Wp Header Logo 2067.png
یک نوازنده تنبور: عبور واژه‌ها و شطح یک عشق را زندگی کرده‌ام

یک آهنگساز و نوازنده تنبور، در گفت‌وگویی درباره‌ی تازه‌ترین اثر خود با عنوان «عبور واژه‌ها و شطح یک عشق» تأکید می‌کند که این مجموعه صرفاً شنیدنی نیست، بلکه تجربه‌ای دیدنی و زیستنی است. 

خبرگزاری میزان

صیاد محمدی، آهنگساز و نوازنده تنبور در گفت‌وگو با میزان از جایگاه واژه در موسیقی، پیوند شطح و عشق، چالش‌های ساختاری در آهنگسازی، انتخاب نوازندگان، بازخورد مخاطبان و نیز نگاهش به موسیقی بی‌کلام و تجربی سخن گفته است. 

در این مجموعه‌ی تازه، با عنوان «عبور واژه‌ها و شطح یک عشق»، با تجربه‌ای مواجهیم که تنها شنیدنی نیست، بلکه دیدنی و زیستنی هم هست. از کجا آغاز شد؟ 

اینکه از نظر شما این اثر دیدنی و زیستی هم هست برای من بسیار ارزشمند است. چون من «عبور واژه‌ها و شطح یک عشق» را زندگی کرده‌ام و اگر این کار توانسته باشد برای مخاطب تصاویری زنده ایجاد کند و تخیلش را تحریک کند، موفق عمل کرده است. هنرهای تجسمی مثل نقاشی و معماری در قیاس با سایر رشته‌های هنری تصویر را به مخاطب ارائه می‌دهند و انتقال پیام و احساسات از طریق بینایی صورت می‌گیرد. یعنی هنرمند با خلق اثر، جهانی می‌آفریند که پیش چشم مخاطب قرار می‌گیرد و مخاطب باید با تخیل خود آن را زنده کند. 

سینما با تصاویر متحرکی که ارائه می‌کند و تئاتر با فضاهایی که ایجاد می‌کند به نوعی جهانی خلق می‌کنند که برای مخاطب زنده‌تر است و ارتباط با آن آسان تر. از طرفی در ادبیات چون انتقال مفاهیم توسط واژه‌ها انجام می‌شود، مثلا با خواندن قسمتی از یک کتاب، باید با تخیل خود تصاویر را خلق کنیم و به آن‌ها جان بدهیم برقراری ارتباط نیاز به ممارست بیشتری دارد و مخاطب حرفه‌ای‌تری را می‌طلبد. پیچیده‌ترین حالت ممکن اما به موسیقی (بی کلام) بر می‌گردد. که موسیقی در انتزاعی‌ترین شکل، از راه شنیداری حتی بدون واژه به انتقال معانی مختلف می‌پردازد و تصویرسازی می‌کند. 

چه چیزی در تنبور هست که شما را این‌چنین درگیر خود کرده است؟ 

تنبور که از دل هزاره‌ها می‌آید تنها یک ساز نیست، یک فرهنگ موسیقیایی و اصیل و غنی است. در عین سادگی سرشار از ظرافت و پیچیدگی است. موانست با تنبور از روز اول برایم لذت بخش بوده و هر روز رنگی دگر می‌گیرد. چند ساز دیگر را هم امتحان کردم اما هر بار با شوق بیشتر به سوی تنبور بازگشتم که آشناتر بوده برایم. هم راه و هم ساز شدن با تنبور موهبتی بود که به من ارزانی شد و همواره قدردان آن هستم. 

در آلبوم «در سلوک صبح» و همین‌طور اثر جدید، به‌وضوح نوعی گرایش به امر فراموش‌شده است. آیا این انتخاب آگاهانه است؟ 

این قضیه جنبه پارادوکسیکال دارد. گاه ارجاعات آنی ذهن به برخی مسائل، گذشته‌ها و خاطرات که دمی بیش طول نمی‌کشد فرد را از اطراف و اطرافیانش جدا می‌کند. یعنی تلاش برای یادآوری پاره‌ای مسائل منجر به فراموشی می‌شود و بریدن از زمان و مکان. و چون این قضیه در زمان متراکم و تغلیظ شده است به شدت اثر گذار است. من فکر می‌کنم که این مسئله ریشه در ناخودآگاه شخص دارد. 

واژه در این اثر چه نقشی دارد؟ 

واژه که خود بار بسیار دارد، هنگامی که استادانه به کار رود (مثلا نظم یا نثر) اثرگذاری آن صد چندان می‌شود. اما برخی حالات و بعضی مفاهیم غیر قابل بیان هستند و واژه با همه وسعت دربرگیرندگی و اثرگذاری که دارد در توصیف آن‌ها در می‌ماند. مثلا در برابر یک منظره بکر و زیبا از طبیعت هرچقدر هم در توصیف بگوییم و بنویسیم باز کفایت نمی‌کنند تا با آن مواجه نشویم. بعضا هم اشارات صریح به یک موضوع تصویری بی‌روح از آن ایجاد می‌کند و لازم است غیر مستقیم به آن پرداخت تا شاهد تأثیر بیشتر آن باشیم. این جا هم واژه‌ها می‌گذرند و عبور واژه‌ها منجر به نوعی آشنایی‌زدایی می‌شود. و از ظرفیت موسیقی برای فضاسازی و بیان مفاهیم استفاده شده است.   

در فرم، ساختار و آهنگسازی، با چه محدودیت‌هایی مواجه بودید؟ 

موسیقی ایرانی و عموما موسیقی مشرق زمین بر حس و حال مبتنی است و بیشتر بر بداهه‌پردازی استوار است به طوری که گاه دو بار اجرای یک مقام توسط یک هنرمند طی یک روز دقیقا مشابه هم نیستند و با حفظ چهارچوب‌های اصلی، در جزئیات ممکن است اندکی با هم متفاوت باشد. اما موسیقی غرب ساختارمندتر و سازمان یافته‌تر و تئوریک‌تر است. نه این که مباحث نظری موسیقی قابلیت انطباق با موسیقی ایرانی را نداشته باشد، بلکه رسیدن به تعامل میان این دو به نحوی که هر کدام هویت خود را حفظ کرده و به بیانی مشترک برسند چالش‌هایی ایجاد می‌کند و نیاز به دقت بیشتر دارد. 

بازخورد مخاطبان چطور بود؟ مخاطبانی که شاید با این فضاها کمتر آشنا باشند؟ 

مخاطب از مصرف کننده جداست و هنر هم کالای مصرفی نیست. اثری هنری که تولید می‌شود باید خود را به مخاطب اثبات کند و او را جذب کند. تولیدات انبوه صنعتی و بازارهای تجاری و اقتصادی است که مصرف کننده عام را هدف قرار می‌دهند و تولید کننده حق انتخاب ندارد. اما هنرمند نباید خلاقیتش را محدود به سلیقه‌ها کند. مخاطب واقعی فضای کار را درک می‌کند، پیام آن را می‌گیرد، بسط می‌دهد و آن را زندگی می‌کند. اگر واقع بینانه نگاه کنیم طیف مخاطبان جدی موسیقی ایرانی محدود است و این طیف هم عمدتا طرفدار آواز هستند و موسیقی خواننده محور را دنبال می‌کنند. با حذف آواز این طیف محدودتر هم می‌شوند. اما در همین طیف محدود کیفیت بر کمیت غلبه دارد، چرا که بسیار جدی، آگاه و ارزشمند هستند. با این که مدت زمان کمی از انتشار این مجموعه می‌گذرد اما استقبال به نسبت خوب بوده و پیام‌های پُر مهر و دلگرم کننده‌ای دریافت کرده ام. 

در این اثر از چه هنرمندانی برای اجرا و هم‌نوازی دعوت کردید؟ 

انتخاب نوازندگان برای ضبط استودیویی از میان بهترین‌های هر ساز بوده و جز در یک مورد که مجبور به جایگزینی شدیم و حسرت آن به دلم ماند، مطابق طرحی که از ابتدا آماده شده بود پیش رفت. همکاری با این هنرمندان برای من تجربه‌ای ارزشمند بود که به آن افتخار می‌کنم. و از طرف دیگر حضور دوستان همدلم سینا رضازاده و نیما سرهنگی که بسیار حمایت کردند، مخصوصا سینا که تنظیم قطعات را انجام داد. و واقعا خوشحالم که نتیجه سال‌ها دوستی و با هم بودن در این آلبوم به ثمر رسید. از زحمات همه همکارانم در این پروژه صمیمانه تشکر می‌کنم. 

شطح برای شما چه معنایی دارد؟ و چطور به شطح عشق پیوند می‌خورد؟ 

علیرغم تمام تعاریفی که شده است شطح در حدود  تعاریف نمی‌گنجد. نه این که تعاریف راه گشا نباشند اما به کنه مطلب راه نمی‌برند. چه در رفتار، چه در گفتار و چه در رویا و پندار. شطح حالتی شگفت و شگرف از درک و دریافت حاصل از جذبه و شوق است. 

شطح مانند آب سرشاری است که از جویباری تنگ می‌گذرد و از شدت سرشاری سر ریز می‌کند و خرابی به بار می‌آورد. عشق که فراتر از ظرف و توان باشد، در قالب شطح سر ریز می‌کند. پس شطح از غایت عشق است که با نوعی تابوشکنی و گذشتن از هنجارهای رایج همراه است. مدعی این‌ها را می‌بیند و چون درک نمی‌کند کذب می‌پندارد. تاریخ آکنده از نزاع و درگیری بین مدعیان و عاشقان است. 

یکی را قرمطی خواندند و دیگری را ملحد و زندیق. به هر حال برای فهم شطح تنها باید آن را درک کرد. این عنوان را از یک دوبیتی از استاد شفیعی کدکنی انتخاب کرده ام. «عبور واژه‌ها بر سطح یک عشق/ خبر می‌آورد از فتح یک عشق/ تو کاندر شعر می‌جویی همین وزن/ چه خواهی فهم کرد از شطح یک عشق» 

در سال‌های اخیر موسیقی دستگاهی، تلفیقی و حتی سنتی در ایران با موجی از تجربه‌های نو مواجه شده. جایگاه خودتان را در این جریان چطور می‌بینید؟ آیا در آینده تمایل دارید آثار کاملاً بی‌کلام یا حتی تجربی‌تر ارائه دهید؟ 

حتما. موسیقی بی‌کلام سرشار از شاعرانگی است و از طرفی این امکان را ایجاد می‌کند که از موضوعی که به آن پرداخته‌ای فراتر بروی و دچار این محدودیت نیستی که موضوع الزاما در خودش ختم شود. موسیقی می‌تواند بی‌نهایت باشد. از سوی دیگر چون شنونده می‌تواند برداشت آزاد داشته باشد برای مخاطب نیز گستردگی معنایی ایجاد می‌کند. نتیجه این که هنرمند می‌تواند با فراغ بال به خلق اثر بپردازد. این‌ها ویژگی‌هایی هستند که برای من جذابیت فراوانی دارند. در آینده حتما با طرح‌هایی که آماده دارم به تجربه‌هایی نوتر از این دست خواهم پرداخت. 

انتهای پیام/

source