بارها به گوش شنیدهام.
اینکه بعد از عقد اخوت و دوستی میان نوجوانان و جوانانی که با شهید صیاد شیرازی بستهاند هیچگاه او آنها را در مسیر زندگی تنها نگذاشته و همیشه دستگیر و یاور آنها بوده است. این همان گنجی است که حضرت آقا به آن اشاره داشتهاند. این بخش و نمادی از همان گنجی است که همه ما میتوانیم از آن بهرهمند باشیم.
گفتوگو از امین خرمی
انتهای پیام
source