به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، اگرچه کاخ بلندی که فردوسی هزار سال پیش با کلمه و کلام بنا کرد، با گذر از هفت خوان تاریخ و هزار توی حوادث، به دست وارثان امروز رسیده، اما هزار افسوس که کمتر کسی است که این اثر سترگ را از آغاز تا انجام خوانده و از کلام حکیم طوس جان خود را سیراب کرده و با او همداستان شده باشد.
شاهنامه هویت ملی فارسیزبانان است و همواره نوشدارویی بوده است در تلاطمهای روزگار برای ملتی که گاه و بیگاه زیر بیرق غیر ایرانی مجبور به سازش و زندگی بوده است. فردوسی که او را از پیامبران شعر فارسی میدانند، همیشه چون پدری مشفق دست فرزندان خود را گرفته و با جان کلامش، درس نیکاندیشی، اخلاق، وطندوستی، جوانمردی، وفای به عهد، حیا و حرمت داده است.
فرزانه طوس بیش از آنچه گمان کنیم، مایه قوام تاریخ و هویت ایرانی بوده است. این موضوع در جای جای ایران و در میان اقوام مختلف ایرانی قابل بررسی است. تأثیر میراث فردوسی در ادوار مختلف تاریخ ایران و حتی امروز نیز قابل مشاهده است. تأثیرپذیری کلام، فرهنگ، آیینها و سنتهای اقوام مختلف ایران از اثر سترگ فردوسی تأثیری پایدار بوده که از گذشتههای دور آغاز شده و تا امروز نیز ادامه دارد.
خبرگزاری تسنیم به مناسبت روز 25 اردیبهشتماه، روز پاسداشت زبان فارسی با محمد طاهری خسروشاهی، رئیس بنیاد ایرانشناسی استان آذربایجان شرقی و مدیر روابط عمومی دانشگاه تبریز درباره تأثیر شاهنامه بر خطه آذربایجان به گفتوگو پرداخت. این پژوهشگر در این گفتوگو به جنبههای مختلف این اثرپذیری از خلق اثر تا ادبیات عامه مردم پرداخت. مشروح این گفتوگو را میتوانید بخوانید:
*تسنیم: آقای خسروشاهی در ابتدای بحث، به اهمیت شاهنامه در گستره تاریخ ایران بپردازیم. چرا با وجود خلق آثار ماندگار در پهنه ادبیات فارسی، از روزگار رودکی تا به امروز، شاهنامه فردوسی به عنوان شناسنامه و هویت ملی ما معرفی میشود؟ این اثر چه نقشی در پیوند ایرانیها در تاریخ داشته است؟
شاهنامه، میراث فرهنگی و ملی هزاران ساله مردم ایران و تجلی روشنی از مرام خردورزی و فرهنگمداری ایرانیان است. ما باید فردوسی را منادی عزت و شرف ملت ایران و شاهنامه را معتبرترین سند هویت تاریخی و ملی ایرانیان بدانیم؛ بنابراین کسانی که شاهنامه را فقط مجموعهای از افسانهها و داستانهای پهلوانی تلقی میکنند، در اشتباه هستند؛ چرا که گرچه شاهنامه مجموعهای از این افسانهها و داستانهای پهلوانی است، در عین حال مجموعه منسجمی از اساطیر باستانی و روایتهای تاریخی است که سرگذشت اقوام متعدد ایرانی را بر مبنای آرمان ملی این مردم منعکس کرده است.
شاهنامه در ظاهر تاریخ منظوم ایران است، اما در حقیقت با توجه به اثرگذاری که داشته باید گفت مجموعهای از داستانها و افسانههای ملی، اساطیر و تاریخ ایرانیان است؛ گزارشی است عمیق و با معنی از کار و کردار ساکنان و باشندگان این مرز و بوم در گستره تاریخ هزار سال گذشته که سینه به سینه از پدران به فرزندان و از داستانپردازان و راویان به گوش نسل امروز ایران رسیده و به مرور و در اثر گذر روزگاران شاخ و برگ پیدا کرده است.
منظور من از اهمیت شاهنامه و بیان این داستانها این است که شاهنامه در واقع داستان رویارویی خصلتهای نیکو و خصلتهای بد است؛ رویارویی نیکان و بدان و تقابل ایرانیان و انیرانیان و عناصر اهورایی و اهریمنی است؛ تبلوری از رویارویی تاریکی و روشنی مردم ایران است و از این نظر در گستره فرهنگ و ادبیات ایران، اثری منحصر به فرد شناخته میشود و به نظر بسیاری از پژوهشگران، در ادبیات سایر اقوام و ملل جهان نیز از جایگاه با اهمیتی برخوردار است.
از سوی دیگر، حکمت فردوسی که در متن و بطن شاهنامه مستتر و گاه متجلی است، دارای یک پیام است که فهم آن بدون آگاهی از تمامیت روح منسجم کلیت شاهنامه قابل درک نیست. به عبارت دیگر، شاهنامه در جزء جزء بخشهای خود پیام مشخصی ندارد اما کلیت شاهنامه است که به یک پیام نهایی تبدیل میشود و آن پاسداشت هویت ملی و روح ملی است.
*تسنیم: شاهنامه از جمله آثار تأثیرگذاری است که سایه آن در خلق آثار ماندگار در قرون بعدی محسوس است. این تأثیرگذاری نه تنها در آثار حماسی، که در آثار در دیگر حوزهها مانند اخلاقی، عرفانی، ادبیات تعلیمی و … نیز دیده میشود. حتی ما شاهد تأثیرگذاری آن بر ادبیات معاصر، در داستان کوتاه یا رمان که ظرفی غربی تلقی میشود، نیز هستیم. این اثر چه تأثیری بر شاعران خطه آذربایجان داشته است؟
در دوران پس از فردوسی کمتر شاعری را در گستره تاریخ ادبیات داریم که متأثر از فردوسی نباشد. این اثرپذیری از ابعاد مختلف از جمله زبانی، لغوی، نحوی و به ویژه از بُعد محتوایی دیده میشود و شاعران آذربایجان نیز در این رهگذر از شعر و زبان فردوسی بهرهمند شده و تأثیر پذیرفتهاند.
عمده شاعران پس از فردوسی به ویژه شاعران منطقه آذربایجان، با استفاده از روایتهای حماسی و اساطیری در شعر و زبان فردوسی در حال مضمونآفرینی در دواوین شعری خود بودهاند. میتوان از خاقانی و نظامی به عنوان دو تن از نخستین شاعران پارسیگوی خطه قفقاز به عنوان یکی از نخستین توجهات شاعران آذربایجان به شاهنامه- که گفتیم شیوههای مختلفی را دربرمیگیرد- یاد کرد؛ مخصوصاً نظامی که منظومه مهم «اسکندرنامه» خود را به تقلید از شاهنامه و در همان بحر سروده و در منظومههای دیگر خود، یعنی «هفت پیکر» و «خسرو و شیرین» هم در موضوع و هم در زبان به شاهنامه نظر داشته و به تقلید از او پرداخته است؛ حتی در این منظومهها به دفعات از فردوسی یاد کرده و از تعابیر شاهنامهای و تصاویر حماسی که فردوسی به کار برده، بهرهمند شده است.
خاقانی نیز در زبان سخت خود به ویژه در بیان تلمیحات شاهنامهای که اصطلاح معروفی است، به اثر فردوسی نظر داشته است؛ به طوری که از او میتوان به عنوان یکی از مهمترین شاعران آذربایجان در این زمینه و از نخستین مقلدان فردوسی یاد کرد. البته توجه شعرای بزرگی مانند خاقانی و نظامی به آثار حکیم توس، بدون سابقه نمیتوانسته باشد و حتماً سابقهای در کار بوده و بایستی کارنامهای در اینباره وجود داشته باشد. ما قبل از نظامی و خاقانی، شاعری مانند قطران تبریزی، شاعر قرن پنجم را داریم که نخستین گوینده شعر پارسی و به قول خودش، گشاینده در شعر فارسی به روی شاعران آذربایجان است. در دیوان او شواهدی وجود دارد که حتماً شاهنامه را میخوانده است. در همین رابطه، ما سال گذشته همایش بزرگداشت قطران تبریزی را در بنیاد ایرانشناسی آذربایجان شرقی برگزار کردیم؛ از جمله موضوعاتی که مورد توجه قرار گرفت، توجه قطران به شعر فردوسی بود. در همینباره شواهدی ارائه شد که نشان میداد این شاعر به شعر فردوسی توجه داشته و شعر او را خوانده است.
از دیگر مهمترین موضوعاتی که میتوان در این مبحث مطرح کرد، مجموعه بسیار مهم «سفینه تبریز» است. این مجموعه که دربردارنده حدود 300 اثر علمی و فرهنگی است، مجموعه بسیار مهمی است که جریان شعر فارسی و حیات این زبان را در منطقه آذربایجان و تبریز نشان میدهد. در سده هفتم خردمند فرهنگمداری به اسم ابوالمجد مسعود تبریزی حدود 300 اثر خطی از میراث زبان فارسی و آثار فرهنگ ایرانی کتابت کرده است. یکی از این آثار، کتابت ابیاتی از شاهنامه است که نزدیک به هزار و 200 بیت از اثر سترگ فردوسی را کتابت کرده است. در اثر او شاهد توجه ویژه کاتب به منظومه رستم و سهراب هستیم.
از دیگر شاعرانی که میتوان در این بحث از آنها یاد کرد، صائب تبریزی، از شاعران عصر صفوی در سده دهم و یازدهم هجری است. صائب هم در تلمیحات شاهنامهای، هم در محتوای اساطیری و هم از نظر زبانی اثرپذیری خود را از اثر سترگ فردوسی نشان داده است. افزون بر این، او در «سفینه صائب» که گزینشی از تاریخ ادبیات منظوم فارسی است، ابیاتی را از شاهنامه آورده است که نشاندهنده انس صائب با اثر فردوسی است.
نکته بسیار مهم و جالب این است که اثرپذیری شاعران خطه آذربایجان محدود به اشعار فارسی آنها نمیشود؛ بلکه در سرودههای ترکی آذربایجانی هم این اثرپذیری دیده میشود. در آثار شاعرانی چون حکیم فضولی، حکیم نباتی، سیدعظیم شیروانی و برخی شعرای ترکیسرا و آذریزبان دیگر این توجه را میتوان احساس کرد.
در این بخش باید از مرحوم استاد شهریار یاد کرد. او در غزلیات و حتی در مثنوی از چهرههای شاهنامه، تلمیحات و اساطیر ملهم از شاهنامه تأثیرپذیرفته است. در کتابهای محدودی که از استاد شهریار در منزل ایشان باقی مانده بود، نسخه بسیار نفیسی از شاهنامه بود که نشان میداد اثر فردوسی از جمله کتابهای بالینی استاد شهریار بوده است. شهریار چند منظومه مانند «منظومه فردوسی» که در بخش مکتب شهریار دیوان او ذکر شده، نیز خلق کرد که ارادت این شاعر به فردوسی را نشان میدهد.
*تسنیم: بزرگترین خادمان زبان فارسی در طول تاریخ از خطه آذربایجان بودهاند. از گذشته تا امروز که اساتیدی چون دکتر حسن انوری، دکتر ژاله آموزگار و دیگر بزرگان که خدمت به زبان فارسی را از جمله افتخارات زندگی خود میدانند. از آثار شاخص این حوزه به قلم شاهنامهپژوهان آذربایجان بگویید. چه آثار ماندگاری به قلم بزرگان آذربایجان درباره شاهنامه منتشر شده و پژوهشگران این خطه چه نقشی در حوزه شاهنامهپژوهی و معرفی فردوسی داشتهاند؟
یکی از مهمترین وجوه اهمیت تحقیقات ادبی در آذربایجان، تحقیق روی شاهنامه و فردوسی است. نویسندگان آذربایجان از قطران(سده چهارم) تا شهریار(سده چهاردهم)؛ یعنی هزار سال تأثیرپذیران از شعر فردوسی بودهاند. شما نیز به درستی گفتید که خادمان زبان فارسی هستند. این شاعران هم در عرصههای تخصصی شاهنامهشناسی دارای اثر هستند و هم در حوزه شاهنامهپژوهی آثار ماندگاری آفریدهاند.
از نخستین شاهنامهپژوهان خطه آذربایجان، سیدحسن تقیزاده است که مقالاتی را در مجلات ادبی مانند کاوه که در آلمان چاپ میشد، منتشر میکرد. این مقالات بسیار مهم و اثرگذار بود. از دیگر شاهنامهپژوهان این خطه میتوان به مرحوم رضازاده شفق اشاره کرد که یکی از خادمان راستین و علاقهمندان فردوسی بود. او هم دارای مقالاتی بوده و کتاب مهم «تاریخ ادبیات» او که در خصوص شاهنامه مطالب مهمی دارد. در کنار این مقالات، او کتاب بسیار مهم «فرهنگ شاهنامه» را در دهه 20 منتشر کرد.
همچنین از مرحوم زریاب خویی که یکی از محققان تراز اول ادبیات فارسی میتوان در این بحث یاد کرد. کارهای او در حوزه زبان فارسی و مقالاتش درباره شاهنامهشناسی حائز اهمیت است. محمدامین ریاحی خویی از دیگر پژوهشگران است که در حوزه شاهنامه دارای اثر است. کتابها و مقالات متعددی در حوزه فردوسیشناسی منتشر کرده که مهمترین اثر او که او را در ردیف شاهنامهشناسان مطرح میکند، کتاب «سرچشمههای فردوسیشناسی» است که روشمند نوشته شده است.
در این مبحث میتوان از دکتر منوچهر مرتضوی، مؤلف کتاب مطرح «فردوسی و شاهنامه» یاد کرد. اگرچه ایشان را بیشتر به عنوان حافظشناس میشناسیم، اما کتاب ایشان درباره شاهنامه مهم است؛ به ویژه از حیث بررسی ابعاد این حماسه ملی و دامنه اثرگذاری فردوسی و چاپهای معتبر شاهنامه.
این سلسله که از سیدحسن تقیزاده شروع شد، امروز به دکتر سجاد آیدنلو ختم میشود که یکی از آخرین سلسله شاهنامهپژوهان کشور در خطه آذربایجان است. ایشان در کتاب بسیار مهم «آذربایجان و شاهنامه» به صورت گسترده به تأثیرگذاری شاهنامه بر فرهنگ و ادبیات این خطه پرداخته است. همچنین ایشان مجموعه مقالاتی درباره شاهنامه دارد؛ بنابراین میتوان از آیدنلو به عنوان یکی از جوانترین شاهنامهپژوهان خطه آذربایجان یاد کرد.
*تسنیم: شاهنامه و شاهنامهخوانی با توجه به تلاشها برای فارسیزدایی از این مناطق از سوی برخی جریانها، چه جایگاهی در میان عامه مردم منطقه آذربایجان و نسل جوان دارد؟
شاهنامه از قدیمیترین زمانها تا امروز، یکی از عمومیترین مظاهر فرهنگ ملی ایران بوده و به دلیل موقعیت خاص خود، در کنار شعر سعدی و حافظ در میان طبقات مختلف مردم از عامی تا عارف، عوام تا خواص، از قهوهخانه تا مکتبخانه تا مدارس، از صورتهای نقش بسته بر ایوان کاخ و کنار کرسی زمستان و شبهای بلند تابستان انیس مردم آذربایجان و برانگیزاننده غیرت و غرور ملی مردم این خطه بوده است. شاهنامه یکی از عمدهترین عوامل و مهمترین عناصر ملی و قومی ما و یکی از تجلیات هویت ملی مقاوم و ریشهدار این سرزمین در آذربایجان و باقی نقاط ایران بوده است. این حماسه عظیم در رگ و ریشه فرهنگ ایرانیها جای داشته و نگهبان زبان و فرهنگ و هویت ایرانی مردم آذربایجان بوده که در طول تاریخ قابل مشاهده است.
یکی از مهمترین مظاهر حیات شاهنامه در زندگی مردم، بحث نقالی است که از گذشتههای دور وجود داشته است. دکتر آیدنلو در کتاب «شاهنامه و آذربایجان» مصادیق آن را بیان کرده و تأکید کرده است که باید به اثرگذاری این کتاب از این منظر نیز نگاه کرد. شاهنامه، در سنتهای شفاهی مردم حضور داشته و آذربایجانیها به دلیل علاقه به حکیم توس و شاهنامه یا خودشان روایتهایی درباره فردوسی و شاهان شاهنامه ساختهاند و یا روایتهایی را که از پدران خود شنیده بودند، سینه به سینه حفظ کرده و به نسل امروز منتقل کردهاند. این روایتها چون عمدتاً شفاهی بود، نمیتوان خیلی دقیق و مستند درباره آن صحبت کرد. ما میتوانیم روایتهایی را که به این صورت در آذربایجان نقل شده، با بررسی میدانی گسترده در شهرها و روستاهای آذربایجان جستوجو کنیم. یکی از مظاهر مهم این امر در فرهنگ آذربایجان، عاشیقها هستند. اینها سند معتبر توجه و علاقه مردم آذربایجان به فردوسی و شاهنامه است که در قلمرو فرهنگ شفاهی دیده میشود.
از سوی دیگر، نام شخصیتهای شاهنامه هم بر باورهای عامیانه آذربایجان و هم در قصههای عامیانه جریان داشته است. «رستم» یکی از شخصیتهای محبوب مردم آذربایجان و نقالان این خطه بوده است. همینطور در افسانههای آذربایجان، از اشخاص و عناصر شاهنامهای و حماسی نشانههایی میتوان دید؛ مانند افسانه «کور اوغلو» که یکی از مهمترین قصههای مهم آذربایجان است. کور اوغلو شخصیتی تاریخی و افسانههای مهم آذربایجان است که برای دفاع از حق مردم قیام میکند و دربرابر ظلم میایستد.
از دیگر مظاهر جریان داشتن شاهنامه و توجه نسل جدید به این اثر میتوان به برگزاری کلاسهای متعدد شاهنامهخوانی در تبریز اشاره کرد که در طول سالیان گذشته وجود داشته است. هم چند دوره شاهنامهخوانی نیز در بنیاد ایرانشناسی استان آذربایجان شرقی برگزار شده و میشود. این دورهها در سطح شهر هم به صورت غیر رسمی برگزار میشود. از آخرین رویدادهای مرتبط با این موضوع، میتوان به مجلس باشکوهی در بنیاد پژوهشی شهریار در هفته جاری با محوریت شاهنامه با حضور اساتید اشاره کرد که با استقبال قابل توجه جوانان برگزار شد.
انتهای پیام/
source