عضو گروه هنر و ادبیات اسلامی پژوهشگاه امام صادق (ع):
در جهان امروز، رسانهها نقشی حیاتی در شکلدهی به افکار عمومی و هویت فرهنگی جوامع ایفا میکنند. سینما و تلویزیون به عنوان ابزارهای مهم روایتگری، همواره بر سبک زندگی، باورها و ارزشهای خانوادگی تأثیرگذار بودهاند. با این حال، تغییرات سریع اجتماعی، فرهنگی و تکنولوژیک سبب شده تا رسانههای سنتی در رقابت با پلتفرمهای جدید دچار چالش شوند. نسل جدید مخاطبان، دیگر تنها بیننده نیستند بلکه فعالانه در انتخاب، تحلیل و بازتاب محتوا مشارکت میکنند.
مسئله اصلی این است که چگونه میتوان خانواده را در سینما و تلویزیون به شکلی بازنمایی کرد که نهتنها واقعگرایانه باشد، بلکه مورد پذیرش و همدلی مخاطب نیز قرار گیرد. خانواده دیگر یک مفهوم آرمانی یا انتزاعی نیست، بلکه واقعیتی اجتماعی، پیچیده و چندلایه است که باید از دل آن روایتهایی صادقانه، ملموس و پویا بیرون کشید. برای رسیدن به چنین روایتی، شناخت عمیق از وضعیت کنونی خانواده در ایران با تمام بحرانها، فشارها و امیدهایش ضرورتی بنیادین است. هنر اگر نتواند این شناخت را بازتاب دهد، به سطحینگری و کلیشهسازی خواهد افتاد. بنابراین مرحله نخست تولید اثر، پژوهش دقیق و کیفی درباره خانواده است.
از سوی دیگر، در عصری که پلتفرمهای دیجیتال به مرجع فرهنگی نسل جوان تبدیل شدهاند، نوع محتوایی که از طریق آنها تولید و مصرف میشود، باید بهدقت بررسی شود. بسیاری از این محتواها الگویی از خانواده عرضه میکنند که با فرهنگ بومی ما بیگانه و در مواردی حتی تخریبکننده است. در این میان، فقدان چارچوبهای قانونی مناسب و نبود تولیدات جایگزین بومی باعث شده تا رسانههای نوظهور به طور یکسویه در شکلدهی به ذهنیت جوانان عمل کنند. اگر این روند بیپاسخ بماند، تأثیرات فرهنگی آن میتواند عمیق و بلندمدت باشد. پس باید هم قانونگذاری کرد، هم جریانسازی فرهنگی ایجاد نمود.
در نهایت، تنها راه مقابله با این وضعیت، بازگشت خلاقانه به سنت، اسطورهها و ارزشهای فرهنگی بومی است؛ اما نه به شیوهای شعاری یا نوستالژیک. هنر امروز باید بتواند از دل کهنالگوهای تمدنی، مفاهیمی چون خانواده، معنای زندگی و هویت را بازآفرینی کند و با زبان امروز، آنها را به نسل جدید منتقل کند. این بازخوانی میتواند با استفاده از ظرفیتهای سینما و سریال، به ابزاری برای ایجاد تحول فرهنگی بدل شود. اگر هنر بتواند با صداقت، عمق و زیبایی سخن بگوید، نهتنها تأثیرگذار خواهد بود، بلکه مسیر تمدنسازی فرهنگی را نیز هموار خواهد کرد.
پیرامون این موضوع ایکنا با مهدی امینی؛ استاد دانشگاه گفتوگویی انجام داده که در ادامه با آن همراه میشویم. مهدی امینی، استاد دانشگاه سوره، عضو گروه هنر و ادبیات اسلامی پژوهشگاه امام صادق (ع) و رئیس سابق شورای ارزشیابی و نظارت ارشاد است. وی کتاب «ادراک حسی امر زیبا مبتنی بر آرای ملاصدرا» را در دست انتشار دارد.
ایکنا – با توجه به پیچیدگیهای ساختار خانواده در جامعه امروز ایران و تغییرات ارزشی و نسلی، تولید محتوایی که مورد پذیرش خانوادهها باشد با چه چالشها و الزاماتی روبهرو است؟ چگونه میتوان روایتی هنرمندانه، واقعی و در عین حال جذاب از نهاد خانواده در سینما و تلویزیون ارائه داد؟
سؤال بسیار مهم و دقیقی مطرح کردید. ببینید، وقتی از خانواده صحبت میکنیم، نباید آن را در مقام یک مفهوم انتزاعی ببینیم. خانواده واقعی، یک پدیده زنده و درگیر با تاریخ، زیستجهان، باورها، ارزشها، دغدغهها و فشارهای اجتماعی امروز است. پس اگر قرار است هنر، بهخصوص سینما، به سراغ موضوع خانواده برود، باید اول این خانواده را واقعاً بشناسد.
ایکنا – وقتی از ضرورت شناخت خانواده برای تولید محتوای فرهنگی صحبت میکنید، منظور دقیق شما چیست؟ این شناخت چگونه باید به دست آید: از طریق دادههای آماری و نظرسنجیها، مطالعات میدانی یا تحلیلهای فرهنگی عمیق؟
دقیقاً. اما نه فقط تحقیق آماری یا مطالعه کتابخانهای. باید شناخت کیفی، انضمامی و زیسته از خانواده ایرانی داشته باشیم. باید ببینیم خانواده امروز در ایران، چه دردی دارد، با چه بحرانهایی مواجه است، چه چالشهای اقتصادی، روانی، تربیتی یا اجتماعی دارد. باید دید چه چیزی باعث میشود برخی خانوادهها با وجود تمام این فشارها بمانند و مقاومت کنند. آنوقت این شناخت میتواند ماده اولیه نگارش سناریویی باشد که دردی واقعی را بازتاب دهد و مخاطب با آن همدلی کند.
ایکنا – اگر شناخت دقیق خانواده ایرانی گام نخست در خلق اثر هنری تأثیرگذار است، گامهای بعدی در مسیر تولید چیست؟ چگونه میتوان این شناخت را به زبان سینمایی و روایت داستانی قابل درک برای مخاطب تبدیل کرد؟
قدم دوم، نگارش یک فیلمنامه قوی بر پایه همان شناخت است. فیلمنامهای که صرفاً شعار ندهد، بلکه قصهای داشته باشد، فراز و فرود داشته باشد، نقطه بحران داشته باشد. مخاطب باید پای تلویزیون یا در سالن سینما احساس کند این قصه، قصه خودش است. کاراکترها باید واقعی باشند، نه تیپهای تکراری یا اغراقآمیز.
ایکنا – در مقایسه با سایر رسانهها مانند تلویزیون یا پلتفرمهای اینترنتی، سینما چه ظرفیتها و مزیتهایی برای بازنمایی عمیق، تأثیرگذار و ماندگار از نهاد خانواده دارد؟ چرا این مدیوم میتواند نقشی بیبدیل در فرهنگسازی داشته باشد؟
بله، سینما ابزار قدرتمندی است. سینما میتواند تجربهای شبیه به زندگی بسازد و این تجربه، اگر خوب ساخته شود، بیشتر از صد مقاله روانشناسی اثر میگذارد. مردم کتاب نمیخوانند اما فیلم میبینند. اگر فیلمی امیدبخش باشد، اگر معنای زندگی را منتقل کند، مخاطب با آن زندگی میکند. حتی ممکن است بعد از سه روز هنوز درگیر فیلم باشد، یا شب خواب آن را ببیند. این همان چیزی است که سینما را از سایر رسانهها متمایز میکند.
ایکنا – با توجه به ضعفهای محتوایی و روایتپردازی در برخی آثار نمایشی امروز، آیا میتوان گفت تصویر ارائهشده از خانواده ایرانی در رسانههای ما با واقعیتهای زندگی مردم فاصله دارد؟ این فاصله چه پیامدهایی برای اعتماد مخاطب و تأثیرگذاری فرهنگی دارد؟
تا حد زیادی بله. بسیاری از فیلمها یا سریالهایی که الان تولید میشود، فاصله زیادی با واقعیت خانواده ایرانی دارند. برخی فقط برای گیشه ساخته میشوند، با پررنگ کردن خیانت یا خشونت. برخی دیگر شعاری و سطحیاند، بدون قصه درست. و این خطرناک است. چون ذائقهسازی میشود، آن هم ذائقهای مخرب.
ایکنا – آیا در سینمای کشورهای دیگر نمونههایی وجود دارد که علیرغم پرداختن به مسائل سخت اجتماعی، توانستهاند امید، معنا و هویت را به شکلی موفق به مخاطب منتقل کنند؟ چه درسهایی میتوان از این نمونهها برای سینمای خانوادهمحور ایرانی گرفت؟
بله، مثلا فیلم میلیونر زاغهنشین را ببینید. فیلمی که در بستر رنج و واقعیت زندگی در هند ساخته شده اما سرشار از امید است. مردم با آن ارتباط برقرار کردند، اسکار گرفت، فروش بالا داشت و جهانی شد. سینمای ما هم اگر بتواند خانواده ایرانی را دقیق بشناسد و با امید و زیبایی روایت کند، میتواند اثری جهانی خلق کند.
ایکنا – با گسترش روزافزون شبکههای اجتماعی و پلتفرمهای اینترنتی، آیا تلویزیون و سینما هنوز میتوانند نقش اثرگذار و جریانسازی در عرصه فرهنگ عمومی، بهویژه در میان نسل جوان، ایفا کنند یا این نقش به شکل بنیادین تغییر یافته است؟
برای اینکه خانوادهها پذیرای آثار نمایشی ما باشند، باید اول خود خانواده را بفهمیم، آن هم به شکل عمیق و واقعی. بعد این شناخت را در یک سناریوی قوی و قصهگو پیاده کنیم و در نهایت به کارگردانی و تولیدی بسپاریم که دغدغهمند و حرفهای باشد. اگر این چرخه به درستی طی شود، فیلم نهتنها سرگرمکننده خواهد بود، بلکه آموزنده و تأثیرگذار هم خواهد شد.
ایکنا- به نظر شما در حوزه جریانسازی فرهنگی و تأثیرگذاری بهویژه بر نسل جوان، وضعیت رسانهها چگونه است؟ آیا تلویزیون و سینما هنوز نقش مؤثری دارند؟
واقعیت این است که دیگر نمیتوان بر تلویزیون و سینمای سنتی به عنوان عوامل جریانساز حساب ویژهای باز کرد. این رسانهها در گذشته تأثیرگذاری زیادی داشتند، اما امروز آن نقش کمرنگ شده است. اکنون پلتفرمهای جدید وارد میدان شدهاند؛ پلتفرمهایی که بعضی از سریالهایشان جریانسازی میکنند، مخاطب دارند، دیده میشوند، و در فضای مجازی پیرامونشان گفتوگو شکل میگیرد.
ایکنا – میتوان گفت پلتفرمها نوعی مرجع جدید فرهنگی برای نسل جوان شدهاند. آیا این آثار محتوای مناسبی دارند؟
عمدتاً نه. در بسیاری از این آثار مثل «پوست شیر»، «زخم کاری» یا حتی «وحشی»، خانواده به آن شکلی که مد نظر سبک زندگی ایرانی اسلامی است، به تصویر کشیده نمیشود. به عبارتی، این آثار اغلب حامل الگوهای وارداتیاند که نهتنها با زیست بومی ما سازگار نیستند، بلکه ممکن است به ذائقهسازی نادرست در نسل جوان منجر شوند.
ایکنا- اگر پلتفرمها و سریالهای جدید با رویکردی غیرواقعگرا و بر پایه الگوهای غیربومی به جریانسازی فرهنگی بپردازند، چه پیامدهایی برای هویت فرهنگی، سبک زندگی و آینده اجتماعی جوانان ایرانی قابل پیشبینی است؟
ما اگر دست روی دست بگذاریم، میدان را به کل خواهیم باخت. ما راه گریزی از پلتفرمها و رسانههای نوین نداریم. آینده در دستان رسانههای تعاملی و کاربرمحور است. این واقعیتی است که باید پذیرفت. اما مسئله اینجاست که این پلتفرمها دارند مسائلی را مسئلهمند میکنند که دغدغه عمومی جامعه ما نیست.
ایکنا- منظورتان چیست؟ این مسائل دقیقاً چه چیزهایی هستند؟
بسیاری از موضوعاتی که در این سریالها مطرح میشود، متعلق به زیست جوامع دیگر است مثل ترکیه، آمریکای جنوبی، یا کره جنوبی. حال آنکه ما در ایران، حتی هنوز در برخی مناطق با فرهنگ سنتی زندگی میکنیم. این سریالها دغدغههایی را به مردم ما تحمیل میکنند که متعلق به ساختار اجتماعی ما نیستند. البته نمیگویم ما مشکل نداریم، اما مشکل ما، مشکل آنها نیست.
ایکنا – به جز محتوای فرهنگی و ارزشی، از نظر ساختار روایی و اثرگذاری روانشناختی، چه خطراتی در سریالهای طولانیمدت پلتفرمی وجود دارد که میتواند به شکلگیری نگرشها و هویت ناسازگار با فرهنگ بومی منجر شود؟
برخلاف فیلم سینمایی چون سریال ذاتاً یک رسانه طولانیمدت و مستمر است، سریال با ذهن ناخودآگاه مخاطب درگیر میشود. شخصیتها و مفاهیم در ذهن او جا میافتد و در نهایت مخاطب خودش را با آنها تطبیق میدهد. این مسئله منجر به شکلگیری هویتی میشود که ریشه در فرهنگ بومی ندارد.
ایکنا – با توجه به چالشهای فرهنگی ناشی از تولیدات پلتفرمی، چگونه میتوان به صورت مؤثر با آنها مواجه شد؟ آیا باید صرفاً با رویکرد محدودکننده و سلبی وارد عمل شد یا راهکارهای ایجابی و ساختاری نیز باید در دستور کار قرار گیرد؟
خیر. من معتقدم باید از مسیر قانونگذاری وارد شد. ما نیازمند یک قانون جامع در حوزه پلتفرمها و تولیدات نمایشی نوین هستیم. حتی شورای عالی انقلاب فرهنگی میتواند وارد عمل شود و مقررات لازم را تصویب کند. ما باید محدودههای روشن، منطقی، کارشناسیشده و عملیاتی برای فعالیت این پلتفرمها تعیین کنیم.
ایکنا – در کنار تدوین قوانین روشن و قابل اجرا در زمینه تولید و پخش محتوای نمایشی، چه اقداماتی در حوزه تولید محتوای بدیل و رقابتی باید انجام شود تا بتوان با پلتفرمهای جریانساز فعلی وارد رقابت فرهنگی مؤثر شد؟
قانونگذاری تنها بعد سلبی ماجرا است. باید همزمان یک ساختار رقیب بسازیم؛ پلتفرمی که با استفاده از داشتههای فرهنگی و سنتی خودمان، تولیداتی ارزشمند، تعاملی، جذاب و در عین حال بومی عرضه کند. اگر چنین ساختاری درست طراحی و حمایت شود، میتواند به مقابله فرهنگی و حتی رقابت سالم با پلتفرمهای فعلی بپردازد.
ایکنا – در دنیایی که نسل جوان به سرعت و سهولت به محتوای جهانی و گاه بیریشه دسترسی دارد، چگونه میتوان ارزش و نقش نهاد خانواده را بهصورت مؤثر، غیرشعاری و جذاب برای او بازتعریف کرد؟
سؤال بسیار مهمی است. برای پاسخ به آن باید ابتدا بفهمیم جوان امروزی در چه فضای فکریای قرار دارد. بسیاری از آنها در نوعی چاله ذهنی گرفتارند که تصور میکنند جهان فقط همان چیزی است که اکنون در آن هستند. ما باید با بازخوانی سنتهای عمیق و کهن خود، تصویری تازه و واقعی از خانواده ارائه دهیم؛ تصویری که نه شعاری باشد، نه کلیشهای. بلکه بهدرستی به مسائل معنوی، روانی و اجتماعی انسان امروز پاسخ دهد.
ایکنا – یعنی باید به میراث سنتی بازگردیم؟
بله، اما نه صرفاً برای تکرار آن. باید با درک عمیق از ارزشهای پنهان سنت، آنها را بازتعریف کنیم. شخصیتهایی را از دل سنت بیاوریم که جوان امروزی بتواند با آنها ارتباط برقرار کند. اینجاست که بحث تراژدی و حماسه اهمیت پیدا میکند. ما نیاز داریم تا شخصیتهایی را بازآفرینی کنیم که در دل چالشهای واقعی زندگی کردهاند، با ضعفها و خطاهای انسانی، اما در نهایت به حقیقت و معنا رسیدهاند. اینها میتوانند الهامبخش نسل امروز باشند.
ایکنا- آیا بازآفرینی مفاهیم بزرگ تاریخی و فرهنگی مانند عاشورا میتواند برای انسان امروز معنای تازهای خلق کند؟ چگونه میتوان این مفاهیم را با زبان امروزی و در قالبهای هنری تأثیرگذار مانند سینما به نسل جدید منتقل کرد؟
عاشورا برای انسان مدرن، که معنای زندگی را در آزادی فردی یا تمایلات شخصی میجوید، مفهومی غریب اما در عین حال جذاب است. اگر بتوانیم این مفاهیم عمیق را با زبان امروزی و از طریق رسانههایی مانند سریال و سینما بیان کنیم، مسیر تغییر ذائقه و بازگشت به معنا هموار خواهد شد.
ایکنا- اگر بخواهید جمعبندی کوتاهی از مسیر درست بازنمایی خانواده، جریانسازی فرهنگی و نقش هنر در تمدنسازی ارائه دهید، چه توصیههایی برای فعالان رسانهای، هنری و تصمیمگیران فرهنگی کشور دارید؟
هنر، اگر از ارزشهای پنهان و کهن جامعهاش تغذیه نکند، فقط کپیبرداری خواهد بود. سینمای ما باید از ناخودآگاه جمعی مردم خود سخن بگوید، از کهنالگوها، اسطورهها، و ارزشهای نهادینه. اگر این اتفاق بیفتد، ما صاحب حرفی تازه خواهیم شد – نه فقط برای خودمان، بلکه برای دیگر ملتها. و این یعنی آغاز تمدنسازی فرهنگی.
گفتوگو از داوود کنشلو
انتهای پیام
source