خانوادهای که امروز در جامعه زیست میکند الگوهایی کاملاً متفاوت با خانواده در دهههای قبل دارد و به لحاظ کمی و کیفی شاهد تغییرات اساسی در ماهیت آن هستیم اما در تولیدات نمایشی تلویزیون الگوهایی که از خانواده میبینیم کاملاً با آنچه در جامعه وجود دارد مغایرت دارد. نتیجه این تفاوت نیز این بوده که مخاطب از رسانه ملی فاصله گرفته و شاهد افت کیفیت به شکلی گسترده هستیم.
در سینما و شبکه نمایش خانگی وضعیت مطلوبتر از تلویزیون است حتی میتوان گفت برخی از آثار این حوزه تخریب فرهنگی نیز دارد. این معضل از آن جا پیش آمده که برای برنامهسازی در حوزه خانواده، سیاستگذاری مناسب وجود نداشته و مدیران فرهنگی هم بدون وجود دغدغه توجهی به این موضوع ندارند.
از این منظر بر آن شدیم که در خبرگزاری ایکنا به بررسی سیر آموزش خانواده از طریق تولیدات نمایشی و دلایل بروز و تداوم آن در تولیدات سینمایی و شبکه خانگی از دید کارشناسان مختلف بپردازیم.
گفتوگوی ایکنا با کیوان کثیریان؛ منتقد و کارشناس سینما و تلویزیون را در این زمینه با هم میخوانیم.
ایکنا – در تولیدات نمایشی، خانوادهای که ترسیم میشود الگوی مطلوب برای جامعه نیست زیرا یا تصویری دور از واقعیتهای اجتماع را در فیلمها یا سریالها میبینیم یا اینکه خانواده به شکلی ازهمگسیخته نشان داده میشود. این تصویرسازی باعث شده آثار تولیدی نتواند جریانسازی لازم را داشته باشد. نظر شما چیست؟
با ذکر مقدمهای سخنان خود را آغاز میکنم. خانواده در کشور ما در دهههای مختلف تعاریف خاص خود را داشته است. برای مثال آنگونه که خانواده در دهه 50 تعریف میشود با خانواده در دهه 70 یا 90 متفاوت است. در دهههای پیش هر یک از اعضای خانواده برای خود رسالتی مشخص داشتند. پدر مسئولیتی داشت. مادر و فرزندان هم مسئولیتهای مشخص داشتند اما این نظم کاملاً بههمریخته است. در زمان حال بسیاری از مادران و فرزندان شاغل هستند برای هم شاید سبک زندگی که درگذشته مدنظر بود امروز موردنظر نیست حتی به لحاظ کمی نیز تعداد خانواده دستخوش تغییر شده است.
دههای که در آن زندگی میکنیم نشانههایی از زندگی مدرن و پستمدرن دارد. برخی از خانوادهها در زمان حال فرزند ندارند و یا تکفرزند هستند. این شکل از خانواده تعاریفی را به خود اختصاص میدهد که با گذشته متفاوت است. شرایط به وجود آمده باعث شده روابط بین فردی تغییر کند و میزان با هم بودن اعضای خانواده به شدت کاهش یابد درنتیجه آنچه در فیلمها و سریالها میبینیم تابع شرایط به وجود آمده است.
اگر نگاهی به آثار نمایشی بیندازید متوجه میشوید طلاق و برخی رفتارها که کمتر در گذشته دیده میشد به خانوادهها تسری پیدا کرده است و در شرایطی فعلی به راحتی درباره طلاق حرف زده میشود. این قبیل آسیبهایی که به خانواده وارد آمده باعث شده نهاد خانواده در کشورمان تضعیف شود. این اتفاق ناخوشایند را در آمارهایی که به صورت رسمی ارائه میشود میتوان مشاهده کرد. وقتی از هر پنج ازدواج دو فقره به طلاق میانجامد مشخص است اتفاقات خوبی در حال رخ دادن نیست. یکی از عواملی که در این رابطه نقشی مهم ایفا میکند سریالهایی ترکی است که پخش میشود. در این آثار نهاد خانواده مورد هجمه قرار گرفته و رفتارهایی چون خیانت، عادیسازی میشود.
مشکلاتی که بیان میشود به این معنا نیست ما باید به الگوهای 50 سال پیش بازگردیم چون انتظار نمیرود چنین امری رخ دهد زیرا مفهومی که ما از خانواده امروز داریم کاملاً با گذشته متفاوت است.
ایکنا – در این میان رسانه ملی به عنوان ابزار جریانساز چه نقشی دارد؟
تلویزیون از نگاه من ناتوان است زیرا عملاً مخاطب خود را به شکل چشمگیری از دست داده است. دلیل این امر نیز به ناآگاهی رسانه ملی از تصویرسازی مناسب از اتفاقاتی که در جامعه میگذرد مربوط میشود. در حقیقت میتوان گفت رسانه ملی ترجمه تصویری خوبی از جامعه ندارد بنابراین متأسفانه همان سریال ترکی به عنوان مرجع خانوادهها تبدیل میشود.
عموم مردم آنچه را در رسانه ملی میبینند برایشان غریبه است چون رسانه ملی سالهاست تلاش دارد آنچه خود دوست دارد را تصویر کند نه آنچه در واقعیت مردم شاهدش هستند. این مسئله از ظاهر آدمها شروع شده و به روابط آدمها تعمیم پیدا میکند. این امر باعث شده مخاطب یا بیننده جذب محصولات رسانه ملی نشود یا اینکه محصولات نمایشی برایش اهمیت نداشته و صرفاً برای وقتگذرانی بیننده آن باشد.
سیما همچنین نیروهای متخصص و صاحب اندیشه را در برنامهسازیهای خود کنار گذاشته و امور را در اختیار افراد درجه سه و چهار قرار داده است! درضمن خطوط قرمز و غیر ضروری که برای تلویزیون تعریف شده، اجازه کار باکیفیت مطلوب را کمرنگ کرده است. نکته بعدی به انکاری برمیگردد که مدیران رسانه پیش گرفتهاند. تلویزیون مصمم است مشکلات و معضلاتی که در جامعه وجود دارد را نادیده بگیرد چون متصور است با روی برگردان از آسیبها میتواند آنها را از بین ببرد!
ایکنا – در کنار رسانه ملی، شبکه نمایش خانگی با محصولات خود تلاش میکند مخاطب را به سمت خود بکشاند. پیرامون جذابیت این رسانه برای خانوادهها چه نظری دارید؟
پلتفرمها در حال تلاش هستند تا به هر شکل ممکن مخاطب را به سمت خود بکشانند اما این رسانه نیز نتوانسته آنگونه که لازم است تأثیرگذاری لازم را داشته باشد زیرا در این شبکه نمایش خانگی هم سانسور وجود دارد. برای نمونه به ایرادی که از برخی سریالها بابت تصویرسازی سبک زندگی پیش انقلاب گرفته میشود، اشاره میکنم.
ایکنا – در شرایط ناخوشایندی که بر تلویزیون حاکم است معدود آثاری چون «پایتخت» هم وجود دارد که با اولویت قرار دادن خانواده جمع کثیری از مخاطبان را به خود اختصاص داده است. ارزیابی شما از این قبیل استثناها چیست؟
تلویزیون محصولی رایگان است که از گذشته مردم عادت داشتند بیننده این رسانه باشند اما بهمرور وضعیت بهگونهای پیش رفت که دیگر مخاطب تمایلی برای دیدن محصولات این رسانه از خود نشان نداد. در چنین وضعیتی سریال پایتخت پخش میشود که اگر این سریال را بخواهیم با فصل یک یا دو مقایسه کنیم نمیتوانیم به آن نمره قبولی بدهیم. البته قبول دارم در «پایتخت» پیرامون اهمیت و جایگاه خانواده حرف زده میشود اما سخنی که بیان میشود بسیار گلدرشت است. نقد دیگری که به «پایتخت» دارم به خفتطلبی برمیگردد که در این کار وجود دارد. این سریال به مخاطب میگوید به دنبال بهبود وضعیت زندگی نباشد و به وضعیت موجود رضایت دهد.
ایرادی ندارد که در برنامهای توصیه به قناعت شود اما حرف اینجاست چرا افرادی که در برنامههای خود به مردم توصیه میکنند در پایینترین شرایط زندگی به قناعت اکتفا کنند دستمزدهای نجومی دریافت میکنند؟ آیا این درست است 30 میلیارد دستمزد گرفته شود اما به مردم گفته شود از اجارهنشینی راضی باشند؟!
ایکنا – بحث پایانی این گفتوگو به نسل جوان مربوط میشوند. اینکه این قشر از جامعه مخاطب محصولات داخلی باشند بسیار پسندیده است زیرا روی این نسل آینده این سرزمین را میسازد. چگونه برنامهسازی کنیم تا مخاطب جوان از کارهای نمایشی استقبال کنند؟
برای اینکه برای نسل جوان فیلم و سریال تولید کنیم در گام اول باید این قشر را شناخت و نیازهای آنها را درک کرد. اینکه برای مثال در شبکه نمایش خانگی از کارهایی چون «در انتهای شب» و… استقبال شود آن را نباید به حساب نسل جوان گذشت چون عمدتاً مخاطب این دست تولیدات میانسالان هستند. در تلویزیون وضعیت بسیار وخیمتر است. جوانی که امروز در جامعه میبینیم با آثار تولیدی تلویزیون هیچگونه قرابت و نزدیکی ندارد چون الگوهایی که در آثار تولیدی میبیند با سلیقه او همخوان نیست. با این توضیح اگر تصمیم داریم جذب مخاطب جوان داشته باشیم باید کارشناسان فن را فرا خوانیم تا آنها پیرامون موضوع ارزیابیهای لازم را انجام دهند.
ایکنا – سینما را باید در شرایطی فعلی به لحاظ تعداد مخاطب از تلویزیون و شبکه نمایش خانگی هم ناموفقتر دانست. در سینمای امروز تنها کمدیها فروش میکنند که نکته مقبولی برای خانوادهها ندارند.
سینما را باید اصولاً فراموششده تصور کرده، چون تنها گونهای که در هنر هفتم کشورمان مورد توجه است فیلمهای به اصطلاح طنز است. فروش فیلمهای کمدی به معنای اقبال مردم به سمت این دست تولیدات نباید تفسیر کرد چون اگر مخاطب محصولات باکیفیت در دیگر ژانرهای را روی پرده داشته باشد توجه خود را معطوف آن میکند. مشکل دیگری که در سینما وجود دارد به نحو اکران آثار برمیگردد. فیلمهای کمدی تمامی سانسها خوب نمایش و همچنین تعداد سالنها را به خود اختصاص دادهاند. در چنین شرایطی طبیعی است خانوادهها توجهشان معطوف به این قبیل آثار میشود.
متأسفم که این را میگویم اما در برخی فیلمهای سینما تمام بنیادهای خانواده مورد هجمه قرار میگیرد. «هتل» یکی از این قبیل تولیدات است. حال ممکن است گفته شود در آمریکا نیز تولیدات طنز بیکیفیت وجود دارد حتی کشورهایی که به لحاظ کیفی سینمای شاخص دارند. درست است چنین وضعیتی وجود دارد اما در آن کشورها در کنار تولیدات سخیف آثار باکیفیت هم تولیدشده و در شرایطی برابر روانه پرده میشود. بخشی از شرایط موجب تابع سیاستهایی است که از سوی دولتمردان برای سینما گرفته میشود. امروز مسئولان ترجیح میدهند آثار روانه پرده شود که نقد اجتماعی و سیاسی نداشته باشد حال در این رابطه اگر قرار است آثار سخیف بیارزش روانه پرده شود اهمیتی ندارد!
ایکنا – و سخن پایانی.
در همه دنیا حفظ خانواده ارزش محسوب میشود برای همین باید تلاش کنیم هسته خانواده باید محفوظ نگاه داشته شود. لازم به ذکر است که برای حفظ کانون خانواده جدا از دلایل فرهنگی، رفاه اقتصادی هم نیاز است چون در زمان حال رفاه اقتصادی خانواده بر حفظ آن بسیار نقش مهمی دارد.
گفتوگو از داوود کنشلو
انتهای پیام
source