فرارو- مجید قاسم کردی، حقوقدان و فعال مدنی؛ آنچه این روزها جامعه را در بهت و اندوه فروبرده، صرفاً یک قتل دیگر نیست. الهه حسیننژاد، دختری از دل همین مردم، بدون هیچ پیشزمینهای، در میان روزمرگیهای امننما، خاموش شد. آنهم نه بر اثر یک حادثه، که بهدست انسانی که به گواه شواهد، بارها از مرز قانون عبور کرده بود و باز هم فرصت تکرار داشت.
ماجرا فراتر از غم است؛ ما با یک زخم عمیق ساختاری مواجهایم. زخمی که نامش خشونت است، قربانیاش زناناند، و عاملش اغلب همانهاییاند که بارها فرصت اصلاح یافتند اما بیهیچ مراقبتی دوباره آزاد شدند.
الهه، همان دختری که در عصر یکی از روزهای خرداد، به مادرش گفت: “تا چند دقیقه دیگر خانهام…”، دیگر هیچگاه نرسید. اما آیا وظیفه ما تنها گریستن بر جسم بیجان اوست؟ یا باید صدای فروخوردهاش را به فریادی برای تغییر بدل کنیم؟
مجرمان سابقهدار، زنان بیپناه؛ و چرخهای که متوقف نمیشود
آنچه در سایه این تراژدی باید دیده شود، نه فقط قتل یک زن، بلکه قصور در مراقبت مستمر از جامعه در برابر بزهکاران شناختهشده است. مجرمی که به قتل الهه اعتراف کرده، دارای سابقه کیفری بوده؛ اما هیچ سازوکار مشخصی برای نظارت، بازپروری و کنترل رفتاریاش وجود نداشته است.
سؤال اساسی اینجاست: چگونه ممکن است فردی با چنین پیشینهای، در خیابانها آزادانه تردد کند و بیهیچ مانعی، جان یک انسان را بگیرد؟
در بسیاری از کشورها، نظامهای مراقبت پس از آزادی با هدف حفظ امنیت عمومی و بازاجتماعی کردن مجرمان طراحی شدهاند. ما نیز نیازمند چنین سازوکارهایی هستیم؛ سازوکاری که قربانی بعدیاش، الههای دیگر نباشد.
خشونت علیه زنان، فقط یک «مسئله فردی» نیست
ما نباید خطای مرگبار را تنها به «رفتار یک مجرم» تقلیل دهیم. خشونت علیه زنان، ریشه در ساختارهایی دارد که آن را ممکن، ساده و بیپیامد کردهاند. از قوانین حمایتی ناکافی تا اجرای ناقص احکام بازدارنده، از نگاه فرهنگی مردسالارانه تا سکوت در برابر نشانههای اولیه خشونت خانگی.
بارها دیدهایم زنانی که از ترس، شکایت نکردند؛ یا شکایت کردند و صدایشان شنیده نشد؛ یا شنیده شد و در نهایت هیچ تغییر معناداری در وضعیتشان رخ نداد. این چرخه باید شکسته شود، و شکسته شدن آن، مستلزم ارادهای جمعی، سیاستهایی حمایتی و فرهنگی عمیقاً تحولخواه است.
دستگاه قضایی و نهادهای انتظامی؛ مسئولیت سنگین، فرصت تاریخی
در ماجرای الهه، عملکرد پلیس در کشف حقیقت، با بهرهگیری از ابزارهای تخصصی، قابل تقدیر است. اما پیشگیری، وظیفهای مهمتر از کشف پس از وقوع جرم است. تا وقتی قاتلان سابقهدار پیش از ارتکاب جنایات جدید مهار نشوند، هر کشفی، فقط مرهمی بر زخمی عمیقتر خواهد بود.
لازم است که در حوزه سیاستگذاری، رویکرد جدیدی برای رصد، کنترل و بازپروری مجرمان سابقهدار، خصوصاً آنانی که به خشونت علیه زنان تمایل یا سابقه دارند، اتخاذ شود. همچنین، تشکیل بانکهای اطلاعاتی رفتاری، نظارت پس از آزادی و حتی محدودیتهای کنترلشده در تردد برخی افراد خطرناک، از جمله راهکارهایی است که باید جدی گرفته شود.
زنان نیاز به امنیت دارند، نه توصیه به احتیاط
بیعدالتی زمانی به اوج میرسد که به جای مجرم، قربانی را مقصر جلوه میدهند. وقتی زن بودن، بهتنهایی عاملی برای ناامنی شود، دیگر نمیتوان از برابری، کرامت یا حتی «حقوق انسانی» سخن گفت.
ما به جامعهای نیاز داریم که در آن، امنیت زن، مسئولیت ساختارها باشد، نه بار اضطراب دائمی او. الهه اگر امروز نیست، بهخاطر کوتاهی یک فرد نبود؛ بهخاطر شکافهایی بود که اجازه دادند خشونت نفس بکشد، زنده بماند و دوباره قربانی بگیرد.
الهه حسیننژاد به خانه نرسید، اما میتواند به نمادی برای بازنگری ملی در حوزه امنیت اجتماعی و حمایت از زنان بدل شود. اگر بخواهیم، اگر نترسیم، اگر سکوت نکنیم.
حالا دیگر وقت آن است که مسئولان، جامعه، قانونگذاران و رسانهها، همه با هم صدای زنانی شوند که یا قربانی خشونتاند، یا در آستانه قربانی شدن.
خشونت را باید از ریشه خشکاند. نه با نصیحت، بلکه با قانون، آموزش، نظارت و اراده.
source