نویسنده کتاب تقریظی «معبد زیرزمینی» در گفتوگو با ایکنا:
حماسه دفاع مقدس به واقع همان «گنج جنگی» است که با وجود پایان یافتن و گذار بیش از 37 سال از اتمام آن؛ هنوز هم روایتهای ناگفته فراوانی چون درخششی که مقنیان در عملیات «فتحالمبین» در مسیر پیروزی این عملیات با خود بههمراه داشتند را در بطن و متن خود حمل میکند.
وقتی این گنج جنگ که روایت مقام معظم رهبری است در قالب اثری رُخنمایی میکند که تقریظ معظمله را با خود به همراه داشته باشد، مسلم است که اثر نهایی خود میتواند یکی از مهمترین الگوها در روایت ادبیات متعهد در گونه ادبیت ادبیات دفاع مقدس برای نسل امروز و فردای جامعه باشد.
کتاب «معبد زیرزمینی» به قلم معصومه میرابوطالبی که رونمایی از تقریظ مقام معظم رهبری از آن در بهمن سال 1403 صورت گرفت، یکی از همین کتابهایی است که بخشی از اوراق ناخوانده و ناگفته دفاع مقدس را برای مخاطبان امروز نسل نوجوان و جوان با زبان و روایتی بدیع و خرق عادتی بکر به پیشگاه مخاطبانش ارائه کرده است.
خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) همزمان با ایام سیوششمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران و همدل با ایام برگزاری این رویداد عظیم فرهنگی و معطر به نشان روشن کتاب؛ سلسله گفتگوهایی را درباره کتابهای جریانساز در سال 1403 را با مخاطبان خود در میان میگذارد. آنچه در ادامه از خاطر شما میگذرد اولین گفتوگوی این خبرگزاری است که با معصومه میرابوطالبی نویسنده کتاب «معبد زیرزمینی» انجام شده است.
پرداختن به بخشها مهم و تاثیرگذار دفاع مقدس
متن تقریظ رهبر انقلاب اسلامی بر کتاب «معبد زیرزمینی» به شرح زیر است:
«بسمه تعالی
موضوع این رمان تازه و مبتکرانه است، نگارش آن هم شیرین و جذاب است. پرداختن به بخشهای حاشیهئی ولی مهم و تاثیرگذار دفاع مقدس کار لازمی است که نویسنده این رمان شیوا از عهده آن برآمده است. استفاده از مقنیهای یزدی را شهید صیاد شیرازی چند بار مطرح کرده بود و ماها از آن مطلع بودیم، اما اهمیت و ظرافت و دشواری آن به گونهئی که در این کتاب تشریح شده برای ما و دیگران امثال ما معلوم نبود. رحمت و رضوان خدا بر این هنرمندان کلنگ به دست.»
ایکنا- برای آغاز گفتوگو خانم میرابوطالبی روایتی از خط داستانی کتاب «معبد زیرزمینی» و معرفی آنچه در بطن و متن این اثر میگذرد از زبان شما برای مخاطبان ایکنا داشته باشیم.
کتاب «معبد زیرزمینی» رمانی است که بر اساس واقعیت به نگارش درآمده و دارای شخصیتهایی است که دچار ماجراهایی میشود که این ماجراها به نبرد هشت ساله دفاع مقدس بهویژه عملیات «فتحالمبین» گره میخورد.
داستان از یکی از روستاهای کرمان آغاز، سپس به یزد میرود و طی ماجرایی قهرمان نوجوان این اثر با نام «الیاس» وارد میدان نبرد حق علیه باطل میشود. اینکه انگیزه این نوجوان برای حضور در این میدان نبرد چیست؟ چه اتفاقهایی برای او میافتد؟ خط روایی اصلی این رمان را تشکیل میدهد.
کتاب «معبد زیرزمینی» راوی حلقه مفقودهای است که در دفاع مقدس ما وجود داشته و آن اینکه در این حماسه هشت ساله آدمهایی حضور داشتند که در مشاغل مختلف در جبهههای مختلف حضور داشته؛ انسانهایی که از هنر و صنعت خود بهره میبردند و «معبد زیرزمینی» سراغ گروه مقنیانی میرود که در هشت ساله دفاع مقدس حضور داشته، فعالیت کردند و تا به امروز باوجود گذار بیش از سه دهه از پایان جنگ تحمیلی؛ حضور و حماسه آنها برای مخاطب روایت نشده است.
ایکنا- خانم میرابوطالبی؛ شما به عملیات «فتحالمبین» اشاره و به دو شهر کرمان و یزد ارجاع داشتید. در حقیقت حسب روایت خودتان به آنچه که در پسِ پشت این حماسهسازی هشت سال دفاع مقدس حضور دو وجود داشته است. حال این پرسش به وجود میآید که شما گفتید داستان «معبد زیرزمینی» داستان واقعی است و در نقطه مقابل این اثر را در قالب رمان معرفی کردید. وقتی وارد جهان ادبیات داستانی میشویم ناگزیر جوشش خلاقیت و تخیل نویسنده فصلی مهم از شکلگیری جریان بطن و متن اثر داستانی در هر قالبی از جمله رمان را تشکیل میدهد؛ با این مولفه تا چه حد «الیاس» به عنوان قهرمان رمان «معبد زیرزمینی» شخصیتی واقعی و تا چه حد پروبال تخیل در قامت اثری داستانی با قواعد آن به او افزوده شده است؟
ابتدا باید درباره چارچوب و واقع سخن بگویم. در روایت واقعهای که در بطن و متن «معبد زیرزمینی» به مخاطب ارائه شده است تمام تلاش خود را به کار بستم تا خدشهای به آن وارد نشود و از نظر تاریخی و مکانی دستخوش تغییر نشود؛ اما «الیاس» شخصیتی کاملاً تخیلی و وامدار تمام مقنیانی است که در این ماجرا شهید «غلامحسین رعیت» را همراهی کردند.
در حقیقت «الیاس» بنا به اقتضای رمان، دارای نیازهای دراماتیک مشکلات شخصیتی است که در کنار شهید رعیت قرار گرفت و همین کنار یکدیگر قرار گرفتن به «الیاس» کمک میکند تا آن تحول شخصیتی در این رمان را طی کند و بزرگ شود.
ایکنا- برای ادامه گفتوگو خانم میرابوطالبی اگر موافق باشید به سراغ روایت شما که برآمده از یک اتفاق تاریخی در دوران هشتساله دفاع مقدس است برویم. رویدادی که به قطع برای روایت آن رجوع شما به اسناد، وقایع، نقلقولها و آنچه که میتواند راوی این اتفاق باشد را با خود به همراه داشته است. حال با محوریت امر پژوهش شما را خطاب قرار میدهم؛ شکل کار پژوهشی شما بر چه نمط استوار بود؟ اینکه کار پژوهش و مصاحبههای روایی را خود انجام دادید، از ماحصل کارهای صورت گرفته وام گرفتید و یا به شکل مشترک از هر دو منبع استفاده کردید؟
روایت و نگارش ماجرای شهید غلامحسین رعیت قرار بود در قالب کنگره شهدای استان قم به نگارش درآید. سوژه آن در دفتر انتشارات جمکران مطرح و از آنجا کار پژوهش را به شکل شخصی آغاز کردم.
تمام انجام فرایند پژوهش، مصاحبهها و جمعآوری مستندها را به شکل شخصی انجام دادهام چرا که احساس میکردم هر چه خود بیشتر در جریان وقایع قرار گیرم، تجربه زیستهام در قالب این ماجرا بهتر خواهد شد و درنهایت ماجرایی که قرار است ساخته شود طبیعیتر، جذابتر و زندهتر خواهد بود.
این داستان دارای چند بخش بود. خود عملیات فتحالمبین که در پایان کتاب به شکل کامل عنوان شده است. مسئله حفر تونل که بخشی از این داستان را دربرمیگیرد. مسئله اعزام نیروها و افرادی که آنجا حضور داشتند و ادواتی که مقنیها برای حفر این تونل به کار میبردند. همگی نیازمند آن بود که کار مشاهده و تحقیق را به شکلی جداگانه انجام دهم و نیز کار مصاحبهها را به شکل موازی پیش ببرم.
خدا را شاکرم که توانستم چند تن از این مقنیهای گرامی که شهید رعیت را همراهی کرده بودند ملاقات کنم. البته که تعدادی از آنها به شهادت رسیده بودند؛ تعدادی دچار کهولت سن شده بودند؛ اما خدا را شاکرم که توانستم مصاحبههای مفیدی را با سرتیپ دوم «احمد آرام» بگیرم. سرتیپ دوم آرام مسئول ارتش در آن بخش بودند که کار حفر تونل را برعهده داشتند.
در ادامه کار جمعآوری مستندات مکتوب، همچنین تحقیق و تطبیق درباره مستندات مکتوب صورت گرفت و درنهایت هم همه آنها کنار یکدیگر قرار گرفت تا در ادامه به دنبال نخ تسبیحی برای ارتباط تمامی این گزارهها کنار یکدیگر باشم و آن نخ تسبیح؛ «الیاس» بود که او را برای ارتباط میان تمامی این موارد در نظر گرفتم تا در بطن و متن این ماجراها قرار گیرد و این واقعه را روایت کند.
ایکنا- پرسشی که قصد مطرح کردن آن را دارم شاید در فضای رسانهای چندان مرسوم نباشد؛ اما به واسطه تجربیات پیشین آن را مطرح میکنم. چون به این نکته اشاره داشتید که کار تحقیق و پژوهش را برای اینکه از نزدیک بر بطن و متن وقایع آشنا باشید خود انجام دادید؛ آیا در این میان سِرِ مگویی برای این همه روایت وجود داشت؟ روایتی که طی آن به خود بگویید و چنین احساس کنید که اگر این را نگویید بهتر است؟!
به قطع وقتی مستنداتی جمعآوری میشود، یا زمانی که شما با آدمهای متفاوتی مصاحبه میکنید، بیتردید به نقاطی دست پیدا میکنید که احساس میکنید نمیتوانید آن را روایت کنید. چه از لحاظ مفهومی و چه از لحاظ ساختاری توان روایت آنها را نداشته باشیم.
نکته حائز اهمیت آنست چون قالب روایت من برمدار رمان استوار بود برخی از موارد ممکن بود که در این ساختار قابلیت گنجایش نداشته باشد. برهمین اساس سعی کردم تا آن مقوله واقعیت تاریخی از این جهت دچار صدمه و ثلمهای نشود؛ اما به قطع هنگام انجام مصاحبهها قرار نیست که از واو به واو وقوع آنها استفاده کنید. برخی از آن روایتها چه از نظر محتوایی و چه از نظر فرمی مورد استفاده قرار نمیگیرد.
گمانم بر این است که کار سخت پژوهشگر بر آن است که باید آن مصاحبهها را در زمانهای متوالی انجام دهد و درنهایت بهترینها را گزینش کند تا بتواند مثل رازی زیبا، جذاب و مخاطبپسند آنها ارائه دهد.
ایکنا- بیتردید همینگونه است و شاید من بهدرستی پرسش خود را مطرح نکردم. حسب سخن شما نویسنده قرار نیست که واو به واو مصاحبهها را در قالب روایت خود بیاورید؛ نمیگویم خودسانسوری یا خود تحریمی، اما هنوز هم گاه برخی نگرشها وجود دارد که دست نویسنده را میبندد. اینکه در میان روایتهای موجود دوران دفاع مقدس، مسائلی باشند که هنوز پرده و حجابی برای بیان آنها وجود داشته باشد. همه اینها در شرایطی است که ما با نسل نوجوان و جوانی مواجه هستیم که آن سالها را درنیافتند. بهویژه قهرمان نوجوانی چون «الیاس» که شما برای روایتی اثر خود برگزیدید برای نوجوان امروز درکش کمی مشکل است. از این رو بیان برخی مسائل میتواند اثر روایی شما را برای نسل نوجوان و جوان امروز جذابتر کند. پاسخ هوشمندانه شما را میپذیرم. خانم میرابوطالبی روی دیگر سکه درباره اثر شما یعنی «معبد زیرزمینی» زبان متفاوت شماست؛ تا جایی که بهویژه برای مخاطب نوجوان ملموستر است و این به جسارت شما در شکستن برخی از چارچوبها بازمیگردد. چارچوبهایی که در بیان مقام معظم رهبری در متن تقریظ ایشان بر ادبیت ادبیات اثر نیز ارجاع داشتهاند. کمی درباره این تجربه بدیع و خرق عادتی که برای شکستن جنس روایت بهکار بردید سخن بگویید و اینکه آیا عامدانه بود یا ناخودآگاه به این شکل از جنس روایت رسیدید؟
به قطع این مسئله عامدانه بود. چرا که جای خالی چنین دست از روایتهایی را برای مخاطب نوجوان و جوان امروز احساس میکردم. اینکه من برای نوجوان و جوان امروز کار میکنم و از او بازخورد میگیرم. این را در قالب رمانهای دیگر نیز دریافتهام و همچنین در جلسات کتابخوانی به وضوح متوجه تشنگی این نسل و احساس آن شدهام.
مخاطبان نوجوان و جوان امروز، داستان هیجانانگیز و جذاب میخواهند و حتی گاه محتوا برای مخاطبان نوجوان و جوان امروز در درجه دوم اهمیت قرار میگیرد. محتوا آن چیزی است که برای ما اهمیت دارد. برای مایِ نویسنده که در قالب آن داستانی جذاب را قرائت میکنیم و مخاطب را دعوت میکنیم که اثر را دریافت کند. اینکه تلاش کنیم تا اندیشه عمیق خود را به مخاطب منتقل کنیم.
برای انجام این مهم در «معبد زیرزمینی» بسیار تلاش کردهام. همان تلاشها در نگارش این کتاب و تجربه کتابهای قبلی نیز بسیار به من یاری رساند تا «الیاس» را به نوجوان امروز نزدیک کنم. ببینید؛ «الیاس» نوجوان دهه 50 ما به شمار میرود؛ اما تلاش کردم تا او را به یک جوان امروزی نزدیک کنم.
تلاشم بر آن بوده تا وقتی مخاطب امروز این اثر را شروع به خواندن میکند، درگیر آن شود و این درگیری او را تا آخر داستان بکشد که ببیند چه اتفاقی قرار است برای شخصیتی چون «الیاس» بیفتد و از آن مهمتر چه اتفاقی برای شخصی چون شهید غلامحسین رعیت به وقوع میپیوندد تا در نهایت به تجربه و شناختی برسد. تلاش من در متن اینگونه بود و امیدوارم که این اتفاق برای مخاطبان نیز افتاده باشد.
البته که تصریح میکنم در این ارتباط بازخوردهایی دریافت کردم. اما امید افزون بر آن است که بتوانم تا بازخوردهای مختلفی را در این حوزه دریافت کنم. تلاشم بر آن بود تا روایتی متفاوت به مخاطب نسل نوجوان امروز ارائه دهم. چرا که بیتردید به این مسئله اعتقاد دارم که بچههای نوجوان و جوان ما امروز بسیار تشنه برای دریافت حقایق آن روزها هستند و ما باید برای پاسخگویی به این تشنگی محصل و روایت مطلوبی داشته باشیم.
ایکنا- به بازخوردها اشاره کردید خانم میرابوطالبی؛ بازخوردهایی که ممکن است به شکل مستقیم دریافت کرده یا به توسط ناشر و شبکههای اجتماعی به دست شما رسیده باشد. در پایان این گفتوگو از این بازخوردها برای مخاطبان ایکنا بگویید و متفاوتترین بازخوردی که شما شنیدید چه بود؟
دو بازخورد را از دو نسل بسیار متفاوت داشتم. یک دختر 11 ساله که رمان را خوانده بود و میگفت وقتی من شروع به خواندن این اثر کردهام گریه کردم و گریه من تا اتمام داستان ادامه داشت و آن را یک نفس با همین گریه مورد مطالعه قرار دادم.
به واقع مخاطب این رمان گروه سنی 10 یا 11 ساله نیست! و باید اعتراف کنم که این نوجوان، نوجوانی کتابخوان بود که توانسته بود با این کتاب ارتباط برقرار کند؛ اما درنهایت اینکه کتاب را بر زمین نگذاشته برای من بسیار موضوع جذابی بود.
بازخورد دیگری داشتم از آقای مسنی بود که گفته بود کتاب را خریدم و فکر نمیکردم که بخواهم آن را مطالعه کنم. عازم سفری بودم و در اتوبوس وقتی چند صفحه اول آن را خواندم؛ وقتی به مقصد رسیدم متوجه شدم کتاب را به پایان رساندهام!
برای من این دو بازخورد از دو طیف سنی متفاوت و مخاطبانی که البته در دسته مخاطبان خاص قرار نمیگرفتند و در حوزه مخاطبان عام بودند بسیار جذاب بود.
اما در پایان این گفتوگو باید به این مسئله اذعان کنم که بینهایت از آنکه این کتاب تقریظ مقام معظم رهبری را بر پیشانی خود میبیند خرسندم. امیدوارم این اثر در مسیر خود بیش از این مورد تفقد و نگاه مخاطبان قرار گیرد.
گفتوگو از امین خرمی
انتهای پیام
source