Wp Header Logo 1742.png

نویسنده کتاب «نامه آخر» در گفت‌وگو با ایکنا:

«زبان فارسی» دارای چنان عظمت؛ ژرفا و قدمت در پسِ پشت سیر گذار هزاره‌های تاریخی است که تنها ظهور و بروز آن در تاریخ 1100 ساله شعر فارسی، قله‌نشین معرفتِ ادبیتِ ادبیات ایران در بُعد ملی و جهانی شد.

نشاید در این ‌میان با همه قدرشناسی که باید از حکیم طوس، ابوالقاسم فردوسی؛ سراینده‌ «شاهنامه» در حفظ و پاسداشت سال‌های سکوت تولید متن به زبان فارسی در قامت بدل شدن زبان عربی به زبان علم، برای حفظ این میراث داشته باشیم؛ شاید مرور این جمله بتواند جایگاه و عظمت زبان پارسی که دستاویزی برای حکیم ابوالقاسم فردوسی در مسیر سرایش شاهنامه بود را بیشتر درک کرد و آن اینکه این زبان شیرین، با عظمت و تاریخی؛ دارای چنان پویایی، ژرفایی و انعطاف‌پذیری است که برای حفظ خود گاه از لحن و صوت خارج شده و در قالب شمایل، تجسم و تجسد؛ روایت خود را در درازنای تاریخی طی کرده است.

به درستی که همین انعطاف‌پذیری زبان فارسی است که در دستان بزرگمردی حکیم و اهل ذوق چون سراینده «شاهنامه»؛ لباس و قبای «ادبیات پهلوانی» می‌پوشد و در آن فوج فوج پهلوانان مرد و شیرزنان و پهلوانان بانو از «قهرمان» تا «ضدقهرمان» که اغلب آنها در «خداینامک‌هایی» که قبل ‌از فردوسی بزرگ بودند حیات و دوام داشتند را به دستاویزی برای سرایش «شاهنامه» بدل ساختند.

آن «خداینامک‌های» گذشته این‌بار در قدرت کلام، و قوام و دوام روایت حکیم طوس به عظیم‌ترین و بزرگترین حماسه منظوم جهان یعنی «شاهنامه» فردوسی بدل شدند.

از همین روست که ادبیات پهلوانی در اعصار و قرون قبل ‌از فردوسی اگر چه در «خداینامک‌ها» روایت می‌شد؛ پس‌از او شاعران بسیاری را بر آن داشت تا از خط شکنی، بدعت و نگرش نوینی که حکیم طوس برای روایت قصه‌های کهن، اساطیر و افسانه‌های ایران در قامت روایت خلق زبانی نو یعنی زبان پهلوانی و ادبیات پهلوانی داشت، بهره برند و اینجاست که عظمت فردوسی رُخ‌نمایی می‌کند که تمام کسانی که بر مدار تقلید از او برآمدند، ره بجایی نبردند و درنهایت نام و هم‌نشینی «زبان پارسی» در حوزه پاسداشت به ‌نام حکیم ابوالقاسم فردوسی و «شاهنامه» سترگش گره خورد.


بیشتر بخوانید

مخاطب جوان امروز داستان هیجان‌انگیز و جذاب می‌خواهد

انسانی که فطرتش آسیب ندیده باید به جنایات غزه واکنش نشان دهد

«غفلت» و «بی‌هدفی» سبب کمرنگی فرهنگ رضوی می‌شود

اغلب نویسندگان ما با شخصیت‌های تاریخی آشنا نیستند

«کتیبه ژنرال» گامی برای نگارش «جنگ و صلح» ایران است

شهدایی چون بروجردی و حاج‌قاسم از بزرگان جنگ نرم هستند


این روند استمرار داشت تا در پس گذار دوران خفقان قاجار، این‌بار «عیاران» لباسِ زبانِ پهلوانی و ادبیات قهرمانانه ایران را بر تن کنند تا در برابر فشار و خفقان دوره قاجار، آرام‌بخش دردهای مردم باشند.

همچنین در دوران پهلوی؛ خاصه پهلوی اول این پهلوانان زورخانه‌ها بودند که باز زبان و ادبیات پهلوانی که کم‌رنگ شده بود و زنگاری بر جلای آن افتاده بود را با صیقلی دوباره، بدل به بازتابی بر آیینه‌گونی زبان و ادب پارسی در ادبیات عیاری و پهلوی ساختند.

باز همین زبان بود که در دوران بشکوه تاریخ انقلاب اسلامی، رخت و قبای دفاع مقدس تا شهدای مدافع حرم را بر تن کرد و راوی پهلوانان و قهرمانانی شد که این‌بار از جنس افسانه و اسطوره نبودند و عین مردمانی بودند که تفاوتشان، گذشت از جان و خون‌شان در مسیر صلابت؛ حریت و غیرت ایرانی بود.

(هنوز آماده نیست)انتشار پنجشنبه 25 اردیبهشت روز بزرگداشت فردوسی و پاسداشت زبان فارسی//////زبان فارسی؛ ‌زبانی عطرآگین و رنگارنگ است که هیچگاه از بین نمی‌رود + صوت

همه اینها وقتی در دستان و قلم نویسنده‌ای خوش‌ذوق با دانشی سترگ در ادبیات کهن پارسی جمع می‌شود، خروجی‌اش می‌شود فیلمنامه سریال «پهلوانان نمی‌میرند»؛ اثری که در میانه‌های دهه 70، مردم را هرجای شهر بودند پای قاب جادویی تلویزیون می‌کشاند.

باز همین قلم بود که در استمرار توفیق سریال «پهلوانان نمی‌میرند»، نمایشنامه «پهلوانم را به رشته تحریر درآورد و وقتی ناشر از راقم این دو اثر درخشان، خواست‌ تا رمانی در قالب زنده‌کردن روایت ادبیات پهلوانی ادای دین به «زبان فارسی» و «شاهنامه فردوسی» داشته باشد؛ او این‌بار به واسطه نیاز روز جامعه وخواست عهد و زمانه خود، سراغ بانوان قهرمانی رفت که در هزاره‌های تاریخ وجود داشتند و کمتر از آنها سخن رفته است.

او از «خاتون» و «بانویی» سخن گفت که به منقاش قلم او در نهایت جایگاه مادر در مقام تربیت نسل متعالی برای به سامان رساندن و تعالی هر کشوری را بالاترین جایگاه قهرمانی در دوران مدرن معرفی می‌کند و خط تمیزی میان «پهلوانان» و «ناپهلوانان» دوران جدید کشید.

این نویسنده چیره‌دست کسی نیست جز دکتر اعظم بروجردی؛ نویسنده فیلمنامه سریال «پهلوانان نمی‌میرند»؛ نمایشنامه «پهلوان» و رمان «نامه آخر» که سه‌گانه «ادبیات پهلوانی» او را در تاریخ ادبیات معاصر کشورمان تکمیل می‌کند.

حال به بهانه‌ی 25 اردیبهشت روز بزرگداشت فردوسی و پاسداشت زبان فارسی با این نویسنده به بهانه رمان «نامه آخر» که در سی‌وششمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران نیز ارائه‌شده است در قالب سلسله گفت‌وگوهای خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا)؛ هم‌زمان با ایام نمایشگاه بین‌المللی کتاب به گفت‌وگو نشستیم که حاصل این گفت‌وگو در ادامه از خاطرتان می‌گذرد.

 

 

ایکنا- برای طلیعه کلام خانم بروجردی روایتی از خط داستانی و معرفی اجمالی از رمان «نامه‌ آخر» داشته باشید؟

مسیر تولد رمان «نامه آخر» از سریال «پهلوانان نمی‌میرند» که در میانه‌های دهه هفتاد از طریق تلویزیون پخش می‌شد و بسیاری از مردم آن را در قامت مخاطب مشاهده کرده‌اند و نویسنده آن سریال من بودم می‌گذرد.

بعد از آن سریال؛ نمایشنامه‌ای با نام «پهلوان» به رشته تحریر درآوردم و به ناشر معرفی کردم. بعد از چاپ نمایشنامه، انتشارات «جمکران» از من درخواست کرد تا رمانی بر اساس آن نمایشنامه بنویسم و از آنجایی که منتظر فرصتی برای همکاری با این نشر بودم، شروع به نوشتن رمان «نامه آخر» در گونه ادبیات پهلوانی با ساختارشکنی موضوعی، روایی و زمانی کردم و این اثر را در فضایی آخرالزمانی به نگارش درآوردم.

خط روایی رمان «نامه آخر» یک داستان آخرالزمانی زنی از تاریخ است که در هر زمان یک اسمی دارد و امروز به‌نام «خاتون» است که در شهری زندگی می‌کند. او صاحب چند دختر است و هر کدام از این دختران شاخصه‌های ویژه‌ای دارند و بر اساس این توانمندی‌ها می‌توانند یاریگر مردم باشند.

در آن ‌سوی مقابل ما سه ناپهلوان داریم که در مسیر زندگی خود برای مشخص کردن رئیس میان خود به ‌دنبال بازوبند پهلوانی هستند و هر بار این بازوبند به هر پهلوان واقعی که برسد آنها قصد کشتن او را می‌کنند و به نوعی آن پهلوان را از پای در می‌آوردند. در این میان بعد از کشته شدن پهلوانان واقعی به دست آن ناپهلوانان، هر بار بانویی سر می‌رسد و این بازوبند را برمی‌دارد و اجازه نمی‌دهد که این بازوبند به دست ناپهلوانان برسد!

(هنوز آماده نیست)انتشار پنجشنبه 25 اردیبهشت روز بزرگداشت فردوسی و پاسداشت زبان فارسی//////زبان فارسی؛ ‌زبانی عطرآگین و رنگارنگ است که هیچگاه از بین نمی‌رود + صوت

این سه ناپهلوان که هر بار نقشه خود را بر آب رفته می‌بینند در پی یافتن «خاتون» هستند و هر بار با قتل یک زنی  احساس می‌کنند که آن بانو را کشتند. گاهی گمان می‌کنند او را با خنجر به قتل رساندند؛ گاه احساس می‌کنند آن بانو را با آتش زدن در منزلش، او را پشت آن در به شهادت رساندند؛ تا اینکه ناگهان متوجه می‌شوند آن بانو (خاتون) در یک شهر بندری زندگی می‌کند و بسیاری از مردم مرید او هستند و او نیز در مسیر خدمت به مردم و حل مشکلات و رسیدگی به امور مردم مشغول است.

این سه ناپهلوان به سمت آن شهر بندری حرکت می‌کنند تا آن بانو را به قتل برساند اما درنمی‌یابند که در این سفر به آخرالزمان رسیده‌اند و اعمالی که در گذشته انجام می‌دادند مانند زور، غصب، تاراج و غارت اموال و قتل‌عام مردم؛ در این زمان آخرالزمانی به شکل دیگری شده است و قابل انجام نیست. آنها وقتی وارد خانه «خاتون» می‌شوند؛ ناگهان درهای آن خانه همه بسته می‌شود و این افراد محبوس می‌شود.

این درست همان بزنگاهی است که آن سه ناپهلوان باید انتقام کارها و خطاهایی که انجام داده‌ را پس دهند. اما این افراد حتی در آن خانه نیز دست از طمع برنمی‌دارند. چون می‌شنوند که در این خانه قطره‌ای وجود دارد که آن قطره هر چیزی را به طلا بدل می‌کند با یکدیگر درگیر می‌شوند و در این میان آن قطره روی آنها می‌ریزد و هر سه آنها به مجسمه‌های طلایی بدل می‌شوند.

این تمثیلی از همان «گوساله سامری» است. درنهایت مجسمه طلایی این سه نفر در اختیار مردم قرار می‌گیرند و انتخاب به خود مردم واگذار می‌شود که این سه مجسمه طلایی را به خانه‌های خود ببرند و ثروتمند شوند؛ یا آنها را بسوزانند و به دریا بریزد و به استقبال پهلوانی بروند که در طی سفر خود در آستانه ورود به این شهر قرار گرفته است. او در حقیقت آخرین پهلوانی است که روی زمین وجود دارد. خبرش رسید که کشتی پهلوان در بندر شهر در حال پهلو گرفتن است. مردم با آگاهی که به دست آورده بودند مجسمه طلایی آن ناپهلوانان را آتش می‌زنند و به دریا می‌ریزند و به سراغ پهلوان می‌روند.

ایکنا- یکی از ویژگی‌های ادبیات داستانی ما به ‌ویژه طی یک قرن اخیر با محوریت معرفی بانوان به قراردادها و شمایل‌های کلیشه‌ای چه در معرفی بانوان قهرمان و چه ضدقهرمان محدود شده است. این کلیشه‌ها اغلب بر مدار تکرار نیز قرار می‌گیرند. اما شما علاوه‌بر فرایند خط شکنانه در معرفی پهلوانان که اغلب در نگاه مخاطبان ایرانی در قامت مردان رخ‌نمایی می‌کنند؛ به واسطه رمان «نامه آخر» شما آن بانوان ناجی را در مقام پهلوان واقعی معرفی کرده‌اید. از سوی دیگر ادبیات شما با وجود قلم زنانه‌ای که در بطن اثر نیز بازتاب دارد؛ برای جامعه مخاطبان باورپذیر و همذات پندارانه است. کمی درباره این نگاه خط شکنانه در حوزه ارائه کهن‌الگوی پهلوان که از شاهنامه فردوسی تا به امروز ما در بابت معرفی این پهلوانان اعم از مردان و زنان شاهد بودیم و وفاداری قلم شما را نیز در آن می‌بینیم برای نگارش این رمان برای مخاطب امروز بگویید؟

نکته مهم در «نامه‌ آخر» آن است که وقتی «خاتون» خود را معرفی می‌کند خطاب به آن ناپهلوانان می‌گوید که شما «خاتون» را کشتید و من خدمتگزار خاتون بودم. در حقیقت آن شخصیتی که همه ‌جا رشد می‌کرده و توانایی نابود کردن و از بین بردن جماعت ناپهلوان را داشته همین خدمتگزار خاتون و نه خود خاتون بوده ‌است.

این بانوی خدمتگزار سه دختر دارد که یکی از دخترها به امور پزشکی مسلط است و داروهای خاصی را دارد که بسیاری از بیماری‌هایی که دیگر طبیبان نمی‌توانند شفا دهند را با داروهایی که خود درست می‌کند بهبود می‌بخشید.

دومین دختر او یک پهلوان، جنگجو و مبارز است که می‌تواند از خود، خانواده و حریم بانو و خاتون دفاع کند؛ و سومین دختر او دختری ثروتمند است که در حقیقت دا صاحب قصرهای طلایی و همه خزائن زمین است. این دختر از این ثروت برای کمک به مردم و از بین بردن فقر و درماندگی انسان‌ها بهره می‌برد.

معتقدم زن به ‌عنوان مادر یک خانواده؛ به‌عنوان مادر هستی؛ یا در نگاه کلان، به‌عنوان «مادر» می‌تواند؛ فرزندانی را تربیت کند و باز در نگاه کلان می‌تواند مردم و جامعه را به سمت تربیت متعالی ببردزنان و مادران، نقشی بسیار اساسی در توفیق هر سامانی و تعالی هر کشوری دارند که اغلب در طول تاریخ نادیده گرفته شده‌اند.

(هنوز آماده نیست)انتشار پنجشنبه 25 اردیبهشت روز بزرگداشت فردوسی و پاسداشت زبان فارسی//////زبان فارسی؛ ‌زبانی عطرآگین و رنگارنگ است که هیچگاه از بین نمی‌رود + صوت

همچنین معتقدم که در آخرالزمان، بازی نهایی و کُنش پایانی باز توسط زنان و بانوان ایجاد و انجام خواهد شد. چه زنانی که نگاه مخالف دارند و چه زنانی که رشد و عظمتی از انسانیت را در آن آخرالزمان نمایندگی می‌کنند. زنانی که می‌توانند مردانی را تربیت کنند که در نقش پسران، همسران و پدران در مسیر بالندگی جامعه نقش پذیر باشند. بالندگی و تربیت این افراد یعنی فرزندان آینده هر کشوری، همواره برعهده مادران، زنان و بانوان بوده ‌است.

به سبب همین نگرش است که عنوان می‌کنم در زمانه حاضر باید دانش، بینش و استنباط خود را از زن و مادر شدن تغییر، بهبود و ارتقا دهیم. درست مطابق آن نگاهی که در فرهنگ ایرانی-اسلامی شاهدیم. در فرهنگ و تمدن ایرانی-اسلامی بسیار باشکوه به این نقش نگاه شده. پس اهل ادب و فرهنگ باید چنین نگرشی را بسیار بیشتر در مقام معرفی و فرهنگ‌سازی در جامعه الگوی آثار خود قرار دهند.

چرا که انجام این مهم در امر فرهنگ‌سازی، بخشیدن ارج و قرب به ساحت و شأنیت زنان و مادران این سرزمین؛ در حقیقت ضامن تربیت فردای نسل‌هایی هستند که می‌توانند ایران را بر همان مدار شکوه و تمدن تاریخی ایرانی و اسلامی خود برقرار نگه دارند و بر عظمت آن بیفزاید.

ایکنا- خانم دکتر بروجردی برای طرح این پرسش، فرا و ورای رمان «نامه آخر» شما را خطاب قرار می‌دهم. در حقیقت به‌عنوان یک منتقد ادبی! هزاره شعر فارسی به‌ ویژه سرسلسله‌دار آن؛ حکیم طوس، فردوسی و شاهنامه‌اش؛ درازنای تفکر و تمدن مبتنی بر خرد، اندیشه و کردار ایرانیان را با محوریت «ادبیات پهلوانی» معرفی کرده و بسیاری دیگر از شاعران بر این نمط استوار بوده‌اند. اما هرچه جلوتر آمدیم و در تاریخ معاصر خود تدقیق کرده و روایت‌های مبتنی بر ادبیات داستانی معاصر را مطالعه کردیم کم‌مهری و کم‌لطفی نویسندگان به این داشته‌های گران‌سنگ و خاصه میراث جاودانه فردوسی در حوزه‌ ادبیات پهلوانی با همه آموزه‌ها و معرفت‌هایش را شاهد بودیم! به اعتقاد شما چرا نسل نویسندگان معاصر ما نسبت ‌به شاهنامه فردوسی، داشته‌ها و آورده‌های آن در قالب تفکر ادبیات پهلوانی کمتر دست به قلم می‌برند و آن بی‌مهری را پیشه کرده‌اند؟

ابتدا با تأکید بر جایگاه زبان پارسی پاسخ شما را می‌دهم. زبان فارسی؛ ‌زبانی عطرآگین و رنگارنگ است که به هر شکلی خود را درمی‌آورد؛ به هر شکلی بیان می‌شود و به هر شکلی به نمایش گذاشته می‌شود.

اگر شما این زبان را از شاهنامه فردوسی و در ادامه حافظ، سعدی و مولانا؛ تا به امروز رصد کنید، می‌بینید که زبان فارسی، زبانی شگفت‌انگیز است. زبانی که به روح و جسم انسان‌ها رسوخ می‌کند و خود را به اشکال مختلف به نمایش می‌گذارد و حتی قابلیت تجسم دارد. مانند تجسم پهلوانی یا تجسم عارفانه و این تجسم‌ها را می‌تواند برای هر مخاطبی به وجود بیاورد.

زبان فارسی یا هر زبانی که چنین قابلیتی داشته باشد که تعداد آنها بسیار کم و زبان فارسی به قطع؛ قله‌نشین این روایت است، باید چنان دارای فخر، شکوه، عظمت، پیچیدگی، طراوت، پویایی و زایش باشد که بتواند از حالت لحن و گفتار به شکل، شمایل و تجسم خود را برای هر مخاطبی با هر نگاه، اندیشه، طبقه و دانشی بیافریند. زبان فارسی، زبانی انسان ساز است و در هر زمانی قابلیت‌های انسانی را در قامت بها بخشیدن به دیگران معرفی کرده است. «زبان فارسی» ریشه در فرهنگ و اندیشه ایرانی دارد و همه اعتقادها و مؤلفه‌هایی که تمدن دیرینه ایرانی را شکل می‌دهد را نمایندگی می‌کند. جهانیان نیز، ایران؛ تمدن؛ فرهنگ؛ ادبیات و زبان آن دیده‌اند که ایران‌زمین را گهواره تمدن جهانی می‌خوانند.

(هنوز آماده نیست)انتشار پنجشنبه 25 اردیبهشت روز بزرگداشت فردوسی و پاسداشت زبان فارسی//////زبان فارسی؛ ‌زبانی عطرآگین و رنگارنگ است که هیچگاه از بین نمی‌رود + صوت

مقوله «پهلوانی» نیز دارای ریشه‌های بسیار عمیقی است و ممکن است گاه در طی تطور و تحول تاریخ درجایی سایه‌اش کم‌رنگ و یا گم شود؛ اما به ‌دلیل غنا، استحکام، عظمت و قدرتی که زبان فارسی در روایت‌های خود از جمله ادبیات پهلوانی دارد، بار دیگر خود را بازیابی کرده، نشان می‌دهد و جلوه‌گری می‌کند!

ما هیچ زمانی شاهد از بین رفتن زبان فارسی و اشکال تجسم‌ یافته آن ازجمله ادبیات پهلوانی نخواهیم بود. جایی ما این زبان را در قامت روایت «شاهنامه فردوسی» می‌بینیم که خود را بازیابی می‌کند و شکوه زبان و ادب فارسی را در قامت شاهنامه رُخ‌نما می‌کند؛ گاه وقتی به زمان قاجار می‌رسیم؛ این زبان را در قالب زبان عیاران شاهدیم که از کین، نفاق و خفقان آن دوران؛ سختی مردمان و حضور افرادی که در مسیر مبارزه با قاجار و کمک به تنگ‌دستان و مستمندان جامعه رُخ عیان می‌کنند و این زبان به روایت آن‌ها می‌پردازد.

زبانی که آن را «زبان عیاری» در قامت «ادبیات پهلوانی» می‌دانیم؛ حتی برای زدودن زنگارهای منفی از برخی صفت‌ها نقش ایفا می‌کند! زمانی ‌که ما درباره واژه «دزد» صحبت می‌کنیم؛ اما افرادی را شاهدیم که از ثروتمندان می‌دزدند و به فقرا می‌دهند، همان ثروتمندانی که تمام ثروت خود را در از استعمار و استثمار فقرا به دست آورده‌اند. دیگر این افراد در قامت زبان فارسی به عنوان دزد منکوب نمی‌شوند، بلکه در قامت طیاران و عیاران درمی‌آیند که آن صفت مذموم را به فعلی نیک در مسیر مبارزه خود با سیاهی و پلیدی و زشتی بدل می‌کند. روایت آنها باوجود گذار تاریخ و فراموشی آن اتفاق‌ها به واسطه زبان، ادب و قالب‌های ادبیِ زبان فارسی برای نسل‌های بعدی و فرداهای دور و نیامده ادامه خواهد داشت.

وقتی همین زبان فارسی در قامت شکوه ادبیات پهلوانی و قهرمانی به زمان حال و تاریخ بشکوه انقلاب اسلامی می‌رسد؛ همان پهلوانی‌ها را اینبار در روایت قهرمانان حماسه هشت سال دفاع مقدس و رزمندگان جبهه‌های حق علیه باطل شاهد هستیم که جلوه‌گر می‌شود. سپس استمرار آن را میان شهدای مدافع حرم شاهیدم و هیچ زمانی نیست که این زبان لحظه‌ای متوقف شود.

در ادبیات داستانی ما نیز اشکال مختلفی برای رُخ‌نمایی زبان فارسی در حوزه «ادبیات پهلوانی» وجود دارد و این قدرت ادبیات داستانی است که زندگی‌های مختلف و متعدد را برای افرادی که تنها یکبار زندگی می‌کنند، خلق و به آنها معرفی می‌کند.

تجربه این زندگی‌های متفاوت است که بخشی دیگر از پایداری و پویایی زبان و شمایل تجسم‌های مختلف از جمله فرهنگ پهلوانی و ارادت به کهن الگوهایی چون شاهنامه فردوسی را برای هر نسلی زنده نگه می‌دارد. از همین روی شاید با واژه بی‌مهری که شما از آن استفاده کردید من موافق نباشم؛ ممکن است و باز هم تکرار می‌کنم که این زبان طی مسیر تاریخ، گاه کم‌رنگ شود؛ اما هیچ‌گاه از بین نخواهد رفت یا به کناری گذاشته نخواهد شد و باز به فراخور رخدادی شکل خود را بازیابی می‌کند و رو می‌آید.

(هنوز آماده نیست)انتشار پنجشنبه 25 اردیبهشت روز بزرگداشت فردوسی و پاسداشت زبان فارسی//////زبان فارسی؛ ‌زبانی عطرآگین و رنگارنگ است که هیچگاه از بین نمی‌رود + صوت

طی کردن چنین فراز و فرودهایی به هیچ وجه  جای نگرانی ندارد. عقبه این ادبیات و زبان فارسی، عقبه‌ای هزار ساله در حوزه شعر و ادبیات ایران است. اثرگذاری و حیرت‌انگیزی زبان فارسی در همین است که هیچ‌گاه فراموش نمی‌شود و اگر این زبان در اشکال مختلف از جمله زبان و ادب پهلوانی به روایت زبان فارسی قصد فراموش شدن داشت هیچ‌گاه این حیرت‌انگیزی؛ بلوغ؛ نبوغ و جریان‌سازی را با خود در طول اعصار و قرون در سده‌های مختلف با همه فراز و فرودهای تاریخی طی نمی‌کرد و مثل بسیاری دیگر از زبان‌ها عادی می‌شد.

گفت‌وگو از امین خرمی

انتهای پیام

source