به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، دکتر زهره اخوان عضو هیات علمی دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم طی یادداشتی کوتاه با عنوان «خطبهی امام سجاد مانیفست شیعه» نوشت:
یکی از متون بسیار مهم و مغفول در سنت شیعه، خطبه امام سجاد علیهالسلام در شام است؛ خطبهای که متأسفانه غالباً به شکلی سطحی و صرفاً در چارچوب عزاداری مورد توجه قرار گرفته و تا امروز کمتر به عنوان یک مانیفست فکری-سیاسی شیعه، زمینه تحلیل و پژوهش یافته است. این خطبه نه فقط یک سند اندوه و مصیبت، بلکه متنی سرشار از معانی بلند و مفاهیم عمیق است که هر واژه و جمله آن، آینهای از حکمت و مقاومت در برابر سلطه جهل و ستم محسوب میشود.
برای نمونه، آنجا که امام سجاد علیهالسلام از یزید خواست اجازه دهد تا بر فراز «این چوبها» سخن بگوید و تعمداً از واژه «منبر» استفاده نکرد، نکتهای بسیار هوشمندانه و حسابشده در کاربرد الفاظ نهفته است. در پاسخ یزید به جایگاه و مقام علمی اهلبیت علیهمالسلام نیز میتوان ابعاد مختلف علم، شهامت و روشنگری امامان را جستجو کرد؛ جایی که یزید خطری بزرگ در سخن گفتن اهلبیت احساس میکند و این خود، بهوضوح بیانگر اثرگذاری بیانیه اهلبیت در فضای سیاسی و اجتماعی زمان است.
خطبه شام امام سجاد علیهالسلام قابلیتی بینظیر برای تحلیل از ابعاد گوناگون دارد؛ از بررسی زبانشناسی واژهها و بلاغت در انتخاب تعابیر، تا تحلیل معناشناسانه و آواشناسی متن. حتی میتوان این خطبه را با قرآن کریم و دیگر فرمایشات امام سجاد (مانند صحیفه سجادیه) و نیز کلمات دیگر معصومان مقایسه و تطبیق کرد. همچنین ارجاع به منابع حدیثی اهلسنت و نقد رویکرد و داوری محدثان عامه در نقل یا مسکوت گذاشتن این خطبه، از منظر تاریخ حدیث، اهمیت ویژهای دارد. بههمین خاطر، این متن شایسته بازنگری عالمانه و پژوهش روشمند در ابعاد دینی، ادبی و اجتماعی است تا بتواند جایگاه مغفول خود را در اندیشه شیعه و مطالعات اسلامی بازیابد.
امید است اساتید و دانشجویان گرامی با دغدغه علمی و نگاه روشمند، همت گمارند و این خطبه شریف را از مهجوریت و غربت بیرون آورند؛ تا این متن فاخر و سرمایه گرانبهای معنوی، جایگاه بایسته خود را در گستره پژوهشها و مطالعات اسلامی، به ویژه در حوزه معارف اهلبیت علیهمالسلام، باز یابد. قطعاً چنین تلاشهایی میتواند افقهای تازهای برای فهم عمیقتر نهضت عاشورا و اندیشه شیعی در دنیای معاصر بگشاید.
ماجرا از این قرار بود که یزید، خطیبی را فراخواند و به او دستور داد که بالای منبر برود و مردم را از بدیهای حسین و علی علیهما السلام و اعمال آنها آگاه کند. پس خطیب بالای منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی از امام حسین و امیرمؤمنان به زشتی یاد کرد و در ستایش معاویه و یزید راه مبالغه پیمود. در این هنگام علی بن الحسین علیهالسلام بر او بانگ زد و فرمود: «وای بر تو ای خطیب! خشنودیِ آفریده را به خشم آفریدگار خریدی و برای خود جایی در دوزخ آماده کردی». سپس به یزید گفت: «رخصت بده بالای این چوبها (امام آن منبر را چوب میخواند؛ چراکه منبر جایی است که در آن سخن حق گفته میشود، نه سخن باطل.) بروم و سخنانی بگویم که در آن خشنودی خدا و رضایت حاضران و اجر و ثواب باشد».
یزید از این امر امتناع کرد. مردم گفتند: «ای امیرمؤمنان، به او رخصت بده که بالای منبر برود، تا ما از او هم چیزی بشنویم». یزید به آنها گفت: «اگر بالای منبر برود، پایین نمیآید، مگر اینکه من و آل ابوسفیان را رسوا کند». مردم گفتند: او توانایی چنین کاری را ندارد. یزید گفت: «او از خاندانی است که علم را از سر چشمه نوشیدهاند». سرانجام مردم آنقدر اصرار کردند تا اینکه یزید به وی اجازه داد بالای منبر برود. عمادالدین طبری میگوید: «یزید با اصرار فرزندش معاویه، به امام اجازه داد که بالای منبر برود». به هر روی سرانجام یزید به رغم میلش با سخنرانی امام موافقت کرد. امام بالای منبر رفت و خطبهای ایراد کرد که بنا بر نقل مورخان، چشمها را گریان، و قلبها را هراسان کرد.
انتهایپیام/
source