Wp Header Logo 2357.png
عشق مردم به شهدایشان بر گرمای بی‌حد تهران چیره شد

شهید، شهید است؛ خواه کودک دو ماهه یا سه‌ساله باشد، یا دانشمند هسته‌ای و یا پاسدار و ارتشی و یا مردمی بی‌گناه و عوام که رژیم صهیونیست با شقاوت بی‌حد خود به هیچکدامشان رحم نکرد. پیکر‌های پاک «شهدای اقتدار» امروز بر دوش مردمی تشییع شد که با فریاد‌های مرگ بر اسرائیل و مرگ بر آمریکای خود و در میان اشک‌های بی‌صدایشان سوگند خوردند، راه شهدا را ادامه دهند.  

خبرگزاری میزان

گرمای سوزان تهران امروز در برابر آتش عشق مردم رنگ باخت. از میدان انقلاب تا میدان آزادی، خیابان‌ها شاهد دریایی از انسان‌هایی بود که با دل‌های پرخون، اما چشمانی پرامید، پیکر پاک شهدای اقتدار ملی را بدرقه می‌کردند. کودکانی که هنوز زندگی را نچشیده بودند، فرماندهانی که تا آخرین نفس ایستادند و دانشمندانی که در سکوت، تاریخ‌ساز شدند. همه و همه امروز بر دوش ملتی تشییع شدند که یکصدا فریاد زد: «نه سازش، نه تسلیم، فقط عزت، فقط شهادت!» 

عشق مردم به شهدایشان، بر گرمای بی‌حد تهران چیره شد

هوا سنگین بود، نه از گرمای سوزان آفتاب، که از سنگینی دلی که هزاران تن را به خیابان‌های تهران کشانده بود. از میدان انقلاب تا میدان آزادی، دریایی از انسان‌ها در هم موج می‌زد؛ پیر و جوان، زن و مرد، کودکانی که هنوز معنای شهادت را درک نکرده بودند و پیرمردانی که چهره‌هایشان حکایت از رنج‌های سال‌ها مقاومت داشت. همه با هم، دست در دست، نه برای مراسمی عادی، که برای بدرقه عزیزترین‌هایشان؛ شهدایی که از کودک سه‌ساله تا فرماندهان دلیر سپاه و دانشمندان هسته‌ای را در بر می‌گرفت. 

عشق مردم به شهدایشان، بر گرمای بی‌حد تهران چیره شد

هوا به شدت گرم بود، اما گرمای عشق و ایمان، گرمای تن را بی‌معنا کرده بود. مردم با چهره‌های برافروخته از شور و اشک‌های بی‌اختیار، پیکرهای پاک شهدا را بر دوش می‌کشیدند. گویی هر کس می‌خواست سهمی از این حماسه داشته باشد. 

عشق مردم به شهدایشان، بر گرمای بی‌حد تهران چیره شد

فریادها یکی پس از دیگری از سینه‌های مردم برمی‌خاست و در فضای تهران طنین می‌انداخت. این فقط یک شعار نبود، این فریاد دل مردمی بود که سال‌هاست زیر فشار دشمنان ایستاده‌اند و باز هم تسلیم نشده‌اند. «نه سازش، نه تسلیم، مرگ بر آمریکا!» شعاری که گویی خون در رگ‌های مردم جاری کرده بود. 

عشق مردم به شهدایشان، بر گرمای بی‌حد تهران چیره شد

چشمان یک مادر، روی پیکر کوچک کودک سه‌ساله‌اش دوخته شده بود. چه گناهی داشت این کودک؟ جز اینکه در راه این خاک به شهادت رسیده بود؟ اما مادر، با آن چهره‌ غرورآمیز و اشک‌های بی‌صدا، گویی می‌گفت: «فرزندم، تو را با لبخند می‌فرستم، چرا که در راه عزت ما شهید شده‌ای.»

عشق مردم به شهدایشان، بر گرمای بی‌حد تهران چیره شد

در میان جمعیت، دانشجویان، طلبه‌ها، کارگران، بازنشسته‌ها و حتی کسانی که شاید روزی عقاید متفاوتی داشتند، امروز همه یکی شده بودند. امروز، خون شهدا همه را متحد کرده بود. امروز، تهران، ایران و همه مردم یکصدا فریاد می‌زدند: «ما ایستاده‌ایم و هرگز نخواهیم افتاد.»

عشق مردم به شهدایشان، بر گرمای بی‌حد تهران چیره شد

و اینچنین، در گرمای سوزان تهران، در میان اشک و فریاد و عشق، پیکرهای پاک شهدا بدرقه شدند؛ نه به سوی خاک، که به سوی ابدیت. «چرا که شهدا نمی‌میرند، آنان همیشه زنده‌اند.»

انتهای پیام/

source