Wp Header Logo 1490.png

به گزارش شهرآرانیوز، صحنه خالی بود، جز نور ملایمی که روی یک میز کوچک و چند صندلی ساده می‌افتاد و حس انتظار را در دل بیننده می‌نشاند، چیزی دیده نمی‌شد. داستان اما زنده بود، در کلام یک مرد، حاجی خلیفه، شیرینی‌فروش یزدی که زندگی‌اش خود یک قصه بود. مونولوگی که او در این نمایش اجرا کرد روایتگر روز‌های شیرین و تلخ، عشق و جدایی، شور و رنج بود.

حاجی خلیفه نه فقط یک نام، بلکه یک زمان و مکان بود؛ خیابان‌های یزد، بوی شیرینی تازه، صدای مشتریان و خنده‌های پنهانی که میان نان و قند می‌گذشت. هر جمله‌اش پلی بود میان گذشته و حال، میان زندگی روزمره و داستانی که حالا روی صحنه در برابر ما جان گرفته بود. عشق و خاطره در هم تنیده شده بودند، و مخاطب لحظه‌ای از غرق شدن در این زندگی واقعی بازنمی‌ماند.

این نمایش، با ساختار مونولوگ، نه فقط روایتگر یک زندگی،که دعوتی است برای تأمل در ساده‌ترین و شیرین‌ترین لذت‌های انسان؛ عشق، امید و خاطره. تماشاگر این نمایش، همراه با حاجی خلیفه، قدم به قدم با گذشته او پیش می‌رود و هر لحظه، شیرینی و تلخی زندگی در کنار هم تجربه می‌شوند.

نمایش خلیفه به کارگردانی علیرضا سیدکاظمی در پردیس تئاتر مستقل روی صحنه است که در ادامه گفت‌وگوی ما با عوامل این نمایش را می‌خوانید.

لهجه و فرهنگ یزد روی صحنه مشهد

علیرضا سیدکاظمی با اشاره به ایده اولیه این نمایش توضیح می‌دهد: ایده ابتدایی این نمایش به قبل از جشنواره کوتاه فردوسی بازمی‌گردد. در آن زمان که به‌عنوان دانشجو در جشنواره شرکت می‌کردم، سفری به شهر یزد داشتم. در این سفر با شهر و مردم آن ارتباط گرفتم و تجربه‌ای برایم شکل گرفت که نقطه آغاز این ایده شد. در یزد شیرینی‌فروشی مشهوری به نام «حاجی خلیفه» وجود دارد که الهام‌بخش من برای انتخاب نام نمایش شد.

او ادامه می‌دهد: از آنجا که دغدغه اجرای نمایش ایرانی را دارم، و در اثر قبلی‌ام نیز از لهجه جنوبی استفاده کرده بودم ـ که برای آن به یکی از شهر‌های جنوب کشور سفر و تحقیق کرده بودم ـ این بار تصمیم گرفتم مردم، فرهنگ و لهجه یزدی را به مشهدی‌ها و جامعه تئاتر معرفی کنم.

این کارگردان می‌گوید: اولین چالش جدی همین‌جا شکل گرفت؛ چراکه اطلاعات زیادی از فضای یزد و مردمانش نداشتم و نیاز بود که تحقیقات گسترده‌ای انجام دهم. به همین دلیل سفر‌های متعددی به یزد داشتم، متن نمایش را به لهجه یزدی ترجمه کردم، با مردم ارتباط گرفتم، فایل‌های صوتی جمع‌آوری کردم و درباره لهجه تحقیق نمودم. تمام این تجربیات را نیز به بازیگران منتقل کردم.

سیدکاظمی اضافه می‌کند: فرایند تمرین بازیگران از ابتدای سال آغاز شد و می‌توان گفت حدود پنج ماه است که درگیر این متن و اجرای نمایش هستم. در انتخاب بازیگر، ابتدا میمیک و چهره برایم اهمیت داشت، سپس توانمندی در بازیگری، و در نهایت موضوعی که برایم بسیار مهم است، اخلاق، احترام و هم‌فرکانس بودن انرژی‌هاست؛ به این معنا که احترام متقابل میان ما برقرار باشد تا بتوانیم کار را پیش ببریم.

مونولوگی پرچالش و تأثیرگذار

سجاد اسحاق‌زاده بازیگر نمایش خلیفه بیان می‌کند: همچنین باعث افتخار من است که با آقای علیرضا سیدکاظمی آشنا شدم. در طول مدت تمرین، او به‌شکل حرفه‌ای برخورد کرد و تلاش کردم تا به سطحی برسم که رضایت کارگردان را جلب کنم.

او با اشاره به نقش خود در این نمایش تصریح می‌کند: درباره نقش باید بگویم که شخصیت «آقای خلیفه» الهامی است که نویسنده از شهر یزد گرفته و آن را با زندگی‌نامه‌ای که در ذهنشان پرداخته بودند، برای نمایشنامه خلق کرده‌اند. این اثر برای مخاطبان، به‌ویژه بزرگسالان، جذابیت بسیاری داشت و آنان به‌خصوص از بخش‌هایی که به دوران جنگ و فضای عاشقانه آن زمان می‌پرداخت، لذت بردند.

این هنرمند درباره چالش‌های خود با این مونولوگ خاطرنشان می‌کند: برای من این نقش با چالش‌های زیادی همراه بود. مهم‌ترین آن این بود که به‌عنوان تک‌بازیگر روی صحنه حضور داشتم و باید تداوم صحنه را برای مخاطب حفظ می‌کردم؛ چالشی که خدا را شکر توانستم با موفقیت پشت سر بگذارم. لهجه یزدی در ابتدا برایم کمی دشوار بود، اما با دوستانی که این لهجه را به خوبی می‌شناختند صحبت کردم، از آنها آموختم و توانستم آن را به‌درستی اجرا کنم. این لهجه به‌دلیل شیرینی خاص خود، برای مخاطب جذابیت زیادی دارد.

اسحاق‌زاده تاکید می‌کند: متن نمایش به نظر من همه‌چیز را در خود جای داده است؛ از صحنه‌های کمدی گرفته تا لحظات تراژیک، حس غم و امکان همذات‌پنداری برای مخاطب. از انتخاب این نقش بسیار خوشحالم، چراکه چالشی تازه در زندگی هنری من بود و به‌دلیل تجربیاتی که در زندگی شخصی‌ام داشته‌ام، توانستم به احساسات درونی این کاراکتر نزدیک شوم.

او با اشاره به بازخورد‌های مخاطبان اضافه می‌کند: بازخورد‌هایی که از تماشاگران شنیدم بسیار مثبت بوده است؛ بسیاری می‌گفتند داستان شباهت زیادی به زندگی خودشان دارد. در برخی صحنه‌ها اشک ریختند و در بخش‌هایی خندیدند و لذت بردند. برایشان انگار این داستان بازآفرینی زندگی‌شان بود.

نسا؛ نقش زنانه‌ای قدرتمند در کنار خلیفه

فاطمه گریوانی صداپیشه نمایش خلیفه اضافه می‌کند: چیزی که در این نمایش برای من بسیار جذاب بود، ابتدا پرداخت به لهجه یزدی و همچنین معرفی شهر یزد و مردم آن دوره بود. من شخصاً به تاریخ و فرهنگ یزد علاقه‌مندم و این موضوع باعث شد که اجرای این نقش برایم تجربه‌ای متفاوت و ارزشمند باشد.

او با اشاره به نقش خود در این نمایش تصریح می‌کند: نقش من «نسا»، همسر خلیفه، بود؛ زنی قدرتمند و باهوش که به نوعی رفتار‌ها و اخلاق‌های همسرش را کاور می‌کرد و نقش مادری برای او ایفا می‌کرد. این ویژگی‌ها برای من نقطه مثبتی بود و انگیزه‌ای شد برای انتخاب این نقش.

صداپیشه نمایش خلیفه درباره چالش‌های خلیفه ادامه می‌دهد: یکی از چالش‌های بزرگ این نقش، لهجه یزدی بود که زبان آن بسیار دشوار و پیچیده است. با وجود زمان محدود، تمام تلاش خود را کردیم تا این لهجه را به شکل قابل قبول اجرا کنیم و بتوانیم ارتباط واقعی با مخاطب برقرار کنیم. خوشبختانه بازخورد‌ها بسیار مثبت بوده است، به‌ویژه از سوی مخاطبانی که آن دوره زندگی کرده‌اند، مانند دهه ۵۰ و ۶۰. بسیاری از آنها با شخصیت‌ها و موقعیت‌ها همذات‌پنداری کردند و این برای ما بسیار ارزشمند بود.

source