۱۱:۴۹ – ۲۷ فروردين ۱۴۰۴
باشگاه خبرنگاران جوان؛ زهرا بالاور – ۲۷ فروردینماه، روز فرهنگ پهلوانی و ورزش زورخانهای است. این روز فرصتی برای آشنایی با پهلوانان ایرانزمین و اندیشیدن به فرهنگ پهلوانی است که ریشه در خاک این سرزمین دارد و سرنوشتهای خواندنی را رقم زده است. این اندیشیدن میتواند به بازتولید نگاهی جدید به مسئله پهلوانی و فرهنگ آن منجر شود؛ بهویژه برای نسل جوانِ امروز و کودکان و نوجوانانی که نسبتِ پایدار و رابطه هویتبخشی بین خود و پهلوانان قدیم و ورزش زورخانهای و مواردی مانند اینها، برقرار نکردهاند.
احمد عربلو، نویسنده باسابقه حوزه ادبیات داستانی کشورمان، در مجموعه «پهلوانان» که به کوشش نشر مهرک واحد کودک و نوجوان انتشارات سوره مهر در قالب کمیکاستریپ (داستان مصور)، تولید و عرضه شده، به روایت بخشی کوتاه، اما تأثیرگذار از زندگی پهلوانان ایران پرداخته است. او تلاش کرده است رابطه نسل امروز را با گذشته از راهِ کتاب و ادبیات، طوری سامان دهد که اثری عمیقتر و مفیدتر بر جای بماند.
در ادامه گفتوگوی ما را با این نویسنده در ادامه میخوانید:
آیا قالب این داستان و این نوع تولید کتاب که موضوعاتی، چون پهلوانی و سرگذشتنامه پهلوانان را در بر میگیرد، میتواند از داستانهای بدون تصویر (داستانهای متنی) پیشی بگیرد یا خیر؟
در مورد مبحث کمیکاستریپ و قصههای تصویری، بهطور کلی دو نظر وجود دارد. یک نظر این است که این کار ممکن است ذهن کودکان را تا حدودی تنبل کند؛ یعنی کودک بهجای اینکه متن را خود بخواند و طراحی صحنه را در ذهنش انجام دهد، با دیدن تصویر، ذهنش بهاصطلاح تنبل شود؛ اما من اعتقاد دارم که این قالب، بسیار خوب است و میتواند به ما کمک کند تا نهتنها داستانهای حماسی بلکه هر موضوعی را در قالب کمیکاستریپ ارائه دهیم.
متأسفانه این قالب در کشور ما به دلایلی که نمیدانم چیست، جا نیفتاده است. ما خیلی تلاش کردهایم که تاحدودی این قالب را جا بیندازیم. احساس میکنم این قالب بسیار زیباست و میتواند مخاطب را جذب کرده و تصاویر را در ذهن او ماندگار کند؛ اما متأسفانه این امر محقق نشده است؛ شاید بهخاطر هزینههای زیاد یا دلایل دیگر. بهعلاوه، نظرم این است که ما در تصویرسازی بهویژه در تصویرسازی قصههای کمیکاستریپ، پیشرفت درخور توجهی داشتهایم. جوانان و نوجوانانی وارد این عرصه شدهاند که کارشان واقعاً عالی است. به نظر من، این صنعت میتواند بخشی از خلأ کتابهای ما برای کودکان و نوجوانان را پر کند، اگر کمی بیشتر به آن بها داده شود. مخصوصاً در کتابهایی با این سبک و سیاق که داستانهای حماسی و پهلوانی حالتهای فعال و اکشن دارند، این قالب بسیار خوب جواب میدهد.
بهعنوان مخاطب، وقتی کتابها را ورق میزنیم، تصویرگری کتاب حسوحال داستان را بهخوبی منتقل و رسالت متن را تکمیل میکرد. نظر شما در جایگاه نویسنده این آثار چیست؟ آیا آن چیزی که مدنظرتان بود به نتیجه رسید یا خیر؟
یکی دو تا از این کتابها کمی از نظر سبک و سیاق نتوانسته بودند آن لطافت لازم را برای مخاطب ایجاد کنند؛ اما ۹۰ درصد این کارها بسیار خوب بودند. تصویرگر فضا را بهخوبی تشخیص داده و شخصیتها را نیز بهطور مناسب طراحی کرده بود و من از تصویرگری راضی بودم. امروزه تصویرگریها واقعاً حرف اول را میزنند. ما ایرانیها در دنیا نیز موفقیتهایی کسب کردهایم که نشاندهنده تحولات مثبت در این زمینه است. فقط نمیدانم ناشران خصوصی یا حتی ناشران دولتی تا چه حد دستشان باز است؛ فکر میکنم باید بیشتر بهسراغ کار کمیکاستریپ بروند بهویژه برای بیان آثار تاریخی و دفاع مقدس. این قالب واقعاً جوابگوست؛ اما متأسفانه هزینهها هم در چاپ و هم در اجرا افزایش یافته است.
شما بهعنوان نویسنده چقدر با تصویرگران تعامل داشتید؟ گفتید که یکی دو جلد از این مجموعه خیلی باب میل شما نبوده است. آیا جلساتی با تصویرگران داشتید یا متن ارائه شد و تصویرگر جداگانه تصاویر را پیاده کرده بود؟
سؤال خوبی را مطرح کردید. یکی از ایرادهای بزرگ ما در تولید کتاب بهویژه در کار کمیکاستریپ، ناهماهنگی بین نویسنده و تصویرگر است. البته یک گروه هنری قوی پشت این کار بوده است؛ اما ارتباط بین من و تصویرگر خوب برقرار نشد. شاید اگر این ارتباط بهتر شکل میگرفت، کیفیت کار بسیار بهتر میشد. مثلاً میتوانستم آنچه را که در ذهنم بود، راحتتر به تصویرگر منتقل کنم. کار حرفهای به این صورت است که در فضای کمیکاستریپ حتماً باید بین تصویرگر و نویسنده تعاملی کلی انجام شود که بسیار کمککننده نیز خواهد بود.
پهلوانان این مجموعه را بر چه اساسی انتخاب کردید؟
من دغدغهای داشتم که هنوز هم دارم. از کودکی به این محیط و فضا علاقهمند بودم. احساس میکنم که وجود این افراد بسیار خوب و دوستداشتنی بوده و تأثیر زیادی بر من گذاشته است. حرکات آنها، جوانمردیشان و فضای نوستالژیکی که در زندگیشان وجود دارد، از نوجوانی و جوانی در ذهن من نقش بسته است. مقداری نیز مطالعه کردم. باور کنید، زمانی حدود یک سال یا یک سال و نیم در کتابخانه مجلس مستقر میشدم. تقریباً هر روز به آنجا میرفتم و از دل کتابهای قدیمی شخصیتها و اسامی را بیرون میکشیدم. در آنجا متوجه شدم که ما چقدر پهلوان داریم؛ پهلوانانی که ناشناخته ماندهاند و در دل تاریخ گم شدهاند. در برخی کتابها بهطور ناگهانی اشارهای به آنها شده بود و من آنها را بهعنوان سرنخ میگرفتم و میرفتم تا آنها را پیدا کنم. این علاقهمندی را از قبل داشتم و مطالعاتی نیز در این زمینه انجام دادم که باعث شد این اسامی را انتخاب کنم.
اینها نمونههایی هستند و شاید بتوان صدها نمونه از این پهلوانان را در دل تاریخ پیدا کرد. انشاءالله اگر خدا توفیق دهد، بتوانم از مشکلات زندگی کمی دور شوم و این کارها را ادامه دهم. شاید بتوانم نه صرفاً کمیکاستریپ، بلکه یک مجموعه از زندگی این پهلوانان برای بچهها تهیه کنم؛ پهلوانانی که واقعاً در دل تاریخ گمنام ماندهاند و تنها در گوشهای از یک کتاب خاص به آنها اشاره شده است. وقتی آدم سرنخی میگیرد و وارد آن فضا میشود، میبیند که چقدر این انسانها بزرگ و دوستداشتنی بودهاند. عمده اینها انسانهای خوب و شریفی بودند؛ میتوانم بگویم صددرصدشان.
به نظر شما، داستانهایی مانند این مجموعه تا چه اندازه میتوانند کودکان را بهسمت دنیای پهلوانی و ورزش زورخانهای جذب کنند؟ آیا رسانه کتاب تأثیرگذار است؟
بسیار تأثیرگذار است. موضوع کمیکاستریپ نیز به همین شکل است. به دوران نوجوانی خودم مراجعه میکنم؛ من در آن زمان به داستانهایی که مثلاً در کیهانبچهها چاپ میشد، بسیار علاقهمند بودم. کمیکهای دنبالهدار که چاپ میشدند، واقعاً برایم جذاب بودند. باور کنید وقتی داستانی تمام میشد و در انتها نوشته میشد «ادامه دارد»، همواره منتظر بودم تا آخر هفته برسد یا نشریه جدید منتشر شود. تنها بهخاطر جذابیت کمیک بود. اگر بتوانیم منابع خوب و باکیفیت برای مطالعه به کودکان ارائه دهیم، مطمئن باشید که تأثیرگذار خواهد بود.
source