Wp Header Logo 598.png

خانواده و امید فراموش‌شده‌های آثار نمایشی‌اند + صوت

در دنیای پرشتاب امروز که رسانه‌ها به‌ویژه آثار نمایشی نقش پررنگی در شکل‌دهی به افکار عمومی و سبک زندگی افراد ایفا می‌کنند، بازنمایی خانواده به‌ عنوان هسته مرکزی جامعه بیش از پیش اهمیت یافته است. خانواده نه‌تنها مأمن رشد و پرورش انسان، بلکه بستری برای انتقال ارزش‌ها، فرهنگ و هویت ملی است. در چنین فضایی، نقش تولیدات نمایشی در تقویت یا تضعیف جایگاه خانواده، امری انکارناپذیر و سرنوشت‌ساز است.

با وجود اهمیت بنیادین خانواده در فرهنگ ایرانی، طی سال‌های اخیر برخی از آثار نمایشی، به‌ویژه در سینما و سریال‌های پرمخاطب، تصویرهای تلخ یا منفی از این نهاد ارائه داده‌اند؛ تصاویری که گاه امید را از روابط خانوادگی زدوده و مخاطب را با ذهنیتی مأیوس یا خنثی رها کرده‌اند. همین مسئله، ضرورت بررسی دوباره رویکردهای تولیدات نمایشی به خانواده را ایجاب می‌کند.

در همین راستا، ایکنا گفت‌وگویی با هادی رحیمی خاص؛ کارگردان، نویسنده و تهیه‌کننده که آثاری چون فیلم نان شب و سریال اعتبار را در کارنامه خود دارد، انجام داده تا از نگاه او، به فرصت‌ها و تهدیدهای پیش‌روی خانواده در رسانه‌های تصویری امروز پرداخته شود.

ایکنا – با توجه به وضعیت کنونی تولیدات نمایشی، جایگاه خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی در این آثار چگونه ارزیابی می‌شود و چرا اهمیت دارد؟

در فضای نمایشی امروز ما، دو محور اصلی می‌توانند نقش کلیدی داشته باشند: نخست، محوریت خانواده به عنوان ساختار بنیادین جامعه؛ و دوم، امیدآفرینی، یعنی ارائه چشم‌اندازی مثبت و الهام‌بخش برای مخاطب. این دو عنصر اگر به درستی و با هم ترکیب شوند، می‌توانند نه تنها به غنای محتوایی اثر بیفزایند، بلکه مخاطب را هم درگیر و متأثر کنند. خانواده ایرانی همواره بستر اصلی تربیت، رشد شخصیتی و انتقال ارزش‌های فرهنگی بوده و بی‌توجهی به این موضوع می‌تواند پیامدهای فرهنگی گسترده‌ای داشته باشد.

ایکنا – شما به دو مؤلفه خانواده و امید اشاره کردید. چرا این دو عنصر باید به‌ صورت هم‌زمان در تولیدات نمایشی امروز حضور داشته باشند و چه اتفاقی می‌افتد اگر یکی از آن‌ها نادیده گرفته شود؟

چون خانواده و امید از هم جدا نیستند. ما وقتی از خانواده صحبت می‌کنیم، ناخودآگاه از پشتیبانی، امنیت، آینده و آرامش صحبت می‌کنیم. حالا تصور کنید اثری نمایشی را که خانواده را محور داستان خود قرار داده ولی فاقد عنصر امید است؛ چنین اثری ممکن است حتی برای مخاطب مأیوس‌کننده و دلسردکننده باشد. در حالی که اگر از دل همین خانواده، راه‌حل، انگیزه یا نور امیدی برای شخصیت‌ها ترسیم شود، آن‌گاه اثر ماندگار و الهام‌بخش خواهد شد. امروز بیش از هر زمان دیگری نیاز داریم که خانواده را نه در سطحی آرمانی یا غیر واقعی، بلکه در بستر مشکلات واقعی ولی با نگاهی امیدوارانه ترسیم کنیم.

ایکنا – آیا در سال‌های اخیر توانسته‌ایم در آثار نمایشی ترکیب موفقی از این دو مؤلفه ببینیم؟ و اگر نه، دلیل این کاستی‌ها چیست؟

تا حدی، اما نه به‌قدر کافی. در برخی آثار، مثل برخی سریال‌های دهه ۸۰، این توازن تا حدودی رعایت شده بود. اما در سال‌های اخیر، گاهی شاهد آثار نمایشی‌ای بودیم که یا از امید خالی بودند، یا بنیان خانواده را زیر سؤال می‌بردند. این آثار شاید به لحاظ بصری یا فنی جذاب بودند اما پیام آن‌ها با فرهنگ و بنیان جامعه ایرانی همخوانی نداشت. برخی فیلم‌ها، شاید ناخواسته، قبح بی‌احترامی به والدین یا بی‌تفاوتی نسبت به مسئولیت‌های خانوادگی را شکستند و همین مسئله موجب تأثیر منفی در بخش‌هایی از جامعه، به‌ویژه نوجوانان و جوانان شد.

ایکنا – می‌توانید نمونه‌ای مشخص از آثاری که این توازن را بر هم زده‌اند، نام ببرید و نقد خود را درباره آن‌ها توضیح دهید؟

بله، فیلم‌هایی مانند «برادران لیلا» که در آن روابط خانوادگی بسیار تلخ و ناامیدکننده نشان داده شده بود، نمونه‌ای از این نگاه افراطی است. البته نمی‌گویم این آثار نباید ساخته شوند، بلکه باید توازن حفظ شود. وقتی یک فیلم با مخاطب میلیونی چنین پیام منفی‌ای درباره خانواده دارد، باید در مقابلش چندین اثر ساخته شود که این تصویر را اصلاح کند و جوان را نسبت به ارزش خانواده آگاه‌تر کند. اما مشکل این است که آن طرف ماجرا اغلب تولیدات پررنگ و پرهزینه‌ای دارد، در حالی که آثار خانواده‌محور معمولاً ضعیف، کم‌بودجه، یا غیرحرفه‌ای تولید می‌شوند.

ایکنا – به نظر شما، ریشه اصلی ضعف در این حوزه، بیشتر به ناتوانی در نگارش فیلمنامه برمی‌گردد یا به مراحل تولید و اجرا؟

واقعیت این است که فیلمنامه نقطه آغاز است و اهمیتش بی‌نهایت زیاد است. اگر شما یک فیلمنامه قوی نداشته باشید، حتی بهترین بازیگرها، کارگردان و تهیه‌کننده هم نمی‌توانند اثر قابل توجهی خلق کنند. متأسفانه در بسیاری از موارد، فیلمنامه‌ها یا شناختی از جامعه امروز ندارند، یا از واقعیت‌ها فرسنگ‌ها فاصله دارند. مثلاً هنوز با نگاه کلیشه‌ای می‌خواهند جوان ایرانی را نصیحت کنند، در حالی که نسل امروز بیش از هر زمان دیگری نیاز به گفت‌وگوی واقعی و همدلانه دارد، نه توصیه‌های یک‌طرفه.

ایکنا – با توجه به تغییرات فرهنگی و ذهنی نسل جوان، تولیدات نمایشی چگونه می‌توانند با این نسل ارتباط برقرار کنند و در عین حال، پیام‌های ارزشی درباره خانواده را منتقل کنند؟

این سؤال کلیدی است. در درجه اول، ما باید بپذیریم که نسل امروز، بسیار آگاه، تحلیل‌گر و دارای سلیقه پیچیده‌تری نسبت به نسل‌های پیشین است. آن‌ها به‌راحتی تحت تأثیر کلیشه‌ها یا شعارهای مستقیم قرار نمی‌گیرند. برای ارتباط مؤثر با این نسل، باید از زبان آن‌ها استفاده کرد. یکی از راه‌ها، استفاده از همان فضای اعتراضی است که در بخشی از جوانان وجود دارد. مثلاً اگر در داستانی، یکی از اعضای خانواده نسبت به وضعیتی اجتماعی یا اقتصادی معترض باشد ولی در نهایت راه‌حل درون خانواده پیدا شود، هم مخاطب جذب می‌شود و هم پیام در بستر خانواده منتقل می‌شود. اعتراض درون‌زا و در دل خانواده قابل اصلاح است، ولی اعتراض بیرون‌زده و بدون ریشه می‌تواند به انحراف برسد.

ایکنا – برای خلق چنین آثاری، چه چالش‌ها و موانعی بر سر راه وجود دارد و چگونه می‌توان از آن‌ها عبور کرد؟

مهم‌ترین مانع، به‌روز نبودن نگاه مدیران فرهنگی و رسانه‌ای ماست. وقتی مدیریت محتوا و رسانه با ذهنیت بیست سال پیش بخواهد برای جوان امروز تصمیم بگیرد، قطعاً فاصله‌ای جدی ایجاد خواهد شد. از طرف دیگر، مسئله بودجه هم وجود دارد. گاهی تولید آثار کم‌محتوا اما پرزرق‌وبرق اولویت پیدا می‌کند. در حالی که ما باید سرمایه‌گذاری جدی روی محتوا، پژوهش، تحلیل جامعه‌شناسی و پرورش نویسندگان جوان داشته باشیم. نمی‌شود با دو فیلمنامه‌نویس تکراری برای همه اقشار جامعه محتوا تولید کرد.

ایکنا – اگر بخواهید راهکار مشخصی برای آینده این نوع تولیدات پیشنهاد کنید، چه می‌گویید؟

به نظر من ما نیازمند یک تحول در سیاست‌گذاری رسانه‌ای هستیم. باید از افراد خلاق و جوان در فرآیند نگارش و تولید استفاده شود. همچنین باید بپذیریم که آزمون و خطا بخشی از فرآیند رشد است. وقتی آثار متنوع و متعدد تولید شوند، جوان قدرت انتخاب پیدا می‌کند، تحلیل می‌کند، و خودش به نتیجه می‌رسد.

اما اگر فقط یک یا دو نوع اثر وجود داشته باشد، آن هم با پیام‌های مستقیم و کنترل‌شده، دیگر حرفی برای گفتن باقی نمی‌ماند.

ایکنا – سخن پایانی شما برای مخاطبان ما چیست؟

اگر بخواهم در یک جمله بگویم: ما باید از دل خانواده، برای خانواده تولید کنیم. نه با شعار، نه با نصیحت، بلکه با شناخت، روایت و صداقت. تنها در این صورت است که می‌توانیم خانواده را نه فقط در فرم، بلکه در محتوا، در قلب مخاطب زنده نگه داریم.

گفت‌وگو از داوود کنشلو

انتهای پیام

source