به گزارش ایکنا؛ در یادداشتی متفاوت و به تعبیر استاد عبدالحمید قدیریان در عرض ارادت وی به اسوه تبعیت از رهبر و نماد شجاعت و ایثار، حضرت ابالفضل(ع) به نام «روضه لطیف» که آن را برای انتشار در اختیار ایکنا و خوانندگان ایکنا قرار داده است، چنین آمده است:
گذشتگان و آیندگان مشتاق این لحظه هستند.
گویا، شبیه «غدیر» است برایشان؛ که سیدالبشر(ص)، آسمان را به زمین وصل نمودند.
لذا از فراسوی زمانها و مکانها؛ آنها که رفتهاند برگشتند و آنها که نیامدهاند، خود را رساندند تا شکوه و عظمت این اتصال زمین به آسمان را ببینند و همراه این صحنه، پَر بکشند و تا آنجا که میتوانند، آسمانی شوند.
اصلیترین بازیگر را کارگردان و صحنهپرداز الهی میخواهد به مهمترین صحنه بفرستد.
تعلیقی در اوج؛ فقط مسیر را مشتاقان میدانند؛ قرار است به سوی فرات فرستاده شود. اجزای متداول صحنه طراحی شده، اما جزئیات صحنه، هنوز آشکار نشده.
هرکدام از گذشتگان و آیندگان، دلداده بخشی از مسیر او هستند.
یکی دلداده حرفشنوی او از مولایش در آبآوردن به جای جنگیدن
یکی دلداده نبرد به سوی فرات
یکی دلداده نبرد بازگشت از فرات
«یکی مرد جنگی، به از صد هزار»؛ چه مصداقی بهتر از او میتوانست داشته باشد؟
یکی دلداده لحظه مواجهه با آب و یاد مولایش
تمام حواسها معطوف او است.
هرکه در هرجا دلدادهاش است، قرار داده شده
تعلیقی در اوج؛ نفسها در سینهها حبس؛ چشمها خیره
فقط مسیر را مشتاقان میدانند؛ قرار است به سوی فرات فرستاده شود.
هنوز مدت زیادی از جمله شعفانگیز علیاکبر(ع) از عیان ساختن سِرّ محضر نگذشته که گفته بود:
«اَبَتَاه عَلَیكَ مِنّي السَّلام، هَذَا جَدّي رَسُول اللّه يُقرِؤكَ السَّلام وَ يَقُول عَجِّل القُدوم إلَينَا»[۱]
اما، ابالفضل(ع) برترین بازیگر این صحنه است و دلهایشان گواه از محضریتی بالاتر میدهد، چشمها لابلای صحنههای نبرد ابالفضل(ع) و ماجرای مشک، به جستجوی #آآآن_هنری و لطیفترین بخش ماجرا میگردد.
تک تک حرکات و حتی تحرکات چشمان او را زیر نظر دارند و لحظهای پلک نمیزنند تا مبادا آآآن اصلی را از دست ندهند.
صداها محو میشود، خبری از شمشیر و نیزه نیست.
حتی صدایی نیست تا مانند علیاکبر(ع) توصیف صحنه نماید.
آب، چونان فرشی، لطیف، آرام میشود.
نخلها متواضع، سر خم میکنند.
نیها و بوتهها، خاشع میشوند.
مرکب رهوار و همیشه به تاخت، چونان سر تعظیم فرود میآورد که چشمها خيرهتر میشود.
یا زمین آنقدر بالا آمده یا آسمان آنقدر پایین آمده، اینهمه تغییر، عادی نیست!!
زمین که همین چند قدم آنطرفتر مملو از اشقیا است و شرمسار در پیشگاه مولایش؛
انگار آسمان بر زمین آورده شده، در کنار برکهای جداشده از فرات.
قرار بود در کنار برکه غدیر، مردمان پاک شده در عرفات و حاجی شده، «بسمالله» بگویند و دستشان را بدهند تا آسمانیشان کنند. اما افسوس…
اینبار اما پاکترین و آمادهترین و مشتاقترین انسان به آسمانها، در چنین صحنهای قرار داده شده.
شب قبل که به دور خیمهها پیاده و سواره نگهبان حریم بود، حواسش به آسمان بالای سرش هم بود.
عمری بود که مولایش را آسمانی در بالای سر خود میدانست و تا حد توان با آن آسمان تعامل داشت، با آسمان مولایش، امام حسین صلوات الله علیه.
اکنون در این آآآن، گوئی تمام آن آسمانی که یک عمر با آن انس داشت، به زمین آمده بود.
اگر موسی(ع) گفت که «اِنّی آنَستُ نَاراً»[۲]؛ او در چشمانش «اِنّی آنَستُ آسماناً» موج میزد.
تمام وجودش را داد به آن آسمان به زمين آمده و او هم آسمانی شد، مرتفعترین آسمانیشده در جمع یاوران حسین(ع) آسمانی.
همه متعلقاتش، آسمانی شده بود، حتی مَشکش هم، دیگر فقط قطرات آب نبود.
شتاب داشت تا جرعهجرعه آسمان را به مشتاقان برساند. دیگر دشمنان حریف چنین ابالفضلی(ع) نبودند.
«یکی آسمانی، به از میلیاردها میلیاردِ زمینیان»
تمام گذشتگان و آیندگان مبهوت این آن شدند و به قدر طرف وجودشان، ابالفضل آسمانی، باذنالله به آنها مینوشاند.
1) منتهى الآمال (عربی)، ج ۱ ص۶۷۴
2) سوره طه آیه ۱۰؛ فرازی از آیه
انتهای پیام
source