سریال «یزدان» یکی از آثار شاخص در زمینه بازتاب دغدغههای اجتماعی و شهری است که با حمایت و پیشنهاد شهرداری تهران شکل گرفت. این پروژه بر آن بود تا تصویری واقعی و تأثیرگذار از مشکلات و آسیبهای شهری ارائه دهد و در کنار آن، بستر مناسبی برای آگاهیبخشی و پیشگیری از این معضلات فراهم کند. تلاش سازندگان بر این بود که علاوه بر نمایش واقعیات، ظرفیتها و امکانات موجود در مدیریت شهری نیز به مخاطب معرفی شود تا نگاهی جامع و واقعبینانه نسبت به این مسائل شکل گیرد.
ویژگی برجسته «یزدان» ورود آموزههای دینی و فرهنگی به شکل درونی و طبیعی در دل روایتها و شخصیتهاست، نه بیان مستقیم و کلیشهای. این شیوه باعث میشود مخاطب از طریق تجربه شخصیتها و داستانهای ملموس، به تدریج با مفاهیم عمیق دینی آشنا شود و پیامها را به شکلی تأثیرگذارتر و ماندگارتر دریافت کند. کارگردانی منوچهر هادی با دقت و ظرافت در انتقال این مفاهیم، زمینهساز خلق اثری شد که هم از نظر هنری و هم از منظر محتوا، قابل توجه است.
از دیگر نکات مهم سریال «یزدان»، نمایش واقعگرایانه و انسانی از کارمندان شهرداری و دیگر نیروهای خدماتی است؛ چهرهای که در فضای عمومی و رسانهای کمتر دیده شده یا به شکل منفی بازنمایی شده است. این اثر توانست با نگاهی دقیق به چالشها و مسئولیتهای این افراد، تصویری متعادل و همراه با همدلی ارائه دهد و به شکلی قابل تحسین، مخاطب را به درک بهتر زحمات و سختیهای این قشر دعوت کند.
ایکنا گفتوگویی با سلیم ثنایی، تهیهکننده سریال «یزدان»، انجام داده که مخاطبان را به همراهی با آن دعوت میکند.
ایکنا – در ابتدا درباره شکلگیری ایده ساخت این سریال توضیح دهید و بگویید این پیشنهاد از کجا مطرح شد و چه مسیری را برای تدوین و شکلدهی به آن طی کردید؟
ایده اولیه ساخت این سریال از سوی شهرداری مطرح شد. درواقع، دوستانی در مجموعه شهرداری بودند که دغدغهای نسبت به آسیبها و معضلات شهری داشتند. آنها این نگاه را داشتند که چرا درباره این مشکلات، اثری ساخته نشود که هم بازتابدهنده واقعیات جامعه باشد و هم بتواند بستری برای آگاهیبخشی و پیشگیری ایجاد کند. دغدغهشان این بود که مردم، نهتنها شرایط واقعی جامعه را ببینند، بلکه متوجه شوند چه امکانات، ظرفیتها و اقداماتی در حال انجام است یا میتواند انجام شود تا از بروز یا گسترش این معضلات جلوگیری شود.
پس از مطرحشدن این ایده، جلساتی با نویسنده، کارگردان و مجموعهای از افراد مرتبط شکل گرفت. یک اتاق فکر داشتیم که متشکل از چند نفر بود؛ نمایندگان شهرداری، یک مشاور به نام آقای کریمی، نویسنده اثر یعنی آقای عبدی و بنده و همچنین آقای هادی بهعنوان کارگردان. در این جلسات، موضوعات مختلفی که مورد نظر شهرداری بود به صورت موضوعات محوری مطرح شد و بر اساس همان موضوعات، به ایدههایی برای خلق درام رسیدیم. سعی کردیم این موضوعات را از دل واقعیت جامعه بیرون بکشیم و به شکلی دراماتیک روایت کنیم.
برای مثال، اگر قرار بود به موضوع «کودکان کار» بپردازیم، با تمرکز بر دردها و معضلات واقعی آنها وارد شدیم. یا اگر بحث «معتادان متجاهر» مطرح بود، آن را با توجه به واقعیتهای موجود در جامعه و با دقت به جزئیات و ابعاد انسانی آن به نمایش گذاشتیم. این روند درباره سایر موضوعات نیز برقرار بود. بنابراین کلیت طرح و ساختار داستانی سریال بر همین مبنا شکل گرفت؛ براساس موضوعات محوری که از واقعیت گرفته شده بود و بعد در قالب داستانهای متفاوت، به درام تبدیل شدند.
ایکنا – در سریال «یزدان» برخلاف بسیاری از آثار که فقط به بیان مستقیم مفاهیم میپردازند، آموزههای دینی و قرآنی در بطن روایتها و شخصیتها جریان دارد. بهنظرتان چرا این روش تأثیرگذارتر است و چطور سعی کردید به این سبک برسید؟
ما جامعهای ایرانی و اسلامی داریم و سبک زندگیمان هم بر پایه ارزشهای دینی و فرهنگی است. به همین دلیل، در ساخت سریال «یزدان» تلاش کردیم آموزههای دینی و قرآنی را به شکلی درونی و تأثیرگذار وارد روایت کنیم. مهمترین نکته این بود که میخواستیم بیننده، مفاهیم را در دل داستان لمس کند، نه اینکه صرفاً بشنود. وقتی آموزهای قرآنی یا ارزشی از دین، در بستر زندگی واقعی و روابط انسانی نمایش داده شود، تأثیر بسیار بیشتری خواهد داشت، چراکه ذهن بیننده درگیر میشود و آن پیام به ناخودآگاه او نفوذ میکند.
آقای هادی، کارگردان سریال، این موضوع را در اجرا بهخوبی رعایت کرد. او توانست مفاهیم را در فضایی خلق کند که تماشاگر احساس کند آن ارزشها بخشی از زندگی شخصیتها هستند. حتی ما در طراحی دیالوگها هم سعی کردیم مفاهیم را در بطن موقعیتهای انسانی و اجتماعی جا بدهیم. این باعث شد که پیامها تأثیری عمیقتر روی مخاطب بگذارند. در واقع میخواستیم ذهن مخاطب را تحریک کنیم تا خود به درک معنا برسد. بهجای اینکه به او بگوییم «این خوب است و آن بد» موقعیتی میساختیم که در آن، خودش انتخاب کند و ارزشها را بفهمد. این نوع اثرگذاری از درون میجوشد و به همین خاطر هم ماندگارتر است.
ایکنا – یکی از اتفاقات قابل توجه در سریال، بازنمایی واقعگرایانهای است که از کارمندان شهرداری، بهویژه افرادی که در موقعیتهای پرتنش فعالیت میکنند، ارائه میشود. چطور به این تصویرسازی رسیدید؟
واقعاً یکی از اهداف مهم ما در این سریال، همین بود. در جامعه امروز، بهویژه در فضای مجازی، متأسفانه تصویری نهچندان عادلانه از برخی از کارکنان شهرداری ارائه شده، مثلاً در مورد مأموران سد معبر یا حفاظت فیزیکی، ذهنیت عمومی غالباً منفی است؛ آنها را بهعنوان افرادی سختگیر میشناسند. اما این فقط یک بعد کوچک و ناقص از واقعیت است. تلاش کردیم تا تصویری انسانی و واقعی از این افراد ارائه دهیم. در واقع، خواستیم نشان دهیم که پشت آن لباسهای فرم، آدمهایی هستند با دغدغه، با خانواده، با احساس مسئولیت و البته با چالشهایی که گاه از بیرون دیده نمیشود. درست است که در برخی موارد، برخوردهای اشتباهی صورت گرفته و هیچ سازمانی هم بینقص نیست، اما این نمیتواند دلیلی برای تخریب کلی یک قشر زحمتکش باشد.
سابقه حدود ۱۰ سال کار در سازمانهای دولتی و پلیس را دارم و میدانم چه فشار و مسئولیتی بر دوش این افراد است. وقتی کسی در موضعی قرار میگیرد که باید با مردم مستقیم تعامل داشته باشد، آن هم در جایگاه نظارتی یا بازدارنده، طبیعی است که بخشی از فشارها به وی منتقل شود. مثل پلیس راهنمایی رانندگی که باید جلوی تخلف را بگیرد، یا مثل مامور سد معبر که باید نظم شهری را حفظ کند. در سریال، تلاش کردیم تا این موقعیتها را واقعبینانه و بدون اغراق یا سیاهنمایی به تصویر بکشیم. نتیجه این شد که بسیاری از مخاطبان به دید تازهای نسبت به این مشاغل رسیدند. حتی برخی از آنها گفتند که پیش از این نگاهشان منفی بوده، اما حالا میفهمند این افراد چقدر مسئولیت سنگینی دارند. این برای ما یکی از بهترین بازخوردها بود.
ایکنا – یکی از چالشها، برخورد با دستفروشان یا موارد تخلف در سطح شهر است. آیا این حوزه هم با مشکلات مشابهی روبهرو است؟
وقتی با افراد فعال در بخش حفاظت فیزیکی صحبت میکردیم، متوجه شدیم که چه اندازه از سوی برخی افراد آسیب دیدهاند. هم مورد ناسزا قرار گرفتهاند، هم کتک خوردهاند. حتی آثار زخمهایی که در مأموریتها برداشته بودند، هنوز بر بدنشان بود. به نظرم این حجم از درگیری، شاید حتی در برخی یگانهای پلیس هم دیده نشود.
ایکنا – درباره زبالهگردی و مافیای زباله نیز در سریال اشارههایی شده است. واقعیت پشت این پدیده چگونه است؟
بخش زیادی از افرادی که زبالهگردی میکنند یا دستفروشی میکنند، افراد واقعی هستند که در شرایط خاصی زندگی میکنند. در سریال، از مستندات واقعی استفاده کردیم. شخصیتها، چهرهها، حتی صداها و گفتوگوها، همه از دل واقعیت آمدهاند. مافیاهایی هستند که بخشهایی از زباله شهر را کنترل میکنند و درآمدهای کلانی بهدست میآورند. این موارد بدون آشنایی میدانی قابل درک نیست.
ایکنا – در بخشی از سریال، برخی مخاطبان گفتهاند که رفتار بعضی کاراکترها، مثل پاکبانها، کمی اغراقآمیز است. مثلاً در یکی از قسمتها سه پاکبان کاری میکنند که در عالم واقع شاید خیلی اتفاق نیفتد. آیا این نگرانی را میپذیرید؟
بله، این دغدغه قابل احترام است. ما هم نمیخواهیم مخاطب را پس بزنیم. اما اجازه بدهید اینطور بگویم. وقتی سریالی فرهنگی میسازیم، درام و احساسات انسانی یکی از اجزای اصلی کار است. بله، شاید آن پاکبان پول دارو را پرداخت نکند، اما نشان دادن این سطح از فداکاری و محبت، بخشی از رسالت فرهنگی ماست. اگر قرار است فرهنگ ایثار و کمک به همنوع را ترویج دهیم، باید بتوانیم این فضاهای زیبا را به تصویر بکشیم. اینها نماد هستند. بله، شاید در واقعیت همه این اتفاقها نیفتد، اما واقعیت ما ظرفیت این نوع فداکاری را دارد. بسیاری از مردم واقعاً اهل گذشت هستند.
ایکنا – پس معتقدید در کنار واقعگرایی، گاهی باید ارزشها را هم پررنگتر از همیشه نشان داد؟
سریال فقط آئینه واقعیت نیست، بلکه میخواهد یک آرمان هم بسازد. باید فداکاری، مهربانی، ایثار، محبت بین انسانها را نشان دهیم. چه کسی قهرمان واقعی است؟ آتشنشانی که با جان خود وارد دل آتش میشود، یا پاکبانی که در دل شب و در سرمای زمستان خیابانها را تمیز میکند. اینها قهرمانان واقعی هستند. باید آنها را به جامعه معرفی کنیم. اگر دراماتیزه کردن این آدمها باعث شود یک نفر بیشتر قدرشان را بداند، ما به هدفمان رسیدهایم.
ایکنا – سریال «یزدان» چطور توانست درامی اجتماعی، مردمی و تأثیرگذار خلق کند؟
در بسیاری از آثار نمایشی، آنچه باعث جذب مخاطب میشود، تلفیقصحیح میان تخیل و واقعیت است. درام نیاز به قصه دارد، به شخصیتهایی باورپذیر و قهرمانهایی که مردم بتوانند خودشان را در آنها ببینند.
ایکنا – اشاره کردید که درصد قابل توجهی از قصههای سریال «یزدان» الهامگرفته از واقعیتهای جامعه است. آیا میتوانید برای ما شرح دهید که چگونه این واقعگرایی در قصهها شکل گرفت؟ و چطور توانستید این تجربههای واقعی را به شکلی دراماتیک، قابلتماشا و تأثیرگذار دراماتیزه کنید؟
همونطور که گفتم، بالای ۶۰ تا ۷۰ درصد قصههای سریال برگرفته از واقعیات جامعه است. یکی از مثالها، شخصیتی بود که به پلیس ساختمان مربوط میشد، که در شهریور سال گذشته دستش را از دست داد. این اتفاق واقعاً در جامعه افتاده است. خود من به این مسئله خیلی توجه داشتم که مخاطب بتواند با قصهها همزادپنداری کند. اگر صرفاً یک روایت تخیلی بسازیم، مخاطب نمیتواند با آن زندگی کند. اما وقتی بدانید این آدمی که میجنگد، واقعاً وجود دارد و شاید شبیه او را در کوچه و خیابان دیده باشید، داستان شکل میگیرد.
ایکنا – با توجه به اینکه در سالهای اخیر بسیاری از فیلمسازان مطرح، تلویزیون را ترک کرده و به پلتفرمها مهاجرت کرده بودند، حضور منوچهر هادی در سریال «یزدان» اتفاقی قابلتوجه محسوب میشود. برای ما بگویید که این همکاری چطور شکل گرفت؟
این سومین قرار همکاری من با آقای هادی بود؛ اولین بار در سریال «پلاک ۱۳»، بار دوم در «چشمبندی» و بالاخره این بار در «یزدان» که سرانجام به نتیجه رسید. نکته مهم این است که آقای هادی هیچ مقاومتی برای کار در تلویزیون نداشتند. البته برخی مسائل باعث شده بود برخی پروژهها به نتیجه نرسند، اما این بار فیلمنامه قوی، قصهپردازی محکم و شخصیتپردازی دقیق، انگیزه بسیار بالایی به ایشان داد تا با تمام توان وارد پروژه شوند. از اولین روز تا آخرین لحظه تولید، حتی یک دقیقه تعلل نداشتند و این نشاندهنده جدیت و اهمیت کاری است که برای ایشان داشت.
ایکنا – ملاحظات تهیهکنندگی برای ساخت سریالی با رویکرد اجتماعی و آموزشی چیست؟
یکی از چالشهای مهم در ساخت آثار اجتماعی این است که مرز میان آسیبشناسی واقعی و تبدیل اثر به تبلیغات دولتی یا اثرات سفارشی حفظ شود. در سریال «یزدان» که به ۱۸ موضوع شهری متنوع از خانواده گرفته تا تاکسیهای برقی و بوستان مادر و کودک پرداخت، تلاش کردیم آسیبها را به گونهای واقعی و ملموس نشان دهیم، در حالی که امید و راهحل در دل داستان حفظ شود. ساختار سریال به گونهای طراحی شد که پیاممحور باشد اما از حالت شعاری و تبلیغاتی دور بماند. در این مسیر، تیم نویسنده و کارگردان با زندگی و دغدغههای واقعی همراه شدند؛ بهطوری که آقای هادی در پشت صحنه بهخصوص در صحنههای دراماتیک بسیار متأثر و حتی اشک ریختند، که نشانه همزاد پنداری عمیق با اثر بود.
ایکنا ـ سریال «یزدان» چگونه توانست به مسئله خانواده شهدا در بستر یک درام اجتماعی بپردازد؟ آیا این تلفیق در ژانر، تجربهای موفق و قابل تکرار است؟
سریال «یزدان» تلاش کرد این موضوع را در قالب یک درام شهری و اجتماعی مطرح کند، بدون اینکه فضا گلدرشت یا غیرواقعی شود. خانوادههای شهدا را به عنوان گنجینهای واقعی و عمیق در جامعه معرفی کردیم؛ افرادی که حاضر شدند فرزند خود را فدای آرمان کنند، موضوعی بسیار انسانی و پرمعنا. در «یزدان» کاراکترهایی وجود داشتند که قصهشان با درد بیخبری و انتظار گره خورده بود؛ پدرانی که سالها از فرزندشان بیخبرند یا مادرانی چشمانتظار. این روایتها با درام همراه شد تا مخاطب هم بفهمد و هم احساس کند. از سوی دیگر، خود آقای هادی که فرزند شهید هستند، با دقت و احترام بسیار به این موضوع نزدیک شدند و عمق بیشتری به فضا بخشیدند.
ایکنا – در پایان، به عنوان کسی که دغدغه سبک زندگی دارد، چقدر سریالهایی مانند «یزدان» میتواند در ترویج سبک زندگی ایرانی اسلامی مؤثر باشند؟ و اساساً رسانه تصویری تا چه اندازه میتواند تربیت فرهنگی مخاطب را شکل دهد؟
در شرایط کنونی جامعه، بسیاری معتقدند که سریالها و آثار نمایشی میتوانند ابزار موثری برای ترویج سبک زندگی مطلوب باشند؛ البته این اثرگذاری زمانی اتفاق میافتد که واقعگرایانه باشد و از کلیشهها فاصله گیرد. اگر بخواهیم مدینه فاضلهای نمایش دهیم، مخاطب آن را باور نخواهد کرد. باید واقعیتهای جامعه را به دور از سیاهنمایی و سفیدنمایی نشان دهیم؛ مشکلات را بیان کنیم اما راهکارها و امیدها را نیز در کنار آن بگذاریم. هر چقدر آثار نمایشی از دل جامعه و زبان خود مردم باشند و راهحل نشان دهد، هم دنیا و هم آخرت مخاطبان را ساختهایم. امیدواریم «یزدان» توانسته باشد گامی کوچک در این مسیر بردارد.
گفتوگو از داوود کنشلو
انتهای پیام
source