در میز سینمای ایران این قسمت از برنامه «هفت»، امیر قادری و رضا صدیق فیلم سینمایی «زن و بچه» ساخته سعید روستایی را مورد نقد و بررسی قرار دادند.
امیر قادری در ابتدای این میز گفت: من این فیلم را در یکی از سینماهای بالای شهر دیدم و همه افراد با حسن نیت به سینما آمده بودند. سعید روستایی تا پیش از این فیلم این امتیاز را داشت که چه فیلمش اکران شود یا نشود میتوانست با انبوهی از مخاطبان ارتباط برقرار کند. زمانی که «زن و بچه» اکران شد مخاطب به دلیل خاطره فیلمهای قبلی و همچنين حضور فیلم در جشنواره کن ذهنیت مثبتی نسبت به فیلم داشت. از یک جایی به بعد مخاطبان شروع کردند فیلم را دست گرفتن و شوخی و متلک بار فیلم کردند. من با دوستان دیگر که صحبت کردم آنها نیز این تجربه را داشتند. من از گفتن این اتفاق میخواهم از بلوغ مخاطب سینما صحبت کنم زیرا مخاطب امروزه به بلوغ خوبی رسیده است.
رضا صدیق بیان کرد: من از سعید روستایی تشکر میکنم زیرا شب مفرحی را با این فیلم گذراندم و این اثر یک کمدی ناخواسته شده است. اگر در سینما به برخی کمدیها میگوییم کمدی سخیف این صفت را باید برای فیلمهای اجتماعی نیز به کار ببریم. «زن و بچه» یک فیلم اجتماعی سخیف است. فیلم قبل از شروع تیتراژ ۲ سکانس دارد؛ یکی اینکه شما زنها را با موسیقی و تصاویر عجیب میبینید و سکانس دوم ناگهان مخاطب وارد یک محیط خانوادگی ملودرام میشود. من از همان لحظه ابتدایی متوجه شوم که با یک فیلم چندپاره مواجه هستم. فیلم لحن ثابت ندارد و حتی در تصویربرداری، میزانسن، بازی ها و… راکورد حفظ نشده است. حتی راوی فیلم هم مشخص نیست.
وی افزود: فیلم میخواهد برای مخاطب دوگانهای را ایجاد کند، مانند اصغر فرهادی اما روستایی میخواهد با دیالوگهای شعاری مخاطب را در دوراهیهای اخلاقی قرار دهد. این فیلم یک ملودرام بی سر و ته است که حتی تکلیفش با خودش مشخص نیست. زن این قصه خودش ضدقهرمان است و سراغ هرکسی که میرود او قهرمان میشود. سعید روستایی قصد داشته است یک زن مقاوم در جامعهای سخت را نشان دهد اما از پس این موضوع برنیامده است.
امیر قادری گفت: سعید روستایی در کنار مهدویان مهمترین استعدادهای سالهای اخیر ایران بوده است. من مشتاق دیدن این فیلم بودم اما هیچ چیز بدتر از یک استعداد از دست رفته نیست.
وی افزود: اکنون در دوره رونق سینمای غیرکمدی ایران هستیم و مردم بیش از گذشته به این مدل سینما اعتماد میکنند. زیرا فیلمهای این سبکی که در چندوقت اخیر اکران شده اند، علیرغم داستان سادهای که داشتهاند، فیلمهای صادقانه ای هستند و مخاطب خلوص سازندگان فیلم را درک میکند. این فیلمها به خاطر سواد و احاطهای که فیلمساز دارد، عناصرشان متناقض با هم نیست. کارگردان «زن و بچه» دوست داشته است فمنیسم، شعار، دیالوگهای طنزآمیز، نظر جشنوارهها و… را در اثر بگنجاند، درنتیجه داستان پیش نمیرود. این مساله باعث شده است که ما کمترین وجود کارگردان را در فیلم ببینیم و موقعیت کاسبکارانهای در فیلم ببینیم. این چندپاره بودن فیلم به این دلیل است که خالصانه نیست.
رضا صدیق گفت: مخاطب ایرانی بسیار باهوش شده است و خلوص فیلمساز را به سرعت از فیلم درک میکند. دم خروس «زن و بچه» برای مخاطب بیرون زده است. نفس رفتن یک فیلم ایرانی به جشنواره برای مردم جالب است و این نوع فیلمها باعث میشود اعتبار این نوع جشنوارهها برای مخاطب نیز دچار خدشه شود.
امیر قادری بیان کرد: برخی ایدهها مثل حذف مردها از زندگی زنان، در سالهای اخیر بارها در سینمای جهان تکرار شدهاند، اما پشتوانهای تاریخی و فکری داشتهاند. در «زن و بچه» این ایدهها صرفا کپی میشوند. این استفاده سطحی از کلیشههای جشنوارهای، بدون عمق و درک واقعی، باعث تناقضهای جدی در فیلم شده است.
رضا صدیق با اشاره به پارودی شدن فیلم، تصریح کرد: فیلم در همین تناقضهای درون متنی تبدیل به یک پارودی میشود. ما متوجه نمیشویم که طبقه اجتماعی این افراد چیست و کجای این شهر زندگی میکنند. در این عدم روایت درونی تناقضهایی نیز به وجود میآید. پریناز ایزدیار یکی از ضدقهرمانترین و ضدمادرترین شخصیتها بوده است.
وی افزود: سعید روستایی آخرین فیلمی که به عنوان یک آدم عشق سینما کارگردانی کرده؛ «متری شیش و نیم» است. در فیلم «برادران لیلا» و «زن و بچه» سیر نزولی وحشتناکی را طی کرده است. «زن و بچه» مانند فیلمهای کوتاه فرصتطلبانه ساخته شده است. کارگردانی سعید روستایی هیچ منطق درون متنی نداشت. پریناز ایزدیار خیلی برای این نقش زحمت کشیده است اما کارگردان حواس جمعی بالای سرش نبوده است تا راکوردش را حفظ کند و به همین دلیل گاهی شخصیتش غلوآمیز است.
امیر قادری با اشاره به فیلم «مهمان مامان» بیان کرد: در فیلم «مهمان مامان» از مهرجویی پرسیدند که چرا فلان بازیگر آنقدر خوب بازی کرده است و گفت وقتی همه چیز در متن به خوبی نوشته شده است، بازی برای بازیگر نیز راحت میشود. در این فیلم زمینه برای بازی خوب وجود ندارد.
رضا صدیق با اشاره به بازی پریناز ایزدیار تصریح کرد: ایزدیار در جایی خندان است، در جایی شوک میشود و در جایی به صورت اوراکت گریه میکند. بازیگر زحمت کشیده است اما نبود مدیریت کارگردان در تناقض شخصیتپردازی نیز وجود دارد.
وی افزود: امسال مدام رسانهها به بازگشت سینمای اجتماعی اشاره میکنند. این نگاه به نگاه دوقطبی سینمای کمدی و اجتماعی دامن میزند. نه سینمای اجتماعی و نه سینمای کمدی توان نجات سینما را ندارند و تنها راه نجات سینما باز گذاشتن دست سینماگران و رجوع به ژانرهای مختلف است.
بهروز افخمی در پایان این میز گفت: من جزو فیلمسازان و مخاطبانی هستم که اگر فیلمی ۲_۳ صحنه موثر داشته باشد، از آن راضی هستم. مخاطب امروز فیلم زیاد دیده است و از سینما ناراضی بیرون میآید. «زن و بچه» برای من ناراضی کننده نبود و برخی نقدهای دوستان را قبول دارم. سعید روستایی بچه جنوب شهر است و شناخت نسبی از مردم اين منطقه دارد اما کمی آسانگیر شده و فکر میکند هر فیلمی میتواند بسازد. این را خطاب به روستایی میگویم که راضی کردن مخاطب امروزه بسیار سخت شده و ساختن یک فیلم خوب و ماندگار واقعا سخت است.
پرونده ویژه این قسمت از برنامه «خانواده در سینمای ایران» نام داشت و رضا پورحسین و حمیدرضا مدقق در این بخش حضور داشتند.
رضا پورحسین در ابتدای این میز عنوان کرد: ابتدا یک تعریف روانشناختی از خانواده ارائه کنیم؛ خانواده یک پایگاه امن است و این پایگاه امن ویژگی ها و مولفه هایی دارد. به لحاظ روانشناسی اجتماعی این پایگاه امن یک عنصر امن هم دارد و همه فرهنگها حتی فرهنگهای بدوی یک شخص را مانند مادر به عنوان پایگاه امن میدانند. مثلا ارتباط با مادر در همه جا و همه فرهنگها تابو است. به لحاظ تحولی خانواده با مادر تعریف میشود همچنین وطن هم با مادر تعریف میشود.
وی ادامه داد: در خانواده ایرانی یک عنصر و پایه و اساس اصلی وجود دارد، مناسبات در خانواده ایرانی مشخص است. از جایی که ما این المان ها را رعایت نکردیم در سینما خانواده ای مطرح میشود که محور اصلی آن مشخص نیست و این افرادی که در کنار هم زندگی میکنند، خانواده نامیده نمیشوند.
مدقق با اشاره به مستندهای دوران مظفرالدین شاه گفت: اگر مستندهای دوران مظفرالدین شاه را کنار بگذاریم، سینمای ایران با کمدی شروع می شود. پس از آن نیز دوران فطرت با ملودرام شروع میشود. یعنی کمدی و ملودرام دو ژانر غالب هستند و مناسبات زن و مرد و ابراز عشق و پرداختن به روابط زن و مرد در بستر خانواده یکی از عناصر اصلی کمدی و ملودرام هستند. درنتیجه پرداختن به خانواده قدمتی به اندازه تاریخ سینمای ایران دارد.
وی افزود: در سال های اول انقلاب سینمای ایران با فیلم های انقلابی شروع میکند که مبتنی بر اکشن هستند و زن در فیلم ها نقشی ندارد. پس از آن تهیه کنندگان به سراغ خانواده و نشان دادن روابط زن و مرد رفتند. در این شرایط ۴ تعارض به وجود آمد که دلایلشان این عوامل بودند؛ زیاده خواهی زنان، بزهکاری مردان، سرگشتگی مردان، بیماری و معلولیت فرزندان. تمام این فیلمها در بستر خانواده هستند و ما چیزی به نام روابط پیش از ازدواج نداریم.
این پژوهشگر با اشاره به فیلم «خواستگاری» توضیح داد: نکته دوم اینکه زوجها تقریبا مسن هستند. در پایان دهه شصت و اوایل دهه هفتاد فیلم «خواستگاری» به نمایش در می آید که اولین کمدی رمانتیک پس از ازدواج است. «هامون» هم پس از این فیلم به عشق زمینی می پردازد. «عروس» فیلم مهمی است زیرا ما شاهد عشق بین جوانان هستیم و این فیلم راه ستاره سازی را در سینما باز کرد. نمایش فیلم کمدی رمانتیک «همسر» اتفاق خاصی در دهه هفتاد است زیرا در این فیلم زن مدیریت را برعهده می گیرد.
در ادامه مدقق با اشاره به دهه هفتاد و وجود دو گرایش در ملودرام بیان کرد: در دهه هفتاد ما شاهد ۲ نوع گرایش در ملودرام هستیم؛ یکی کش مکش مبتنی بر جنسیت است یعنی ما زنان مصمم، پرسشگر و قوی در مقابل مردان ضعیف داریم. کش مکش بعدی مبتنی بر سن است یعنی شکاف های نسلی در اینجا سر باز می کنند و ما با تقابل جوان و پیر مواجه هستیم. مانند «آواز قو»، «خواهران غریب» و… . با اتمام جنگ، خانم ها تحصیل کرده بودند، وارد فضای کار شدند و بازتاب این شرایط خودش را در سینما نشان داد.
رضا پورحسین درباره خانواده معدل بیان کرد: من وقتی درباره خانواده معدل صحبت می کنم به این معنی نیست که به جز خانواده معدل چیزی در سینما ساخته نشود. خانواده همواره در حال تغییر است به عنوان مثال شما با موج فردگرایی مواجه می شوید و این فردگرایی دامن خانواده را هم می گیرد. خانواده معدل هم سرشار است درام است و حل مساله حتما در محیط جمع گرا اتفاق می افتد زیرا در محیط فردگرا هرکسی می تواند کار خودش را انجام دهد. امروز فضای نوین دیجیتال هم وارد خانواده است اما قرار نیست خانواده ازهم بپاشد.
وی افزود: ما می گوییم که سینماگران ابتدا تحقیق انجام می دهند. این تحقیق چقدر بازنمایی کل جامعه است؟ روند سینمای ایران باید به گونهای باشد که بازنمایی میدان را نیز داشته باشد. در خیلی از فیلم ها بازنمایی منطبق با حقیقت نیست. مثلا امروز فیلمی دیدم که کلی رگه از یک خانم به عنوان مادر تراوش می شود اما من به عنوان روانشناس متوجه نمی شوم که چه شخصیتی را نشان می دهد. مثلا در فیلم «ذهن زیبا» یک اسکیزوئید را نشان می دهد که حتی قلم در دست گرفتن این شخصیت نیز درست است. به این دلیل که یک روانشناس در کنار تیم تولید حضور داشته است. من خانواده ای در سینمای ایران ندیده ام که درگیر فردگرایی شود و صرفا یکسری کنش و واکنش هایی است که هیچ انداموارهای هم ندارد.
در ادامه این میز حمیدرضا مدقق تصریح کرد: در دهه هفتاد کمدی و کمدی رمانتیک ژانر غالب سینما می شوند و ملودرام ها به عقب می روند. خط روایی کمدی رمانتیک ها این است که مرد طبقه پایین، دل زنی از طبقه بالا را به دست می آورد یا بلعکس.
در دهه هشتاد ملودرام های ما همچنان وجود دارند اما در این میان خیانت در سینما به وجود می آید و اولین سوءظن با فیلم «شاید وقتی دیگر» بهرام بیضایی نمایش داده می شود.
وی ادامه داد: ما در برخی فیلم ها با بازنمایی معیوب و ناقص خانواده ایرانی مواجه هستیم و طبقه اجتماعی خانواده مشخص نیست. یک خوانش دیگر اینکه این خانواده به نوعی درگیر شبه مدرنیسم شده است و در سینما نیز اینگونه روایت می شود. تلویزیون در همه جای دنیا بستر نشان دادن خانواده است در تلویزیون ما نیز سریالی مانند «پایتخت» نشان داده میشود.
بهروز افخمی با بیان این نکته که سینمای ایران پشتوانه ادبی ندارد، گفت: متاسفانه سینمای ایران پشتوانه ادبی ندارد. وقتی یک نویسنده رمان می نویسد درگیر مسائل مالی و ساخت داستان نیست بلکه با ذهن باز رمانش را می نویسد.
رضا پورحسین تصریح کرد: در تلویزیون نیز در گذشته فیلم سینمایی ساخته می شد اما از زمان آقای ضرغامی به سراغ ساخت تله فیلم رفتند که به نظرم تصمیم اشتباهی بود. مسلما پشتوانه یک فیلم باید ادبیات نمایشی و زمان باشد.
بهروز افخمی گفت: مساله بازنمایی خانواده در سینما دچار یک مشکل ذاتی شده است و ما نمی توانیم انتظار داشته باشیم که بازنمایی درست داشته باشیم، در همه جای دنیا نیز اینگونه است. وقتی ملودرام معمول از سینما پایین آمد و برای پرده سینما کفایت نمیکند، فیلمسازان به فکر ترکیب آن با ژانرهای دیگر افتادند.
حمیدرضا مدقق با اشاره به «دایی جان ناپلئون» عنوان کرد: ما سریال «دایی جان ناپلئون» را به عنوان یک اقتباس موفق پیش از انقلاب داریم. از دهه 90 به بعد کمدی رمانتیک ها افت کرد و با کمدی هایی مواجه هستیم که تکلیفشان مشخص نیست. شاید لازم باشد سینمای ایران به دوران کمدی رمانتیک های موثق خودش برگردد مانند «همسر»، «ورود آقایان ممنوع»، «آتش بس» و… .
رضا پورحسین درباره نبودن ملودرام اجتماعی تصریح کرد: مدیوم تلویزیون ما ملودرام اجتماعی ندارد درحالی که باید به این قضیه ورود کند.
حمیدرضا مدقق با اشاره به لزوم توجه به تنوع ژانر بیان کرد: در هر رسانه ای که کار تصویری کند ما به تنوع ژانر نیاز داریم. خانواده در کمدی رمانتیک و ملودرام خودش را نشان می دهد و ما باید در تلویزیون این ژانرها را تقویت کنیم. سینما هم نیاز است که به دوران کمدی رمانتیک های اصیل برگردد.
آرش خوشخو و رامتین شهبازی در میز سینمای جهان نیز به نقد و بررسی فیلم «Ballerina» پرداختند.
رامتین شهبازی در ابتدای این میز گفت: این فیلم خیلی فیلم برجسته ای نیست و اتفاقا در جاهایی نقض غرض است. این فیلم اسپین آفی از مجموعه های «جان ویک» است و اسپین آف یک وجه تجاری دارد و یک وجه زیبایی شناسی.
وی ادامه داد: اسپین آف به ما کمک می کند که ناخودآگاههایی را در داستان اصلی پیدا کنیم و می تواند صدای شخصیت های فروخورده باشد. به طور مثال در این فیلم شخصیت اصلی یک خانم است و این شخصیت می توانست یک سفر قهرمانانه داشته باشد اما اینگونه نیست. اسپین آف می تواند یک نگاه انتقادی نسبت به داستان اصلی داشته باشد ولی متاسفانه «Ballerina» یک کپی از داستان اولیه است.
آرش خوشخو درباره ویژگیهای این فیلم بیان کرد: «Ballerina» رکوردی در قتل داشت و افراد زیادی در این فیلم کشته شدند. این نشانه شکست قطعی صنعت فیلم در مقابل بازی های کامپیوتری است. فیلم ها برای اینکه بخواهند فروش کنند وارد بازی های کامپیوتری شده اند و همه چیز حالتی بچه گانه به خود گرفته است. یکی از نقاط ضعف دیگر فیلم این است که شخصیت بازیگر نقش زن هیچ حالت طنز، دیوانگی و جنون وجود ندارد و بسیار جدی و کسالت بار است. این فیلم به قدری بچهگانه است که این زن پس از درگیری حتی زخم برنمیداشت؛ مانند بازی های کامپیوتری که قهرمان همواره وجود دارد.
رامتین شهبازی با بیان نکات جالب توجه این فیلم تصریح کرد: در این فیلم چند نکته جالب توجه وجود داشت؛ یکی نام شخصیت اصلی به معنای حوا است و دیگری اینکه خود جان ویک از جایی بیرون از فرقه به این گروه وارد می شود اما این دختر از دل خود ماجرا وارد داستان می شود و باید علیه همین گروه دست به طغیان بزند. فیلم به قدری درگیر اکشن می شود که این نوع تربیت را اصلا نشان نمی دهد. در این فیلم شخصیت حوا وجوه زنانه ندارد و فقط بالرین بودن اوست که تاثیری هم در روند داستان ندارد.
آرش خوشخو متذکر شد: آنا د آرماس بازیگر خیلی بدی است و هیچ حسی در چهره اش وجود ندارد. نقطه ضعف فیلم همین خانم است.
رامتین شهبازی با بیان نقاط محوری فیلم عنوان کرد: فیلم با نقطه محوری از دست دادن پدر آغاز می شود و پدر می خواهد با انتقال هویت پدر را به خانواده برگرداند؛ یکی از وجوه پدر حفظ بنیان خانواده است.
خوشخو بیان کرد: این نکته ای که درباره پدر اشاره کردید بسیار مهم و کلیدی است درحالی که در سینمای ما بار اصلی روی دوش مادر قرار گرفته است و پدرها غایب و گناهکار هستند. فیلم «Ballerina» با اینکه نقش اول زن دارد اما به شدت مردانه است.
رامتین شهبازی در بخش پایانی این میز عنوان کرد: این فیلم قصد مرعوب کردن مخاطبش را دارد. ما در این نوع فیلم ها انتظار مکث تفسیری را نداریم اما دیدن این ریتم غیرطبیعی و بمباران صحنه های اکشن خیلی جالب توجه نیست و می تواند فیلم را به ضد خودش تبدیل کند.
این قسمت از برنامه «هفت» به زنده یاد محمدعلی کشاورز بازیگر سینما و تلویزیون تقدیم شد.
انتهای پیام/
source